eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.6هزار دنبال‌کننده
784 عکس
404 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۹۱ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) اون زمان ناراحت شدم که با وجود گوشواره‌های خودم اونارو برام خریده. می‌دونستم هدفش اینه که گوشواره‌هایی که با پولای نیما خریدم رو از گوشم در بیارم لج کردم و گوشم ننداختمشون اما وقتی نیما از زندان آزاد شد و قرار شد همینجا و توی تهران ساکن بشیم همه طلاهام حتی گوشواره‌هامو فروختم و همه رو دادم به نیما اونم به خاطر اینکه وقتی از زندان خارج میشه کمی پول تو دست و بالش باشه تازه اون موقع بود که گوشواره‌های اهدایی داداشم رو گوشم کردم. حتی نیما هم نمی‌دونست جریان اونا چیه... و حالا اونارم فرخته بودم‌ خدایا کمکم کن مسیر رو درست پیش برم تا یکماه نیما میومد خونه و می‌رفت و هربار سر یه موضوعی باهام دعوا راه می‌نداخت اما من طبق دستورالعملهای استاد پیش می‌رفتم هرروز یا یک روز در میون یه جمله احترام آمیز برای شوهر خجسته‌م می‌فرستادم در طول این مدت فقط یبار یه کیسه برنج و چند تا دونه مرغ خرید کمی ازش پول درخواست کردم تا ادویه و چند تا چیز مهم بخرم که اون رو هم با کلی غرولند بهم داد منم با استفاده از کتاب آشپزی که از نرگس قرص کرده بودم تلاش می‌کردم غذاهای متنوعی‌بپزم تنها چیزی که می‌دونستم این روزا نیما رو خوشحال می‌کنه غذای متنوع و خوشمزه بود اما ذره‌ای از اخم و ناراحتی‌هاش کاسته نمی‌شد بهونه‌تراشی‌های گاه و بیگاه و بی احترامی‌ها و ناسزا گفتن‌هاش خسته‌م می‌کرد اما تلاشم این بود که کم نیارم هروقت کم میاوردم ذکر می‌گفتم یا سوره‌های کوتاهی که بلد بودم رو می‌خوندم سوره‌ی عصر و خوندن دعای سلامتی امام زمان عجیب حالم رو بهتر می‌کرد پناهم شده بود جانمازم و خدایی که آغوشش همیشه برام باز بود و امام زمانی که شاهد تک تک درد دل کردنهام بود گاه برای خدا درد دل میکردم گاه برای امام زمانم و گاه به حال زار و اوضاع اسفناک خودم اشک می‌ریختم و گاه طلب صبر و شکیبایی و قدرت برای پیمودن ادامه‌ی راه می‌کردم دلتنگ مادرم بودم و طبق دستورالعملهای داخل دفتر نرگس بعد از یکماه اقتدار دهی نوبت درخواستها بود میتونستم هر روز یا هر چند روز یکبار درخواستم رو از نیما بخوام کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۹۲ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) اولین درخواست مهمی که داشتم دیدار مادرم بود حسابی دلتنگش بودم پس پیامکی که باید مینوشتم رو چند بار نوشتم و پاک کردم اخرین باری که به نظرم با دستور استاد همخونی داشت این جملات شد _سلام سایه‌ی سرم خیلی دلتنگ مامانمم دلم حسابی براش تنگ شده خیلی دوست داشتم باهم به دیدنش می‌رفتیم یا لااقل بهم اجازه می‌دادی تنهایی دوسه روزی به دیدنش برم البته هرطور تو صلاح بدونی من اون کار رو می کنم این طرز درخواست کردن اصلا از نظر من درست نبود یعنی چی آخه؟ مگه من اسیر و برده‌ی نیمام که این مدلی باید ازش درخواست کنم. دلم به حال خودم سوخت اما خوب دستور استاد بود... با ارسال پیامک منتظر بودم ببینم چه عکس‌العملی نشون می‌ده ... اون که هیچوقت جواب پیامهام رو نمیده این یکی هم روش گوشی رو روی اپن میگذاشتم که با بلند شدن صدای پیامکش سریع روشن کردم باورم نمیشد بعد از یکمها اقتدار دهی بالاخره نیما جواب پیامکم رو داده باشه کم کم داشتم شک می‌کردم که نکنه گوشیم خرابه و پیامک‌ها‌ی نیمارو بهم نمی‌رسونه. با خوندن پیامش حسابی حالم که گرفته شد هیج اعماق وجودم رو سوزوند‌ دست روی قلبم گذاشتم احاس کردم صدای جیرینگ جرینگ خرد شدنش رو دارم میشنوم جوابی که داده بود اشک حسرت رو توی چشمام جمع کرد _من صلاح نمی‌دونم تو جایی بری به اون دلت بگو با این قضیه کنار بیاد اگه نمی‌تونی برای همیشه برو پیش مامان جونت گوشه‌ای نشستم و غمیرک زده با صدای بلند گریه سر دادم اینبار حتی به گریه‌های پوریا که به خاطر من سرداده بود هم توجهی نکردم نمی‌دونم چقدر گذشته بود که صدای در خونه و بعد صدای نهال گفتن نرگس بلند شد _نهال کجایی؟ چرا پوریا رو ساکت نمی‌کنی؟ چی شده دختر؟ دلم نمی‌خواست جوابش رو بدم دلم تنهایی می‌خواست دلم گریه می‌خواست ماما گفتن‌های پوریا دلم رو به درد میاورد اما نمی‌تونستم خودم رو مهار کنم از همونجا جیغ کشیدم نرگس تروخدا دست از سرم بردار از جیغ من هم پوریا ترسید و بهم چسبید و صدای گریه ش بیشتر بلند شد 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۹۳ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) دیدم نرگس بی‌خیال نمی‌شه پوریا رو بغل گرفتم و به طرف در رفتم بلافاصله بازش کردم و پوریا رو توی بغلش چپوندم _خواهش می‌کنم ازت این بچه‌رو ببر من بتونم یه دل سیر گریه کنم بعدا باهم حرف می‌زنیم بچم از بغلم جدا نمی‌شد و من وحشیانه از خودم جداش کردم. وقتی در رو بستم تازه دلم براش کباب شد فوری بازش کردم و بچه رو از نرگس پس گرفتم بچه به بغل همونجا جلوی در نشستم گریه رو از سر گرفتم _نهال آخه چه مرگته؟ چی شده مگه؟ به منم بگو از ترس و نگرانی دارم می‌میرم وقتی دید جوابی نمیدم ادامه داد _خدای نکرده نکرده اتفاقی برای مامانت اینا افتاده؟ با سر جواب منفی دادم _برای شوهرت؟ اسم شوهر رو که آورد صدای گریه‌م بلندتر شد وارد خونم شد برنگشتم ببینم داره کجا می‌ره کمی بعد با یه لیوان آب روبروم نشست لبوان رو نزدیک لبم کرد بیا یکم آب بخور بگو ببینم چی شده؟ وقتی دید مقاومت می‌کنم کمی از آب رو به صورتم پاشید همراه با هین بلند کمی سرم رو عقب کشیدم با گریه گفتم _چکار می‌کنی؟ مگه بیهوش شدم؟ _داری دقم می‌دی خوب بگو چی شده کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۹۴ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) چشمه‌ی اشکم دوباره جوشیدن گرفت _به نیما پیام دادم اوناهاش گوشیم اونجاست بردار خودت بخون ببین چه جوابی بهم داده _پیامهای خصوصی‌تون رو من بخونم؟ _خصوصی کجا بود؟ با غصه از جام بلند شدم و گوشیم رو برداشتم و پیام ارسالی خودم و جواب نیما رو براش خوندم _بخاطر این پیام داری خودتو می‌کشی؟ _نکشم؟ یه ماه بیشتره خودمو خار و ذلیل کردم برای این آدم این همه عزت و احترام با لحن کشدار ادامه دادم این همه اقتدار که نتیجه‌ش بشه این؟ _عزیز دلم مگه قرار نبود صبور باشی؟ مگه قرار نبود همه‌ی کارهات برای رضای خدا باشه؟ مگه قرار نبود هیچ توقعی از شوهرت برای انجام خوبیهات داشته باشی؟ _مگه من امامم، پیامبرم؟ که هرچقدرم خوب باشم با بدی دیگران ناراحت نشم؟ _نیما دیگران نیست شوهرته، نگو که موقع ازدواج اون رو همه‌ی وجود خودت نمی‌دونستی پس اون وجودته. خوبی به اون خوبی به خودته. تازه یکماهه شروع کردی قرار شد شش ماه صبر کنی تازه بعد از شش ماه نتایج احترام و اقتدار بدون انتظار و توقعی که به شوهرت میدی رو میبینی _لابد قراره بعد از شش ماه عابد و زاهد و عالم بشم ازینا که تارک دنیا شدن از دنیا و ادماش هیچ توقعی ندارن عصبی صدام رو بالاتر بردم _آره؟ نمیدونم از حرفام خنده‌ش گرفت یا حالت تهاجمی که داشتم با خنده جواب داد _نه والا... مگه الان من تارک دنیا و آدماش شدم؟ دیوونه... قراره تو خوب باشی و خوبی کنی به آدمای اطرافت و خصوصا شوهرت تا به خدا و امام زمانت ثابت کنی میتونی خوب باشی و خوب بودنت وابسته به خوب بودن دیگران نیست به خودت و خدا ثابت کنی واقعا برای رصای اونه که خوبی و توقع هیچ خوبی از دیگران نداری حال امروزت داره به خودت نشون میده که جدای از رضای خدا رضایت خودتم مهمه چون حواست به نتیجه هم هست تو به نتیجه کاری نداشته باش خدا خوب می‌دونه چه طوری نتیجه رو برات رضایت بخش کنه تو مامور به انجام وظیفه‌ای، یادت رفته حرفای استادو؟ 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
. خـــیال خـــام ⭕️‏دولت بشار رفت و یک عروسک خیمه شب بازی به اسم جولانی که کاملا تحت اختیار غربی هاست بر سوریه حاکم شد! اما حتی سقوط بشار هم باعث نشد که تحریم‌های لغو بشه و کنگره آمریکا تحریم های سوریه رو ۵ سال دیگه تمدید کرد! سناتورهای آمریکایی هم گفتن: «لغو تحریم‌های ایالات‌متحده علیه سوریه پس از برکناری اسد، خیلی زود است. بعید است واشنگتن به این سرعت سیاست خود را تغییر دهد.» حالا کسانی که فکر میکنن میتونن آمریکا رو راضی کنن تحریم‌ها لغو بشه و مقابل چنین دشمنی مدام پالس مذاکره می‌فرستن خائنن یا ابله؟! 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
زن زیبایی بودم که شوهرم با یه زن پولدار همسن مادرم بهم خیانت کرد و منو با یه بچه ول کرد و رفت پی عشق و حالش..🥺💔 خرج و مخارج خودمون و رفت و آمد به دادگاه زیاد بود و ناچار دو شیفت تو گارگاه قالی کار میکردم تا با یه پسر ترک آشنا شدمو یک دل نه صد دل عاشقش شدم اونم ازم خوشش اومدو خانوادشو راضی کرد اومدن خواستگاریم💐 اونشب دخترمو بردم خونه همسایه تا نفهمن بچه دارم ولی یساعتی نشده بود که درست وقتی داشتم سینی چایی رو میبردم، زن همسایه یهو ... ❤️‍🔥😱🥶👇 https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4 بخاطر خودم دختر 5 سالمو سوزوندم🔥🔥
. گرانی داروها را ملاحظه می‌فرمائید؟ به شما خواهند گفت دلیل این گرانی، تحریم و نقدینگی و... است. اما باور نکنید! ریشه این گرانی‌ها، افزایش عامدانه نرخ ارز است. اگر دارو برای ملت گران می‌شود، دلیلش این است که دلارداران، دلارشان را گران‌تر می‌فروشند و سود بیشتری می‌برند. ✍ جبرائیلی 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
15.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 قابل توجه تیم نفوذی ظریف به ریاست جناب پزشکیان 👉 🔴 وفاقی که سر در آن نهج البلاغه است و درون آن معاندین و فتنه گران به مثابه وفاق با "قرآن به نیزه کنندگان" است برای تخریب ولایت. ✅ ما دغدغه مندان انقلاب برای زمینه سازی ظهور مولا، تمامی فتنه گران و معاندین و منافقین رو در جمهوری اسلامی به زیر خواهیم کشید ان شاءالله چرا که اینجا شیعه خانه مولاست
یه چیزی به اسم عاشقی شنیده بودم ولی درکش نکرده بودم تا اینکه یه روز همسایمون اومد خونمون و من رو برای پسرش رضا خواستگاری کرد. تا اون موقع اصلا برام مهم نبود که رضا چه شکلیه ولی همون روز تو ذهنم قد و هیلکش رو مرور کردم و وقتی فهمیدم که اون من رو میخواد جرقه به اسم عشق در وجودم شعله کشید. که ایکاش این مطلب رو خونواده من درک میکردند و من رو ... https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb برای رسیدن به کسی که از صمیم قلبم دوستش داشتم اتفاقهایی در این مسیر برام افتاد که باور کردنش مشگل ولی من تا تهش رفتم و ...
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۹۵ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) اصلا به این فکر نکن که چقدر از جانب تو به نیما خیر می‌رسه فقط به این فکر کن که خدا به واسطه‌ی این کارهای خیری که می‌کنی چه خیر بزرگی برات کنار گذاشته شوهرت گفته الان نمی‌برمت پیش مامانت. الان گفته اگه میخوای پیش خونواده‌ت باشی برا همیشه برو چون فکر می‌کنه مجبوری پیشش بمونی. بهش ثابت کن بخاطر دلت و اونه که موندی اون هنوز حرفای تو رو پیامکهات رو باور نکرده تو اونقدر ادامه بده تا باورت کنه باور کنه احساست نسبت بهش واقعیه میدونی کی می‌تونی بفهمی حرفاتو باور کرده؟ زمانی که واقعا مرد بشه و در حقت مردونگی کنه بهت محبت کنه هواتو داشته باشه بداخلاقی رو کنار بذاره و حتی مقابل اشتباهاتت کوتاه بیاد به پوریا که تو بغل خودش بود اشاره کرد وقتی که مثل یه پدر واقعی این بچه رو بغل بگیره وبهش محبت کنه نهال تو داری تلاش می‌کنی صفتهای خوب رو در وجود شوهرت رشد بدی تو بذر مردونگی و جوونمردی رو در وجود شوهرت کاشتی اما هنوز اون بذر جوونه نزده چون اگه جوونه بزنه خیلی وقت لازم نداره که بخواد رشد کنه و شاخ و برگ بده مثل درختان بامبو زمانی که بذر بامبو کاشته می‌شه در چهار سال اول، چیزی از زمین بیرون نمیاد تازه در سال پنجم، جو‌نه‌ی کوچک بامبو از زیر خاک نمایان می‌شه امه به‌ناگاه بعد از گذشت چند ماه، ارتفاع بامبو به بیش از ۳۰ متر می‌رسه. بذر جوونمردی فقط چند ماه نیاز به آمادگی داره بعد از چند ماه به یکباره جوونه میزنه و در طول چند ماه کوتاهتر چنان رشد می‌کنه که هرروز خودت از دیدن شگفتی‌هاش هیجانزده می‌شی نهال من می‌دونم تو چی کاشتی تو فقط بهش رسیدگی کن تا تقویت بشه تازه بعد از شش ماه معجزات رو در رفتارهای شوهرت می‌بینی اشکام رو پاک کردم سر تکون دادم _چون تابحال حرف دروغ یا اغراق آمیزی رو ازت نشنیدم باورت دارم ممنون که بهم اعتماد کردی کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۹۶ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) تو در واقع به خدا اعتماد کردی و خدا هم جوابتو می‌ده پس بهتره محکم باشی من بهت ایمان دارم و میدونم از پسش بر میای... بهت قول می‌دم یکی دوسال دیگه شرایطت طوری شده باشه که اگه به نیما بگی دوست دارم برم پیش مامانم اینا زندگی کنم هم قبول کنه بخاطر خوشحالی تو این کار رو بکنه و باهات بیاد کنار مامانت و خونوادت زندگی کنه _این اتفاق که جزو محالاته _اصلا هم محال نیست... حاضرم قسم بخورم نفس راحتی کشیدم _واقعا ازت ممنونم نرگس جان حتی اگه نتیجه هم نگیرم همین حرفای امیدبخشت حالم رو خوب می‌کنه _نتیجه‌ هم می‌گیری... تازه دوتا نتیجه می‌گیری یکی اینکه تمرینات امروزت به معجزه می‌کنه و نتیجه می‌ده یکی هم اینکه نتیجه می‌گیری رفتارهای یه مادر یا همسر و خواهر چقدر در شکل گیری شخصیت مردان موثره تازه دلیل اینکه خدا دستور داده زنان مردانشون رو محترم بشمرن چیه... آخه من خیلیا رو دیدم خسلی هم به شوهراشون احترام می‌ذاشتن اما شوهرشون بیشتر قلدر بازی در میاورد و اذیتش می‌کرد یکیش شوهر همین خاله کبری نیما... خاله کبری خیلی به شوهرش احترام می‌ذاشت خیلی هواش رو داشت اما شوهرش باهاش همیشه بداخلاقی می‌کرد و توی جمع همیشه خردش می‌کرد‌ حتی شنیده بودم بهش خیانت هم می‌کنه مگه پدرشوهر خودت نکرده بود؟ اونم که خودت تعریف کردی و گفتی بعد از آزادی نیما از خودش شنیدی باباش با چندین خانم در ارتباط بوده و بیشتر ثروتش رو به نام یکی از اون زنها کرده سکوتم رو که دید ادامه داد _مگه خودت نگفته بودی؟ _آره راست می‌گی... پدرشوهرمم اهل خیانت بود اما هیچوقت ندیدم با مادرشوهرم بداخلاقی کنه همیشه باهاش مهربون بود _خب خوب فکر کن ببین مادرشوهرت چه ویژگیهایی داشت؟ شاید آگاهانه یا حتی ندانسته یه سری سیاستهای زنونه بلد بوده و اونارو برای شوهرش به کار می‌بسته... کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
یه چیزی به اسم عاشقی شنیده بودم ولی درکش نکرده بودم تا اینکه یه روز همسایمون اومد خونمون و من رو برای پسرش رضا خواستگاری کرد. تا اون موقع اصلا برام مهم نبود که رضا چه شکلیه ولی همون روز تو ذهنم قد و هیلکش رو مرور کردم و وقتی فهمیدم که اون من رو میخواد جرقه به اسم عشق در وجودم شعله کشید. که ایکاش این مطلب رو خونواده من درک میکردند و من رو ... https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb برای رسیدن به کسی که از صمیم قلبم دوستش داشتم اتفاقهایی در این مسیر برام افتاد که باور کردنش مشگل ولی من تا تهش رفتم و ...
🔺ورود پول سنگین به بازار بورس ایران و آمادگی بازار برای یک رشد شارپ با توجه به جاماندگی بورس ایران نسبت به بازارهای مالی موازی کارشناسان بازار سرمایه معتقدند این بازار مستعد رشدهای ۲۰۰ الی ۳۰۰ درصدی تا آخر سال می باشد. کانال لیدر طی یک ماه گذشته با سیگنالهای خود نتایج خیره کننده ای به ثبت رسانده است ثالوند ۱۸۵ درصد   بالاس ۱۲۱ درصد  اهرم ۹۲ درصد از طریق لینک زیر بصورت رایگان وارد کانال لیدر تریدر شوید https://eitaa.com/joinchat/3605332883C141577bde4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا امام رضا دلم یه دنیا تنگ شده 😔  ✨ دل من لک زده تا کنج حرم گریه کنم دو قدم روضه بخوانم، دو قدم گریه کنم کارم این است که سمت حرمش رو کنم از همین دور سلامش بدهم گریه کنم 🥺🕊️ @goftemansazan2
یه چیزی به اسم عاشقی شنیده بودم ولی درکش نکرده بودم تا اینکه یه روز همسایمون اومد خونمون و من رو برای پسرش رضا خواستگاری کرد. تا اون موقع اصلا برام مهم نبود که رضا چه شکلیه ولی همون روز تو ذهنم قد و هیلکش رو مرور کردم و وقتی فهمیدم که اون من رو میخواد جرقه به اسم عشق در وجودم شعله کشید. که ایکاش این مطلب رو خونواده من درک میکردند و من رو ... https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb برای رسیدن به کسی که از صمیم قلبم دوستش داشتم اتفاقهایی در این مسیر برام افتاد که باور کردنش مشگل ولی من تا تهش رفتم و ...
🎓 کاردانی و کارشناسی معتبر برای شاغلین (بدون آزمون) ✅ ثبت‌نام رسمی سازمان سنجش فرم مشاوره رایگان https://mat-pnu.ir/4 🆔 @hamrahanfarda_admin
هدیه روز پدر رو با تخفیف از باسلام بخر🎁 ۱۰% تخفیف تا ۱۰۰ هزار تومن هدیه خرید روز پدر در باسلام. با کد تخفیف
pedar4
هر چی لازم داری برای اونی که دلت بهش گرمه بخر🧡 خرید از باسلام: https://b2n.ir/BASeitaa https://b2n.ir/BASeitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. سامانه‌های پدافندیِ سپاه در رزمایش اقتدار 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
هدایت شده از سابقه گسترده سکه
📌دختر یتیم! دختر يتيمى با مادر پير خود زندگى مى كرد، پسر عمويش ازش خواستگارى كرد،بعد از اينكه عروس خانواده ى عمو شد، دختران و زن عمو بهش زور مي گفتند و انواع ظلم را بر او روا مى داشتند، دختر جوان هر بارى كه خانه نزد مادرش مى آمد شكايت مى كرد... بعد از مدتى خانواده عمويش متوجه شدند، كه دختر غمگين مى رود و خوشحال و سرحال بر مى گردد، به شوهرش گفتند؛ زن تو دوست پنهانى دارد و در خانه ى مادرش با او ملاقات مى كند...... ⬅️ادامه ی داستان➡️
برادر شوهرم دکتر حاذقی بود..... ۱۲ سال بود ازدواج کرده بودم و در حسرت بچه میسوختم هر بار به شوهرم میگفتم بریم پیش پزشکی که برادرت معرفی کرده میگفت اون با پول دکتر شده چیزی حالش نیست.تا اینکه یه شب اتفاقی دیدم مادرشوهرم به شوهرم پیام داد (اونا رو دادی بخوره نکنه یادت بره) از اون روز بهشون مشکوک شدم و..یه شب قرصهایی که هر شب شوهرم بهم میداد رو خوردم و خودمو زدم خواب.یک ساعت بعد صدای مادرشوهرمو شنیدم که گفت::...👇👇👇 ⬅️ادامه ی داستان➡️
. 🔻آی کیو مردم کشورهای مختلف جهان در سال 2024 🔹ایرانیان در رتبه سوم جهان 🔸جالبه که هیچ کشور عربی در بین ۵۰ کشور اول جهان نیست! 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
شوهرم نظامی بود،شغلش جوری بود که یهو بدون خبر می‌رفت تا یک هفته ده روز نمیومدم و دل من مثل سیر و سرکه می‌جوشید،😰 ایندفعه که از ماموریت برگشت خیلی شنگول بود برخلاف سری های قبل،منم روحیه گرفتم از این حال و هوای سر زنده اش.برای همین بهش گفتم:مهدی میای بریم روستا پیش خانواده هامون دوماهِ نرفتیم. کمی سکوت کرد وگفت:با قطار می‌فرستمت تو برو من چند روز بعد با ماشین خودمون میام که از برگشت بریم حرم آقا زیارت.! اخه فاصله روستامون تا مشهد سه ساعت بود،منم قبول کردم و روز رفتن رسید و من و تو ایستگاه قطار پیاده کرد و خودش هم سریع رفت گفت کار داره واجبه...یک ساعتی منتظر قطار بودم که یهو بازم درد های همیشگی سراغم اومد خواستم دارو مو بخورم اما یادم اومد جا گذاشتمش...!!🤦🏻‍♀ دارومو‌ کمیاب بود به زحمت پیدا کرده بودم، ناچار برگشتم خونه همینکه در خونه رو باز کردم متوجه بوی عطر زنونه زننده ای شدم...♨️👇🔥 https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35 🔥❤️‍🔥🔥
. ❌سنـــــــــــاریو تـــــــکراری 🔴واکنش آزیتا موگویی، کارگردان سینما به ماجرای فرودگاه مهرآباد: «خانمی که تصویرش پخش شده ده روز پیش هم در مهرآباد فحاشی می‌کرد. این یک سناریوی تکراری است، اگر خودم ندیده بودم احتمالا قضاوت دیگری داشتم» 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
🌸🌿 خیلی خوشحالیم که به جمع نازگلی ها پیوستید! اینجا جایی هست که می‌تونیم با هم به دنیای شگفت‌انگیز گیاهان سفر کنیم.🥰 از نکات ساده برای نگهداری از گیاهان خانگی گرفته تا روش‌های جالب برای سبز و شاداب شدن گلها، همه چیز را با هم یاد خواهیم گرفت.👩‍🌾 آیا می‌دونستید که هر گیاه داستان خاص خودش را داره؟ یا اینکه چطور می‌تونیم با چند ترفند ساده، گیاهان‌مون را شاداب‌تر و سرزنده‌تر کنیم؟ نازگل اینجاست تا این رازها را به شما بگه👩‍🏫👩‍🌾 گــ🌸ل و گـــ🌿ـیــــاه نـــــازگـــ🌸ل ✓ https://eitaa.com/joinchat/2247557361Cb28ee7f05a بــــــزن رو پیـــــوســتــن تا گمـــمــون نـــکنـــی👇
یه چیزی به اسم عاشقی شنیده بودم ولی درکش نکرده بودم تا اینکه یه روز همسایمون اومد خونمون و من رو برای پسرش رضا خواستگاری کرد. تا اون موقع اصلا برام مهم نبود که رضا چه شکلیه ولی همون روز تو ذهنم قد و هیلکش رو مرور کردم و وقتی فهمیدم که اون من رو میخواد جرقه به اسم عشق در وجودم شعله کشید. که ایکاش این مطلب رو خونواده من درک میکردند و من رو ... https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb برای رسیدن به کسی که از صمیم قلبم دوستش داشتم اتفاقهایی در این مسیر برام افتاد که باور کردنش مشگل ولی من تا تهش رفتم و ...
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۹۷ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) دقیقا مثل همین سیاستهایی که استاد داره در قالب دین و وظایف همسرداری یادتون میده... خوب فکر کن هروقت پدرشوهرت براش کاری میکرد مادرشوهرت چه واکنشی نشون می‌داد؟ _وای راست می‌گیا... هروقت پدرشوهرم سورپرایزش می‌کرد مثل دختر بچه‌ها بالا پایین می‌پرید و ذوقش رو نشون می‌داد... یادمه اونزمان خیلی از این کاراش حرصم می‌گرفت و منم از لجم برای اینکه مثل اون سبک‌بازی در نیارم هیچ‌وقت در قبال کاری که نیما برام می‌کرد هیچ ذوق و اشتیاقی از خودم بروز نمی‌دادم. آهان راستی یه چیز دیگه که یادم اومد اینه که همیشه خواسته‌هاش رو با جنله‌ی دوست دارم شروع می‌کرد مثلا با عشوه فیروزخان رو سالارم صدا می‌زد و بهش می‌گفت سالارم خیلی دوست دارم الان زنگ بزنم آبجی کبری‌م رو دعوت کنم چند روز بیان اینجا بمونن... فیروز خان هم با اینکه از خاله کبری و شوهرش اصلا خوشس نمیومد میگفت هرکاری دوست داری انجام بده راست می‌گی نرگس مادرشوهرم سیاستهای زنونه رو خوب بلد بود و من احمق برای لجبازی با اون هیچ کدومشون رو در روابطم با نیما به کار نمی‌بستم اما مامانم و نیلوفر و زنداداشم ک خصوصا عمه‌م بیشتر دستورالعملهای استاد رو استفاده می‌کردند... در مورد تک تکشون مطمینم که سیاستی در کار نبوده و فقط بخاطر رضای خدا احترام به شوهر رو بر خودشون واجب می‌دونستند البته مردای اونهام همیشه آدمای خوب و پایه‌‌ای بودند اینجا هم من احمق با خودم فکر می‌کردم شوهرای اونا خوبن و لایق این همه پرستش هستند اما نیما برای من چی کار می‌کنه که لازم باشه من هم عزت و احترام بهش بذارم اما الان می‌فهمم مادرشوهرم واقعا آدم سیاستمداری بوده... نرگس به شوخی روی شونه‌م زد _خوبه حالا توام... عروس بد بازی در نیار برای اون بنده خدا... سیاستمداری کار خیلی بدیم نیست مومن باید زیرک باشه اما هدف و نیت مهمه... اگه دور از جون اطرافیان برای گول زدن و حقه‌بازی و بقول خودت خر کردن آدمای اطرافمون ازین سیاستها استفاده کنیم خداییش نامردیه اما اگه به نیت احترام و ایجاد حس رضایت در طرف مقابل باشه چیز بدی هم نیست وقتی می‌شه طوری صحبت کنی که هم احترامش حفظ بشه و هم از کاری که برات انجام خواهد داد حس خوبی پیدا کنه چرا نباید این کارو بکنی؟ معلومه داری مطالب رو خوب یاد می‌گیری درست همون کاری که استاد از شماها خواسته... حتی اگه شوهرت یه نون برای خونه خرید کرد بری با محبت ازش بگیری و تشکر کنی و ذوقتو برای اون کار نشون بدی کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۰۹۸ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) _آره اتفاقا دیروز که نیما به خونه اومد دو کیلو آلبالو خریده بود منم با اینکه می‌دونستم برای خودش خریده جلو رفتم و مثل اسکولا کلی از خودم ذوق نشون دادم و تشکر کردم _وای نیما... دستت درد نکنه ممنون که آلبالو خریدی... چه درشتم هستن اونم نگاه عاقل اندرسفیهی بهم کرد و رفت سراغ تلویزیون نرگس از خنده ریسه رفت _تو اینطوری فکر کن... اما من می‌گم بیچاره هنگ کرده و با خودش می‌گه چی شده که زنم مدتیه رفتارای جدید از خودش نشون می‌ده وگرنه اون تو دلش کلی هم ذوق‌زده شده از اینهمه شوق و ذوق تو. تو به انجام تکالیفت با نیت الهی ادامه بده ان‌شاالله از چند ماه دیگه نتایجش رو خواهی دید. _آخه نرگس جان چند جلسه‌ که به حسینیه رفتم و در کلاسهای استاد شرکت کردم بعصی خانمها خیلی زود جواب گرفتند یکی میگفت طی همین یکماه شوهرم باهام مهربون شده یکی میگفت شوهرم به دست و‌پام افتاده بابت بداخلاقیهای گذشته‌ش عذرخواهی کرده یعضیام می‌گفتند شوهراشون تو خونه عشقم و عزیزم و دلبرم صداشون می‌کنه _ای وای نهال جان اونجا استاد از خانما می‌خواد که نتایج تکالیفی که انجام میدن رو بهتون بگن که امیدوارتر بشین تو بدتر ناامید شدی؟ هر کس بسته به شرایط خودش و زندگیش و تربیت همسرش و میزان تاثیرپدیری همسرش و اعتقادات ایشون نتیجه می‌گیره مهم اینه که نتیجه میگیری منتها ممکنه کمی دیرتر جواب بگیری... تو ادامه بده ... شش ماه با همه‌ی سختی‌هاش گذشت ولی ذره‌ای تغییر در رفتارهای نیما نمی‌دیدم دوهفته پیش از بازار به خونه بر میگشتم و داشتم با خودم فکر می‌کردم درسته نتونستم نیما رو تغییر بدم اما یه تغییر بزرگ و اساسی در وجود خودم شکل گرفته دیگه برام مهم نیست که نیما باهام چه برخوردی داره تنها چیزی که مهمه رضایت خدا از رفتارهامه با همه‌ی اطرافیانم مهربونتر شدم و دیگه توقعی از هیچ کس حتی از نیما هم ندارم انگار از دنیا کنده شدم و این دنیا رو بی ارزش تر از اون می‌بینم که بخوام برای موارد دنیایی حرص بخورم نزدیک خونه که رسیدم یه دختر جوون که کمی از خودم کوچکتر بود با دیدنم جلو اومد نگاهی تحقیر آمیز به سرتاپام کرد _نهال تویی؟ زن نیما؟ لباسهای تنش نشون می‌داد ازون مرفه‌های بی‌درده... سراغ نیما رو ازم گرفت و بهم گفت: _ به شوهرت بگو بهم قول ازدواج داده بودی ولی نامردی کردی و بهم نارو زدی‌... اینا برام مهم نیست، با دست اشاره‌ای به سرتاپام کرد _خلایق هرچه لایق لااقل بیاد و تکلیف این بچه‌ی توی شکمم رو معلوم کنه وگرنه با پلیس میام سراغش. نزدیک بود پس بیفتم اما من نباید جلوی این هرزه کم میاوردم چه آدم بدبخت و حقیری خودش رو آویرون نیما کرده و اونم بعد از کامجویی پسش زده از نیما هم عصبانی بودم اما نه اینکه مثل قبل دلم بخواد بخاطر کثافت‌کاریهاش خودم رو بکشم و از صفحه‌ی روزگار محو بشم. من نهال چند ماه پیش نبودم قوی شده بودم پس رو به دختر محکم ایستادم تا بهش بگم 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
یه چیزی به اسم عاشقی شنیده بودم ولی درکش نکرده بودم تا اینکه یه روز همسایمون اومد خونمون و من رو برای پسرش رضا خواستگاری کرد. تا اون موقع اصلا برام مهم نبود که رضا چه شکلیه ولی همون روز تو ذهنم قد و هیلکش رو مرور کردم و وقتی فهمیدم که اون من رو میخواد جرقه به اسم عشق در وجودم شعله کشید. که ایکاش این مطلب رو خونواده من درک میکردند و من رو ... https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb برای رسیدن به کسی که از صمیم قلبم دوستش داشتم اتفاقهایی در این مسیر برام افتاد که باور کردنش مشگل ولی من تا تهش رفتم و ...
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرمدل بافت،توی هر رنگی که بخوای، با هر سایز و قواره‌ای که مدنظرته رو میتونی تو علی‌بابا با قیمت۳۵۰تومن پیدا کنی…🤯 تازه نه فقط بافت،هر لباسی که میخوای رو با قیمت کف بازار از ما ببر♥️ روز پدرم که نزدیکه،حواست هست دیگه؟😁 . . برای دیدن نمونه‌ کارهای بیشتر همراه با قیمت‌هاش بیا تو کانال زیر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2576024547Cb5a5fe9dfa . . تهران،خیابان رودکی،بالاتر از کلهر،روبه‌روی راهنمایی و رانندگی،پلاک 882 021-66433616
انواع مبل به قیمت پخش 😍 ☄مبل هفت نفره فقط ۱۶۵۰۰ نقدواقساط با کیفیت اصلی انواع مبل با تخفیف های عالی🤩 تا لینک پاک نشده عضو بشید👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/168165751C4eec705cd8 ❌یزد❌