شب ها از یک جایی به بعد
نه جز امروز میشود
نه جزیی از فردا...
از یک ساعاتی به بعد یک روز
و شاید یک سال می شود؛
شب ها از یک ساعاتی به بعد
آدم ها را دگرگون می کند...
نه آدم چند ساعت قبل هستی و
نه آدمی ک اطرافیانت به آن عادت دارند؛
آدم دیگر می شوی،
با روحیه احساسی تر...
با زود رنجی های آزاردهنده ...
آدمی از جنس تاریکی...
از جنس شب...
با فکر و افکار پیچیده تر...
آدم های این ساعت
آدم های این قسمت از زمان
آدم های شکننده هستند،
یادمان نرود آدم های این ساعات را درک کنیم...
یادمان نرود آنها در این ساعات خودشان نیستند...❤️:)
آرمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨مهربان معبودم
💫شب خود و دوستانم را
✨به تو میسپارم
💫آرزوهایم زیاد است
✨اما ناب ترین آرزویم
💫نعمت سلامتیست
✨برای همه ی عزیزانم
💫ان شاءالله همیشه
✨سلامت و شاداب باشید🙏
🌙 شب خوش ⭐️
💠♥️💠
♥️💠
💠
#فراری
#part15
اسلام کامل است و من نیستم،هر خطایی که از من ســر زد،به من
نسبت دهید،نه به دینم.
مثل برق گرفته ها به روبه رو خیره می شوم.
دوباره جمله را می خوانم.دوباره و دوباره....چیزي درون قلبم تکان
می خورد.
چقدر زود دل کندم از نوبهار جوانه زده در قلبم..من خطاي یک
مسلمان را به پاي اسلام نوشتم...
پایین تر،حدیثی نوشته کـه باز هم به فکــر وادارم میکند:
مَن ذَهَبَ یَرى أَنَّ لَهُ عَلَى الآخَرِ فَضلاً فَهُوَ مِنَ المُستَکبِرینَ،قالَ حَفصُ
بنُ غیاثٍ: فَقُلتُ لَهُ إِنَّما یَرى أَنَّ لَهُ عَلَیهِ فَضلاً بِالعافیَۀِ إذا رَآهُ مُرتَکِبا
لِلمَعاصى، فَقالَ: هَیهاتَ هَیهاتَ! فَلَعَلَّهُ أَن یَکونَ قَد غُفِرَ لَهُ ما أتى وَ
أَنتَ مَوقوفٌ مُحاسَبٌ أَما تَلَوتَ قِصَّۀَ سَحَرَةِ موسى علیه السلام ؛
هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند، او از متکبران است. حفص
بن غیاث مى گوید:
عرض کردم:
اگر گنهکارى را ببیند و به سبب بى
گناهى و پاکدامنى خود، خویشتن را از او بهتر بداند چه؟ فرمودند:
هرگز هرگز! چه بسا که او آمرزیده شود اما تو را براى حسابرسى نگه
1 دارند، مگر داستان جادوگران و موسى علیه السلام را نخوانده اى؟کاش،پیرزنی که ادعاي بندگی میکرد،این حدیث مولایش را
میخواند،تنم میلرزد،دنیا در برابر چشمانم روشن میشود،چرا حق
دانستن را از خودم سلب کردم،چرا بـه واسطه ي اشتباه یک
نفر،جان خودم را در آتش جهــل سوزاندم... آرام،با دستان لرزانم،از
گوشه ي صفحه مداحی اي که چند ماه پیش دانلود کرده
بودم،انتخاب میکنم...
صداي مداح جان می بخشد به روحم:
حسیــــن من
بیا و این دل شکستـــه را بخـــــــــر. ....
#ادامه_دارد
💠
♥️💠
💠♥️💠
کانال چتـرعشــღــق
💠♥️💠 ♥️💠 💠 #فراری #part15 اسلام کامل است و من نیستم،هر خطایی که از من ســر زد،به من نسبت دهید،نه
💠♥️💠
♥️💠
💠
#فراری
#part16
بلندترین مانتو ام را میپوشم،رنگ بنفش روشن دارد و بلند است و
کمی گشاد
از مزون ژیلا،دوست مامان خریدم،نه به خاطر پوشیدگی ،فقط به
خاطر مدل و رنگ جذابش. تصمیم گرفــتـه ام این بار بدون هیچ
قضاوت و پیش داوري به مطالعه و تحقیق بپردازم.. آنقدر هم قوي
باشم تا هیچکــس نتواند باعث اخلال در کــارم شود.. در این کار
هم بسیار مصمم هستم.
هواي خوب اواخر فروردین،ریـــه ام را مینوازد، میخواهم از خانــهخارج شوم کــه مامان صدایــم میزند:نیکی کــجــا میري؟؟
صدایم را صاف میکنم:می رم یه ســـر تا کــتاب فروشی مامان.
:_باشـه فقط شب مهمونی دعوتیما،زود بیا کــه باید آماده بشی
پوفی میکنم و میگویم:باشـه خداحافظ
از خانه خارج می شوم،شالم را سفـت میکنم. قرارم با خودم این بود
بدون تندروي قضاوت کنم،اما علت کشش قلبی ام به سمت حجــاب
را درك نمیکنم... هــمان کـه باعث شد،ناخودآگاه به طرف پوشیده
ترین لباسم کــشیـده شوم....
تا خانـه ي کتاب،فاصــله ي زیادي نیست،کولـه ام را جابه جا
میکنم و آرام از کنار پیاده رو،شروع به قدم زدن میکنم.
هــمــه ي اطلاعاتی کــه از دین دارم،در ذهن مــرور میکنم.
شاید حتی نتوانم تعریــف مناسبی از آن براي خودم توضیــح
دهم...
کل نگاه من به اسلام مختصر می شود در یکــ چهارچوب کلــی که
نشانه اش حجاب است..... شاید هم این واقعیت است،شاید اسلام
خلاصه میشود در حجاب...
بـه کتاب فروشی میرسم،داخل میشوم. پسـر جوانی پشت صندوق
نشسته است،چند دختر و پسر هم،گوشــه و کنار مشغول تماشايقفسه ي کتاب ها هستند.. مستاصلم،نمیدانم چه باید بگویم .
مرد پشت صندوق میگوید:میتونم کمکتون کنم خانم؟
نگاهش میکنم،حرفم تا پشت لب هایم میآید و دوباره
برمیگردد
:راستش....
حتی نمی دانم چه کتابی باید طلب کنم...من با چه فکري پا در اینجا
گذاشتم...
اولین عنوان کتابی کـه به ذهنم میرسد به زبان میآورم
:نهج البلاغه
دارید؟
مرد با تعجب نگاهم میکند،شاید فکر هر کتابی را میکرد جز نهج
البلاغه.
مرد خودش را جمع و جور میکند: کتاب هاي مذهبی مون اونجان
و با دستش قفسه اي را نشان میدهد ،به طرف قفســه حرکت
میکنم،با نگاه به دنبال نهج البلاغه میگردم.
★
با کلافگی شالم را از ســرم میکشم. نهج البلاغه اي کـه بی هدف
خریدم روي میز میگذارم
چند تقه به در میخورد و به دنبال"بفرمایید" من منیر خانم با
یکــــ سینی با شربت بهارنارنج و میوه وارد اتاق می شود.
#ادامه_دارد
💠
♥️💠
💠♥️💠
خدایا در این شب زیبای بهاری
آسودگی خیال را سرليست
ِتمام اتفاقات
ِزندگی مان قرار بده
به دوستانم
فردایی
پر از خیر و برکت عطا کن
#شبتون_بخیر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
صبح را با نام خدایی
که محتاج یاری و رحمت او
توجه و عشق او
گذشت و عفو او هستیم
آغاز میکنیم
رحمت خدا شامل حالتون
سلام صبح بخیر
نام : سیدمجتبی
نام خانوادگی : ابوالقاسمی
تاریخ تولد : ۱۳۶۰/۰۵/۱۵
محل تولد : دزفول
تاریخ شهادت :۱۳۹۴/۰۹/۱۶
محل شهادت : سوریه
نحوی شهادت: در اثر اصابت تیر
محل مزار شهید : گلزار شهید آباد دزفول
وصیت نامه شهید:
ازخواهران و برادرانم طلب حلالیّت دارم وتنها سخنم با دوستان و اطرافیان خود و یاهر کسی که با بنده آشنایی دارد این است که گوش به فرمان ولی زمان باشید و از امام خامنهای پشتیبانی کنید که اگر بجز این کردید در زیانید.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
#شهیدسیدمجتبی_ابوالقاسمی
#مدافع_حرم_خوزستان
زیبایی ارزشی ندارد. دائمی نیست
اگر زشت باشید بسیار خوشبخت اید!
زیرا اگر مردم دوست تان داشته باشند
می دانید برای چیز دیگریست ...
#چارلز_بوکوفسکی
༻༻🌸༺