eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.6هزار دنبال‌کننده
775 عکس
401 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۱ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) حال بدی دارم کاش الان وسط یه بیابون یا روی قله‌ی یه کوه بودم یا وسط یه باغ پر درخت و تا می‌تونستم جیغ می‌کشیدم تا این حجم از غصه و عصبانیت و حقارت رو از خودم دور کنم نرگس... نرگس... خدا بگم چکارت کنه کاش لااقل چند تا کلمه بار نیما کرده بودم اونموقع اینهمه عصبی نمی‌شدم نرگس همیشه می‌گفت بوقت عصبانیت وضو بگیر و نماز بخون هنوز سر شبه پس به نیت نماز شب وضو گرفتم و سر جای قبلی جانماز پهن کردم و نمازم رو شروع کردم با اینکه نماز شب خوندن رو از خونوادم یاد گرفتم و می‌دونم چند رکعته و چطور خونده می‌شه اما تمرکزی روی خوندن ندارم سلام نمازم رو که دادم تازه به خودم اومدم. نمیدونم چند تا دورکعتی خوندم هنوز آرامش به وجودم برنگشته بود نفسم بالا نمیومد دستام رو بالا آوردم و نگاهم رو به سقف دوختم _خدایا... ای مهربون... ای دانا... ای توانا... یکی یکی صفاتی که از خدا می‌دونستم رو به زبون آوردم هنوز از درون گلوله‌ی آتیش بودم کمی صدام رو بالا بردم خدایا جز تو کسی رو ندارم لا اله الا الله لااله الا‌ الله شاید بیشتر از دویست بار این ذکر رو گفتم هنوز شعله‌ی خشم و ناراحتیم فروکش نکرده _بسم‌ الله الرحمن الرحیم نمی‌دونم چرا ولی این ذکر رو چند مرتبه‌ی دیگه تکرار کردم دنبال ذکر دیگه‌ای توی ذهنم می‌گشتم اما چیزی یادم نمیومد پس همون رو ادامه دادم شاید خیلی بیشتر از هزار بار هم همین ذکر رو گفتم چشمه‌ی اشکم خشک شده بود بس که اشک ریخته بودم اما باز هم ادامه دادم ساکت که شدم آروم شده بودم خیلی آروم اشک گرم دوباره پهنای صورتم رو خیس کرد و این بار خدا رو از عمق وجود صدا زدم _خدایا هرکاری لازم باشه می‌کنم فقط کمکم کن بابام همیشه می‌گفت تو قادر متعالی هرکاری رو اگه بخوای برای بنده‌هات انجام می‌دی نرگس می‌گه شیطون تلاش میکنه امید من از تو قطع بشه کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۲ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) اگه الان بهش می‌گفتم نیما باهام چکار کرد می‌گفت کار شیطونه، و اون همه کار می‌کنه تا تورو از تصمیمت پشیمون کنه می‌گفت شایدم امتحانه شایدم ابتلا، یبار که ازش پرسیدم گفت ابتلا یعنی تنبیه خطاهات... خدایا اگه تنبیه اگه امتحانه اگه کار شیطونه یا هر چیز دیگه نمیخوام کم بیارم میخوام زندگیم رو نجات بدم خدایا کمک کن هم من آدم بشم و هم نیما سکوت امروزم و کتک ناحقی که خوردم من رو یاد روزهایی انداخت که چقدر در مقابل سکوتهای نسرین گستاخی کردم. در مقابل سکوت پدرو مادرم در مقابل همه‌ی خونوادم من بد کردم هم به اونها و هم به خودم که الان اینجای زندگیم ایستادم خدایا من رو ببخش... من حتی باعث شدم ازدواج نسرین با بهترین خاستگارش بهم بخوره و بخاطر شرایط بدی که بعد از رفتنم از خونه‌ی بابا براش ایجاد شد مجبور شد برای مدتی قید ازدواج رو بزنه ۷ سال از اون زمان گذشته و دیگه مورد مناسب ازدواج براش وجود نداره... همه‌ی پسرهایی که از جهت سنی به دردش می‌خوردن ازدواج کردند خدایا من رو ببخش بخاطر خوشبخت شدن خودم پا گذاشتم رو خوشبختی نسرین مامان رو اونهمه اذیت کردم داداش رو چقدر با حرفا و رفتارم خار و ذلیل کردم چقدر حرصش دادم بیچاره زینب بخاطر من بچه‌ش سقط شد و از اون ببعد دیگه نتونست بچه‌دار بشه نیلوفر بیچاره که شوهرش و بچه‌هاش به خاطر ندونم‌کارهای من خیلی اذیت شدند خدایا بابام چقدر حرصش دادم و اذیتش کردم من رو ببخش ببخش خدایا من رو ببخش استغفر الله و ربی و اتوب الیه استغفرالله و ربی و ... یکی یکی خطاهام رو به زبون میاوردم و بابتش استغفار می‌کردم کم کم خواب به چشمام چیره شد اما دلم نمی‌خواست از این حال خوب خارج بشم ذکر استغفرالله از همه‌ی ذکرها ارامش زیباتری بهم داده بود اما نه ذکر لا اله الا الله هم بی‌تاثیر نبود یاد بسم‌الله هایی افتادم که ذکر کرده بودم آره اونام در ابن آرامشم دخیل بودند هر ذکری که مربوط به خداست قشنگه دلنشینه چرا هیچوقت این زیبایی رو در اونها ندیده بودم؟ با اینکه خیلی خوابم گرفته بود تلاش می‌کردم باز هم ذکر بگم یاد ذکر صلوات افتادم اللهم‌ صل علی محمد و ال محمد این رو می‌دونستم که ذکر صلوات هم عالیه. آره این ذکر هم آرومترم می‌کرد یه حس زیبایی سراغم اومده بود عجیب و غریب حس می‌کردم تمام قدرت‌های دنیا دست منه حتی اگه نیما قصد جونم رو کنه دنیا پشتمه و ازم حمایت می‌کنه کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۳ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) ‌دنیا پشتمه چون خدا و امام زمان رو دارم و اونا حواسشون بهم هست. اولین باره که تا این حد سرشار از حس امید و انگیزه و انرژی هستم یاد روزی افتادم که با نرگس به جشن نیمه شعبان رفته بودم اون روز هم همین حس رو داشتم اما تا اومدم خونه نیما اون بلا رو سرم آورد تجربه بهم ثابت کرده هروقت لبریز از امید و انرژی هستم اون روز نیما یه بلایی سرم میاره شاید واقعا همش کار شیطونه و می‌خواد من رو ناامید کنه... شاید... لعنت بر شیطون لعنت بر شیطون صد مرتبه هم این ذکر رو گفتم با صدای گریه‌ی پوریا از خواب بیدار شدم بدنم درد می‌کرد کنار جانماز خوابم برده چادر نماز رو از دورم کنار کشیده و به سرعت خودم رو به پسر دلبند نازنینم رفتم _جانم پسر قشنگم، عزیز دل مادر، نترس من اینجام قربونت برم. همینکه خواستم در آغوش بکشمش متوجه خیسی لباسهاش شدم ای وای لباسهای خودمم نجس شد. بی خیال نسبت به این موضوع کمی بغلم نگهش داشتم تا آروم بشه _آفرین پسرم آروم جونم... بریم حموم آب بازی؟ برای اولین بار از اینکه لباس و بدنم نجس شده غر نزدم یاداوری این موضوع خنده به لبم نشوند قبلا با اینکه خیلی اهل نماز و قران و دعا خوندن نبودم اما با کمترین سرایت نجاست از جانب پوریا باعث عصبانیتم می‌شد بعد از استحمام و تعویض لباسها به رختخواب پناه بردم البته برای نماز صبح به سختی از رختخواب بیرون اومدم و دوباره بعد از نماز و خوندن قران تا طلوع خورشید مشغول تمیز کردن خونه و کارهای روزمره‌‌م شدم حتی نهار رو هم بار گذاشتم کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۴ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) هرچند نیما آش رو هم مثل سوپ بعنوان غذا قبول نداره اما چاره ای نبود بیشتر مواد غذایی‌مون تموم شده و باید یه فکری به حالش می‌کردم بعد از ساعت ۸ صبح به طرف خونه‌ی نرگس رفتم با خوشرویی سلام و احوالپرسی مفصلی باهم کردیم _چرا می‌خندی؟ _هیچی... آخه هروقت همدیگه رو می‌بینیم همچین حال و احوال می‌کنیم باهم انگار چند وقته که هم رو ندیدیم حالا خوبه روزی چندبار همدیگه رو می‌بینیم _مگه چی می‌شه؟ خونواده‌ی من که اینجورین به سلام و مصافحه خیلی در دینمون سفارش شده _آره میدونم اتفاقا خونواده خودمم اینجورین _اینطرفا این وقت روز؟ خیره ان‌شاالله لبخندی زدم _خیره هم تو گفتی و هم استاد که فعلا سر کار نرم پس مخارج و هزینه‌ها چی می‌شه؟ _ببین تو حتی زمانی رو هم که سر کار میرفتی هم همه‌ی حق و حقوقت مال خودت بود میتونستی به شوهرت هم ببخشی اما اینکه اون ازت توقع داره درست نیست اینکه کاملا همه‌ی مخارج زندگی به دوش تویه درست نیست یک زن باید اونقدر با ظرافت و سیاست زنونه پیش بره که مرد توقعی از اون جهت تقدیم حقوقش نداشته باشه بلکه خود زن دلش بخواد به همسرش بابت تامین نیازها کمک کنه و این تقدیم کردنه نباید به شکلی باشه که اقتدار مرد رو بشکنه میون حرفش پریدم _اصلا این اقتدار دادن یعنی چی نرگس برای من هنوز خوب جا نیفتاده... آفرین رسیدیم به قسمت مهم و درست درسهای دوره ببین معنی و مفهوم کلمه‌ی اقتدار رو قطعا می‌دونی یعنی چی... اقتدار یعنی توانایی، سلطه، قدرت وقتی به کسی اقتدار میدی اون شخص مقتدر میشه حالا اقتدار دادن هر زنی به محارم خودش با اقتدار دادنهای دیگه صدها کیلومتر تفاوت داره. معمولا هر مقتدری به اشخاص تحت اقتدار خودش دستور میده 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۵ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) اما بین محارم این موضوع فرق داره هرچی یک زن یا دختر به پدر و برادر و همسر و فرزند پسر و دایی و عمو و خواهرزاده برادرزاده و پدربزرگها که جزو محارمش هستند بیشتر اقتدار بده از جانب اونها بیشتر حمایت میشه می‌دونی چرا؟ چون تحت این اقتدار دادنها اون آدم مرد می‌شه با خودش می‌گه این زن که حالا همسرمه، خواهرمه، مادرمه یا هر محرم دیگه‌ای روی من حساب ویژه‌ای باز کرده پس باید منم مردونگی و جوونمردی رو درحقش تمام کنم... پس اگه هر زنی یه مدت به محارمش اقتدار بده و اون آدم مرد بشه تا آخر دنیا همه تلاشش رو می‌کنه تا حتی یه لحظه هم آب تو دل اون خانم تکون نخوره... خواستم چیزق بپرسم که دستش رو به نشونه‌ی سکوت بالا آورد و تاکیدی گفت _حتی آقا نیمای شما که در یه شرایط دیگه‌ای بزرگ شده... ببین با اقتدار میشه نامردترین و پست ترین مردای روزگار رو هم جوونمرد کرد چه برسه به شوهر تو... اگه ذره‌ای شک داشتم اینو بهت نمی‌گفتم بهت قول می‌دم نهال به جون مامان و بابام به جون محمد رضام قسم می‌خورم اگه به شوهرت اقتدار بدی چند ماه بعد خودت نتیجه‌ش رو می‌بینی. فقط به من اعتماد کن _بهت اعتماد دارم عزیزم... اعتماد من به شوهر خودم کمرنگه... _نهال تو به این موصوع مثل یه رابطه‌ی ریاضی فکر کن... مثلا آیا میشه دو ضربدر دو جوابش عددی جز چهار باشه؟ جواب اقتدار به مرد هم چیزی جز محبت نیست و تمام منتها رابطه‌ی ریاصی یه چیزیه که جوابش همونجا همون لحظه هست اما در اقتدار بخشی جوابت رو با توجه به میزان اقتدارشکنی‌هایی که در اون مرد شده می‌گیری... بستگی داره... یکی پنج روزه جواب می‌گیره و یکی پنج ماهه... من که تابحال با شوهرت خیلی روبرو نشدم ولی اون چیزی که از حرفای خودت شنیدم و از روحیات شوهرت برداشت کردم فکر نکنم زمان زیادی نیاز داشته باشی. تو شروع کن ان‌شاالله نتیجه می‌گیری. فقط یادت نره هرروز با امام زمان درد دل کن با خدا حرف برن و ازش کمک بخواه. سر زبونم اومد تا براش بگم که اتفاقا دیشب چه اتفاقی افتاد و بخاطر سکوتم نیما چه تودهنی بهم زد و بعد هم به حالت قهر از خونه بیرون رفت. اما یادم افتاد قرار شده حرفای دلم رو فقط به امام زمان بزنم کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۶ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) پس سکوت کردم انگار خودش متوجه حالم شد که لبخند عمیق روی لبش رو پررنگ‌تر کرد جلو اومد و من رو در آغوش گرفت و صورتم رو بوسید _یوقت ازم دلخور نشی که بهت گفتم دیگه باهام درددل نکن؟ بخدا خیر و صلاحت رو می‌خوام می‌دونی الان که دوره رو شروع کردی چه حسی دارم؟ سوالی نگاهش کردم _احساس میکنم تاره اردواج کردی منتها با یک تفاوت آدما معمولا با عشق و امید و آرزو و یک دنیا بی تجربگی و بی‌سوادی زندگیشون رو شروع میکنند و همه‌ی عشق و امید و علاقه رو بخاطر عدم اطلاعات درست زناشویی از دست میدن اما الان تو با کلی اطلاعات داری یه زندگی جدید رو شروع می‌کنی قراره عشق و امید و علاقه‌ت رو به شوهرت افزایش بدی و پایدار کنی دفعه قبل با اتکا به عشق و علاقه‌ی بین خودت و شوهرت زندگیت رو شروع کردی اینبار با اتکا به یاری و مدد خدا و امام زمان بهشون تکیه کن که امن‌ترین تکیه گاه هستی همینان. بهت قول میدم بعد از پایان دوره همه‌ی اتفاقات این مدت برات میشن خاطره سر تکون دادم _ان‌شاالله‌... فقط من برم خونه. میترسم پوریا بیدار شه ببینه من نیستم بچه‌م می‌ترسه. برای پرسیدن چیزی پیشت اومده بودم اما نمی‌دونم باید بپرسم یا نه... کمی مردد نگاهش کردم‌ و دلم رو به دریا زدم آخه خودت و استاد گفتین چیزی در مورد زندگیم نگم پس الان چجوری سوالم رو بپرسم؟ _اگه منظورت درد دل کردنه اون کلا بحثش فرق می‌کنه... یوقتا میای سوال می‌پرسی و حرف می‌زنی که باب گفتگو باز شه و درد دل کنی یوقتا واقعا سوال اساسی داری و میخواب با گرفتن جواب راه درست‌تری رو پیش رو داشته باشی... راهنمایی و مشورت گرفتن اتفافا کار خیلی پسندیده‌ایه و حتی در موردش آیه‌ی قران داریم. خدا دستور داده برای پیشبرد اهداف حتما مشورت کنید منتها نه با اشخاص نادون ... فقط با ادمای کاردان مشورت و راهنمایی گرفتن رواست. 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۷ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) من که ادعا نمی‌کنم کاردانم اما در حد وسعم اگه بتونم راهنماییت میکنم و هرجام نتونستم به استاد زنگ می‌زنم. _من می‌دونم اگه نیما بفهمه دیگه نمی‌خوام‌سرکار برم حسابی بهم می‌ریزه. قطعا به روم نمیاره و چیزی نمی‌گه اما می‌شناسمش می‌خواد مدام بداخلاقی کنه... الان چند روزه گوشت و مرع و مواد غذاییمون رو به اتمامه با اینکه خودش از همه چی خبر داره با اینحال توقع غذای اعیونی ازم داره نمی‌دونم لا این موضوع چکار کنم... نفس سنگینش باعث شد تو دلم‌خالی شه اما لبخند با محبتی که روی لبش خودنمایی می‌کرد باعث آرامش و امیدم شد اشاره به دست گچ گرفته‌م کرد _فعلا که بهترین موقعیته... بگو با یک دست نمی‌تونم کار کنم _ آخه میتونم _براحتی دوتا دست؟ _نه _تو طرف کی هستی نهال؟ مگه دنبال راه‌کار نیستی؟ پس خوب گوش کن فعلا تا وقتی خودش برای سرکار رفتنت چیزی نگفته تو هم چیزی نگو. اگر هم گفت بهش بگو با این یه دست نمی‌تونم هم کار کنم و هم مراقب بچه باشم. بگو نرگس هم خونه نیست و نمیتونم پوریا رو پیشش بذارم برای اینکه حرفت دروغ نشه از امروز می‌رم باشگاه ... توفیق اجباری هم برای من میشه... به توصیه‌های استاد اعتماد کن ... الانم برگشتی خونه مطالب صفحه‌ی ۴. و بخون و از همین امروز اجرا کن _اونا مال روز چهارمه که... من تازه روز دوممه... _مطالب روز دوم و سوم هم مثل روز اول برای رفاقت و اعتماد کردن به خداست اما با توجه به اوضاع تو بهتره تا صفحه چهار همه مطالب رو باهم بخونی و اجرا کنی بهتر باشه صفحه چهار خیلی مهمه... از امروز به خونه که اومد میری به استقبالش و بهش سلام و خوش آمد می‌گی با اخم نگاهش کردم _اون دیشب منو ول کرده رفته و تا الان پیش دوست دختراش یا اون دوستای عوضیش بوده اونوقت برم خوش امد هم بهش بگم؟ محاله... ببین نرگس چون بهت قول دادم صفحات اون سررسیدت رو جلوتر نگاه نکنم خبر نداشتم ازین خورده فرمایشات برام دارین وگرنه عمرا قبول میکردم اونارو انجام بدم _اولا که قول دادی دوما که تو تصمیم گرفتی زندگیتو بسازی کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۸ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) ببین الان تو دستت رو گچ گرفتی اگه خدای نکرده چهل روز دیگه دکترت بگه کج جوش خورده و ممکنه دستت کج بشه و نتونی دیگه خم و راستش کنی برای همبن مجبوریم قسمت جوش خورده رو دوباره بشکنیم و دومرتبه گچ بگیریم چکار می‌کنی؟ قبول نمیکنی؟ الانم همونه... از شکستن دوباره دستت که بدتر نیست کمی غرورت رو زیر پا بذار... بدتر از کتک خوردن های هرروزه‌ت که نیست بدتر از این نیست که هر شب تورو ول می‌کنه و معلوم نیست کجا می‌ره... پس برای اینکه امورات زندگیت رو تو مشتت بگیری لازمه بهش اقتدار بدی فقط هم برای رضای خدا اونوفت خودت می‌بینی خدا چجوری به دلش می‌ندازه که مثل موم توی دستات بشه و هرچی تو بخوای همون بشه فقط یمدت غرورت رو بی‌خیال شو. طبق دستورات صفحه چهار عمل کن ناچار باشه‌ای زیر لب گفتم و از خونه خارج شدم تا شب باخودم کلنجار رفتم تا بتونم خودم رو راضی کنم طبق دستورات صفحه‌ی چهار دفتر نرگس عمل کنم. اون روز تا آخر شب خبری از نیما نشد برای اولین بار از نیومدنش خوشحال شدم 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۶۹ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) برای بار دهم مطالب صفحه چهار رو مرور کردم با این جمله شروع شده اگر دوست دارید صفات مردونه رو در همسرتون رشد بدید هرروز اونهارو با اون صفات صدا کنید خطاب کردن همسر با صفاتی مثل: تکیه‌گاهم، پشت و پناهم، آرامش زندگیم، سلطان زندگی، سایه‌ی سر، تاج سر، هنوز هم با خوندنشون عوقم می‌گیره... نیما سایه‌ی سرمه؟ آرامشمه؟ پشت و پناهمه؟ پایین صفحه یه نکته ریز نوشته: "برای اینکه گفتن این کلمات براتون عادی بشه میتونید فعلا بصورت پیامکی اینارو بنویسید " مثال: سلام تکیه‌گاهم ممنون که بخاطرم زحمت می‌کشی سلام سایه‌ی سرم ممنون که آرامش زندگیم رو تامین می‌کنی سلام پشت و پناهم خدا قوت... دیر اومدی خونه، نگرانت شدم... دیر وقته تنهایی تو خونه می‌ترسم. این جمله به نظرم مناسب اومد با شرایط امشبم جور در میاد مثل اینکه چاره‌ای ندارم پس گوشیم رو برداشتم همین جمله‌ی آخری رو نوشتم با اینکه هم نرگس گفته و هم توی دفترش خوندم که اوایلش منتظر اتفاق خاصی نباشم ولی مدام چشمم به گوشیه هر نیمساعت یکبار پیامکها رو چک میکنم اما هیچ خبری نیما نیست توقع داشتم با دیدن این پیام لااقل یه زنگ بهم بزنه ناامید توی رختخوابم دراز کشیدم صبح با تکون دستی بیدار شدم چشم که باز کردم پوریا رو بالای سرم دیدم _مامان گشنمه... _ای جانم... یکم دیگه بخوابم بعد میام صبحونه‌تو می‌دم... می‌دونم بچه‌م حرف گوش کنه و به اندازه‌ی پنج دقیقه تحمل میکنه اما دوباره میاد به سراغم ولی همین پنج دقیقه هم برام غنیمته... کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۷۰ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) درست حدس زدم کمتر از پنج دقیقه دوباره صدام زد وقتی صبحونه‌ش رو آماده کردم تازه یادم افتاد برای نماز صبح خواب موندم کاملا فراموش کرده بودم ساعت گوشیم رو تنظیم کنم برای همین خواب موندم ساعت ۸ نرگس بهم زنگ زد _سلام خوبی _سلام نه...اصلا خوب نیستم _چرا؟ _نیما دیشبم نیومد خونه _براش پیامک نفرستادی؟ _چرا... اتفاقا بخاطر همینه که حالم گرفته‌ست چون توقع داشتم جواب پیامکمو بده اما نداد _اولشه... درست میشه عزیز من... راستی با استاد صحبت کردم... در مورد مشکلت الان برات یه پیام توی تلگرام میفرستم _نت ندارم... اشکال نداره... الان وایفای خونه روشنه رمزشم دوبار ۳۱۳ بزن... الان پیام رو برات میفرستم فورا همون رو براش ارسال کن... فعلا خدافظ چند دقیقه بعد پیامش اومد _"سلام تکیه گاه زندگیم، مدتهاست بین ما فاصله افتاده و من بابتش نگرانم. خواستم یاداوری کنم هنوز هم تنها تکیه گاه من توی زندگیم تو هستی. کاش الان خونه بودی تا در مورد موضوعی که خیلی نگرانم کرده باهات حرف بزنم... مرد من، تنها کسی که می‌تونه من رو از این استرس دور کنه تویی. میشه کمی زود بیای خونه؟ وای این چه پیامیه آخه... مگه نیما بچه‌ست قشنگ می‌فهمه اینا حرفای دل خودم نیست و دارم فیلم بازی می‌کنم ولی چون قرار شده به نرگس اعتماد کنم براش فرستادم اما عجیب بعدش پشیمون شدم چند بار خواستم پاکش کنم ولی منصرف شدم به نرگس زنگ زدم و اون دوباره نکاتی رو بهم‌گفت یه ساعت مونده به اذان ظهر نیما به خونه برگشت. اگه سفارشات نرگس نبود به هیچ عنوان از آشپزخونه خارج نمی‌شدم پس جلو رفتم _سلام، خسته نباشی بدون اینکه جوابم رو بده کمی نگاهم کرد و کنار بخاری نشست و همون جا لم داد ... حالم گرفته شد... می‌دونستم حتی جوابمم نمی‌ده اما فعلا که به هر ساز نرگس دارم‌می‌رقصم. دلم‌می‌خواد جلو برم و با دستای خودم خفه‌ش کنم 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۷۱ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) به طرف آشپزخونه رفتم کمی که گذشت با صدای نیما از همونجا نگاهش کردم _نهال بیا اینجا از همونجا خواستم جوابش رو بدم که یادآوری حرفای نرگس باعث شد دست از کار کشیده و مقابلش بایستم _بله سرش رو بالا آورد و کمی نگاهم کرد و همزمان گوشیش رو از جیبش در آورد _این مزخرفات چیه که نوشتی؟ چکارم داشتی؟ بفرما جواب اقتداردهی بنده الان این مدل حرف زدنه آقاست نرگس پیش‌بینی این لحظه رو کرده بود برای همین بهم گفته آرامشم رو حفظ کنم و حرفایی که یادم داده رو بگم _صبر کن برات چای گذاشتم... الان آماده می‌شه، اون رو برات بیارم باهم حرف می‌زنیم _چای نمیخوام حرفت رو بزن از لحن خشکش بغضم گرفت من بخاطر حفظ زندگیمون غرورم رو زیر پا له کردم ولی اون هنوز ذره‌ای لحنش رو تغییر نداده و دوباره به سفارش نرگس با فاصله‌ی کم مقابلش نشستم کمی حرفام رو توی ذهنم مرتب کردم _راستش میخواستم در مورد یه چیزی باهات صحبت کنم من... من با این دستم یه مدت نمی‌تونم کار کنم... کمی منتظر موندم تا عکس‌العملش رو ببینم اما وقتی سکوتش رو دیدم ادامه دادم یه چیزی رو بدون تعارف بهت بگم... درامدم هرچقدر هم بود هیچوقت بهم نمی‌چسبید من همیشه دوست دارم زیر سایه‌ی تو زندگی کنم... از اول هم که باهات زندگی کردم همین رو می‌خواستم... من هیچوقت توقع نداشتم و ندازم برام زندگی آنچنانی فراهم‌کنی همینکه .... به اینجای حرفم که رسید عصبی نگاهش زو بهم داد _گمشو بابا... به جهنم که چی دوست داشتی یا داری... اوصاع من همینه که می‌بینی... میخوای بمون میخوای برو پیش داداش جونت _میشه اجازه بدی حرفم تموم شه؟ _نه نمی‌دم بعد هم دراز کشید و آرنج دستش رو روی چشماش گذاشت کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۷۲ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) بغضم در حال ترکیدن بود به نرگس گفته بودم واکنش خوبی از نیما نخواهم دید اما بهم گفته بود باید از یه جایی شروع کنم... بهم گفت که اوایلش همینطوره... نباید توقع داشته باشم یک شبه اوضاع درست شه پس بی هیچ حرفی بلند شده و به آشپزخونه پناه بردم... شاید همینکه در مورد پیامم سوال پرسید بشه بعنوان قدم اول روش حساب کرد چون حتی هروقت براش پیام عاشقانه هم می‌فرستادم یک بار هم به روش نمیاورد نمی‌دونم... شایدم نرگس داره اشتباه می‌کنه گفته بود هر لحظه هر کاری که می‌کنم حتی همین پیامهایی که ار نظر من چیزی جز چرندیات نیست رو به خاطر رضای خدا انجام بدم باید حتما سوالم رو از نرگس بپرسم نیما که خوابید یواشکی بهش زنگ می‌زنم پوریا رو مشغول بازی با اسباب‌بازیهایی که موقع تولدش تو خونه‌ی مامان‌اینا خونواده‌م براش خریده بودند کردم و گوشی به دست یه گوشه‌ی آشپزخونه نشستم _الو نرگس سلام. یه سوال خیلی ذهنمو درگیر کرده آخه اینکه گفتی برای هر کارم نیت کنم یعنی چی؟ مثلا همین چند دقیق پیش که جلوی نیما نشستم تا باهاش حرف بزنم باید تو دلم نیت می‌کردم که ای خدا من برای رضای تو دارم با شوهرم حرف می‌زنم؟ یا اینکه می‌گی ثواب اعمالم رو هدیه کنم به امام زمان اینارو نمی‌فهمم چرا باید این کارو کنم... بهرحال که من نتیجه‌ی کارم رو میدونم... من می‌دونم هیچ نتیجه‌ی مطلوبی در انتظارم نخواهد بود _ببین نهال تو باید زرنگ باشی یه مثال برات می‌زنم تصور کن همین کارایی که می‌کنی رو هرروز بمن بگی نرگس بخاطر تو انجتم میدما... چون می‌دونم تو خوشحال میشی انجام میدما... با ابنکه میدونم جواب نمی‌گیرم ولی برا خوشحال کردن تو انجام میدما؟ آیا چیزی گیر من میاد؟ _قطعا نه... منم همینو می‌گم دیگه _خوب اشتباهت همینه دیگه... من فقط مثال زدم... خدا با من فرق می‌کنه چون من تو دل تو نیستم اما خدا هست و از دلت از نیتت از اعمالت آگاهه... خدا یه سری دستورات داده و شما یخاطر رضای خدا قراره اون دستورات رو اجرا کنی حتی اگه با مذاقت و با منطقت جور در نیاد فقط چون بهش اعتماد کردی همه دستوراتشو اجرا می‌کنی هربار که نیت می‌کنی مثل امروز که بهش پیام دادی خودت گفتی نیما جوابت رو نداده... خوب تو خیلی هم ضرر نکردی. شاید از جانب نیما فعلا بازخودی نداشتی اما قطعا از جانب خدا بازخورد خوبی خواهی داشت حداقل‌ترینش اینه که ثواب این نیت و عمل برات ذخیره شده با صدای نیما ترسیده از جام بلند شدم گوشی رو پایین آوردم و نگاهش کردم _با کی حرف می‌زنی؟ _نرگسه _غلط کردی... چرا فکر می‌کنی من خرم؟ چه غلطی داری می‌کنی؟ گفتم با کی حرف می‌زدی؟ لابد با خودت گفتی حالا که نیما منو آدم حساب نمی‌کنه منم حسابش نمی‌کنم خودم میگردم یه آدم احمق دیگه‌ای رو بجای اون پیدا می‌کنم و با چهار تا دوستت دارم عزیزم گفتن خرش می‌کنم و سوار اسب سفیدش میشم که منو خوشبخت کنه... صداش رد بالاتر برد _چیه لال شدی؟ فکر نمی‌کردی به این زودی دستت برام رو بشه نه؟ اون ازپیام دیشبت اوینم از امروزت پس بگو چرا نهالی که خیلی وقته آدم حسابم نمی‌کرد حالا شروع کرده به پاچه‌خواری می‌خواستی پشت اون حرفای قشنگ خودتو کثافت‌کاریاتو پنهان کنی؟ کجا باهاش آشنا شدی؟ نکنه همون صاحب کارته؟ لابد دلش برات سوخته گفته دیگه سرکار نیا آره؟ _خدای من این حرفا چیه نیما. چرا چرت و پرت می‌گی؟ با سیلی که به صورتم نواخت نتونستم تعادلم رو حفظ کنم و کمرم به کابینت پشت سرم برخورد کرد و از درد آخم بلند شد 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
میخواستم ازش بپرسم که من رو میخواد یا نه ولی هر کاری میکردم روم نمیشد از طرفی هم همه فکر و ذکرم شده بود صدیقه. اومدم پیش صاحب خونم با خجالت گفتم محترم سادات میخوام برام مادری کنی با روی باز جواب داد. چشم حسن جان بگو ببینم باید چیکار کنم سرم رو انداختم پایین و روم نشد بگم محترم سادات گفت میخوای برات برم خواستگاری صدیقه مشد عباس با تعجب سرم رو گرفتم بالا شما از کجا میدونی؟ خنده ای کرد. حالا بماند که از کجا میدونم باشه میرم پیش مادرش و صدیقه رو برات خواستگاری میکنم تو دلم گفتم وااای آبروم رفت حتما اگر محترم سادات فهمیده خیلی ها فهمیدن و به روی من نیاوردن. فردای اون روز محترم سادات من رو دید بهم گفت... https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d
قابل توجه_بانوان_جویای_کار_درمنزل ❌❌ نیازمند همکار بین ۲۰ تا ۴۲ سال خانم و آقا 🟡تاحالا خواستی به استقلال مالی برسی ✔️زیر نظر وزارت صنعت معدن و تجارت و  بازرگانی کشور در زمینه گیاهان داروئی ✔️توی منزل در کنار همسر و بچه هات  راحت کار میکنی با درآمد ماهیانه ۱۰ تا۱۵ میلیون 🤩🤩🤩 ✅اشکالی داره اگه نیم ساعت وقت بذاری و راه کسب درآمد را یادبگیری؟ فقط خانومهای 18سال به بالا ✅همین الان پیام بده تا راهنمایی ات کنم 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://formafzar.com/form/9sdmz https://formafzar.com/form/9sdmz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔹 ویژگی سربازان ویژه‌ی آخرالزمانی که درتلاشند، تمام ساعات شبانه‌روز، امام‌شان را شاد و راضی نگه‌ ‎‌دارند! | 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
میخواستم ازش بپرسم که من رو میخواد یا نه ولی هر کاری میکردم روم نمیشد از طرفی هم همه فکر و ذکرم شده بود صدیقه. اومدم پیش صاحب خونم با خجالت گفتم محترم سادات میخوام برام مادری کنی با روی باز جواب داد. چشم حسن جان بگو ببینم باید چیکار کنم سرم رو انداختم پایین و روم نشد بگم محترم سادات گفت میخوای برات برم خواستگاری صدیقه مشد عباس با تعجب سرم رو گرفتم بالا شما از کجا میدونی؟ خنده ای کرد. حالا بماند که از کجا میدونم باشه میرم پیش مادرش و صدیقه رو برات خواستگاری میکنم تو دلم گفتم وااای آبروم رفت حتما اگر محترم سادات فهمیده خیلی ها فهمیدن و به روی من نیاوردن. فردای اون روز محترم سادات من رو دید بهم گفت... https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d این داستان بر اساس واقعیت هست و عاشقی هم همیشه بوده حالا اگر دوست داری یکی از عشق‌های قدیمی رو بخونی ببینی چه جوری بوده بیا توی این کانال👆👆
هدایت شده از تبلیغات گسترده پرگاس
شاید من اولین زنی نباشم که تو جشن عروسی شوهرش یه گوشه ایستاده و داره مهمون‌ها نگاه میکنه! حالم به حدی بد بود که قدرت نداشتم سر پا بایستم به جاوید نگاه کردم مردی که پنج سال با عشق کنارش زندگی کردم و به اجبار امشب دو دستی دادمش به حکم مادرشوهرم به خاطر وارث به دختر دیگه ، امشب باید نگاه می‌کردم چطور محرم فرد دیگه میشه. بالاخره حیاط خالی شد و همه‌ی مهمون‌ها رفتن بعد از اینکه شوهرم و زنش به سمت اتاق رفتن طاقت نیاوردم و به بهونه‌ی دستشویی رفتم سمت اتاق اونا از نیمه‌ی در که باز بود سرم رو داخل کشیدم و با یک چشم نگاه کردم. طاقت دیدن زن دیگه کنار شوهر خودم نداشتم و با چشم‌های گریان خواستم از در فاصله بگیرم که همون لحظه با دیدن چیزی که جاوید از جعبه‌ی بزرگ خارج کرد و سمت هووم رفت میخواستم فریاد بزنم اما... https://eitaa.com/joinchat/4253156351C2743e5436b
خلاصه:🕊📜 لاوین، دختری که به خاطر دور بودن از نامادری به تهران میاد و توی طلافروشی مشغول به کار میشه روزی که گذرش به قهوه خونه میوفته شاهد قتل پنج نفر میشه حالا جاوید که بزرگترین تاجر پسته‌ی ایرانه و تمام این قتل‌ها زیر سرش بوده میوفته دنبال لاوین تا قتل ششم رقم بزنه اما... https://eitaa.com/joinchat/4253156351C2743e5436b رمان لاوین🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️¦⇠ تاکی‌ دَراِنتِظار گُذاری‌ بہ‌زاری‌ اَم بازآی‌ بَعد اَزاینهَمہ‌ چِشم‌اِنتِظاری‌اَم 🤍⃟¦⇢ @goftemansazan2
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۷۳ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) من دارم همه‌ی تلاشم رو می‌کنم تا این زندگی کوفتی جهنمی رو بسازم اونوقت این آدم بی‌غیرت که نه خودشو نه پدرومادرش و اون برادر هیز همه‌جور خلافش که توی بی‌بند و باری دست هر کثافتی رو از پشت بسته بودند به من داره تهمت ناروا می‌زنه اگه هر موقع دیگه‌ای بود هزار تا حرف بار خودش و کس و کارش می‌کردم اما حیف به خودم و خدا و امام زمان قول دادم و بقول نرگس بهشون اعتماد کردم وگرنه می‌زدم زیر همه چی و کل خاندانش رو به لجن می‌کشیدم. هر لحظه کمردردم شدت بیشتری پیدا می‌کرد. و نیما دست از چرندیاتش بر نمیداشت بعد از هر سکوت حرف جدیدی به زبون میاورد _تکیه‌گاهم... تو منو تکیه گاه می‌بینی؟ یا اون برادر نکبتت رو؟ یکمم به نریمان بد و بیراه گفت و از آشپزخونه خارج شد بر خلاف همیشه که این مواقع یا جوابش رو می‌دادم یا گریه سر رو از سر می‌گرفتم فقط سکوت کردم از رفتن و آروم شدنش که خیالم راحت شد و مطمئن شدم دیگه بر نمی‌گرده گوشی رو بالا آوردم و با دیدن صفحه متوجه شدم نرگس قطع کرده از این همه شعورش خوشم اومد اگه من بودم دلم نمیومد قطع کنم تا همه اتفاقات رو بشنوم آروم دست روی کمرم گذاشتم معلومه زخم شده بد جاییه موقع خم و راست شدن حتما خیلی اذیتم خواهد کرد. نیما خدا لعنتت... ادامه‌ی حرفم رو قورت دادم. توی دفتز نرگس نوشته موقع عصبانیت هم دعا کنم نیما خدا هدایتت کنه خدا هدایتت کنه نهار دمی استانمبولی گذاشته بودم برای نیما کشیدم و با زحمت سفره رو چیدم با توجه به سفارشات نرگس و استادش خودمم با اینکه شدیدا دلم می‌خواست در چنین شرایطی قهر کنم اما سر سفره حاضر و کمی از غذام رو خوردم کمی بعد وقتی سینی چای رو مقابلش قرار دادم با یاداوری اوضاع گذشته و وضعیت امروز نیما بهش حق دادم بهم شک کنه کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۷۴ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) قبلا چه موقعیت و شرایطی داشت و امروز چه وضعیتی. اما با شناختی که از من داره بیخود کرده بهم چنین تهمت بزرگی می‌زنه... مقابلش نشستم چای رو از توی سینی برداشته و مقابلش روی زمین گذاشتم با مرور آموزشهای استاد نفس عمیقی کشیدم و شروع کردم _میخوام یه اعترافی بکنم تیز نگاهش رو بالا آورد و به صورتم دوخت اولش کمی جا خورده و ترسیدم اما سریع خودم رو جمع و جور کردم _من توی این چند وقت تو رو مقصر همه‌ی اوضاع خراب خونه می‌دونستم اما الان مدتیه فهمیدم من هم‌مقصر بودم... برای همین تو یه کلاس آنلاین شرکت کردم و برای مقابله با مشکلاتم چیزایی یاد گرفتم... من فهمیدم در قبال تو اشتباهات بزرگی داشتم نگاهش خشمگین تر شد خدای من نکنه داره فکر می‌کنه میخوام اعتراف به خیانت کنم؟ یاد حرفای نرگس باعث شد سریع برم سر اصل مطلب چون گفته بود مردا کم طاقتن و از توضیح اضافه خودداری کنم و سریع برم سر اصل مطلب پس ادامه دادم _اشتباه کردم که هیچوقت حرفای دلم رو بهت نگفتم، همیشه فکر می‌کردم خودت می‌دونی... تکیه گاه من توی زندگی از اولم تو بودی الانم هستی... قبلا خواسته‌هام یه چیز دیگه بود و امروز یه چیز دیگه من رفتم سر کار تا به تو کمک کنم اما می‌بینم رفتن من بی‌فایده‌ست من دوست دارم نیازهای من و این بچه و این خونه رو تو تامین کنی می‌دونی چرا؟ چون تو مردی ، کمتر از من خسته می‌شی و کم میاری من خیلی خسته می‌شدم و کم میاوردم شاید به روم نیاوردم اما خیلی کم آوردم من به پشتیبانی و حمایت تو نیاز دارم... نریمان تا زمانی تکیه‌گاهم بود که تو نبودی اما وقتی تو هستی حتی حمایتهای برادرمم دیگه بهم نمی‌چسبه من دوست دارم زیر سایه‌ی تو زن این زندگی باشم اونموقعم با نرگس تلفنی حرف میزدم اگه باورت نمیشه. خودت گوشیم رو چک کن گوشی رو جلوش گذاشتم و به طرف آشپزخونه رفتم و از همونجا کمی ولوم صدام رو بالاتر اوردم _همه‌ی مواد غذاییمون داره تموم می‌شه من می‌دونم تو اگه بخوای می‌تونی هنوز هم این زندگی رو بچرخونی... خودت رو دست کم نگیر. 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
📢 صدقه در شب جمعه شب زیارتی سید الشهدا (ع)  ❤️ 🩸به یاد شهید عزیز سید حسن نصرالله رضوان الله علیه و شهدای مقاومت🩸 پرداخت ۵۰ هزار تومانِ برای کمک به مردم مظلوم یمن را به نیت تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) را فراموش نکنید. 🔸 از جمله فعالیت‌های انجام شده برجسته گروه جهادی اویس قرنی: 🔺 توزیع صدها هزار بسته غذایی هر بسته به ارزش ۵۰ دلار 🔺 سرپرستی و کفالت بیش از ۱۰۰۰ یتیم از ایتام شهداء یمن 🔺 کمک به تولید نانوایی صنعتی و ساخت ادوات کشاورزی در یمن 🔺 قربانی در یمن و توزیع بین خانواده‌های آسیب دیده از جنگ و نیازمند اطلاعات بیشتر: 🌐 https://owaisqarani.com 💢 پرداخت امن کمک به ایتام از طریق درگاه زرین‌پال https://zarinp.al/owaisqarani.com ‼️ برای مبالغ زیر ۶۰ هزار تومان، پرداخت با درگاه زرین‌پال به صرفه‌تر از کارت به کارت است. 💳| شماره کارت به نام گروه جهادی اویس قرنی: 💳| 6273 8170 1007 2290 (روی شماره‌کارت بزنید کپی میشه) شماره‌ی شبا: IR850150050398011502  323180 (روی شماره‌ شبا بزنید کپی میشه) برای عضویت در کانال ایتا پویش، به لینک زیر مراجعه کنید: ✅ @owaisqarani_com 📢 لطفاً این پیام را با حداقل ۵ سرپرست خانواده‌ای که می‌شناسید، به اشتراک بگذارید. لطفاً پس از واریز تصویر رسید واریزی را به شناسه @habib72 ارسال کنید ❌ عضویت در کانال از طریق کلیک کردن روی دکمه 👈پیوستن👉 و یا کلیک روی لینک زیر ❌ 🔴 اینجا یمن است. تنها درگاه رسمی ارتباط با یمن https://eitaa.com/joinchat/1015808046C4da3eb31ef
🎓 کاردانی و کارشناسی معتبر برای شاغلین بدون آزمون ✨ پذیرش ترم بهمن (ظرفیت محدود) ✅ ثبت‌نام رسمی سازمان سنجش فرم مشاوره رایگان و ثبت نام https://mat-pnu.ir/4 ایدی پشتیبانی🆔 @hamrahanfarda_admin برای پاسخ دهی بهتر به دلیل حجم زیاد پیام ها لطفا فرم ثبت نام را تکمیل کنید تا کارشناسان ما با شما تماس بگیرند
لیست محصولات 👇 قیمت براساس (یک کیلو) 🌾 برنج کشت دو: ۱۳۲ 🌾 برنج دمسیاه: ۱۲۲ 🌾 برنج هاشمی: ۱۲۲ 🌾 برنج طارم محلی: ۱۰۶ 🌾 برنج شیرودی: ۹۲ 🌾 برنج سرلاشه: ۸۴ 🌾 برنج عنبربو فدک: ۸۲ 🌾 برنج نیم دانه: ۶۲ قیمت براساس (بطری۹۵۰گرمی) 🍾 روغن زرد گاوی: ۳۹۵ 🍾 روغن ارده کنجد: ۲۲۷ 🍾 روغن زیتون فرابکر: ۱۹۶ 🍾 روغن زیتون بکر: ۱۶۱ 🍾 روغن آفتابگردان: ۱۲۹ 🍾 روغن شحم گاوی: ۱۵۵ 🍾 روغن کلزا:۱۴۹ قیمت براساس (یک کیلو) 🍯 عسل کنار: ۳۰۰ 🍯 عسل آویشن:۲۷۰ 🍯 عسل جنگی: ۲۷۰ 🍯 عسل گون: ۲۵۰ 🍯 عسل چند گیاه: ۲۵۰ 🍯 عسل چهل گیاه: ۲۳۰ قیمت براساس(یک کیلو) 🔸 شیره انگور: ۱۲۹ 🔸 چهار شیره: ۱۱۴ 🔸 شیره انجیر: ۱۱۴ 🔸 شیره توت: ۱۱۴ 🔸 سه شیره: ۱۰۹ 🔸 شیره خرما: ۸۴ 🔸 ارده: ۲۱۰ 🔸کره بادام زمینی (۵۰۰ گرمی: ۱۰۵ قیمت براساس (نیم کیلو) 🫖چای سرگل لاهیجان: ۱۴۹ 🫖چای چوب مادربزرگ: ۵۹ 🫖چای ماسالا(۴۰۰ گرمی): ۱۳۵ 🫖چای کرک (۲۵۰گرمی): ۱۲۷ 🫙 زعفران (۲گرمی): ۳۵۰ 🫙 زعفران (۳گرمی): ۴۵۰ ⏩⏩⏩⏩⏩⏪⏪⏪⏪ قیمت براساس(نیم کیلو) 💳زرشک اناری پفکی: ۱۵۹ 💳انجیر استهبان: ۱۰۹ 💳 کشمش پلویی: ۱۰۹ 💳مویز: ۱۷۵ 🔻 جهت خرید و ثبت سفارشات؛ 🟢 تماس: 09194791081 🟢 اینترنتی؛ @Ali_hossini16 🟢 برنج و محصولات سید علی ✅https://eitaa.com/joinchat/1115226286Cae25ee53a7 👆👆👆👆👆👆👆 💐ما را به دوستان خود معرفی کنید