#حضرت_عبدالله_ابن_الحسن
#پنجم_محرم
پامال شد با چکمه وقتی آرزویش
پای برهنه، با ادب، می رفت سویش
او باقیات الصالحات مجتبی بود
یا باقیات خیمه ی سبز عمویش
او قاصد دلتنگی اهل حرم بود
از دست زینب پر زده تا بام کویش
با «ادخلوها بسلامٍ آمنین»ش
شمر و سنان را دور می کرد از گلویش
با جذبه ای قطعا، ضریح زخم خورده
آغوش خود را باز خواهد کرد رویش
از صورت معصوم او یاقوت می ریخت
آنکه زبرجد می چکیده از وضویش
اسماء حسنی را به روی خاک می دید
لاهوت را زخمی زخمی رو به رویش
الالعنت الله علی القوم الظالمین..