🎥📸🎤 برای مهدی اقبال
✍ مهدی عبداللهیان بهابادی
«یک روز در سال؛ تکرار نام خبر و روزنامه و خبرنگار، تکراری نمی شود، روزی به نام پیام آوران آگاهی که می کوشند با کلمات و تصاویر، دنیای روشن تری برایمان ترسیم کنند.»
بعضی از آدمای دور و برمون همونقدر که آروم و بی سر و صدا و البته بی ادعا دارن کار و زندگی می کنند همونقدرم روی زندگی و اجتماع پیرامونی خودشون تاثیرگذارن که این تاثیرگذاری از تفکر، اندیشه و احساس مسئولیتشون نسبت به وطن و جامعه ناشی می شه.
از مهدی اقبال و هنر و دغدغه های مقدسش نوشتن اونقدر کار ساده ای نیست که من از هفدهم مرداد، روز خبرنگار، قصد داشتم مطلبی در تجلیل از کارهای رسانه ای او در بهاباد بنویسم اما از ترس اینکه حق مطلب را ادا نکنم هر بار از نوشتن طفره رفتم تا امروز...
مهدی اقبال، جوان خوش فکر و صاحب نظر و اندیشه ای که میتونست شغل آزاد ، پر درآمد و البته بی دردسری را انتخاب کنه پس از کارهای هنری و نمایش و تئاتر در نوجوانی، از چند سال پیش به هنر رسانه و خبر روی آورد و مشخصا با تاسیس رسانه ی «بهابادی آباد» در تاریخ نگاری مستند و ثبت تاریخ شفاهی بهاباد کارهای ارزنده و قابل توجهی تولید کرد.
گفتگو با مردم محلی،مسئولین و افراد تاثیرگذار شهرستان از جمله محتواهای تولیدی این رسانه بوده که با گذشت زمان ارزش این اقدام مهم فرهنگی و هنری بیشتر از حال نمایان خواهد شد.
افشاگریهای رسانه ی بهابادی آباد در مقابل کسانی که چشم طمع به محیط زیست و سرمایه ی نسل های آینده ی بهاباد داشتند ستودنی و البته برای مهدی اقبال پر هزینه و دردسرساز شد.
شوربختانه مهدی، این جوان انقلابی و هنرمند که « جُرمش این بود که اسرار هویدا می کرد»، ناجوانمردانه مورد خشم مسئولی قرار گرفت و با شکایت وی ، به جرم تشویش اذهان عمومی - که معمولا گریبانگیر اهالی رسانه است - به شدیدترین مجازاتها محکوم شد و مسئولی که باید رسانه را « نورافکنِ بر نقایص پنهان و نقاط تاریک» بداند ، صدای مهمترین و فعال ترین رسانه شهر را خاموش و بهاباد را برای چند سال از قلم و هنر متعهدانه ی یکی از دلسوزترین جوانان خود محروم کرد.
این روزها هم می گذرد اما بهاباد و مردم بهاباد و تاریخ بهاباد ظلم و ستم های رفته را فراموش نکرده و نمی کنند، که سعدی علیه الرحمة هم فرموده:
هر آنکه تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت
دماغ بیهُده پخت و خیال باطل بست
ز گوش پنبه برون آر و دادِ خلق بده
و گر تو میندهی داد، روزِ دادی هست!
🆔 @chantehh
#داستانک
✍ فاطمه عبداللهیان بهابادی
🔹روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید .
حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب هم به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی. ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند، حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت!
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند! حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟
کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟
سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم، در یک شب بارانی که درِ رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حقّ این باران و رحمتت، مرا حاکم نیشابور کن! و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم، هنوز اجابت نشده، آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟!
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این هم قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی! فقط می خواستم بدانی که برای خدا، حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد!
✔️"نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ" : "بندگانم را آگاه کن که من بخشنده ی مهــــربانم !"
این ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. از خدا بخواه، و زیاد هم بخواه. خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست و به خواسته ات ایمان داشته باش❣️
🆔 @chantehh
#شهدای_بهاباد
شهید سید کاظم حسینی 🌷
🚩 شهید سیدکاظم حسينی بركويی دوم دی ۱۳۴۴ به دنيا آمد. پدرش سيدمحمد، كارگر معدن بود . تا چهارم ابتدايي درس خواند و به کار جوشكار در شهرداري مشغول شد . یک سالی از شروع جنگ نگذشته بود که به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت.
سید کاظم نوزدهم ارديبهشت ۱۳۶۱ با سمت تكتيرانداز در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر بر اثر اصابت تركش به سر شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش روستای اسفنگ واقع است.
شهرستان بهاباد ۵ شهید در عملیات آزادسازی خرمشهر تقدیم کرده است .
💠 از راست : سیدکاظم رضوانی - شهید سیدکاظم حسینی - شهید محمدعلی هوشمند و محمدحسن خانی زاده
🗓 قبل از عملیات بیت المقدس
🆔 @chantehh
#نوستالژی
#مردم_بهاباد
✍ حسین حیدری از گرگین آباد
با سلام خدمت چنته ای های عزیز
📸 این عکس اهالی روستای گرگین آباد در سال ۶۳ یا ۶۴ هست. اون موقع ها مردم استان یزد برای استقبال از حجاج می رفتن شیراز و چون وسایل ارتباطی کم بود یا نبوده ، اهالی روستا ۹ روز زودتر رفتن شیراز برای استقبال و الان ۵ نفرشون در بین ما نیستن.
خدا رحمت کنه همه رفتگان را 🙏
🔻نشسته از راست : حسین صادقی (محمد)،مرحوم حاج محمد حیدری ،حسین بیکی،حاج حسن عبدالهی، عباس بیکی،مرحوم حاج اکبر صادقی(کل اکبر)،مرحوم حاج علی صادقی، مرحوم حاج محمد عبداللهی،مرحوم حاج محمد نبی زاده
🔺ایستاده از راست : عباس و محمدرضا نبی زاده (یزد)
🆔 @chantehh
#پیام_شهروندان
#لطف_مردم
✍ سرکار خانم فریده جلیلی
سلام آقای عبداللهیان.
خیلی ممنون از اینکه این کانال خوب را تشکیل دادید.
واقعا لازمه که از قدیمای بهاباد بدونیم مخصوصا برای جوونایی مثل ما که هیچ کسی را جز خانواده خودشون نمیشناسن.
#نوستالژی
#مردم_بهاباد
🔸 سرکار خانم فریده جلیلی ضمن ابراز لطف و محبت به کانال شهرشون ، با ارسال این تصویر زیبا و ماندگار از خانواده محترم جلیلی نوشتن :
🔹 " از راست : مرحوم حاج حسین جلیلی (عمو حسین). آقای مسعود جلیلی(عمو مسعود). آقا جلیل جلیلی(جلیل آقا). پایین دخترشون و عمه گرامی بنده فاطمه جلیلی (عمه فاطی) . بالا سرشون آقای رضا جلیلی(عمو رَضا) و نفر آخر اکبرآقا جلیلی (عمو اکبرآقا) "
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#شهدای_بهاباد شهید سید کاظم حسینی 🌷 🚩 شهید سیدکاظم حسينی بركويی دوم دی ۱۳۴۴ به دنيا آمد. پدرش سيدم
#پیام_شهروندان
✍ خانم زهرا هوشمند فرزند شهید معظم محمدعلی هوشمند:
سلام! این شهید بزرگوار با بابای من همرزم بودن و همراه هم شهید شدن .
یعنی بابای من زخمی شدن و دو ماه تو بیمارستان بودن و تیر ماه شهید شدن.