eitaa logo
حضور
47 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
256 فایل
یاعلی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  شهید کمالی
ای جان جانانم - کربلایی‌حسین طاهری.mp3
12.15M
🌠☫﷽☫🌠 🔸ای جان جانانم 🌺 پیشاپیش سالروز سلام الله و مبارک باد🌸 ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲━━━━━━━━ ┗━━━━━━━━🌺━
هدایت شده از  شهید کمالی
خودسازی(قله کوه) امام صادق علیه السلام: و اگر مؤمن بر قله کوهى باشد خدا شیطانى را مى فرستد تا او را اذیت کند و در عین حال او را با ایمانش مأنوس مى کند که از هیچ کس وحشت نداشته باشد. ترجمه ج10 وسائل الشیعه/باب85 یعنی دنیا برای مومن زندان است، اما زندانی توام با آرامش بخاطر عشق و ایمان به خدا 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از  شهید کمالی
⚡️باورتون میشه ۳۰ سال مملکت دست اینها بوده. اگر دست خود باورها بود چی میشد و الان کجا بودیم .......... 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از  شهید کمالی
🔻 واشنگتن‌پست: رابرت مالی به دلیل نگه‌داری اسناد محرمانه در تلفن شخصی تعلیق شد 🔹روزنامه واشنگتن پست در یادداشتی ادعا کرد تعلیق رابرت مالی، نماینده سابق دولت بایدن در امور ایران و عضو اصلی تیم مذاکره‌کننده آمریکا در مذاکرات هسته‌ای و تعلیق مجوز فعالیتش در کاخ‌ سفید که چند ماه پیش صورت گرفت، به علت نگه‌داری اسناد محرمانه در تلفن شخصی و سرقت شدن آن‌ها از طریق حمله سایبری بوده است. 🔹در همین خصوص، جمعی از اعضای ارشد کنگره آمریکا در نامه‌ای به آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا نوشتند طبق تحقیقات خود دریافته‌اند یک «عامل متخاصم سایبری» توانسته به گوشی یا ایمیل شخصی رابرت مالی دسترسی پیدا کند، و از بلینکن خواسته شده این یافته‌ها درباره نماینده ویژه آمریکا در امور ایران را تایید کند. پ ن پرچم بچه های سایبری بالاااااااااا 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 531 💠سوره قمر: آیات 50 الی 55 💠سوره رحمن: آیات 1 الی 18 @ahlolbait_story
هدایت شده از  شهید کمالی
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنیم سامری در فیسبوک قسمت_سی_دوم حیدر المشتت، جلوی حوزه علمیه نجف در حال قدم زدن بود، گاهی می ایستاد و با نگاه جستجو گرش اطراف را به دنبال کسی می پایید و وقتی از جستجو ناامید میشد زیر لب غر و لندی می کرد و باز بی هدف مشغول قدم زدن میشد. نیم ساعتی گذشت که بالاخره قامت کشیده احمد الحسن در لباس عربی از دور پدیدار شد. احمد سرش پایین بود و با قدم های بلند سعی داشت خودش را زودتر به حوزه برساند. حیدرالمشتت همانطور که دندان بهم می سایید چند قدم به طرف او رفت. احمد الحسن ایستاد و دستش را جلو آورد و گفت: سلام، خوبی؟! چرا نرفتی کلاس؟! حیدر المشتت که از بی خیالی احمدهمبوشی دقمرگ شده بود با لحنی عصبانی گفت: چه سلامی؟! مگر قرار نبود با هم بعد از جلسه درس استاد به وعده‌گاه همیشگی برویم، تو آنقدر دیر کردی که مرا هم از کلاس انداختی، کم کم داشتم نگران می شدم که نکند بلایی سرت آمده باشد. احمد نفسش را محکم بیرون داد و گفت: چه بلایی بالاتر از دختر سید مرتضی، هر دفعه جوری مرا استنطاق می کند که انگار شوهر او نیستم و دشمن خونی قبیله اش هست، حالا هم که درد ویار بر این اخلاقش هم افزوده شده، روزگارم را سیاه تر کرده، آنقدر عصبی شدم که یک دل سیر کتکش زدم، هنوز صدای ناله هایش توی گوشم زنگ میزند. حیدر خنده ریزی کرد و گفت: تقصیر خودت است، زنی دیگر می گرفتی، زنی که از دین و ایمان و خدا و پیغمبر سررشته ای نداشته باشد، یکی مثل همون که گفتی...اسمش چی بود؟! احمد الحسن که انگار نمی خواست این بحث ادامه یابد اطرافش را زیرچشمی نگاهی انداخت و‌گفت:هیس! کمتر حرف بزن برویم داخل حوزه... در همین حین ماشین سیاه رنگی نزدیکشان ایستاد، مردی چهار شانه با کت و شلوار سیاه به طرفشان آمد و از پشت سر صدا زد: آقای احمد الحسن؟! احمد همبوشی سرش را به عقب برگرداند و گفت: بفرمایید، امرتان؟! مرد جلو آمد و همانطور که دستبند را به دست او میزد گفت: شما بازداشتید.. احمد با تعجب گفت: بازداشت؟! به چه جرمی؟! حیدر خودش را جلو انداخت و گفت: مطمئنید که اشتباه نمی کنید؟!و بعد صدایش را طوری بلند کرد که هر کس در اطراف بود حرفهایش را می شنید و گفت: ای داد و بیداد ، آهای مردم کمک کنید، می خواهند طلبهٔ حوزه را ببرند، می خواهند بدون دلیل یک روحانی بی گناه را دستگیر کنند و خدا می داند دیگر زنده یا مرده اش را به ما تحویل دهند یا نه؟! مرد با حالت سوالی به او نگاه کرد و با صدای بلند گفت: شما که باشید؟! حیدر صاف ایستاد و گفت: من حیدرالمشتت هستم مرد با دست دیگرش دست حیدر را گرفت و گفت: شما هم بازداشتید و اجازه نداد دیگر حرفی رد و بدل شود و هر دو را سوار اتومبیل کرد و در بین بهت و‌حیرت مردمی که دورشان را گرفته بودند، با سرعت از آنجا دور شدند. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🎞🎞🎞🎞🎞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا