eitaa logo
⛔ هوس/online ⛔
4.2هزار دنبال‌کننده
521 عکس
141 ویدیو
14 فایل
کاری از کانال #دختران_چادری #بزرگترین کانال #حجاب در ایـران '@clad_girls' ⊹ ⊹ ⊹ ❖ بر روی‌ خرابه‌هایِ‌خاطراتــ‌ تلخ‌ شما؛ پلی میسازیم به نام #تجربه؛ برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته↻✨ ارسال سوال و ارتباط با ما↓ @clad_girls14
مشاهده در ایتا
دانلود
✉️ 👇👇 👿 من دختری 18 ساله هستم داستانی که میخوام بگم بر میگرده به 2 سال پیش من از بچگی پسر داییم رو دوست داشتم که اونم منو دوست داشت مث این حس بچگی اینجوری نه باهم ارتباط داشتیم نه حرف میزدیم چون موبایل نداشتیم و از طرفی بچه هم بودیم تا اینکه من 16 ساله شدم ایشونم 16 ساله هر دو گوشی خریدیم به هر طریقی که بود اقدام کرده بود و شماره منو پیدا کرده بود حدود سه ماه درارتباط بودیم تا اینکه پدرم ورشکست شدن ایشونم یه شب پیام داد گفت میخواد بره و تنها باشه هم زمان دو تا شکست باهم برای یه دختر 16 ساله من دختر درس خوان بودم و رشته تحصیلیم هم تجربی بود کلی عوض شدم این آقا پسر هر یکماه یه بار پیام میداد باز میرفت تا جایی که من دیگه داغون شده بودم جسمم آسیب دید بخاطر استرس و تا اینکه من رو آوردم به فضای مجازی اینستا گرام برای تسکین با هر پسری که میومد دایرکت حرف میزدم و قول ازدواج میدادن و بعد یک هفته تمام تا اینکه برام عادی شده بود ولی تووی دنیای واقعی اصلا به هیچ پسری نه نگاه میکنم نه سلام میدم یه شب خودم رفتم دایرکت یه آقا پسری شروع کردم به درد و دل تا اینکه اونم شروع کرد به درد و دل و گفت که بیا یه عشق پاک رو شروع کنیم از من ساعت ها فاصله داشت سه ماه باهم درارتباط بودیم و خیلی میخواستیم همو حتی از دلتنگی گریه میکردیم تا اینکه یه شب بی سر و صدا رفت من هم بلاک و بعد چندتا پسر دیگه مثل این اومدن جاشو پر کردن یکی به بهانه کمک درسی یکی برای کمک دینی و یه شب ینی یکماه پیش من اینستاگرام باز نصب کردم و  رفتم سراغ همون پسره که یه شب گذاشت رفت بهش پیام دادم اونم گفت خواسته برگرده ولی ازم شماره نداشته و اینا گفت یه فرصت دیگه بهم بده نمیدونم ترس از تنهایی یا هر چیزی گفتم باشه ما حدود دو هفته باهم خوب بودیم که این آخریا خیلی حرص منو در می‌آورد همش از دخترای دانشگاهش میگفت منم گریه میکردم اونم با قربون صدقه رفع می‌کرد دیگه چند روز بود کارم شده بود گریه یه شب بس گریه کرده بودم رفتم یه داستان صوتی گوش دادم که حضرت زهرا به یه خانوم کمک کرده همون موقع گفتم یا زهرا به منم کمک کن ببینم این پسر منو میخواد یا نه همون موقع رفتم با دوستم درد و دل کنم گفت بهم که اشتباه کردی این پسر با کس دیگه ای هس گفت یادته یه بار اونیکه پیج اینستاش دادی تا چکش کنم گفتم اره این پسر هم زمان هم با من بوده هم با یه دختر دیگه من حتی با موی باز باهاش تصویری با وات ساپ حرف زدم چه حرفا چه گناه ها که نکردم چند روز اول کارم گریه بود باور نمیکردم همون شب دلیت اکانت زدم تلگرام رو و گفتم یا زهرا دستم رو بگیر که نلغزم هر چند هر از گاهی شیطان گولم میزنه ولی سعی میکنم مقاومت کنم که حدود یه هفته گذشت و بهم پیام داد که چرا به ناحق و بخاطر کاری که نکردم گذاشتی رفتی و گفت که من کاری نکردم و من اون شب تا صبح گریه کردم همش گریه میکردم و میگفتم یا زهرا یا خدا یا حسین یا امام زمان کمکم کنید رفتم دو رکعت نماز خوندم چون تو این یک هفته خیلی تغییر کرده بودم چادر میپوشیدم نماز میخوندم خیلی خوب شده بودم و داشتم فراموشش میکردم وقتی اون شب پیداش شد تا صبح اشک میریختم بعد که صبح شد و قبل از اینکه بره دانشگاه بهم رنگ بزنه من با یه پیج دیگه رفته بودم اینستاگرام و هم محمد و همون دختری که دوسش داشت رو فالو کرده بودم و یه پیج بود که محمد زده بود که توش کلا پست های عاشقانه بود و اسم محمد وو عشقش رو زیرش نوشته بود و این پست ها مال سه روز پیش بوده من سریع پیام دادم به محمد و دستش رو رو کردم و اون اینا رو بهم گفت 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 اخه‌ برو پیجمو ببین تو فالورام‌نکاه‌کن ببین اصلا پبج اینو من دارم من اصلا نمیدونم این پستا چیه کذاشته الان تو فرستادی دیدم تو پیج من‌کلا بلاکه ای بابا اون تو پیجش هرچی بزاره من باید جواب بدم بگو میخای بری دنبال چهار تا عکس نگرد خیلی نامردی دیگه با ادمه شکاکی‌مثل تو‌کاری ندارم نامرد بتوچه که‌اون تو پیجش چی‌میزاره‌تو اصلا چیکاره ای بهت چه مربوطه اصلا بهت ربطی نداره مثله عقب افتاده ها با یه پیج میاد ادم نشناسه هرکی هست بهت مربوط نیست و حق نداری پیجشو چک کنی چون ادم شکاک اررش هیچی نداره بهت ربطی نداره اصلا چیکاره ای خدافظ) ادامه دارد......