eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.4هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
27 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی @HOSSYN90 @Tayyebeee آگهی و تبلیغات 👇 @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال حسین دارابی
فقط نمیدونم چرا من اینطوری نیستم غذاهارو بدم بچه‌ها بخورن😂🤦‍♂ اصلا اگه بچه‌ها بخوان اینطوری سریع غذاهارو بردارن اگه یدونه نزنم پس کله شون، از هرکدومشون یه نصفه برمیدارم و بعدشم هی از تو بشقابشون تیکه تیکه برمیدارم چندروز پیش یه قیمه نذری بود من و حسنا میخواستیم باهم بخوریم، حسنا بصورت ناجوانمردانه‌ای همه گوشتاشو برداشت. من کظم غیظ کردم و چیزی نگفتم. بلند شد رفت از یخچال آب بیاره یه تیکه گوشت بزرگ مونده بود تو بشقابش در یک ضدحمله سریع برداشتم خوردم اومد نشست بخوره دید گوشت بزرگه نیست گفت بابااااا تو برداشتی؟ 😡 گفتم کی؟ من؟ همشو که تو برداشته بودی، ببین بشقاب من هیچی نداره گفت راستشو بگو تو چشام نگاه کن بگو تو برداشتی یا نه😂 والا قبلنا مامان باباها به بچه‌هاشون میگفتن تو چشمامون نگاه کن راستشو بگو الان برعکس شده تو چشماش نگاه کردم و نگفتم من برداشتم، دروغم نگفتم که برنداشتم ولی یه لبخند ریزی تو صورتم بود گفت ببین معلومه داری دروغ میگی. چشمات اینو میگه گفتم من که چیزی نگفتم خلاصه ده دقیقه داشتیم بحث میکردیم😁 گفتم میتونی درخواست VAR (ویدئو چک) بدی مامانشم چون ظلم حسنا به منو دیده بود در تصاحب همه گوشت‌ها، از من حمایت کرد، چون اون گوشت حق من بود، تو مشت من بود خلاصه ول نکرد رفتم تو اتاق دنبالم اومد گفت بابا راستشو بگو، از اونجایی که من هیچ جوره نمیتونم دروغ بگم، گفتم آره من برداشتم😩 خداروشکر ول کرد و رفت وگرنه تا همین الان و سالهای بعد ادامه داشت مثلا 40 سال بعد من در سن 80 سالگی وقتی در بستر مرگ افتادم و دارم وصیت‌هامو میگم، حسنا میومد بالاسرم میگفت بابا چهل سال قبل اون گوشت رو تو خوردی؟ راستشو بگو؟ داری میمیری 😂 اگه اونجا هم نمیگفتم سر پل صراط جلومو میگرفت🤦‍♂😄
این متن رو آقای دارابی در کانال خودشون با بیش از ۹۳۰هزار دنبال کننده بارگزاری کردند . آیا به نظر شما منظور ایشون این بوده که گشنگی میخورند یا مثلا گوشت گیرشون نمیاد یا مثلا میخواسته بگه آدم شکم پرستیه؟ قطعا اینطور نبوده و متن صرفا طنز میباشد . تفاوت متن طنز با متن جدی : شما در کتاب شازده حمام دکتر پاپلی با تاریخ نگاری جدی روبرو هستید که ممکنه به بعضی جاهاش نقد وارد کنید . اما در نوستالژیک طنز مثل داستانهای بنده شما کاملا به گذشته برمی‌گردید البته با طنز . در طنز ما شرایط رو ، با غلو و بزرگنمایی خنده داری بیان میکنیم و در این راه آدم از هر ابزاری استفاده میکنه ، مثلا در برنامه عصر جدید و در یک استندآپ کمدی ، کمدین برنامه ، خود پزشک بود و پدر و مادرش هم پزشک و فرهنگی بودند اما در استندآپِ خودش ، تا میتونه از بدبختی پدر و مادرش میگه و از مخاطبش خنده میگیره و قطعأ مخاطب هم این درک را دارد که بفهمد کمدین فقط داره طنزی رو بیان میکنهو خانواده بدبختی ندارد . امروز صبح بنده تصویری از سفره های قدیمی رو به همراه داستان طنزی بار گذاری کردم که بعد از ساعتی شدیدا مورد مواخذه واقع شدم که مجبور شدم داستان را حذف کنم . با این مطلب فقط خواستم بگویم خوشبختانه مخاطبان کانال ما متوجه هستند آنچه مینویسیم علاوه بر بخشی از واقعیت ، نیمه غلو شده طنزی هم دارد . و خدا رو شکر خانواده ما کاملا شناخته شده هستند .😊 عزت زیاد😂🤚
اینم عکس داوری فوتبال من اوایل دهه هفتاد توی بهاباد هم تیم داری می‌کردم و هم داوری و هم بازی و هم مسابقات فوتبال رو برگزار میکردیم و همین چند پسته بودن باعث می‌شد جنگ و دعوا هم زیاد بشه ، چون تعارض منافع پیش میومد 😂😂 اونوختا حسن آقای گلشن رئیس تربیت بدنی بودن و ما با تیم ملی بهاباد شهرهای مختلف میرفتیم برا مسابقه ، مثلا میرفتیم توی لیگ بافق مسابقاتشون شرکت میکردیم . محمد آقای رفیعی ( محمد کَل مَتَقیا ) راننده مینی بوس بودند که ما رو میبردن بافق و یک تنه تماشاچیان حریف رو حریف بودن😂😂😂 از فوتبالیست‌های اونوقت میتونم اشاره کنم به احمد و عباس حاتمی ، اکبر و عباس باقری نسب ، علی ، محمد و مهدی خادمی ، حسین حسن زاده( محمدعلی علی اُسَسَن )، حسین قاسمی ( غلوم ) محمدعلی اسماعیلی( مش اِسمال ) اکبر، حاج امیر و حسن فلاح و گاها محمد و عباس فلاح ، عباس محمدی نیا ، احمد ابراهیمی ، و . . . یادش به خیر 🆔@chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به روایتی فردا سالروز شهادت امام سجاد ( ع ) میباشد . لذا کانال چنته شهادت این امام همام را به تمامی شیعیان آن حضرت خصوصا اعضای محترم کانال تسلیت عرض می‌نماید.
AUD-20211125-WA0001.mp3
10.15M
برای همراهان... قهوه ات را بنوش کتاب مورد علاقتو بخون و این بیکلام را بزار ارسالی از سرکار خانم فاطمه صادقیه 🆔@chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ویدیو رو هر بار میبینم اشک از چشام سرازیر میشه، مو به تنم سیخ میشه اصلا 🆔 @chantehh
🌺 چهارشنبه تون عالی ❄️ ان شاءالله 🌺 امروز خدا ❄️ پشت وپناهتون باشه 🌺 حالتون ❄️ کارتون 🌺 تقدیرتون ❄️ زندگیتون 🌺 عاقبت تون ❄️ عمرتون و 🌺 همه چیزتون خوب ، خوب باشه 🆔@chantehh
“طعم هدیه” روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید. آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد. پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد. مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت. اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد. شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت: آب بسیار بد مزه است. ظاهرا آب به علت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود. شاگرد با اعتراض از استاد پرسید: آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گوارا است؟ استاد در جواب گفت: تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم. این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچ چیز نمی تواند گواراتر از این باشد. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 انتخاب داستان : فاطمه عبداللهیان 🆔@chantehh
‼️‼️ اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی حماس که برای شرکت مراسم تحلیف مسعود پزشکیان به ایران سفر کرده بود، ترور شد. گروه چنته شهادت این مجاهد مقاومت را تسلیت می گوید 🆔 @chantehh
11.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«... و غصه بر اون کسانی خواهد بود که می‌مانند و دوری عزیزان رو به سختی باید تحمل کنند» ‌ ‌مهربان باشیم عشق بورزیم شاید فردایی در انتظارمان نباشد 🌹 ‌ ‌🎼  ࿐ྀུ༅࿇༅჻ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ• 🎼
چَنتِه 🗃
📸 جوانهای قدیم پای درخت چنار روستای دیدرکوه اون آقای کت و شلواری که بنظرم کروات هم دارند مرحوم آقای محمود اکبریان اولین نماینده آموزش و پرورش بهاباد هستند اون جوانان هم احتمالا دانش آموزان دبیرستان رستاخیر اون زمان هستند. نماینده آموزش و پرورش به این معنی است که از اون زمان که دهه ۴۰ هست تا ۱۲ اردیبهشت سال ۷۲ اموزش و پرورش بهاباد زیر نظر آموزش و پرورش بافق بود و رئیس آ پ بافق از میان فرهنگیان فردی را بعنوان نماینده خود را در بهاباد انتخاب می‌کرد که تحت عنوان نماینده آموزش و پرورش بهاباد انجام وظیفه می‌کرد که اولین آنها مرحوم آقای محمود اکبریان که اهل کوه بنان بودند و آخرین آنها هم آقای اقبال بودند. 🆔 @chantehh