ديدگاههاي متفاوت درباره اصل ارتباط دختر و پسر
1. ديدگاه #افراطي؛
در اين نگرش، هر گونه ارتباطي با جنس مخالف، #آزاد و بدون مانع است (رويکرد ليبراليستي).
«فرويد» و پيروان وي مدعي هستند که اخلاق جنسي کهن، بر اساس #محدوديت و ممنوعيت است و تمام مشکلات بشر به دليل ممنوعيت ها، محروميت ها، ترسها و وحشت هاي ناشي از اين ممنوعيت هاست که در ضمير باطن بشر جايگزين شده است.
«برتراند راسل» نيز همين مطلب را اساس قرار مي دهد و در کتاب جهاني که من مي شناسم مي گويد: « اگر از انجام عملي [رفتار جنسي] #زياني متوجه ديگران نشود، دليلي نداريم که ارتکاب آن را محکوم کنيم»(1).
2. ديدگاه #تفريطي؛
بر پايه اين رويکرد، هر گونه ارتباط و پيوند با جنس مخالف، #مردود و مورد نکوهش مي باشد. اين ديدگاه، نقطه مقابل ديدگاه افراطي است.
«راسل» در جاي ديگر مي گويد: «پدران کليسا از ازدواج به زشت ترين صورت ياد کرده اند. هدف #رياضت اين بوده که مردان را متقي سازد؛ بنابراين، مي گفتند: ازدواج که عمل پستي شمرده مي شد، بايستي منهدم شود»(2).
3. ديدگاه اعتدالي؛
بر اساس اين ديدگاه، نه آزادي مطلق و نه رها پذيرفتني است و نه محدوديت و منع هر گونه رابطه؛ بلکه ارتباط بين دو جنس مخالف، در يک #چارچوب[Context] مشخص، تعريف شده است.
ارتباط مجاز،
👌 ارتباطي است حداقلي و به دور از هر گونه انگيزه شهوي و عاطفي و رابطه اي است که در آن، #نفس رابطه مقصود نباشد و نگاه دو جنس به هم، نگاه #انساني باشد، نه #جنسيتي.
⬅️ديدگاه اسلام، ناظر به نگرش سوم؛ يعني ديدگاه اعتدالي است که در آن، رابطه بر اساس #نياز و حقيقتي که #خداوند عالم در وجود انسان ها قرار داده، صورت مي گيرد و در آن #تعالي، #رشد و تقواي انساني مقصود است، نه صرفاً #شهوت و لذت جنسي و ارضاي خواهش هاي نفساني.👇👇
#عفافگرایی
#شهید_بابایی
#پرواز_تا_بینهایت
🔷عمهی عباس در قبرستان قزوین دفن است؛ روبروی شهدا، آن دست خیابان، دقیقاً کنار امامزاده شازده حسین.
🔷شبهای جمعه که از قزوین رد میشدیم، عباس میگفت: «یه دقیقه اینجا وایسا، بریم سر خاک.»
🔷داشتیم میرفتیم سر خاک عمهی عباس؛ دو، سه تا از این زنهای بیحجاب آنجا بودند.
🔷عباس گفت: «بابا! بیچاره مردهی اینا الان از تو قبر میگه: «آقا نمیخوام با این وضع بیاین سر خاک من! با این وضع اگه بخواین بیاین، من اینجا، این پایین زجر میکشم. برا چی آخه با این ریخت میاین پیش من؟ نمیخوام بیاینن!»
🔷پرسیدم: «مگه اون حالیش میشه؟»
🔷گفت: «از من و تو بهتر حالیش میشه، چی میگی تو!»
🔷گفتم: «مرده میفهمه؟»
🔷گفت: «آره، میفهمه. اینا با این سر و وضع میان بالا سر این فاتحه می خوانند، اون می خواد نخوانند این فاتحه را.»
🔷وقتی می آمدیم توی شهر، امکان نداشت سرش را بلند کند؛ که مبادا چشمش به یک #نامحرم بیفتد. حتی به دیوار هم #نگاه نمی کرد. می گفت: «این همه ثواب جمع می کنی؛ وقتی آمدی تو شهر، الکی خرج نکن.»
📚منبع: کتاب «من و عباس بابایی» نوشته علی اکبری مزدآبادی (شامل روایتها و خاطرات «حسن دوشن»، دوست و همرزم خلبان شهید سرلشکر «عباس بابایی»)
🌷 سرلشکر خلبان #شهید_عباس_بابایی که سالها بود #نفس خود را قربانی کرده بود، پانزدهم مردادماه ۱۳۶۶، مصادف با روز عید قربان، درحالی که عهده دار انجام آخرین مأموریت پروازی اش بود، خود را به مسلخ عشق رساند.
@umefafgaraei