eitaa logo
⛔ هوس/online ⛔
4.4هزار دنبال‌کننده
521 عکس
141 ویدیو
14 فایل
کاری از کانال #دختران_چادری #بزرگترین کانال #حجاب در ایـران '@clad_girls' ⊹ ⊹ ⊹ ❖ بر روی‌ خرابه‌هایِ‌خاطراتــ‌ تلخ‌ شما؛ پلی میسازیم به نام #تجربه؛ برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته↻✨ ارسال سوال و ارتباط با ما↓ @clad_girls14
مشاهده در ایتا
دانلود
✅گام های برای عادی سازی روابط ! ⛔️گام اول مرد مجازی: سلام خواهرم زن مجازی: سلام (هر چه باشد جواب سلام واجب است!🤔) مرد مجازی: خواهری من قصد مزاحمت ندارم. فقط به‌عنوان برادرتان درخواستی دارم. زن مجازی: (باکمی تعلل و تأمل) خواهش می‌کنم، بفرمایید!😏 مرد مجازی: من رفتار شمارا در گروه‌ها دیده‌ام. شما واقعاً خانم موقر و فهمیده‌ای هستید. من در فضای مجازی به دنبال کسی مثل شما هستم که مثل خواهرم مواظبم باشد و نگذارد در لغزشگاه‌ها دچار شوم! به راهنمایی شما در این فضای آلوده در برخورد با نامحرمان خیلی نیاز دارم!😢 زن مجازی: حرف عجیبی می‌زنید! چه نیازی هست که شما با یک نامحرم ارتباط آلوده داشته باشد تا از ارتباط‌های آلوده دیگر در امان بمانید؟😐 مرد مجازی: نه این‌طور قضاوت نکنید! من به دنبال آلودگی و هوس و این حرف‌ها نیستم. از وقار شما در برخورد با دیگران خوشم آمده. خانم‌های زیادی سعی کرده‌اند با من ارتباط برقرار کنند اما من خودم را از همه آلودگی‌ها نجات داده‌ام شکر خدا. به دنبال نقطه اتکایی برای فرار از وسوسه‌های فضای مجازی می‌گردم!😞 زن مجازی: ببخشید من معذورم. من قبل از اینکه غریقی را نجات بدهم خودم به ورطه نابودی کشیده می‌شوم. لطفاً پیام ندهید چون بلاک می‌کنم!😡 مرد مجازی: اجازه می‌دهید فقط پیام‌های مذهبی برای شما ارسال کنم؟ زن مجازی: اشکال ندارد. من استفاده می‌کنم. اما حق چت کردن چون پاسخ نمی‌دهم!ندارید😒 مرد مجازی: حتماً! حتماً ⛔️گام دوم مرد مجازی: ببخشید خواهر سؤالی دارم. شما متأهل هستید؟ چون جواب هیچ‌کدام از سؤالاتی که از شما می‌پرسم نمی‌دهید! زن مجازی: بله. من متأهلم و همسرم از همه تعاملات من در این فضا خبر دارد. مرد مجازی: من هم متأهل هستم. زن مجازی: پس شما متأهل هستید؟ شرم‌آور است که با وجودیکه متأهل هستید به دنبال زن‌های دیگر هستید. ولی من ترجیح می‌دهم همه انرژی و وقتم را برای همسرم صرف کنم.😠 مرد مجازی: شما دوباره برگشتید به پله اول! من که گفتم دنبال یک مشاور روحی هستم. چرا از کمک به من مضایقه می‌کنید؟😭 ⛔️گام سوم مرد مجازی: آبجی لطفاً کمی درباره هدف زندگی برای من توضیح بدهید. من احساس پوچی می‌کنم… و پاسخ زن مجازی…😊 مرد مجازی: خیلی عالی توضیح دادید. کسانی مثل شما حقیقتاً کمیاب‌اند. من قدردان شما هستم! ⛔️گام چهارم: مرد مجازی: خواهرم رفتارهای خانمم جدیداً کلافه کننده است. نمی‌دانم چطور باید با او رفتار کنم تا زندگی‌ام لذت‌بخش شود…شما که خانم هستید لطفاً من را راهنمایی کنید! و پاسخ زن مجازی…😇 ⛔️گام پنجم: مرد مجازی: ای‌کاش به خانمم تفهیم می‌کردم که مثل شما فکر کند، مثل شما صحبت کند و مثل شما رفتار کند… و پاسخ زن مجازی درحالی‌که در دلش قند آب می‌شود…😌 ⛔️گام ششم…😌😌 ⛔️گام هفتم…😌😌😌♥️ ⛔️گام هشتم…♥️♥️♥️ 🔥💔گام آخر: اکنون دیگر زن، یک هویت مجازی نیست. واقعیتی است ویرانه که در کنجی نشسته و با حسرت تمام به خرابه‌های زندگی‌اش نگاه می‌کند؛ و هرازگاهی قطره اشکی، صورتش را خیس می‌کند… همه لحظات شاد زندگی او و همسرش از مقابل چشمان خیسش رژه می‌روند اما دیگر کار از کار از گذشته است… سرمایه‌های بزرگی را به خاطر چیزی ازدست‌داده است که واقعیتی جز گناه و خیانت و دروغ نداشته است… این داستان واقعی بود.و روال رابطه ناصحیح به همین صورت بازسازی‌شده در داستان بوده است؛ و هرروز این داستان‌های واقعی تکرار خواهد شد اگر یقین نداشته باشم که شیطان گام‌به‌گام ما را به نیستی و فنا نزدیک می‌کند… واقعا اين مكالمه براتون اشنا نبود 😉😉😉😉 پ.ن: مراقب این ارتباطات باشید، مجازیست اما زندگی را حقیقی ویران میکند! مراقب باشید، شما مشاور، روانشناس خانواده، مربی تربیتی کودک و... نیستید! ! ! محمد حسن طلوعی 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
ﻣﻦ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯾﻢ. ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ بین‌مان ﻧﯿﺴﺖ. ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺯﻧﯿﻢ. ﺳﺮﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺟﺪﺍ شویم. ﭼﻨﺪﯼ ﭘﯿﺶ ﯾﮏ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺩﺍﺩﻡ. ﯾﮏ ﭘﺎﺳﺦ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺩﺍﺩ! ﮔﻔﺖ: «ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﻧﯽ!» ﻭ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ و ﺑﺎﺯ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ. ﺍﺻﻼً ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽﮐﺮﺩﻡ ﻫﻤﺴﺮﻡ بلد باشد ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﻣﺤﺒﺖآﻣﯿﺰ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﺪ. ﮔﺎﻫﯽ آﻧﻘﺪﺭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﻧﯿﻢ که ﻣﻦ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽﺭﻭﺩ آن سوی ﺧﻂ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺳﺖ. ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ به ظاهر ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺷﺪﻩﺍیم. آﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ. ﺣﺘﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ! ﮐﺎﺵ می‌شد ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ. ﻣﺎ آﺩﻣﻬﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ؛ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ، ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻢ ﻣﯽﻣﯿﺮﯾﻢ، ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ، ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻧﯿﻢ، ﻫﻤﺎﻧﯽ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ! 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
خواهر نازنینم🌷 وقتایی که داری خلأ بی محلی های همسرت رو : با چت با یه پر میکنی ! 📛 ثانیه ای تصور کن ♨️ اونور خط↪️ همسر اون مرد 😞 در چه حاله ... ❓❗️ پاتو رو چی داری میزاری ، تا دلتو آروم کنی ❓❓❓❓❓❗️ 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
✉️ #ارسالی_شما👆👆 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
لجبازی يک كلمه نيست! يه اشتباهست! اشتباهی ويران كننده... كه ميتواند هر دو نفر را در رابطه به زمين بزند و جايی برای بلند شدن نماند! لجبازی ميتواند انقدر قوی باشد كه يادت برود روزی عاشق كسی بودی كه به او ميگفتی نميخواهی ناراحتی اش را ببينی! اما حالا خودت عامل اصلی اش شده ای! با عاشقانه های خود لجبازی نكنيد گاهی جايی برای جبران نميماند! 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
بیاین همه به حضرت مادر قول بدیم....🙏 قول بدیم که دور ارتباط با نامحرم رو خط بکشیم... همه ی عشقمون رو برای همسرمون نگه داریم💘 ⇜ همین لحظه قول بده....☺️ 🆔 @Clad_girls ⬅️: join
  ┄━•●❥ گوشت تلخ ❥●•━┄   هوا بشدت سرد شده و ابرها هم مثل لیلی اشکشان دم مشکشان بود! به پهلوی راست بر میگردم،لیلی سرجایش نیست! با خود میگویم لابد شب را روی کاناپه خوابیده... صدایش میزنم،اما جوابی نمی آید،انگار غیبش زده باشد! یادداشت های روی یخچال را چک میکنم،تاریخ انقضای نوشته ها گذشته بود! شماره اش را میگیرم،مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد! دوباره و چند باره تماس میگیرم،اینبار مشترک مورد نظر خاموش می باشد..! اگر بخاطر بحث دیشب دلگیر شده باشد چه؟! اما او که به تند و تیزی زبان فلفلی ام عادت داشت! استرس به جانم می افتد،سریع به سمت اتاق خواب می دوم.چمدان سرجایش بود،نفس راحتی کشیدم! پس کجا میتوانست رفته باشد؟! لیلی که جایی را در این تهران بی در و پیکر نداشت. جلدی لباسهایم را پوشیدم.از پله ها پایین میرفتم که آقای کاویانی مدیر ساختمان جلوی راهم سبز شد. _به به سلام آقا فرهاد! +سلام.صبحتون بخیر. _حالتون خوبه؟چه خبرا؟راستی تونستید برای برادر خانومم کاری انجام بدید؟ +شرمنده آقای کاویانی من یکم عجله دارم.حتما سر فرصت باهاتون صحبت میکنم. _چقدر آشفته اید مهندس! اون از خانموتون اینم از شما...! دستپاچه شدم و گفتم: +عه..خانومم!شما دیدینش؟! _والا حاج خانوم هوس کله پاچه کرده بودند،منم کله سحری زدم بیرون که خانم شما رو توی حیاط دیدم! با اشاره سر حرفش را تایید کردم و گفتم: +ممنون..خدانگهدار. _چیزی شده مهندس؟! +نه نه! خداحافظ. _بسلامت. همانطور که پله ها را بالا میرفت با لحن خاصی گفت《عجب دوره و زمونه ای شده،سراغ زنشو از من میگیره... غیرتم خوب چیزیه!》 هر جا که به فکرم میرسید سراغش گشتم،اما خبری از گمشده ام نبود.باران شدت گرفت و ترافیک سنگین شد.مدتی پشت چراغ قرمز ماندم.صدای بوق های ممتد ماشین ها روی اعصابم راه میرفت،ضبط را روشن کردم تا صدای دلخراش به گوشم نخورد.. /مهدخت فریبای پریوش تو کجایی از من شده ای خسته و از عشق فراری من پای تو ماندم که به اثبات رسانم تو ماه ترین دختر این بوم و دیاری بی تو من به گریه میرسم نه نگو به تو نمیرسم وای من تو رو ندارم/ آهنگ مورد علاقه لیلی! اینبار من جای لیلی هق هق میزدم... بالاخره گوشی زنگ خورد،لیلی..لیلی بود! سریع جواب دادم: _جانم! جانم لیلی فرهاد! تو کجایی؟! +الو سلام .. _من.. م ت ر و صدا قطع و وصل میشد.حروف مقطع مترو را که شنیدم،کمی خیالم راحت شد.همین که زنگ زده بود یعنی هنوز روزنه ی امید وجود داشت! زل زده بودم به صفحه ی گوشی که پیامکی از جانب لیلی برایم رسید《فرهادعزیز تر از جانم! نگران نشو..رفته بودم امامزاده صالح،دارم برمیگردم.شب زود بیا،منتظرتم!》و چقدر دلگرم کننده بود جملات لیلی! صبر ایوب داشت که چشم بر اخلاق تند مزاج من بسته بود..فریاد دیشبم قطعا دلش را تکه تکه کرده بود،اما او با چسب قطره ای اشک هایش آن ها را به هم پیوند زده بود..! 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
!🔴🔴🔴 اقایِ همسرِ به اصطلاح که همه غرور و افتخارت اینه که خانمت مومنه و سربه زیر 😌 !!! حواست به ی چیزایی باید باشه که نیست بعضی وقتا ... ! 😞 چرا فکر میکنی چون خانمت مومن و باخداست پس معصومِ و شیطون نمیره سمتش؟؟؟!!!😰 چرا انقدر خانمت رو تو بیان جملات عاشقانه و احساسی تشنه نگه میداری که بعضی وقتا تو تصوراتش باید دنبالش بگرده ؟!😔 همین خانم مومن شما ! گاهـــــــــــی اوقات تو فضای مجازی دلش بخواد با ی نامحرم چند کلمه اضافه تر حرف بزنه!😶 چرا ؟!😨 چون تویی که جنس مخالفشی اما محرمشی؛ از لحاظ احساسی و کلامی ارضاش نکردی !😩 فرار نکن از واقعیت !😱🏃🏃🏃 ‌اینکه تو ذهن خودت کنی فقط پاک کردن صورت مساله س !😒 خانم مومن شما هم گاهی ممکنه مخاطب وسوسه های شیطانی😈 قرار بگیره ولی شک نکن اگه شمایِ همسر اونو اشباع کرده باشی خیلی راحت و قاطع جواب منفیش رو میکوبونه تو صورت شیطون! 😎 اما اماااان از روزی که .... برات یه پست عاشقانه 😍 میفرسته و تو در جوابش مینویسی: 📲انقدر بیکاری که میری میگردی دنبال این چرت و پرتا تو کانالای مختلف ؟؟!😏 برات یه شعر احساسی😌 میفرسته و تو در جواب براش مینویسی: 📲اون پیرهن ابیه رو انداختی توماشین؟؟ برای فردا میخوامشااااا😠 و .... تو حتی فرستنده که نیستی هیـــــچ ؛ گیرنده خوبی هم نیستی اقای همسر مذهبی !↩️🔴↪️ و نتیجه این میشه که: خانمت؛همسرت؛محرمت؛ ... و بعضا ... 😔 در این برهوت فضای مجازی ♨️ دنبال همکلامی از جنس مخالف میگرده تا شاید بتونه اون احساس و نیاز طبیعی ارتباط با جنس مخالف که درون هر آدم سالم؛عاقل و بالغی هست رو به بدترین شیوه ممکنه پاسخ بده ! .... 😩 در انتخاب  اشتباه همسر شما و مقصر بودنش شکی نیست! اما ... اما .... اما .... شمایِ همسر ِمذهبی! کجای این قصه تلخ ایستاده ای .... ؟!!! 😔 قصه تلخ در این دنیای مجازی ! که بی هیچ شک و شبهه ای از کمبود همکلامی در دنیای واقعی آغاز میشود .... ! !  🆔 @clad_girls
✉️ 👆👆 سلام دوست عزیز به نکات خوبی اشاره کردین که همه میدونیم و گاها غافل میشیم متاسفانه😞 در مورد کم شدن مطالب کانال که خیلیا این روزا بهم پیام میدن ،باید عذرخواهی کنم یه کم مشغله ام زیاد بوده و پیامای این کانالم طوریه که نمیشه به کسی سپرد و باید بررسی بشه .یک سری زمان بره و بعضیا هم نمیخوان تجربه شون رو شریک بشن حتما تا بعد اربعین که سرم خلوت تر بشه فعال ترش میکنیم با کمک هم😊
✉️ 👇👇 سلام وقتتون بخیر دوستان راجع به نکاتی که دوستمون فرستادن باید بگم که دقیقا درست گفتن، همین چند وقت پیش بود که یه اتفاق هولناک در شهر ما اتفاق افتاد‌. خانمی که همسر و فرزند دوساله ای داشت با یک آقا ارتباط نادرستی گرفته بود و تا حدی در دوستیشون پیش رفته بودن که تصمیم گرفته بودن با همسر خانم صحبت کنن و همسر خانم رو مجاب کنن که خانم رو طلاق بده تا با هم ازدواج کنن اما طبیعتا همسر این خانم زیر بار این موضوع نرفتن و گفته بودن که من همسر و فرزندم رو دوست دارم و طلاق نمیدم. اون آقا دوباره با وقاحت تمام با همکاری این خانم یه ملاقاتی رو با همسر این خانم ترتیب میدن که در حین این ملاقات اون آقا عصبانی میشه و همسر این خانم رو به قتل میرسونه و حالا یه بچه ۲ ساله مونده که پدرش به قتل رسیده و مادرش دستیار قاتل پدرشه. آینده، شخصیت و سرنوشت این بچه چی میشه خدا میدونه. خدا عاقبت همه ما رو ختم به خیر کنه😞 🔴 دوستان اگه ابتدای رابطه ای هستین، بترسید از عاقبت کار .نگین ما فرق داریم اصلا معلوم نیس که قراره چی بشه آخرش؟🙁 ادم وقتی اینارو میخونه اولین چیزی که به ذهنش میرسه متاسفانه ،خیلی ببخشیدا قانون جنگل هست 😥 دعوا سر جفت ؟؟!!😰 آدمیم بابا!! مثل ادم زندگی کنیم😐 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
✉️ 👇👇 سلام بنده دانشجوی یکی از دانشگاه های دولتی هستم ۵ سال پیش لیسانسم روو گرفته و امسال قصد ادامه تحصیل کردم و الان ارشد می خونم واقعا شرمم میاد توی اینطور دانشگاهی با وسعت و دم و دستگاه عظیم درس بخونم 😥 ساپورت پوشیدن حتی توی جای علمی عادی شده واقعا جای تعجبه !! مانتو جلو باز که انگار ن انگار ی تیپ شخصیتی شده 🙁 پسرا هم داخل محوطه دستش روو گذاشته روی دوس دختر خانم و باور کنید هدفشون فقط ارضای هوای نفسشون هست 😰 اخر سر طبق چیزی که از یکی از خانمایی که قبلا چنین رابطه و حتی در حد اندکش شنیدم میگفت الان هیچ حسی نسبت به زندگی ندارم و همه احساساتم روو خرج کردم الان موندم چکار کنم واقعا خانما اقایون بیایید ی خورده فک کنیم به اینده خودمون لااقل نمیدونم خانمین یا اقا ولی دوس دارم منتقل کنیم لااقل شاید ی جایی به درد بخوره ی دوستی دارم توی درمانگاه تامین اجتماعی کار میکنه میگه ی خانم دکتر که متخصص و ازدواج کرده و اتفاقا شوهرش هم ی متخصص هست و ادم خوبی به نظر میاد ی اقایی که رانند این خانم هست میگه بعد از صحبت و دلبری خانم دکتره چراغ قرمز نشون میده و هر روز ارتباط😐 دارن این دوستم میگه این خانم قبل از ازدواج رابطه دوستیش با نامحرم زیاد بوده و باعث شده تنوع گرا باشه و به یک نفر بسنده نکنه کاش اقایون و خانما حدود هم روو رعایت می کردند چ مجازی و چ واقعی 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
سلام استاد گرامی خواستم بدونم در دوران نامزدی دختر پسر میتونن از کلمات مانند عزیزم و ... استفاده کنن اصلا چطوری باید صحبت کنن که اشکال شرعی نداشته باشه و نامزدیه معنوی و پاکی داشته باشن و پر از الطاف الهی باشه من الان ۵ ماهه نامزد کردم و خیلی مراعات میکنم وسخت گیری میکنم به نامزدم خیلی ابراز احساسات نمیکنم به ایشون ولی ایشون زیاد ابراز احساسات میکنن و ناراحت از این موضوع که بنده ابراز احساسات نمیکنم به ایشون خواستم راهنمایین کنین باتشکر 🌹🍃 همانند گل است ...🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob 🍃🌸 سایت رسمی استاد پوراحمد 👇 💓 www.hamsaranekhoob.com
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴این صوت 👆👆رو حتما گوش کنید. ♨️ یه نکته ی مهم که برای خیلیا لازمه‼️ توی صحبت های کارشناس محترم ،یه نکته ای درباره ی وابستگی هایی که به وجود میاد بین جنس مخالف هست .که باید بهش دقت کنیم‼️ ⚠️ :وقتی نامحرم هستید ،ابراز علاقه کردن های شما ،باعث میشه چشم و گوشتون بسته بشه😑 نمیتونید دیگه تصمیم رو بگیرین!! مخصوصا خانما زود احساساتشون غالب میشه به منطق شون🙁 📛 از اون طرف هم دسترسی بهم ندارین یه شدت و عطش خاصی توی شما به وجود میاد که نمیتونید تصمیم درست رو بگیرین! http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
آقایی با همسرش♀️♂️ مشکلی داره! و این آقا ♂️مشکلش رو با یک خانمی تو محل کار مطرح می کنه... می ره با یک خانمی در محل تحصیل صحبت می کنه... با یک خانمی از طریق فضای مجازی ارتباط برقرار میکنه و مشکلاتش رو در میون میذاره... 👈 این کارها رو انجام می ده تا از طریق همدلی و مشورت مشکلاتش رو حل کنه... خانوم هم راهکارهای خوبی برای بهبود رابطه ی این دو نفر می ده ولی🤔مگه می شه از یک رابطه ناسالم یک نتیجه درست گرفت! 😶بین اون خانوم و آقا به واسطه همدلیِ ایجاد شده رابطه ی احساسی ایجاد می شه و دیگه همسرِ اون آقا براش جذابیتِ قبل رو نداره و یک ضربه ی بسیار بزرگ به زندگیش می خوره و در بسیاری از موارد کار به طلاق کشیده می شه و حالا این آقا می ره با اون خانم که قرار بود مشکلش رو حل کنه ازدواج می کنه و البته ادامه ماجرا که همین زندگی خودش چقدر مشکل و بی اعتمادی داره و چقدر شکست ها منتظر زندگی هست... و البته این قضیه ممکنه برعکس هم باشه که یک خانمی بره با یک مرد دیگه مشکلاتش رو برطرف کنه... کمی برگردیم عقب تر↪️... اصلا مشکل اصلی یک اختلافی بین یک زن و شوهر بود که یکیشون خواستند با یک رابطه نادرست حلش کنند که گرفتار یک رابطه ی ناسالم و عاقبت بد شدند که البته به گوشه ای از اون اشاره شد... 🚫 موردی که مثال زده شد فقط یک نمونه از رفتارهایی است که افراد می خواهند از یک مسیر نادرست مشکل خود را حل کنند، موارد بسیار زیادی از این خطاها در زندگی وجود دارد که خیلی راحت اگر از همان ابتدای مسیر درست اقدام شود از عاقبت بد می توان در امان بود 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
🔴 ایـن "دنیـ📱ـای مجــازی" دنیـــای واقعـ🌍ــی خیلیــارو خراب کــرد... 📛 ‼️ http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
؟؟ خودش دندش میخارید خودش دلش میخواست خودش بهم خط داد من طرفش نرفتم اون خودش اومد شوهرش نمیتونه براش مردونگی کنه اونم اومده سمت من😐 خیلی به دلم نشسته طرف زن شوهر دار نریم این اوج حقارت و پستیه 🔴🔴 ‼️ 📛 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d062477
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵همسرم قدرم رو نمیدونه! چیکار کنم؟ (۴) @Panahian_ir 🆔 @chat_tory
🔴 سلام یه چند وقتی هست کانال فعالیتش کم شده ولی هستیم هنوزم😊 یه کم سرمون شلوغه. عذرخواهی میکنم جداااا امشب رسیدم یه مقداری به پیاما رسیدگی کنم یه چیزی بگم؟ خیلی تکراریه ولی خیلی خیلی مهمه! تو رو خدا گروه های مختلط نرین. تو رو خدا گروه های مختلط نرین تو رووو خدااااا گروه های مختلط نریییین😭😭 به هرررر بهانه ای.....😭😭 گروه ختم قرآنه...گروه بسیجه....همشون مقیدن....فقط درسیه.... بترسید از عاقبتش😔 🔴میشه اینو برسونید به همه👆👆👆 🔴بفرستین به گروهاتون😔
🔴مواظب رفتارمون باشیم‼️ http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d062477
⚠️ ‼️👇 🙄زود تموم میشه. .. دستاش میلرزید ...میترسید دستاشو محکم گرفته بودو میگفت چیزی نمیشه عزیزم باید انجامش بدیم تا بیشتر عاشقِ هم بشیم , زود تموم میشه.. آخه. . اِ اِ اِ دیگه آخه نداره زود باش دختر ترسیده بود ولی ترسِ از دست دادنش بیشتر اذیتش میکرد با خودش میگفت منو میگیره شوهرمه اشکال نداره تازه اینجوری بیشتر عاشقم میشه راضی شد و. . .😱😢 تمام شد ... همون طور که پسر میگفت زود هم تموم شد... ولی همه چیز! هرچیزی که بینشون بود🙁 دختر عاشق تر شده بود ولی پسر. . . پاشو پاشو جم کن خودتو رفت لبِ پنجره و یه نخ سیگار روشن کرد میبینی شهرو؟ پر از امثالِ تو شده........!! مگه من چِمه عشقم.. عشقم؟؟ هِه بدو باو عشقمِ عشقم... تو اگر پاک بودی من خودمم میکشتم تن به این کار نمیدادی! پس تنت میخاره دیگه! من یه همچین کسی رو به عنوانِ عشق قبول ندارم!. . . دختر که دیگه بدنش نمیلرزید آروم زیرِ لب زمزمه کرد راست میگفت زود تموم میشه زود تموم شد. . . 💠 یَّا اءَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَ تِ الشَّیْطَ نِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَ تِ الشَّیْطَ نِ فَإِنَّهُ یَاءْمُرُ بِالْفَحْشَآءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَی مِنكُم مِّنْ اءَحَدٍاءَبَدَاً وَلَكِنَّ اللّهَ یُزَكِّی مَن یَشَآءُ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ای كسانی كه ایمان آورده اید! گام های شیطان را پیروی نكنید و هر كس پیرو گام های شیطان شود پس به درستی كه او به فحشا و منكر فرمان می دهد و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، هرگز هیچ یك از شما پاك نمی شد ولی خداوند هر كس را بخواهد پاك می سازد و خداوند شنوا و داناست . 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 ✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛ پلی میسازیم ب نام ؛برای رسیدن به های از دست رفته 💚👇👇 eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
💌 👇👇 ✴️ یه کم بلنده توی چندتا پست قرار میدم... 📨سلام... من نازنین هستم یه دختری که تو یه خانواده نسبتا مذهبی زندگی میکنه داستان من از اونجایی شروع میشه که به مهمونی دوستانه دعوت میشیم یه شب یکی از اقوامای دورما زنگ میزنن که امشب خونه ما دعوتین بابام گفتن چشم حتما وبه اون مهمونی رفتیم ،من اون موقع دختری بودم چادری ،اهل نماز وروزه، بسیجی،درکل میشه گفت مذهبی بودم....... اون شب که به مهمونی دعوت شدیم رفتیم اونجا من اونجا با دخترشون اشناشدم اسم دختره فاطمه بود اون شب خیلی باهم حرف زدیم و خندیدم ولی باز زیاد بهم خوش نگذشت چون زیاد راحت نبودم ولی درکل بدم نبود فاطمه اون شب شماره موبایل منو خواست من رو دوتا چیز خیلی حساس بودم یکی شمارم یکی عکسم ولی دیدم به ظاهر دختر خوبی به نظر میاد منم گفتم اشکال نداره دختره شماره مو میدم باهم اشنا میشیم من شمارمو دادم و خدافظی کردیم واومدیم خونه. داشتم لباس عوض میکردم دیدم از تلگرام چند تا پی ام از طرف فاطمه برام اومده باز کردم پیامو دیدم نوشته سلام چطوری خوبی ،منم گفتم مرسی تو چطوری خلاصه یکم احوال پرسی کرد منم احوال پرسی کردم ،من اون موقع تازه تلگرام نصب کرده بودم زیاد سردرنمیاوردم زیادم با دنیای مجازی جورنبودم بیشتر کتاب میخوندم وبا دوستای بسیجیم مینشستیم و صحبت میکردیم خب داشتم میگفتم فاطمه پی ام داد گفت که گروه داری؟ گفتم نه حقیقتش من زیاد با مجازی جور نیستم . گفتن من لینک میدم حالا تو بیا ضرر نداره خوشت نیومد لفت بده من اون موقع ۱۴،۱۵‌سال سن داشتم فاطمه از من بزرگ تر بود اون ۱۸،۱۹سال سن داشت ،من به فاطمه گفتم که ببخشید میشه بگید لینک چیه لفت چیه🙁 تازه اومده بودم مجازی چیز بیش نمی دونستم گفت که ازطریق لینک میتونی بیای گروه لفت هم هرموقع دوست داشتی میتونی گروهو ترک کنی منم گفتم باشه گفت اگه بلد نیستی خودم عضوت کنم گفتم حقیقتش بلد نیستم خودت عضوم کن ،اون شب منو دعوت داد تو یه گروه ۳۰۰نفر عضو داشت گروه مختلط بود دخترو پسر قاتی😱 اولش یکم مخالفت کردم خوشم نمیومد از همچین جایی گفتم فاطمه میشه بگید چجوری لفت بدم فاطمه گفت که چرا میخوای لفت بدی حالا یکم دیگه بمون اگه خوشت نیومد اون موقع لفت بده فاطمه تو گروه منو صدا میزد و هی بامن چت میکرد که منم کشوند وسط چت کردن من عادت نداشتم شبا دیر بخوابم یعنی خانواده م کلا اینجوری بودن ولی برعکس هرشب من اون شب تا ساعت ۳،۴بیداربودم وچت میکردم تو گروه ،من اونجا موندگار شدم تا چند ماه تو اون گروه بودم دیگه داشتم وابسته میشدم کارم کلاشده بود گوشی درس و مشق وهمه رو کنار گذاشتم رابطه منو فاطمه هی بیشتر میشد هر روز چت هر روز زنگ باهم میرفتیم بیرون،و.... فاطمه اوایلش فک میکردم دختر خوبیه ولی از رو ظاهر بود فقط البته ناگفته نمونه اینا فقط اون شب اول اینحوری درموردش فک میکردم ولی کم کم دیدم انگار یه جورایی رفتار میکنه طرز لباس پوشیدنش به من نمیخوره ولی یه روز فاطمه زنگ زد به من گفت که بیا بریم بیرون گفتم باش اگه مامانم اجازه داد میام ،من هرجوری شد مامانمو راضی کردم ورفتیم قرار ما این بود که کنارایستگاه همو ببینیم چون خونه من تا اونا یکم دور بود اون روز رفتم همو دیدیم روبوسی کردیم و گفت بیا بریم پاساژ میخوام لباس بگیرم .حقیقتش وقتی فاطمه رو دیدم با اون قیافه خیلی تعجب کردم بابا این کجا من کجا ،فاطمه یه مانتو تنگ ،بایه شال که نصف بیشتر موهاش پیدا بود با یه ساپورت عینک دودی هم زده بود یه جورایی از این دختر .......شده بود اون روزم بعداز کلی خرید وگشتن با پایان رسید البته یکم هوا تاریک شده بود مامانم یکم باهام بحث کرد که چرا دیر اومدی منم معذرت خواهی کردم و گفتم فاطمه می خواست لباس بگیره یکم دیر شد وقتی اومدم خونه زود لباس عوض کردم وشام خوردم و باز گوشی رو برداشتم کل زندگیم شده بود گوشی طوری که وقتی که مهمونم برامون میومد من گوشیم دستم بود ،مامانم و دوستام میگفتن نازنین خیلی عوض شدی معلومه داری چیکار میکنی ، من از همه لحاظ عوض شده بودم طوری که چادر پوشیدنم جوری شد که هر وقت دوس داشتم سرم میکردم قران خوندنو کامل گذاشتم کنار نمازم گاهی وقتا میخوندم اونم از ترس پدرو مادرم چون سادات بودیم بابام تآکیدش رو نماز خیلی زیاد بود منم بیشتر وقتا بهونه میاوردم یا همش منت میزاشتم اون واسه نمازی که همیشه اخروقت خونده میشد تازه بیشتر وقتاهم کلا فراموش میشد واقعا نازنینی که اون موقع بودم دیگه نبودم کلا عوض شده بودم از همه لحاظ مسجد و بسیج رو کلا کنار گذاشته بودم فقط گوشی خوانوادم تا چند هفته گوشیمو ازم گرفتن ولی اینقد شلوغ میکردم و جنگ و دعوا تو خونه راه مینداختم که بابام تعجب میکرد میگفت این چش شده هر جور شد گوشیمو گرفتم ازش . یه سالی از دوستی منو فاطمه میگذشت که به یکی از خاستگارام جواب مثبت دادم البته من ندادم بابام داد 😕😒 ....🙁
👆👆👆 من جوابم منفی بود تا حدودا یک سال میومدن و میرفتن تا بالاخره جواب مثبت دادم دلیل جواب منفیمم این بودکه بایه پسر تو مجازی اشنا شده بودم 😱 به قول خودم عاشقش بودم شاید الان بگم چیزی جز هوس ووسوسه های شیطون نبوده ولی اون موقع فقط اونو میدیم تمام هوش و حواسم پیش اون بود خیلی بهش وابسته شده بودم طوری که اگه یه ساعت دیر میکرد همش اعصابم خورد بود و بیشتر وقتا گریه میکردم😔 خلاصه جوری شده بود که بدونه اون و گوشی نمی تونستم زندگی کنم ، بعداز چند هفته اومدن و خاستگاری رسمی قرار شد که عقد کنیم هر چند ته دلم راضی نبودم ولی هر جوری بود قبول کردم من اون موقع ۱۷سالم شده بود یعنی ۱۷سالگی عقد کردم از نظر خودم خیلی اشتباه کردم که عقد کردم . رابطه منو امیر زیاد شده بود طوری که چند بار باهم رفتیم بیرون ولی الان دیگه جریان فرق میکرد من دیگه متاهل شده بودم اوایل احساس میکردم دارم بهش خیانت میکنم بعد یه جورایی خودمو قانع میکردم که مثلا اشکالی نداره دقیقا تمام بدبختیای من از جایی شروع شده بود که بافاطمه اشناشدم ومنو به اون گروه دعوت داد یه روزجلو تلویزیون دراز کشیده بودم داشتم کانال عوض میکردم که دیدم یه برنامه هست از لاک جیغ تا خدا من خیلی به داستان علاقه داشتم اولش کانالو عوض کردم چندتا کانال عوض کردم دیدم چیز خاصی نداره برگشتم عقب گفتم بزار ببینم این دوتا خانوم چی دارن میگن حقیقتش وقتی که دیدمشون خیلی حسودیم شد چون دوتا خانم محجبه و چادری بودن ....... وقتی اونارو دیدم کلا انگار دیدم عوض شد دیدم یه جورایی انگار خوشم از حجاب میاد ولی کلا یه حس عجیبی بهم دست داد گفتم یاخدا چم شده ولی بیخیالی گفتمو داشتم به حرفاشون گوش میدادم پیشم خودم خیلی حرفاشون دلنشین بود من اون روز برنامه رو تا اخردیدم خیلی خوشم اومد از برنامش والانم خیلی خیلی ازشون بابت اون برنامه تشکر میکنم چون میشه گفت یه جورایی از تو لجن وکثیفیا نجاتم داد . من هر روز این برنامه رو نگاه میکردم ،منم واقعا میخواستم عوض شم دوس داشتم برگردم عقب همون نازنین شم ،خیلی بهتراز اون ، واقعا میشه گفت اون داستانا و اون برنامه از لاک جیغ تا خدا بود که منو یه پس کله ای زد😂 اوایل یکم برام سخت بود که اونی که میخوام باشم اولین حرکتم این بود که چادرمو سر کنم من به حضرت فاطمه قول دادم که دیگه چادرمو از سرم در نیارم دومین حرکتم نماز خوندن بود که بعدش قران شروع شدو جالب این جاست خداروشکر اوایل ماه رمضون شروع شد تحولم. واقعا شبای قدر بهترین شب بود برا من برا منی که میخواستم عوض شم. 🙁