🔰 وقتی شهید احمدی روشن خواب رهبر انقلاب را دیده بود
👈 وقتی در دیدار خانواده شهید احمدی روشن، رهبر انقلاب قرآنی را به همسر شهید اهدا کردند، او قرآن را گرفت و آرام گفت: مصطفی خواب دیده بود بالای تپهای شما به سرش دست کشیدید. رهبر پرسید: کی؟
همسر شهید جواب داد: ۲۰ روز پیش حدوداً. و بعد یک خواهش کرد از رهبر: آقا توی نماز شبهاتون علیرضا را دعا کنید، برای صبرش!
و رهبر قول داد...
🖥 بخشی از روایت حضور رهبر انقلاب در منزل شهید احمدی روشن در سال١٣٩٠
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
🆔@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
استوری شهادت در کلام رهبری
══━━━━❁❃❁━━━━══
🆔@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━❁❃❁━━━━══
برای درمان به انگلیس اعزام شد!
خون لازم داشت؛ گفت خونِ غیرمسلمان نزنید
توجه نکردند و هرچه زدند، بدنش نپذیرفت!
خون یک مسلمان جواب داد
پزشکش که دکتر کلیز نام داشت، بواسطهی آن مسلمان شد و گفت: یک معجزه است:)
#شهیدحمیدرضامدنیقمصری
#یادشهداباذڪرصلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
══━━━━❁❃❁━━━━══
@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━❁❃❁━━━━══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #موشن | خلیج فارس علیه آمریکا
🍃🌹🍃
🌀 ۲۲ دیماه، سالروز دستگیری تفنگداران آمریکایی در خلیج فارس و شکست هیمنه آمریکا...
| #روشنگری | #ثامن
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
🆔@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
وقتی عقل ، عاشق شود
و عشق ، عاقل شود آنگاه
تو شهید میشوی.
#شهیدآقامصطفیچمران🌱
#الگو_بگیریم
#یادشهداباصلوات
#شرمنده_نشویم
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
🆔@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
توجه توجه
مکانهای طرف قراداد با صندوق ذخیره بسیجیان
بیمه تکمیلی (بیمه کمک رسان SOS)
بیمارستان حشمتیه نایین
داروخانه دکتر کدیور جنب بنیاد شهید
آزمایشگاه شفا جنب پارک لاله
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
🆔@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️کیسهای که این خانم پرت کرد توی سطل زباله، آشغال نبود، یک نوزاد بود!!
مدیونید اگه فکر کنید اینجا آمریکاست...
👤 🇮🇷سیده راضیه طاهریان
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
🆔@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من و آدم های خودم 😒
#حاجقاسم
══━━━━━❁❃❁━━━━━══
🆔@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━━❁❃❁━━━━━══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری📲
دستردبهسینهاونزنید...(:
#رهبࢪمونھ🤞🏻
══━━━━━❁❃❁━━━━━══
🆔@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━━❁❃❁━━━━━══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
#شهیدانه🕊
میگفت :
جنگنرممثلخمپاره۶۰میمونه ،
چوننهصدادارهنهسوت !
فقطوقتیمتوجهمیشیکه
دیگهرفیقتنهمسجد
میادنههیئت... !
#جنگ_نرم
══━━━━━❁❃❁━━━━━══
🆔@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━━❁❃❁━━━━━══
هدایت شده از 🌹سفیر🌹
واقعاً !
کی فکرش رو می کرد
ادامه راهتان اینقدر سخت باشد
بعد از شما غرق شدیم
در روزمرگی هایمان
و گیر کنیم به سیم خاردار نفس...
#شهدا_دست_ماراهم_بگیرید
#التماس_دعا
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷
پنج شنبه دلتنگی
به یاد عزیزان سفر کرده
شهدای عزیزمان
پدران ، مادران
اساتید ، معلمان
مراجع و علماءفقید
ذوی الحقوق والارحام
بخوانیم فاتحه و اخلاص
وصلوات برمحمدوآل محمد
🌷🕯️🌷
زیارت نامه شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم 🌸✨🎋🌸✨🎋🌸✨🎋🌸✨🎋🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ تفاوت رزم سایبری و سایبر در رزم،
یک زمانی است که عرصه نبرد، فضای سایبری است، یعنی نیروها و اهداف ما همگی از طریق سایبری بکارگیری شده اند که رزم ما میشود سایبری و میگویند رزم سایبری.
اما زمانی است که عرصه نبرد: زمینی، هوایی و دریایی است ولی از ابزار موثر سایبری هم استفاده میشود، در اینجا میگویند: سایبر در رزم.
⬅️ از هر راهی اهداف #انتقام_سخت گرفتار تیر غیب شده و نابود خواهند شد.
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
🆔@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
چشمان منتظر
♻️ تفاوت رزم سایبری و سایبر در رزم، یک زمانی است که عرصه نبرد، فضای سایبری است، یعنی نیروها و اهدا
🚨 هراس توییتر از انیمیشن "انتقام حتمی از قاتلان سردار سلیمانی"
👆این انیمیشن را حتما ببینید....
🔹 توییتر؛ حساب سایت رهبر انقلاب را به دلیل انتشار انیمیشن" انتقام حتمی از قاتلان شهید سلیمانی" مسدود کرد !
🔺 این انیمیشن معنادار در سایت رهبر انقلاب منتشر شده بود و وعده انتقام را حتمی می دانست
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
🆔@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
#تلنگرانـہ⚠️ #امام_زمان🌸
میگمـا . . .
اِی ڪاش انقدر ڪھ تࢪس از گرفتن
ڪرونا داریم؛ یکمی هم ترس از نیومدن
آقا داشتیم/:
تیترتمومخبرهاشُدهڪـرونا❗️
هممونبہخاطراینبیماریداریم
پیشگیرۍمیڪنیم.
ولیکدوممونتاحالاازگناهمون
پیشگیریکردیمکھ،دِلمـولاموننشکنھ؟!
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
🆔@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━━━━❁❃❁━━━━━━━══
🔺سفر وزیرخارجه کشورمان به چین، بعد از سفر چند روز گذشتهی ایشان به قطر و عمان، در کنار سفر جناب رضایی (بعنوان معاون اقتصادی دولت) به کشورهای آمریکای لاتین (حیات خلوت آمریکا)، سفر جناب قاسمی (وزیر راه) به سوریه و سفر روزهای آینده جناب رییسی به روسیه و احتمالا رییس جمهور ترکمنستان به کشورمان؛ همه و همه گویای فعال شدن بیش از پیش دیپلماسی و اهتمام دولت جدید بر استفاده از تمام ظرفیتهای موجود، بجای گذاشتن تمام تخم مرغ هایش در سبد مذاکرات و دل بستن به وین است!
#بیش_باد
#مقاومت_فعال
✍ #مهدی_قاسم_زاده
*_این شهید کسی را ندارد!!_*
*_پدر و مادر هم نداره ؛ این روزها سالگرد شهادتش هست براش فاتحه ای بفرستید._*
*_شهیدی که!!!!_*
*در ۶ ماهگی پدرش فوت شد*
*در ۶ سالگی مادرش فوت شد*
*در ۸ سالگی مادربزرگش*
*و در ۱۲ سالگی تنها برادرش!!!*
*و خودش در سن ۲۰ سالگی غریب و تنها در شلمچه و در عملیات کربلای ۵ شهید شد.*
*همرزم یوسف میگوید هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز!؟*
*یک روز گفتم یوسف نامهات را پست نمیکنی؟*
*دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند بُرد ؛ نامه را از جیبش در آورد ، پاره کرد و داخل آب ریخت ؛ چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت : من برای آب نامه مینویسم کسی را ندارم که!!*
😔🙏🏼😔🙏🏼😔🙏🏼😔
*_این شهید بزرگوار غریب و بی کس بودند._*
*_از امروز بیاییم بشیم خواهر و برادرش ؛ همیشه یادش کنیم حتی با ذکر یه صلوات ._*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️بازدید سرزده رئیس جمهور از جزیره هرمز
🎥رئیس جمهور در ادامه سفر به استان هرمزگان، دقایقی پیش وارد جزیره هرمز شد و با اهالی این جزیره گفتگو کرد.
══━━━━❁❃❁━━━━══
@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━❁❃❁━━━━══
⭕️ویلاهای ریاستجمهوری در قشم فروخته میشود
🔹دبیر شورایعالی مناطق آزاد: ۲۸۰ میلیون یورو برای تکمیل پل خلیجفارس قشم نیاز است. این پل از طریق تهاتر نفتی توسط پیمانکار ایرانی ساخته میشود. پل خلیجفارس، قشم را به بندرعباس وصل میکند.
🔹ویلاهای منتسب به نهاد ریاستجمهوری نیز برای تامین هزینه پل خلیجفارس و سایر زیرساختهای جزیره قشم به فروش میرسد.
#خبرگزاری_بسیج
══━━━━❁❃❁━━━━══
@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━❁❃❁━━━━══
چشمان منتظر
*_این شهید کسی را ندارد!!_* *_پدر و مادر هم نداره ؛ این روزها سالگرد شهادتش هست براش فاتحه ای بفرست
غواص شهيد: يوسف قرباني – معاون گروهان خط شکن
نام پدر: صمد
تاريخ تولد: 1345
تاريخ شهادت: 19/10/1365 شب جمعه
محل تولد: زنجان
نام عمليات: کربلاي 5
منطقه عملياتي: شلمچه – پاسگاه کوت سواري
محل دفن: زنجان گلزار پايين
بخشي از خاطرات شهيد يوسف قرباني به نقل از دوستان:
يكي از كارهاي مورد علاقه شهيد يوسف قرباني نقاشي كردن و نوشتن بود. به هر چادري كه قدم مي گذاشت بر روي ديوارهاي آن اشكال گوناگون را رسم مي كرد. اين كارش بچه ها را واقعا ذلّه كرده بود. مدام مي گفتند: يوسف! بابا اين چه كاريه كه مي كني؟ چادرها را خراب نكن.
ولي او گوشش به اين حرفها بدهكار نبود و كار خودش را مي كرد. يادم هست يك روز به چادر يعقوبعلي محمدي رفته بود كه ذوق هنري اش گل مي كند و شكل همه افراد چادر را به گونه اي روي ديوارهاي چادر نقاشي مي كند به نحوي كه همه جاي چادر پر از نقش و نگار مي شود اصلا او از كار نوشتن و كار رسم خوشش مي آمد و اين كارش هم گاهي برايش درد سرآفرين هم مي شد. به عنوان مثال يك روز كه در مقر آموزش لشگر عاشورا بوده است، كچ را برداشته و آيه زير را بر روي تخته سياه مي نوسيد: " فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما"
با توجه به اين که آيه به اصطلاح در آرم سازمان (مجاهدين خلق) وجود دارد حساسيت حفاظت اطاعات لشگر را برانگيخته بود و لذا مي آيند و مي پرسند كه چه كسي اين آيه را بر روي تخته سياه نوشته است؟ و شهيد يوسف قرباني مي گويد من نوشته ام. حفاظت اطلاعات به او مظنون شده و به گمان اينكه او يك منافق نفوذي است او را بازداشت مي كنند. از طرف ديگر براي اينكه بتوانند به طور غير مستقيم از زير زبان او حرف بكشند، يكي از بچه هاي گردان خودشان را همراه او مي كنند تا پيش او از امام و انقلاب بدگويي و انتقاد كند از عملكرد امام كه: بله! امام در مورد جنگ تحليل درستي ندارد و دارد اشتباه مي كند. اصلا ما جنگ مي كنيم كه چه؟ و...
شهيد قرباني با شنيدن اين حرفها حسابي از كوره در رفته و با او گلاويز مي شود. آن بنده خدا بعد از خوردن يك كتك مفصل داد و قال راه مي اندازد كه: اي بابا به دادم برسيد اين مرا كشت. بالاخره چند نفري مي آيند و او را از دست شهيد قرباني مي گيرند هنگامي كه از يوسف مي پرسند: تو كه طرفدار امام و انقلاب هستي پس چرا اين آيه را روي تخته سياه نوشتي؟
او مي گويد: مگه كار بدي كردم؟ اين يك آيه قرآنه! مگه نوشتن قرآن هم گناهه؟ حالا اگه ديگران از آن سوء استفاده مي كنند و به بيراهه مي روند گناه من چيه؟!
پيش از عمليات كربلاي 5 بود. ما در موقعيت شهيد اوجاقلو ـ در كنار رود كارون ـ دوره آموزش غواصي را مي گذرانديم. يكي از روزها به دليلي از من خواسته شد تا به گروهان ديگري منتقل شوم، ولي من نپذيرفتم، كلي هم ناراحت و عصباني شدم. هرگز فراموش نمي كنم كه او پيش من آمد و بعد از سلام و احوالپرسي گفت: ـ چته پسر؟ اين همه اخم و تخم مي كني كه چي؟ آسمان كه به زمين نيومده! اصلا بگو ببينم تو برا چي به جبهه اومدي؟ ها؟ برا تفريح؟ يا برا مهموني؟ آدم كه نبومده با اين حرفا دلخور بشه؟ من نمي دونم اگه تو به جاي من بودي چكار مي كردي؟ فكر نمي كنم در اين دنياي بي در و پيكر به اندازه من رنج و تنهايي كشيده باشي؟ از اول زندگيم همزاد غم و غصه بودم و همراه درد و رنج بزرگ شدم. در آسمان بلند زندگي ام يك ستاره آشنا هم برايم سوسو نمي زند! او راست مي گفت. در دنياي به اين بزرگي، هيچ كس و كاري نداشت. وقتي كه به مرخصي مي آمد، اكثرا در پايگاه بسيج بود. گاهي هم بچه ها او را به خانه خود دعوت مي كردند. اما هرگز از خود ضعف و ناتواني نشان نمي داد و جزع و فزع نمي كرد. هميشه سرزنده و شاداب بود.
وقتي كه عمليات كربلاي 5 آغاز شد. با هم در يك گروهان بوديم. شب اول عمليات بود. ما مسافت زيادي از درياچه مصنوعي ـ موسوم به آبگرفتگي ـ در دشت شلمچه را با لباسهاي غواصي طي كرده بوديم. دوشكا و تيربارهاي دشمن شديدا كار مي كرد. سطح آب را آتش پر حجمي پوشانده بود. پيشروي در آب با آن همه مواضع مثل سيم هاي خاردار و موانع خورشيدي واقعا دشوار بود. بچه ها يكي پس از ديگري، مظلومانه در داخل آب شهيد مي شدند. تقريبا به نزديكي هاي دشمن رسيده بوديم. او داشت با فاصله كمي از من حركت مي كرد. ناگهان از ناحيه سر مورد اصابت قرار گرفت. گلوله از سمت راست اصابت كرد و از سمت چپ خارج شد. نزديك بود در آب بيفتد كه من گرفتمش. خون از دهان و گوشهايش فوران مي كرد و او سرش را آرام به چپ و راست مي چرخاند. صدايش كردم: يوسف! يوسف! يوسف! او آرام آرام زار مي زد. نمي توانست چشمانش را باز كند. ديدگانش پر از خون بود. قطرات اشك امانم را بريد. خدايا! بچه ها چقدر غريبانه و دلگير پرپر مي شوند! لحظاتي بعد به آرامي نسيم سحري سر بر بالين شهادت گذاشت و به آرامشي به رنگ سبز و جاودانه فرو رفت. پيشانيش را بوسيدم و وداعش گفتم. او شهيد يوسف قرباني از گردان وليعصر (عج) زنجان ـ لشگر عا
چشمان منتظر
*_این شهید کسی را ندارد!!_* *_پدر و مادر هم نداره ؛ این روزها سالگرد شهادتش هست براش فاتحه ای بفرست
شوراـ بود. 1ـ دشمن با ايجاد سدهاي بزرگ خاكي آب اروند را بوسيله موتور به داخل آن كشيده بود تا از پيشروي رزمندگان اسلام جلوگيري كند گروهي فوتبال بازي مي كردند و برخي واليبال. عده اي هم دور هم حلقه زده و گرم گفتگوهاي صميمي بودند. چه شور و نشاطي حاكم بود، ولي حالا سكوت بود و سكوت.
ما كه از بازماندگان قافله بوديم، يك جمع چهار نفري داشتيم، در زير يك چادر:
شهيد يوسف قرباني با آن كنجكاوي هايش درباره جنگ هاي آلمان شهيد يوسف خوييني كه هميشه خدا، سرش توي قرآن بود و مفاتيح.
شهيد ابوالفضل خدامرادي كه دست از تاريخ اسلام بر نمي داشت. هر وقت فرصتي گير مي آورد، مي رفت سراغ آن. هميشه خدا هم دنبال يكي بود تا خوانده هايش را براي او بازگو نمايد، آن هم با چه آب و تابي. اگر هم گوش نمي كردي، حسابي برزخ مي شد.
من بيشتر سرگرم كتابهاي نظامي بودم.
خدا رحمت كند شهيد خدامرادي را، خيلي جدي بود. با همه هم جدي برخورد مي كرد. بعضي وقت ها كه شهيد قرباني شوخ طبعيش گل مي كرد، مي رفت سراغ او. گاهي شب ها از چادر مي زد بيرون. آن روزها منطقه پر از گراز وحشي بود. پس از مدتي برمي گشت و ناگهان به درون چادر شيرجه مي زد، شهيد خدامرادي رو به او مي گفت: نگاه كنيد تورو خدا، داشت منو مي كشت.
گاهي هم سر به سر شهيد خوييني مي گذاشت، او چشمان بسيار زلال و شفافي داشت. شب كه مي شد برق مي زد، بعضي وقت ها شهيد قرباني در نيمه هاي شب مي رفت سر وقت او و بيدارش مي كرد. سپس رو به ما مي كرد و مي گفت:
نگاه كنيد! چرا چشم هاي يوسف اينطوريه ؟ شب كه مي شه برق مي زنه!
بعدش مي گفت: حالا بگير و بخواب. دو ساعت ديگه بيدارت مي كنم، تا ببينم بازم چشمات برق مي زنه يا نه؟! و يوسف مي خنديد. چون خيلي به او علاقه داشت. هميشه هم از گفته هايش روده بر مي شد. هر سه دركربلاي 5 رفتند تا بمانند و حالا همسايه خدايند.
برگرفته از کتاب زندگينامه غواصان دريادل زنجان...🌷🌷🌷🌹🌹🌹🤲🤲🤲😔😔😔😔
══━━━━❁❃❁━━━━══
@chashmanmontazerkhadijeh
══━━━━❁❃❁━━━━══