چَنتِه 🗃
#انساب_بهاباد ✍ جناب آقای محمودرضا (محمدمهدی) امینی: با عرض سلام و ادب خدمت اهالی چنته با توجه به
#انساب_بهاباد
با سلام و درود
در مورد مطلبی که از آقای حاج محمدمهدی امینی ، منتشر فرمودید :
اطلاعات من مربوط به بیانات شفاهی است که از بزرگترهای بهاباد چون مرحوم حاج اقا ایمانی و جناب آقای حاج محمد طیبیان و... به صورت مستقیم و یا با واسطه شنیده بودم.
اینکه فرموده اند این افراد هیچ نسبتی به حاج مهدی ندارند ، طبق همان شنیده ها نمی تواند درست باشد چرا که اکثر مردم اصیل بهاباد از نسل حاج مهدی هستند که از شمال خراسان به بهاباد هجرت کردند.
ولی این مطلب آقای امینی می تواند صحیح باشد که این حاج مهدی که من و یا آقای اقبال اشاره کرده ایم، حاج مهدی بزرگ نباشد .
و با چند واسطه به حاج مهدی بزرگ برسد.
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
#خاطره_انگیز
#بهاباد_قدیم
✍ جناب آقای مهندس محمدرضا عابدینی
سلام و ارادت
این عکس خیلی قدیمی را دوست عزیزم مسعود آقای هاشمی برای من فرستادن که لازم دونستم بفرستم خدمت شما، من جوادآقا صالحی و دکتر حسین صادق زاده را شناختم.
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
هدایت شده از کانال اطلاع رسانی ثبت احوال استان یزد
دکتر ظریف، معاون راهبردی رئیس جمهور در بازدید از مرکز رصد جمعیت کشور:
سازمان ثبت احوال کشور دارای اطلاعات بسیار ذی قیمت در حوزه جمعیت و وقایع حیاتی است.
دکتر ظریف، معاون راهبردی رئیس جمهور و مدیر مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری و هیئت همراه ظهر امروز با حضور در سازمان ثبت احوال کشور ضمن بازدید از مرکز رصد جمعیت کشور با تقدیر از عملکرد سازمان ثبت احوال کشور در ایجاد این مرکز گفت: سازمان ثبت احوال کشور دارای اطلاعات بسیار ذی قیمت در حوزه جمعیت و وقایع حیاتی است و نیاز است با ارتباط دوسویه دستگاه ها و نهادهای اجرایی، از این داده های جمعیتی استفاده گردد.
دکتر ظریف افزود: ارتباط کدپستی و نشانی اشخاص با کد ملی اتفاق بسیار بزرگی در کشور است که برای بسیاری از برنامه های کلان آینده و تصمیم گیری های ملی، موثر و یاری دهنده خواهد بود.
در پایان این نشست، تصویری از اسناد هویتی دکتر ظریف و اجداد ایشان اهداء گردید که وی با تعجب زیادی گفت: سازمان کهن ثبت احوال، یکی از خاص ترین و استراتژی ترین سازمانهای کشور است که قابل مقایسه با هیچسازمانی نیست.
╭━═━⊰✹❀✹⊱━═━╮
🆔 @yazdsabteahval
╰━═━⊰❀✹❀⊱━═━╯
📚#حکایت_ملانصرالدین
همسـر ملانصـرالدین از او پرسید:«پس از مـرگ چه بلایی به سـرمان می آورنـد؟»
🎈ملا پاسخ داد:«هنوز نمـرده ام و از آن دنیـا بیخـبر هستـم ؛ ولی امشب برایـت خـبر میآورم.»
🎈یک راست رفت سمت قبـرستـان. در یکی از قبرهای آخـر قبرستان خـوابید. خواب داشت بر چشم های ملا غلبه میـکرد؛ولی خـبری از نکـیر و منـکر نبود.
🎈چند نفـری با اسب و قاطـر به سمت روستا میآمدند.
با صـدای پای قاطـرها ، ملا از خواب پرید و گمان کرد که نکیـر و منکـر دارنـد میآیند.
🎈وحشت زده از قـبر بیـرون پـرید.
🎈بیرون پـریدن او همان و رم کردن اسب هـا و قاطـر ها همان!!
قاطر سواران که به زمین خورده بودنـد تا چشمشان به ملا افتـاد،او را به باد کتک گرفتند.
🎈ملا با سرو صورت زخمی به خانه بـرگشت...
🎈خانمش پرسیـد:
«از عــالـم قـبر چـه خبـر؟!»
گفت:
🎈«خـبری نبـود ؛ ولی این را فهمـیدم که اگــر قاطــر کـسی را رم نـدهـی ، کاری با تـو نـدارند!!
واقعیت همین است .
🎈اگـر نان کـسی را نبـریده باشیـم ،
🎈اگـر آب در شیر نکـرده باشیـم ،
🎈اگـر جنس نامرغـوب را به جای جنـس مرغوب به مشتـری نداده باشـیم ،
🎈اگر به زیردستـان خود ستـم نکـرده باشیـم ،
🎈و اگـر بندگـی خــدا را کـرده باشیـم،
🎈اگر جلوی زبانمان را گرفته باشیم و تهمت و قضاوت و توهین نکرده باشیم
✅هیـچ دلیـلی بـرای ترس از مـرگ وجود ندارد !!
خدایا آخر عاقبت ما را ختم بخیر کن...
✍ ارسالی از جناب حمیدآقای توسلی
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 #داستانک 📝خاطره ای تکان دهنده #از_استادشفیعیکدکنی ✍نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده
#پیام_شهروندان
#کربلای_جبهه_ها_یادش_بخیر
✍ جناب حجت الاسلام آشیخ محمد اقبال
با سلام
به دنبال خاطره زیبایی از استاد شفیعی کدکنی باید عرض کنم من همیشه مبهوت ذوق روان و بی نظیر ایشان بودم که چه سرّی است و چگونه می توان همراه با خلق مضمون های بکر، آن را چون نقاشی چیره دست، چنین بر تارک شعر نشاند و طوری صحنه را برای خواننده ملموس و مصور نمود که او را به تعجبی تحسین برانگیز می کشاند.
خلاصه کسانی که با شعرهای این عزیز سرکار دارند، تصدیق می نمایند که شعرهای ایشان از جنس الهام است و لطافتی گوارا و بی نظیر در آن نهفته است، سرّ آن را باید در این داستان به تماشا نشست.
شادکردن پدری دلشکسته و گریان و بوسیدن گیوه های خاک آلود پدر، آری چنین کسی باید صاحب چنین طبع روان و گیرایی هنری باشد.
واقعیت این است هر یک از ما در یقین به آیات قرآن و وعده های الهی به چنین جایگاهی برسیم یعنی وقتی نود و نه تا را گرفت منتظر ده تای دیگر باشد چون خدا فرموده است
من جاء بالحسنة فله عشر امثالها
و او در تحقق آن شک و شبهه ای ندارد، باید در سایه خودسازی به او اعتماد کرد و چشم بصیرت را باز کرد و دید زندگی هر کدام ما پر است از عمل خداوند به وعده ها و وعیدهایش.
بعد از عملیات والفجر هشت برای چند ماهی در خط پدافندی ساحل اروند درست برابر جزیره ام الرصاص مستقر بودیم، علی رغم اینکه عراقی های ترسيده از والفجر ۸، پشت سر هم نارنجک در آب می انداختند، بچههای اطلاعات عملیات میرفتند و بعد از شناسايی جزیره باز میگشتند.
روزی از شهید عزیز «شمس» که سرتیم آنها بود و با هم بسیار رفیق بودیم پرسیدم شبها که جلو میروید برايتان خیلی ناراحتم، نمی ترسید با حجم زیادی از نارنجک که عراقی ها در آب می اندازند؟
آن شهید عزیز با یک دنیا یقین و آرامش گفت: وقتی «وجعلنا» را می خوانم یقین دارم هرگز آنها نمی توانند ما را ببینند.
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#خاطره_انگیز #بهاباد_قدیم ✍ جناب آقای مهندس محمدرضا عابدینی سلام و ارادت این عکس خیلی قدیمی را
#پیام_شهروندان
✍ جناب آقای محمودرضا امینی
🔸 از راست: آقای حسن خدادوست (معلم دبستان ادیب و معلم عربی ما در دبیرستان رستاخیز سالهای تحصیلی ۵۲ و ۵۳)، حاج محمدرضا جلیلی، درجه دار پاسگاه، آقای بحرالعلومی (معلم دبستان ادیب)، مرحوم حاج غلامحسین احمدی، ناشناس، سرباز پاسگاه، مرحوم حاجی جواد صالحی، مرحوم دکتر حسین و آخرین نفر که جای خالی ایشان برای دوستانشان هرگز جایگزینی نخواهد داشت، مرحوم حاج حسین حاتمی (مداح اهل بیت)
🚴♂ دوچرخه هم مال آقای بحرالعلومی بود.
🟢🟢🟢
فاطمه صادقی پور بهابادی
فرزند رضا
متولد۱۳۲۲
در شهر یزد پیدا شدن و تو اورژانس اجتماعی یزد هستن اگهکسی ایشون را میشناسه با این شماره تماس بگیره
روزهای گذشته همشهریان زیادی این پیام رو ارسال کرده و با دغدغه ی مقدسی، نگران این عزیز همشهری بودن که خوشبختانه با کمک پایگاه اطلاعات جمعیتی ثبت احوال، به خانواده و فرزندانشون رسیدند. مهربانی چنته ایای مهربان را سپاس و درود 🌹
چَنتِه 🗃
#خاطره_قدیمی 🔸 بذارید حالا که هنوز اخوی وارد بر گود نشدند با هم همین اول صبحی بریم توی دهه شصت . ام
#پیام_شهروندان
✍ سرکار خانم اعظم خوش خوش آبادی نوشته اند:
سلام و عرض ادب
تو کانال گفته بودید هر کی خاطره از کوه دکل داره بگه، واقعیتش من هیچ وقت کوه دکل نرفتم اما تا جایی که یادمه، شده بود معیار بیناییسنجی بین بچه ها،به این صورت که اگر از بالا پشت بام خونه، دکل را می دیدی یعنی چشات سالم سالم هستند و اگر نه باید میرفتی چشم پزشکی😊
چَنتِه 🗃
#خاطره_انگیز #بهاباد_قدیم ✍ جناب آقای مهندس محمدرضا عابدینی سلام و ارادت این عکس خیلی قدیمی را
#پیام_شهروندان
✍ جناب حجت الاسلام محمدمهدی اقبال
🔸حاضران در عکس از راست: ناشناس، حاج رضا جلیلی، سرباز، بحرالعلومی( معلم غیربومی)، مرحوم آشيخ غلامحسین احمدی، مرحوم حاج جلیل جلیلی، سرباز، مرحوم حاج جواد آقای صالحی، مرحوم آقای حسین صادق زاده، مرحوم آقای حسین حاتمی زاده، روی پله هم مرحوم حاجی ترحمی
🔸موقعیت عکس هم فکر کنم دبیرستان پسران مفیدی،شهید بهشتی، آن وقت است، مراسم بايد خیلی مهم باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرائت_مجلسی
🎙 استاد عبدالباسط
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
#هرروزباقرآن
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
🔰صفحه ی هفتاد و نهم قرآن کریم
📖 سوره نساء، جزء ۴
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
دلی که پیش تو ره یافت
باز پس نرود
هوا گرفته ی عشق
از پی هوس نرود
به بوی زلف تو دم می زنم
در این شب تار
وگرنه چون سحرم
بی تو
یک نفس نرود
#هوشنگ_ابتهاج
📸 طلوع خورشید در بهاباد - امروز صبح
📨 ارسال از آقای محمدجواد دادگر
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
#داستانک
✍ جناب آقای پروفسور محمدعلی اخوان بهابادی
ساززن و خوانندهای بنام بردیا
بردیا مردی ساز زن و خوانندهای بود که با مهارت تمام مینواخت و همیشه در مجالس شاد و محافل عروسی، وقتی برای رزرو نداشت. وی چون به سن شصت رسید، روزی در دربار شاه مینواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر میلرزند و توان ادای نتها را به طور کامل ندارد. صدایش هم بدتر از دستانش میلرزید و کم کم صدای ساز و گلویش ناهنجار میشود.
عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید. بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که نمیتوانست دیگر کار کند و برایشان خرجی بیاورد، بسیار آشفته شدند و او را از منزل بیرون کردند. بردیا سازش را که همدم لحظههای تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد.
در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست. سازش را به دستان لرزانش گرفت و با وجود اینکه در عمرش آهنگ غمگینی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار بر نُت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت. بردیا مینواخت و خدا خدا میگفت و گریه میکرد و بر گذر عمرش و بر بی وفایی دنیا اشک میریخت و از خدا طلب مرگ میکرد.
در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانههای خود حس کرد، سر برداشت تا ببیند کیست. شیخ ابوسعید ابوالخیر را دید در حالی که کیسهای پر از زر در دستان شیخ بود. شیخ گفت: این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر. بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید: ای شیخ آیا صدای ناله من تا شهر میرسید که تو خود را به من رساندی.
شیخ گفت: هرگز، بلکه صدای نالهي مخلوق را قبل از این که کسی بشنود، خالقش میشنود. خالقت مرا در خواب بودم که بیدارم کرد و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم. به من در رویا امر فرمود: در پشت قبرستان شهر، مخلوقی مرا میخواند، برو و خواسته او را اجابت کن.
بردیا صورت در خاک مالید و گفت: خدایا عمری در جوانیام و در شادابي ام با دستان توانا سازهایی زدم برای مردم این شهر. اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند. اما یک بار فقط برای تو زدم و خواندم؛ تو با وجود دستان لرزان و صدای ناهنجارم، مرا خریدی و رهایم نکردی؛ مشتری صدای ناهنجارِ ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را به من پرداختی.
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا ضامن آهو . . .
🌱 چهارشنبه های امام رضایی
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
پرستار
✍ جناب آقای محمدحسن لقمانی بهابادی(سیمرغ)
راضیَم از کار پرستارها
مرحم زخم دل بیمارها
شیفته ی کار پرستاریَم
در پی دلجویی و دلداریم
در مَثَل او دایهِ دلسوزتر
در شب ما شمع شب افروزتر
هست خوش اخلاق و بسی مهربان
خدمت خلقی کند از عمق جان
نصف شب از شوق، بپا خواستن
تا کمی از دردِ کسی کاستن
شیوهِ کار همه بهیارهاست
موهبتِ نقش پرستارهاست
چشم چو وا کرده ام او دیده ام
چهره خندان و نکو دیده ام
روز تولد بُده او یار من
همدم من مونس و غمخوار من
جای، مرا داده به دامان خود
تا برسم بر سر و سامان خود
وه که کسی مثل پرستار نیست
خدمت مردم بجز این کار نیست
رنج و غم و درد کسی کاستن
خوبی او را ز خدا خواستن
این، همه از کار پرستارهاست
مرحم درد دل بیمارهاست
شاعر "سیمرغ" چنین گفته است
از دل و جان و ز یقین گفته است
بهر همه همدم و غمخوار اوست
باعث بهبودی بیمار اوست
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#خاطره_قدیمی 🔸 بذارید حالا که هنوز اخوی وارد بر گود نشدند با هم همین اول صبحی بریم توی دهه شصت . ام
#خاطره_قدیمی
✍ آقای حسن دهقان بهابادی
سلام
خاطره ای از کوه دکل دارم:
چهار پنج سال پیش چنین ایامی(پائیز) رفتیم کوه نوردی کوه دکل ، نزدیکای اون اتاقی که پای کوه است (ظاهرا موتور خانه برای تامین برقش باشه) ماشین را پارک کردیم و از کنار تیر برقهای چوبی که چندتایی باقی مانده بود حرکت کردیم تا پای دکل، از اونجا کل دشت بهاباد و اکثر روستاها پیدا بود (از طرفهای ده جمال و کمکو تا ته جلگه ) و از اون طرف هم روستاهای تو مسیر بافق تا نزدیکی های سه چاهون، بسیارمنظره زیبایی بودـ
همچنین پای دکل خیلی آجر قدیمی و رنگ و رو رفته ریخته بود که مشخص بود باید از همان زمان (اوایل دهه ۶۰) که میگفتن مردم با پای پیاده با کمک هم آوردن بالا باشه
واقعا چه همت و همدلی داشتن برای آبادی شهر و دیارشون (ولی متاسفانه خیلیها قدر این مردم را نمیدونن )
از دوران بچگی که دوم یا سوم ابتدایی بودم یادمه یه هلیکوپتر اومده بود شهرک (پشت جهاد کشاورزی فعلی) نشسته بود میگفتن اومدن برای نصب دکل و کلی مردم کوچک و بزرگ با شوق و ذوق رفته بودیم برای تماشای هلیکوپتر و خلبانها با اون لباسهای سبز و یه تیکه شون .
یادش بخیر .
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
📣📣📣📣
سلام ،
فردا روز میلاد با سعادت پیام رسان کربلا حضرت زینب ( س ) و روز پرستار هست .
بنابراین به مناسبت روز پرستار و اینکه یک خدا قوتی گفته باشیم خدمت این عزیزان ، چنانچه مایل باشید از پرستار خاصی تشکر کنید و یا مطلبی در راستای تقدیر از پرستاران زحمتکش بهاباد بنویسید . زحمت کشیده به چنته ارسال نموده تا با افتخار منتشر نماییم .
پس یا علی ، مطالب و تصاویر خود را ارسال نمایید .
پ. ن : دکلمه و یا مقاله قابل قبول نیست مطلب کوتاه باشه و اگر با عکس باشه مناسبتر خواهد بود .
#خاطره_انگیز
#شهدای_بهاباد
#جوانان_قدیم_بهاباد
📨 آقاپدرام لقمانی عزیز با ارسال این تصویر تاریخی و زیبا نوشته اند:
در این عکس آقایان مهدی وارسته و شهید هوشمند و حسین لقمانی برای من قابل شناسایی هستند .
زحمت شناسایی بقیه افراد با خوانندگان چنته.
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روانشناسی
❌ ریشههای #قهر چه چیزهایی است؟
از حسادت و یا قضاوتهای اشتباه است.
#دکتر_سعید_عزیزی
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🆔 @chantehh