eitaa logo
⛔ هوس/online ⛔
4.4هزار دنبال‌کننده
521 عکس
141 ویدیو
14 فایل
کاری از کانال #دختران_چادری #بزرگترین کانال #حجاب در ایـران '@clad_girls' ⊹ ⊹ ⊹ ❖ بر روی‌ خرابه‌هایِ‌خاطراتــ‌ تلخ‌ شما؛ پلی میسازیم به نام #تجربه؛ برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته↻✨ ارسال سوال و ارتباط با ما↓ @clad_girls14
مشاهده در ایتا
دانلود
📢📢 سلام باز اومدیم😉 ببخشید مدتی کم کار شدیم قراره برنامه های ویژه داشته باشیم منتظر باشید.....
دوستان خوبم😍 خاطره چادری شدن شما یا تجربه ترک رابطه های مجازی شما یا تجربه آشتی شما با خدا یا..... میتونه به بقیه دوستانتون هم کمک کنه تا از تجربه های شما استفاده کنن☝️ منتظر پیام هاتون هستیم😊 🆔 @clad_girls14
💌 👇👇👇 سلام من یه دخترم،دختری متاهل😔قبل از ازدواجم با پسری مجازی ارتباط داشتم برخلاف میل خودم یجورایی مجبور به ازدواج باکسی شدم که بهش علاقه نداشتم،همین موضوع باعث شد نتونم از اون پسری که مجازی باهاش دوس بودم جداشم الان دوساله با پسره ارتباط دارم،،،بااین شرایط که متاهلم هستم متاسفانه بخاطر وجود اون پسر تو زندگیم نتونستم به همسرم علاقمند بشم.عذاب وجدان تمام این مدت توی دل من بود ولی چون عشق اون پسر تووجودم ریشه دوونده بود نمیتونستم قیدشو بزنم تااینکه روزی به یه پستی از کانال دختران چادری برخوردم که نوشته بودید از دوستی های مجازی و عواقب مخربش ،برای دخترپسرایی که گرفتار اینجور روابط شدن یاحتی متاهلایی مثل من😔 بالاخره هرطوری بود دلمو زدم به دریا😖 امشب اولین شبیه که با محمد(دوست مجازیم)کات کردم زیر اون پست نوشته بودید منتظر پیاممون هستید .خواستم بهتون اطلاع بدم که کانال واقعا عالیه و اون پست شما تلنگری شد تا تکون بخورمو رابطه اشتباهمو تموم کنم فقط نمیدونم دووم میارم یانه😔میتونم بدون محمد زنده باشم یانه دعام کنید دعام کنید بتونم دورشو خط بکشمو سمتش برنگردم آخه امروز بخاطراینکه گفتم ازهم جداشیم خیلی دلخور شد براهمین حال من خرابه دعام کنید تورو خدا دعام کنید خلاصی ازاین رابطه هم برای من آسون باشه هم برای اون😔🙏 🆔 @Clad_girls 💌 😍 اول از همه ی دوستان کانال خواهش میکنم دعا کنند برای همه ی این دوستانی که اراده کردن ترک گناه کنند،تصمیم گرفتن برای حجاب ،ترک نگاه به نامحرم و مقوله مهم ترک رابطه مجازی🙁 فقط یک چیز بگم شما بهترین کار رو برای آینده خودتون،همسرتون و اون آقا انجام دادین!!! ادامه این رابطه جز گناه برای هردوطرف و یک عذاب وجدان همیشگی چیز دیگه ای برای اونایی که تجربه کردن باقی نگذاشته. اسم اینا عشق نیس وسوسه شیطون هست.همین✋ ✴️احسنت به اراده قوی تون و ان شاءالله ثابت قدم باشین ⚛من سوال شما رو به کارشناس محترم منتقل کردم و پاسخی هم از ایشون براتون گرفتم ضمن آررزوی توفیقات روز افزون برای استاد پوراحمد صوت ایشون رو گوش کنید لطفا🎧 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772 ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
4_5918123625721889206.ogg
1.08M
🎙پاسخ استاد پوراحمد 📲 🆔 @Clad_girls
بیاین همه به حضرت مادر قول بدیم....🙏 قول بدیم که دور ارتباط با نامحرم رو خط بکشیم... همه ی عشقمون رو برای همسرمون نگه داریم💘 ⇜ همین لحظه قول بده....☺️ 🆔 @Clad_girls ⬅️: join
منتظر نظرات شما دوستان عزیز هم هستیم😊 .....
✉️ 👇👇 عــااالی و تشڪـ🌷ـر از شما ☁️✨☁️✨☁️ سلام تقریبا ۱۵سالم بود که وارد فضای مجازی شدم اولش خیلی به خودم اطمینان داشتم که کار خطایی نمیکنم دختر آنچنان مذهبی نبودم ولی واسه خودم خط قرمز هایی داشتم تا اینکه یه روز به واسطه یکی از دوستام وارد یه گروه مختلط شدم از اون روز به بعد کم کم عادت کردم به این گروه و ارتباط با نامحرم داشتن دیگه یه چیز عادی شده بود برام تا اینکه با یه پسری آشنا شدم و بهم پیشنهاد دوستی داد منم اولین بارم بود وسوسه شدم اولش قبول نکردم ولی اسرار کرد منم قبول کردم و فکر میکردم اونم مث من صادقه و قصدش چیز بدی نیست منم بهش وابسته شده بودم دیگه اون دختر قبلی نبودم موهامو بیرون میریختم آرایش ،لباسای.... خلاصه تا اینکه یه روز گفت که دیگه میخواد تمومش کنه و رابطه ما خیلی جدی نیست من از اون موقع افسردگی گرفته بودم همش تو خودم بودم دیگه شاد نبودم .از اون به بعد دیگه هرکی پیشنهاد میداد قبول میکردم و بعد یه مدت ولش میکردم برام مهم نبود دوسم داره و اذیت میشه یا نه این برام یه چیز خیلی عادی شده بود دیگه که هر چند روز با یه نفر ولی در حد تلفنی ن اینکه قرار و این چیزا ولی نمازام سر جاش بود روزه اعتقاداتام اما کمرنگ شده بودن از اونجایی که تو یه خانواده مذهبی هم بزرگ شده بودم هر روز واسه وضعم تو خونه دعوا داشتیم به یه جایی رسیده بودم که خودمم از وضع خوم خسته شده بودم.به پوچی ،به هیچی،به اینکه این همه راه اومدم و چیزی گیرم نیومد چیزی که خوشحالم کنه یا اینکه بدرد بخور باشه چیزی جز یه روح خسته و افسرده که هر لحظه به فکر خود کشی بود گیرم نیومده بود .تا اینکه یه روز تو تلویزیون روضه امام حسینو میخوندن دلم گرفته بود صداش زدم گفتم من میخوام خوب شم میخوام اونی باشم که تو میخوای ولی اراده ندارم تو کمکم کن تو دستمو بگیر اونشب خیلی گریه کردم که نمیدونم چه مدت بعدش شهید حججی شهید شدن اونروز من دگرگون شدم به خودم به داداش محسن قول دادم چادری بشم و بهش گفتم یه کاری بکن واسه یکی دوروز نباشه که الحمدالله روز به روز بیشتر عاشق چادرم شدم و من این روزای خوبمو ممنون دادش محسن و تموم شهدای مدافع حرمم این روزا که سالروز شهادت شهید حججی هستش یجورایی تولد یه سالگی منم هست ❤️ http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
💌 👇👇 ✴️ یه کم بلنده توی چندتا پست قرار میدم... 📨سلام... من نازنین هستم یه دختری که تو یه خانواده نسبتا مذهبی زندگی میکنه داستان من از اونجایی شروع میشه که به مهمونی دوستانه دعوت میشیم یه شب یکی از اقوامای دورما زنگ میزنن که امشب خونه ما دعوتین بابام گفتن چشم حتما وبه اون مهمونی رفتیم ،من اون موقع دختری بودم چادری ،اهل نماز وروزه، بسیجی،درکل میشه گفت مذهبی بودم....... اون شب که به مهمونی دعوت شدیم رفتیم اونجا من اونجا با دخترشون اشناشدم اسم دختره فاطمه بود اون شب خیلی باهم حرف زدیم و خندیدم ولی باز زیاد بهم خوش نگذشت چون زیاد راحت نبودم ولی درکل بدم نبود فاطمه اون شب شماره موبایل منو خواست من رو دوتا چیز خیلی حساس بودم یکی شمارم یکی عکسم ولی دیدم به ظاهر دختر خوبی به نظر میاد منم گفتم اشکال نداره دختره شماره مو میدم باهم اشنا میشیم من شمارمو دادم و خدافظی کردیم واومدیم خونه. داشتم لباس عوض میکردم دیدم از تلگرام چند تا پی ام از طرف فاطمه برام اومده باز کردم پیامو دیدم نوشته سلام چطوری خوبی ،منم گفتم مرسی تو چطوری خلاصه یکم احوال پرسی کرد منم احوال پرسی کردم ،من اون موقع تازه تلگرام نصب کرده بودم زیاد سردرنمیاوردم زیادم با دنیای مجازی جورنبودم بیشتر کتاب میخوندم وبا دوستای بسیجیم مینشستیم و صحبت میکردیم خب داشتم میگفتم فاطمه پی ام داد گفت که گروه داری؟ گفتم نه حقیقتش من زیاد با مجازی جور نیستم . گفتن من لینک میدم حالا تو بیا ضرر نداره خوشت نیومد لفت بده من اون موقع ۱۴،۱۵‌سال سن داشتم فاطمه از من بزرگ تر بود اون ۱۸،۱۹سال سن داشت ،من به فاطمه گفتم که ببخشید میشه بگید لینک چیه لفت چیه🙁 تازه اومده بودم مجازی چیز بیش نمی دونستم گفت که ازطریق لینک میتونی بیای گروه لفت هم هرموقع دوست داشتی میتونی گروهو ترک کنی منم گفتم باشه گفت اگه بلد نیستی خودم عضوت کنم گفتم حقیقتش بلد نیستم خودت عضوم کن ،اون شب منو دعوت داد تو یه گروه ۳۰۰نفر عضو داشت گروه مختلط بود دخترو پسر قاتی😱 اولش یکم مخالفت کردم خوشم نمیومد از همچین جایی گفتم فاطمه میشه بگید چجوری لفت بدم فاطمه گفت که چرا میخوای لفت بدی حالا یکم دیگه بمون اگه خوشت نیومد اون موقع لفت بده فاطمه تو گروه منو صدا میزد و هی بامن چت میکرد که منم کشوند وسط چت کردن من عادت نداشتم شبا دیر بخوابم یعنی خانواده م کلا اینجوری بودن ولی برعکس هرشب من اون شب تا ساعت ۳،۴بیداربودم وچت میکردم تو گروه ،من اونجا موندگار شدم تا چند ماه تو اون گروه بودم دیگه داشتم وابسته میشدم کارم کلاشده بود گوشی درس و مشق وهمه رو کنار گذاشتم رابطه منو فاطمه هی بیشتر میشد هر روز چت هر روز زنگ باهم میرفتیم بیرون،و.... فاطمه اوایلش فک میکردم دختر خوبیه ولی از رو ظاهر بود فقط البته ناگفته نمونه اینا فقط اون شب اول اینحوری درموردش فک میکردم ولی کم کم دیدم انگار یه جورایی رفتار میکنه طرز لباس پوشیدنش به من نمیخوره ولی یه روز فاطمه زنگ زد به من گفت که بیا بریم بیرون گفتم باش اگه مامانم اجازه داد میام ،من هرجوری شد مامانمو راضی کردم ورفتیم قرار ما این بود که کنارایستگاه همو ببینیم چون خونه من تا اونا یکم دور بود اون روز رفتم همو دیدیم روبوسی کردیم و گفت بیا بریم پاساژ میخوام لباس بگیرم .حقیقتش وقتی فاطمه رو دیدم با اون قیافه خیلی تعجب کردم بابا این کجا من کجا ،فاطمه یه مانتو تنگ ،بایه شال که نصف بیشتر موهاش پیدا بود با یه ساپورت عینک دودی هم زده بود یه جورایی از این دختر .......شده بود اون روزم بعداز کلی خرید وگشتن با پایان رسید البته یکم هوا تاریک شده بود مامانم یکم باهام بحث کرد که چرا دیر اومدی منم معذرت خواهی کردم و گفتم فاطمه می خواست لباس بگیره یکم دیر شد وقتی اومدم خونه زود لباس عوض کردم وشام خوردم و باز گوشی رو برداشتم کل زندگیم شده بود گوشی طوری که وقتی که مهمونم برامون میومد من گوشیم دستم بود ،مامانم و دوستام میگفتن نازنین خیلی عوض شدی معلومه داری چیکار میکنی ، من از همه لحاظ عوض شده بودم طوری که چادر پوشیدنم جوری شد که هر وقت دوس داشتم سرم میکردم قران خوندنو کامل گذاشتم کنار نمازم گاهی وقتا میخوندم اونم از ترس پدرو مادرم چون سادات بودیم بابام تآکیدش رو نماز خیلی زیاد بود منم بیشتر وقتا بهونه میاوردم یا همش منت میزاشتم اون واسه نمازی که همیشه اخروقت خونده میشد تازه بیشتر وقتاهم کلا فراموش میشد واقعا نازنینی که اون موقع بودم دیگه نبودم کلا عوض شده بودم از همه لحاظ مسجد و بسیج رو کلا کنار گذاشته بودم فقط گوشی خوانوادم تا چند هفته گوشیمو ازم گرفتن ولی اینقد شلوغ میکردم و جنگ و دعوا تو خونه راه مینداختم که بابام تعجب میکرد میگفت این چش شده هر جور شد گوشیمو گرفتم ازش . یه سالی از دوستی منو فاطمه میگذشت که به یکی از خاستگارام جواب مثبت دادم البته من ندادم بابام داد 😕😒 🙁👇👇
👆👆👆 من جوابم منفی بود تا حدودا یک سال میومدن و میرفتن تا بالاخره جواب مثبت دادم دلیل جواب منفیمم این بودکه بایه پسر تو مجازی اشنا شده بودم 😱 به قول خودم عاشقش بودم شاید الان بگم چیزی جز هوس ووسوسه های شیطون نبوده ولی اون موقع فقط اونو میدیم تمام هوش و حواسم پیش اون بود خیلی بهش وابسته شده بودم طوری که اگه یه ساعت دیر میکرد همش اعصابم خورد بود و بیشتر وقتا گریه میکردم😔 خلاصه جوری شده بود که بدونه اون و گوشی نمی تونستم زندگی کنم ، بعداز چند هفته اومدن و خاستگاری رسمی قرار شد که عقد کنیم هر چند ته دلم راضی نبودم ولی هر جوری بود قبول کردم من اون موقع ۱۷سالم شده بود یعنی ۱۷سالگی عقد کردم از نظر خودم خیلی اشتباه کردم که عقد کردم . رابطه منو امیر زیاد شده بود طوری که چند بار باهم رفتیم بیرون ولی الان دیگه جریان فرق میکرد من دیگه متاهل شده بودم اوایل احساس میکردم دارم بهش خیانت میکنم بعد یه جورایی خودمو قانع میکردم که مثلا اشکالی نداره دقیقا تمام بدبختیای من از جایی شروع شده بود که بافاطمه اشناشدم ومنو به اون گروه دعوت داد یه روزجلو تلویزیون دراز کشیده بودم داشتم کانال عوض میکردم که دیدم یه برنامه هست از لاک جیغ تا خدا من خیلی به داستان علاقه داشتم اولش کانالو عوض کردم چندتا کانال عوض کردم دیدم چیز خاصی نداره برگشتم عقب گفتم بزار ببینم این دوتا خانوم چی دارن میگن حقیقتش وقتی که دیدمشون خیلی حسودیم شد چون دوتا خانم محجبه و چادری بودن ....... وقتی اونارو دیدم کلا انگار دیدم عوض شد دیدم یه جورایی انگار خوشم از حجاب میاد ولی کلا یه حس عجیبی بهم دست داد گفتم یاخدا چم شده ولی بیخیالی گفتمو داشتم به حرفاشون گوش میدادم پیشم خودم خیلی حرفاشون دلنشین بود من اون روز برنامه رو تا اخردیدم خیلی خوشم اومد از برنامش والانم خیلی خیلی ازشون بابت اون برنامه تشکر میکنم چون میشه گفت یه جورایی از تو لجن وکثیفیا نجاتم داد . من هر روز این برنامه رو نگاه میکردم ،منم واقعا میخواستم عوض شم دوس داشتم برگردم عقب همون نازنین شم ،خیلی بهتراز اون ، واقعا میشه گفت اون داستانا و اون برنامه از لاک جیغ تا خدا بود که منو یه پس کله ای زد😂 اوایل یکم برام سخت بود که اونی که میخوام باشم اولین حرکتم این بود که چادرمو سر کنم من به حضرت فاطمه قول دادم که دیگه چادرمو از سرم در نیارم دومین حرکتم نماز خوندن بود که بعدش قران شروع شدو جالب این جاست خداروشکر اوایل ماه رمضون شروع شد تحولم. واقعا شبای قدر بهترین شب بود برا من برا منی که میخواستم عوض شم. 🙁 @Clad_girls
👆👆👆 من کارم به جایی رسیدی بود که می خواستم از شوهرم جداشم هر وقت پیش امیر یاهمون دوستم حرف از طلاق میزدم خیلی خوشحال میشد به جای نصیحت کردناش بد شوهرمو پیشم میگفت بدونه اینکه شناختی از اون داشته باشه میگفت که خیلی دوسم داره عاشقمه چند بار مثلا می خواست بهم ثابت کنه منم دوسش داشتم هنوزم دارم و واقعا خیلی بهش وابسته شدم تواین مدت چندبار خواستم رابطمو باهاش بهم بزنم ولی متاسفانه طوری باهام حرف میزد که توانی برای جدا شدن نداشتم ولی دیشب یه وویس از استاد پوراحمد گوش دادم واقعا خیلی روم تاثیر گذاشت ولی واقعا یه تشکر هم بابت مدیر گروه دختران چادری بدهکارم واقعا پستاش خیلی تکون دهنده هستن من وقتی که وویس استاد پور احمدی رو گوش دادم زنگ زدم به امیر و گفتم ما دیگه نمی تونیم باهم باشیم من بهش قول داده بودم که هیچ وقت ولش نکنم بعد از اون دیگه جوابشو ندادم خیلی التماس کرد ولی بی فایده بود هرچند خیلی برام سخت بود. دیشب برام اس دادو گفت: ‏نازنینننننن تروخدا اینکارو باهام نکن بخدا تو این چند روز داغون شدم با رفتن چیزی درس نمیشه بخدا بارفتنت نابود میشم نکن نازنین تروخدا ‏مگه قول ندادی همیشه پیشم بمونی پ چرا داری میری هر دقیقه زنگ میرد گفتم فراموشم کن خیلی سخته خیلی چون خیلی بهش وابسته شدم تروخدا برام دعا کنید بتونم طاقت بیارم و دیگه همچین اشتباهی نکنم ترو خدا هرکی این پیامو دید حتما برام دعاکنه خیلی سخته خیلی😔😔 ✉️ پیام به این بلندیه ایشونو گذاشتم شاید خیلی از شماها اول این راه باشین و تجربه ایشون بتونه یه تلنگر باشه براتون‼️ در روایات هم زیاد داریم که همنشین بد خیلی تأثیر داره !!کاش همون اول که وارد گروه شده بودین ترک میکردین.کاش اوایل که میدیدین که رفتارش داره روی شما اثر میذاره ترکش کرده بودین کاش قبل از آشنایی و دوستی با اون آقا پسر ترکش کرده بودین.کاش لااقل بعد از ازدواج ترک رابطه میکردین ،اون آقا هم گناهی نکرده که شما بهشون جواب مثبت دادین!!! اما✋ماهی رو هر وقت از آب بگیرین تازه است،چه خوب شد قبلا از اینکه تن به رابطه ای ندادین متوجه شدین ،چه خوب شد مثل خیلی از موارد قبل از اینکه تهدید بشین و کار به جاهای بدتر بکشه متوجه شدین و چه خوب شد و..... خلاصه اینکه تمام راه های ارتباطی با جنس مخالف بسته لطفا و راه های ارتباطی به سمت خدا به صورت بزرگراه و آزاد راه باز باز باشه😉سعی کنید از این شب های زیارتی امام رضا (علیه السلام) نهایت استفاده رو بکنید و با توکل به خدا و توسل به ائمه دور گناه رو خط بکشین ! ان شاءالله که موفق باشید ما هم دعاتون میکنیم و محتاج دعاییم🙂 @Chat_tory
سلام دوستان 🌸 پیامی از طرف یکی از مخاطبین کانال ارسال شده برامون ولی چون پایان خیلی تلخی داره برای انتشارش کمی دو دل هستیم 😔 اجازه بدین کمی بررسی کنیم پیام رو و متاسفانه قسمت هایی از اون رو حذف کنیم و بعد ان شاالله به کانال ارسال میشه .... 🌸🌸🌸🌸🌸 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚 ارسال تجربیات و خاطرات شما خانمها: @clad_girls14 آقایان: @keyvann
👇👇👇👇👇
😔😔 من یک دختر از یک خانواده مذهبی بودم و قاعدتا ازدواجم هم با یک خانواده و فرد مذهبی .... زمانی که من ازدواج کردم خیلی شبکه های اجتماعی مثل الان فعال نبود.تلگرام هم نبود ... ماهم زندگی خوبی داشتیم.... تا اینکه به شوهرم یه موقعیت کاری پیشنهاد شد تو یه شهر دیگه.... و شوهرم تقریبا هفته دو سه روز فقط خونه بود .... و همون دو سه روز هم باز کامل بیرون بود و سرکار و فقط شبا برای خواب میومد خونه .... و مکالمات بین منو همسرم بیشتر از چند تا جمله نمیشد ! چون اون اصلا توانایی حرف زدن نداشت از شدت خستگی و اصلاااا منو نمیدید😢 هربار که برای کار میرفت شهرستان چون از لحاظ عاطفی و فیزیکی شدیدا بهش وابسته بودم ؛ خیلی برام سخت بود تحمل دوریش 😔 روزی چندبار بهش زنگ میزدم ولی هربار یا جواب نداده قطع میکرد یا جواب میداد و میگفت زنگ نزن دستم بنده....😠 بارها و بارها براش پیام های عاشقانه اسمس میکردم و براش مینوشتم که چقد دوسش دارم و دلم براش تنگ شده ولی دریغ از یک خط جوابی که برام بفرسته 😔 اوایل خیلیییی اذیت شدم ولی ب مرور فهمیدم اذیت شدن های من چیزی از حجم کار شوهرم کم نمیکنه😔 یه روز اتفاقی تو یه ارایشگاه یکی از دوستای دوران دبیرستانم رو دیدم ک اتفاقا اونم ی دختر مذهبی و چادری بود ... بهم پیشنهاد داد وارد یه گروه فرهنگی تو واتس آپ بشم ... منم که بیکاری و تنهایی حسابی اذیتم کرده بود قبول کردم مخصوصا اینکه به دوستم و کارهاش اعتماد کامل داشتم.... خلاصه من وارد اون گروه شدم و فهمیدم فعالیت های اون گروه اینطوری هست که هرکی برحسب توانایی و تحصیلات خودش باید عضو یه شاخه میشد ... شاخه حجاب و شبهات و سیاسی و ازینجور چیزا.... اون دوستم خودش تو شاخه شبهات بود و من ب خواست خودم وارد گروه حجاب و عفاف شدم..‌ ولی اون دوستم تو اون گروه نبود من بودم و حدود سی نفر ادم غریبه ... غریبه و مذهبی ....! دختر و پسر باهم .... تا یه مدت واقعا کار فرهنگی بود تا اینکه درکنار اون گروه مختلط یه گروه دورهمی فقط برای دخترا ایجاد شد.... و بدبختی من هم با عضویت تو همون گروه شروع شد... اونجا بود ک فهمیدم دخترای مجرد گروه دارن یکی یکی عاشق پسرای مجرد گروه میشن ! 😕 و این وسط فقط من بودم که ... ! تمام فکر و ذکرم شده بود اینکه ی جوری خودمو ب اونا نزدیک کنم... من اون زمان دوتا پسر دوقلو یکساله داشتم ولی اصلا حوصله بازی کردن با اونارو نداشتم و چون شهرمون هم ی شهر کوچیک بود خیلی جای خاصی برای تفریح و سرگرمی خارج از خونه نداشتیم سرتون رو درد نیارم.... اوضاع طوری بود که اگه خودمون مجرد نشون میدادم بهتر بود ! چون تا اون زمان هم چیزی از وضعیت تاهل خودم و اینکه دوتا بچه دوقلو دارم تو گروه نگفته بودم... و بلاخره عشق دخترای مجرد گروه ب پسرا ب من هم سرایت کرد... و کم کم پای احسان به زندگی من و پی وی من تو واتس اپ باز شد .... احسانی که تنها مرد متاهل گروه بود !!! 👇👇👇👇
اوایل تمام چت های تو خصوصی فقط حرفای کاری بود... کم کم شکل و نوع استیکرها... تشکر و ذوق کردنا عوض شد .... . . (⛔️حذف شده توسط ادمین کانال ... ⛔️) . . من ب احسان وابسته شده بودم و خودش هم داشت اینو میفهمید ولی سعی میکرد ب روی خودش نیاره.... ولی من دیگه نمیتونستم مخفی کنم وابستگی و علاقمو ب احسان... و یه روز اینو بهش گفتم و احسان گفت خیلی وقته میدونه و اونم ..... ! هم از خوشحالی داشتم بال درمیاوردم و هم از غصه مجید(همسرم) داشتم دق میکردم😔 قبلا برای خونه اومدن مجید لحظه شماری میکردم... ولی بعد اومدن احسان وقتایی ک مجید خونه بود برای رفتنش لحظه شماری میکردم.... 😔 تا اینکه یک روز احسان پیشنهاد داد که همدیگرو ببینیم.... شهرما جای کوچیکی بود و نمیشد تو یه پارک یا مکان عمومی قرار گذاشت .... نمیدونم شیطون تا کجا ب وجود من نفوذ پیدا کرده بود که احسان رو در نبود مجید به خونه دعوت کردم😔 ولی دوقلوهام ...! به بهونه خرید بردمشون پیش مادرم ... ب هیچی فکر نمیکردم جز دیدن احسان ... بلاخره رسید اون لحظه ... و من درکمال تعجب قبل رسیدن احسان داشتم به این فکر میکردم که چه لباسی بپوشم ؟!!! و ذهن من تا خیلییییی جاها پیش رفته بود کنار احسان .... و چون یه زن متاهل بودم ترس یه دختر مجرد رو نداشتم !!!!!!!! 😔 باورم نمیشد این من بودم که به اینجا رسیده بودم که حتی .... (⛔️ حذف شده توسط ادمین کانال ⛔️).... . . مجید ده صبح راه افتاده بود که بره شهرستان... همه فکرم پیشش بود ... با صدای زنگ ایفن تمام تنم یخ کرد ... با لرز و ترس رفتم درو باز کردم .... برگشتم سمت آینه تا خودمو مرتب کنم😞 اما چیزی که جلوی اینه دیدم ترس و لرزم رو صد برابر کرد... مجید گوشی موبایلش رو جا گذاشته و من میدونستم که بدون گوشیش محاله که بتونه ب کاراش برسه.... و حتما درحال برگشت به خونس ... بله برگشت... احسان اومده بود تو .... منو ک با اون ظاهر دید کلییی شوکه شد و البته ذوق کرد ... (⛔️ حذف شده توسط ادمین کانال ⛔️).... . . درو پشت سرش بست ... اما ... 😔 چند ثانیه بیشتر طول نکشید ک در با کلید باز شد و .‌‌‌‌.... بله .. مجید ... 😔 . . (⛔️ حذف شده توسط ادمین کانال ⛔️).... . . ببخشید دیگه توانایی نوشتن بقیش رو ندارم... فقط اینو بدونید که همه چیی همونجاااا تموم شد ....😔 مجید احسان رو دیده بود که اومده بود تو ساختمون... ولی پیش خودش فکر کرده بود که مهمون واحدهای دیگه هست (یعنی اینم متوجه شده بود که چند لحظه س وارد خونه خودش شده بوده) برای همین خیالش از بعضی جهات راحت شده بود .. !!! اما اینها چیزی از تقصیر و گناه من کم نمیکرد.... بزرگواری مجید ؛ احسان رو نجات داد ... البته خیلی هم راحت نبود .... اما من .... الان هشت سال هست که دارم بدون دوقلوهام زندگی میکنم 😔 بدون مجید و بدون احسان ! من خیلی سعی کردم مجید رو قانع کنم که نبودن هاش و بی محبتی ها و کم محلی هاش منو ب این راه کشوند ... قبول کرد تا حدودی .... اما تغییری تو تصمیمش ایجاد نکرد.... مجید گفت بخاطر خطاهای خودش از حق خودش میگذره ولی گفت درباره تربیت بچه هاش نمیتونه ریسک کنه !!!!! ........... چند روز پیش که این کانال شما رو دیدم و خاطرات تلخ زندگیم برام مرور شده خیلیییی دو دل بودم تو نوشتنش .... و واقعا هم اذیت شدم ولی گفتم شاید سرنوشت تلخ من عبرتی بشه برای کسایی که ازین روابط مجازی و بی سر و ته که اخر همشون چیزی جز هوس نیست دنبال خوشبختین 😔 اگر کسی رو با حرفام اذیت کردم معذرت میخوام😔 ولی از تک تک تون میخوام برای نرم شدن دل مجید دعا کنید که خونواده چهارنفری ما دوباره دورهم جمع بشه😔
✍پاسخ ما به این پیام به زودی به کانال ارسال میشود ... 🙏
💐 امام رضا علیه‌السلام : "زنان بنی‌اسرائیل به بی‌عفتی افتادند، فقط بخاطر کم‌توجهیِ شوهرانشان ... » 👆👆 📚مکارم الاخلاق/ص۸۰ 💖 @Clad_girls
در واقع برای پاسخ به ایشون باید دو نفر مخاطب قرار داده بشن.تمام اقایون محترم مذهبی از جمله همسر این خانم و خود خانم ضمن متذکر شدن حدیثی از امام رضا (علیه السلام) باید بگم آقایون مذهبی لطفا و لطفا بیشتر بع خانم هاتون داشته باشین🙁 شاید جرقه ی شروع این گناه از شما بوده. از اونجایی که احیانا نگاهتو حفظ نکردی از اونجایی که ناموس مردم رو به بازی گرفتی تا ناموست به بازی گرفته بشه ،از اونجایی که دل همسرت رو رها کردی و فراموش کردی زندگی تنها توجه به نیازهای مادی همسرت نیست!!😔😔 سلام خواهر خوبم از وقتی پیام شما رو دیدم واقعا متاثر و ناراحت شدم ولی صِرف کم توجهی همسر شما مجوز برای انجام گناه نمیشده واقعا😔😔 تمام مشکلات از اونجایی هست که به قول این جمله معروف" چون از خدا دوریم گرفتاریم... " میشه گاهی تنهایی خودمون رو سر سجاده دعا پر کنیم قطعا بعدش احساس خوبی که داریم که نتیجه ی اروم کردن خداست😌 بارها گفتیم و به کرار و صددرصد پیام ها نتیجه ی کارشون چیزی نبوده جز یک عذاب وجدان همیشگی😞 مخصوصاااا خانم های متاهل !!! حتی اونایی که جدا شدن تا به عشق جدیدشون برسن ،نرسیدن!!!!اکثرا اون آقایون نظرشون اینه که اگه این زن وفاداری بود به همون اولی وفا میکرد😔 توروخدا نگیم ما فرق داریم .تمام ادمای پشیمون مثل این دوستمون که الان فقط حسرت دیدن دوقلوهاشو داره با خودشون فکر میکردن که فرق دارن ولی متاسفانه نتیجه ی تمام ماها که فکر میکنیم متفاوتیم، یکیه!! شاید با جلسات مشاوره به همراه همسرتون بتونید ایشون رو راضی به ادامه زندگی کنید 😔 ان شاءالله به حق امام جواد و این روز دلشون نرم بشه، ولی میشه بازم بهشون حق داد که ناراحت باشن😞 ڪاش یک قدم عقب تر به خودمون بیایم قبل از اینکه واقعا دیر بشه!!!😔😔 🚨شما هم اگه نظری دارین راجع به این پیام دارین میتونید با دوستمون شریک بشین از طریق این آی دی: @clad_girls14 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
💚 تنها و فقط یاد خدا آرامش بخش دلهاست ❤️ http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
👇👇 سلام در مورد آخرین تجربه ای که داخل کانال هوس فرستاده شده متاسفانه به لطف فضای مجازی ارتباط با جنس مخالف در بین متاهل ها این سال ها بیشتر شده و وقتی بخوای به خانم بگی چرا؟میگن تقصیر آقاست به من توجهی نمی کنه این درسته که شما به محبت نیازی داری زن هستی و دوس داری ابراز علاقه کلامی مردت رو بشنوی اما بعضی مردها واقعا این قضیه رو نمیدونن و فکرمیکنن همین که از صبح تا شب زحمت میکشن یعنی دوستت دارم یعنی برام مهمی یعنی زندگی با تورو دوس دارم بنظرم اگه یه خانم متاهل از سمت شوهرش کم مهری دید اول از همه سعی کنه نکات مثبت رو ببینه میدونم سخته اما اگه به نکات مثبت فکر کنه مثلا به اینکه برای رفاه و آسایش من و بچه هام زحمت میکشه همین باعث میشه سمت گناه نره حداقل از روی شوهرش خجالت بکشه و اینکه به خدا توکل کنیم و یادمون نره همیشه ما رو نگاه میکنه همییییشه یه شب خونه رو تمیز و قشنگ کنیم بهترین لباس ها و آرایش هارو داشته باشیم غذای مورد علاقه اقا رو درست کنیم یه سفره خیلیی قشنگ و با سلیقه بچینیم با یه لبخند زیبا به استقبالش بریم بهش بفهمونیم که درک میکنیم خستگی هاشو ما و بچه ها ازش ممنونیم که انقد برای آرامش ما تلاش میکنه و خیلی از وقتا از خودش میزنه همه اینارو با محبت بهش بفهمونیم شاید بنده خدا انقد درگیر کار و اجاره و ...هست کمی ساکت و بی انرژی شده اگه این کارها رو کردیم و بازهم جواب نداد از یه مشاور خوب و متدین کمک بگیریم بعضی از روانشناسا جهان بینی شون شبیه غربی ها شده و ممکنه راهکار هایی رو به شما بدن که باعث بشه افسرده بشین و به خیلی از گناه ها آلوده..... شاید یه عده بخاطر هزینه هاش نتونن جلسه های زیادی رو با مشاور صحبت کنن بعضی مراکز بهزیستی و...هستن که شما میتونید تلفنی باهاشون صحبت کنید بدون پرداخت هیچ هزینه ای و کاملا خوب هم مشاوره میدن یه نکته ای رو میخواستم به دخترخانمای مجرد بزنم اگه عادت کردین با نامحرم ارتباط داشته باشین و چت کنین و ....از همین امروز شروع کنین ترک کنین یه توبه واقعی ..... چون اگر این عادت رو داشته باشین وقتی ازدواج هم کنین حتی اگه بهترین شوهر دنیا برای شما باشه شما بازم سمت نامحرم میری چون عادت کردی یه بنده خدایی رو میشناسم که از دوران مجردی با خیلی ها دوست بود و بدجوری به چت با نامحرم عادت کرده بود در اخر هم با یکی از همین پسرا ازدواج کرد الانم بعداز گذشت چندسال بازهم با خیلیا دوسته حتی با پسرای مجردی که ده سال ازش کوچیک ترن!!چون به این کار عادت کرده و نمیتونه ترک کنه شما از همین الان ترک کنین وقتی یکاری رو برای خدا ترک کنی خیلییییی شیرینه خودم وقتی همه ی اهنگامو برای خدا پاک کردم چند روز بعدش اتفاق خیلییییییی خوبی برام افتاد چون به اهنگام خیلی وابسته بودم اما بخاطر خدا کنار گذاشتمش پس یاعلی شروع کنین و در اخر یه چیز دیگه هم بگم به هییییییییییییچ وجه عضو گروه های متخلط نشین ببینید این اصلا دلیل موجهی نیست که چون شما عکس دخترچادری گذاشتی پروفایل و آقا عکس با لباس خادم الشهدا پس هیچ گناهی صورت نیمگیره! کم کم از خواهر برادر شروع میشه ولی تهش به یه جایی میرسین که با خودتون میگین واقعا این منم؟!!! بهونه های الکی تعطیل زود باش از گروه مختلط لفت بده گروه شبهات دینی ؟لفت بده واقعا میخوای شبه هارو بشناسی برو کتاب بخون گروه شعر وادب؟بابا دیوان حافظ پوسید رو طاقچه خونتون 😅برو بخونش خب واسه خودمون دلیل الکی و آبکی نیاریم! یاعلی مدد
👆👆 😔😔 ان شاءالله خدا هممون رو از خواب غفلت بیدار کنه!! بعضیامونم الان داریم میبینیم ولی چشمامونو میبندیم و خودمونو میزنیم به خواب🙁شیرینی گناه به دهنمون مزه کرده😞 @chat_tory
/پاسخ به ایشون بسم ا... سلامعلیکم راجب این پیام آخر خواستم یه جمله ای بگم : اول اینکه در آیه ی ۷ سوره ی بقره صفحه ی ۳ قرآن کریم به کسی که خودش غرق در گناهه اشاره میشه که مُهری روی گوش ها چشم ها و قلبهایشان میزنند یهنی به طوری چیزی متوجه نمیشن و توی منجلاب خودشون میمونن حالا توی فک کنم البته دارم میگم فک کنم حدیثی بود که گفتن اگه از ۴۰ سال سنتون بیشتر بشه و همینجور به گناه هاتون ادامه بدین و به خودتون نیان در موارد کم راه برگشت وجود دارد . و اول از همه اینکه باید به خودمون بقبولانیم که حالا که من توی این منجلاب بودم اول از همه مقصر خدا نیست . که خود خدا هم گفته : من عدالت دارم . پس همه چیز از سوی بنده س قطعا دیگه . اگه دعای جوشن کبیر رو مرور کنید و صفات خدا رو کاملا دوباره به یاد بیارید میفهمید این مشکلات همه از سوی ماست . اگه قلب ما برای خدا بتپه اگه فکر گناه نذاری حتی یک لحظه توی ذهنت بیاد اگه دغدغه ی اصلیت کار برای خدا باشه یا برای لبخند مهدی فاطمه (عج) اون موقع اگه در دین واقعا واقعا ثابت قدم باشید مطمئنا خود خدا هم به طور ویژه ازتون حمایت میکنه . ببینید این که گفتین چرا خدا بهم راهو تشون نداد اونموقع ؟ میشه گفت مثلا خداوند مثل مادر و ما فرزند . بچه ای که تمام دغدغه اش اینه که دست بزنه به بخاری و حرف ما رو گوش نمیده که این خطر داره . میسوزی و ... پس مادری که عاشق بچشه و جونشم برای بچش میده یه بار میگه خب اصلا بزار امتحان کنه خودش بفهمه . پس میگیم خدا راهنمایی میکنه و حواسش به ما بنده های ناخالص مثل منم هست ولی چون خودمون با اختیار خودمون چشم و گوش بستیم پس هر حرفی هم باشه اگه مثل عسل شیرین و زیبا‌ هم باشه اگه خودمون نخوایم میتونه توی دهن ما تلخ ترین به حساب بیاد چون خودت نمیخوای شیرین حسابش کنی . واینکه خدا میتونه شما رو از گناه حفظ کنه در صورتی که خودت بخوای و همت کنی(از تو حرکت از خدا برکت ) والسلام ببخشید زیاد گفتم التماس دعا یا علی http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
⛔️📛⛔️📛⛔️📛 تشڪر از همه ی عزیزان🌷🌷 حجم پیام های ارسالی تون واقعا زیاده .اگه دیر پاسخ میدم حمل بر بی ادبی یا بی احترامی نشه کم کم دارم پاسخ میدم پیام هاتون رو به مرور روی کانال قرار میدم که مخاطب کانال هم خسته نشه!! واقعا برای بعضی پیام ها ناراحت شدم😭😭 توی این روز به حق امام جواد دعا کنید لطفا همه اراده ترک گناه رو داشته باشن.عشق و علاقه به زندگی همه برگرده که...😔😔 توروخدا اگه اول راه هستین تا کار به جاهای بدتری کشیده نشده به خودمون بیایم تا جایی که گناه چشم و گوشمون رو نبسته و.... اینا همه فتنه های اخر الزمان هست .راه های ارتکاب گناه زیاد شده و از اب خوردن راحت تر در اختیار همه هست.خدایا به حق امام جواد صاحب اصلی مون رو برسون و همه مون رو عاقبت بخیر کن😭😭😭 @chat_tory
👆👆 دوستان نظر بدین لطفا آقایون اگه همکاری کنن ممنون میشم ارتباط با ما : @clad_girls14 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772