کابینه رژیم صهیونیستی رسما آغاز طرح حمله به «رفح» را تایید کرد
🔹 بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی روز جمعه طرح نظامی برای حمله به رفح در جنوب نوار غزه را به طور رسمی تایید کرد.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش حضرت آقا به درخواست افطاری یکی از حاضرین در جلسه خارج فقه
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از شهید کمالی
هدایت شده از شهید کمالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امر به معروف یک روحانی در پاساژ
😍به حمایت از روحانی مظلوم درمانگاهِ قم روحانی ها اومدن تو خیابون برای امر به معروف....
❌ببینید خانم های کشف #حجاب چه برخوردی با روحانیت می کنند.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
21.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در باره صوت منتسب به ظریف
🔺تشریح حجت الاسلام دکتر نبویان منتخب اول مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در مورد صوت منتسب اخیر از دکتر ظریف
🔺دعوت به مناظره علمی پیرامون برجام
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 #طنز | ما سلیطه رو رها کردیم، سلیطه ما رو رها نمیکنه!
🍃🌹🍃
#رمضان | #ماه_رمضان
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔 rubika.ir/meyar_pb
🔴 ویژگیها وخصوصیات امام زمان(عج)
🔵 قسمت 5⃣
۴۱-آن حضرت بندهی کریم خدای تعالی است که بر خدای تعالی در سخن سبقت نمیگیرد و به امر خدای تعالی عمل میکند
۴۲-آن حضرت رهبر و پیشوای هدایت است
۴۳-او آقای والیان و حکمرانان و حاکمان است
۴۴-امام زمان دفاع کنندهی حامیان دین خداست
۴۵-او اهل ذکر است (که خدای تعالی در قرآن میفرماید: اگر چیزی را نمیدانید از اهل ذکر سؤال کنید)
۴۶-او باقیماندهی علم خدای تعالی است
۴۷-امام زمان علیهالسلام صاحب امر است
۴۸- امام عصر علیهالسلام انتخاب شدهی خدای تعالی است
۴۹-ایشان حزب خدای تعالی است (که خدای تعالی میفرماید: حزب خدا پیروز هستند)
۵۰-آن حضرت گنج علم الهی است
#ویژگیها_و_خصوصیات_امام_زمان
#رمضان_مهدوی
🆔 eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از شهید کمالی
💢کمک دو میلیارد تومانی رهبر انقلاب برای آزادی زندانیان نیازمند
🔸در آستانه برگزاری سیوهفتمین جشن گلریزان ستاد دیه کشور ویژهی کمک به آزادی زندانیان نیازمند، حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی، مبلغ بیست میلیارد ریال به این امر خداپسندانه اختصاص دادند.
🔹جشن گلریزان هر سال در ماه مبارک رمضان، به همت ستاد مردمی رسیدگی به امور دیه و کمک به زندانیان نیازمند با حضور جمعی از مسئولان و خیّرین نیکوکار در تهران و شهرهای مختلف کشور برگزار میشود.
┄┅┅┅┅♦️BASIRAT♦️┅┅┅┅┄
🇮🇷| basirat.ir
🇮🇷| @basirat_fa
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
هدایت شده از شهید کمالی
💢#شرح_دعای_روز_پنجم
💢#آیت_اللہ_مجتهدی_تهرانی_ره
【اَللّهُمَّ لا تَخْذُلْنى فيهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِکَ】
خدايا من را به واسطه تعرض گناہ خوارم نكن
↩️ گناہ آدم را خوار
و عبادت و بندگی آدم را عزيز میكنند
اگر اهل طاعت و بندگی شويد عزيز میشويد
اما اگر اهل گناہ باشيد كسی دوستتان ندارد
〖إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ
سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا〗
يعنی هر كه ايمان بياورد و عمل صالح بكند
ما هم دوستیاش را در دل مردم میافكنيم
【وَلا تَضْرِبْنى بِسِياطِ نَقِمَتِکَ】
خدايا من را به تازيانه عذابت نزن
↩️ «لا تضرب» واژہ نهی است
اما در اينجا دعاست
اگر من به شما بگويم «لاتضرب»
اين نهی است
اما كوچكتر به بزرگتر بگويد
و ما به خدا كه بگوئيم «لاتضرب» دعاست
【وَ زَحْزِحْنى فيهِ مِنْ مُوجِباتِ سَخَطِکَ】
خدايا من را از موجبات سخطت دور گردان
↩️ روايتی است كه برخی گناهان
خدا را به غضب میآورد
و آنگاہ خدا قسم میخورد كه به عزت
و جلال خودم ديگر تو را آمرزش نمیكنم
با اينكه خدا «ارحم الراحمين» است
اما مثلاً از من با اين محاسن و عمامه
توقع ندارد كه به نامحرم نگاہ كنم
لذا خدا به غضب میآيد
حديث هست كه:
هفتاد گناہ جاهل را میآمرزند
قبل از آنكه یک گناہ عالم را بيامرزند
【بِمَنِّکَ وَ اَيادیکَ】
به حق احسان و نعمتهائی كه به من دادهای
خدايا اين چند تا دعا را دربارہ من مستجاب كن
【يا مُنْتَهى رَغْبَةِ الرّاغِبينَ】
ای خدايی كه منتهای رغبت مشتاقان هستی
✍ ای كاش در مساجد كه اين دعاها
خواندہ میشود معنی آن نيز بيان شود
تا مردم وقتی دعا میكنند با حضور قلب
اين دعاها را بخوانند و در خودشان بيان كنند
به مردم بگويند كه بخاطر گناہ عذاب میشوند
و اين حادثهها در سراسر جهان بخاطر گناہ است
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنیم
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_چهاردهم
💠 بدن بیسر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش میخواست که جسم تقریباً بیجانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقهام را رها کرد، روی زمین افتادم.
گونهام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بیسر #مدافعان شهر ناامیدانه نگاه میکردم که دوباره سرم آتش گرفت.
💠 دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!»
پلکهایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگهای گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت.
💠 عدنان با یک دست موهای مرا میکشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجههای دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریدهاش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم میلرزید.
در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط #عشق حیدر میتوانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست #داعش به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای #اذان صبح در گوش جانم نشست.
💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا میگشت و با اینکه خانه ما از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) فاصله زیادی داشت، میشنیدم بانگ اذان از مأذنههای آنجا پخش میشود.
هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمیرسید و حالا حس میکردم همه شهر #مقام حضرت شده و بهخدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر میشنیدم.
💠 در تاریکی هنگام #سحر، گنبد سفید مقام مثل ماه میدرخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس میکردم تا نجاتم دهد که صدای مردانهای در گوشم شکست.
با دستهایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم میداد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس میزدم.
💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس میکردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم.
عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت.
💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم میکردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی میتوانست حرارت اینهمه #وحشت را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم.
صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم میرسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال میزد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت.
💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید میخواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد.
صدایم هنوز از ترس میتپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که #آرامشش از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!»
💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.»
دل حیدر در سینه من میتپید و به روشنی احساسم را میفهمید و من هم میخواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غمهایم را پشت یک #عاشقانه پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!»
💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!»
اشکی که تا زیر چانهام رسیده بود پاک کردم و با همین چانهای که هنوز از ترس میلرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟»
💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم #جهاد اومده مردم دارن ثبت نام میکنن، نمیدونم عملیات کِی شروع میشه.»
و من میترسیدم تا آغاز عملیات #کابوسم تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمیرفت...
ادامه دارد ...
نویسنده فاطمه ولی نژاد
╰┅─────────┅╯
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_پانزدهم
💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپارههای #داعش نبود که هرازگاهی اطراف شهر را میکوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلولههای داعش را بهوضوح میشنیدیم.
دیگر حیدر هم کمتر تماس میگرفت که درگیر آموزشهای نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن #محاصره و دیدار دوبارهاش دلخوش بودم.
💠 تا اولین افطار #ماه_رمضان چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است.
تأسیسات آب #آمرلی در سلیمانبیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لولهها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم.
💠 شرایط سخت محاصره و جیرهبندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای #افطار به نان و شیره توت قناعت میکردیم و آب را برای طفل #شیرخواره خانه نگه میداشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم.
اما با این آب هم نهایتاً میتوانستیم امشب گریههای یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک میشد، باید چه میکردیم؟
💠 زنعمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو #قرآن میخواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل ماندهایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید.
در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزهداری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش میزد که چند روزی میشد با انفجار دکلهای برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش میشد دیگر از حال حیدرم هم بیخبر میماندم.
💠 یوسف از شدت گرما بیتاب شده و حلیه نمیتوانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب میفهمیدم گریه حلیه فقط از بیقراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در #سنگرهای شمالی شهر در برابر داعشیها میجنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود.
زنعمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد.
💠 زنعمو نیمخیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با #خمپاره میزنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشههای در و پنجره در هم شکست.
من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خردههای شیشه روی سر و صورتشان پاشیده بود.
💠 زنعمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه میکرد نمیتوانست از پنجره دورشان کند.
حلیه از ترس میلرزید، یوسف یک نفس جیغ میکشید و تا خواستم به کمکشان بروم غرّش #انفجار بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجرههای بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد.
💠 در تاریکی لحظات نزدیک #اذان مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمیدید و تنها گریههای وحشتزده یوسف را میشنیدم.
هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست میکشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمیدیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟»
💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمیدید و با دلواپسی دنبال ما میگشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس میلرزند.
پیش از آنکه نور را سمت زنعمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!»
💠 ضجههای یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ میترسیدم #امانت عباس از دستمان رفته باشد که حتی جرأت نمیکردم نور را سمتش بگیرم.
عمو پشت سر هم صدایش میکرد و من در شعاع نور دنبالش میگشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بیخبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست...
ادامه دارد ...
نویسنده فاطمه ولی نژاد
🔴 ویژگیها وخصوصیات امام زمان(عج)
🔵 قسمت 6⃣
۵۱-آن حضرت صراط مستقیم است
۵۲-امام عصر برهان خدای تعالی است
۵۳-امام زمان علیهالسلام امام رشد دهنده است
۵۴-حضرت ولیعصر ارواحنا فداه معصوم است
۵۵-آن حضرت در نزد خدای تعالی گرامی است
۵۶-او مقرب درگاه الهی است
۵۷-امام زمان ارواحنا فداه صاحب تقواست
۵۸-آن حضرت صادق است؛ یعنی تمام وجود آن حضرت صدق و راستی است که خدای تعالی میفرماید: «وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقین» که خدای تعالی به ما دستور میدهد با ائمهی اطهار و امام عصر ارواحنا فداه همراه باشیم.
۵۹-امام عصر ارواحنا فداه مطیع خدای تعالی است
۶۰-آن حضرت قیام کنندهی به امر پروردگار است
#ویژگیها_و_خصوصیات_امام_زمان
#رمضان_مهدوی
🆔 eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دبیر شورای عالی فضای مجازی: سکوهای فیلتر شده به زودی در اختیار مردم قرار میگیرند
دبیر شورای عالی فضای مجازی: سکوهای مسدود شده با ابزارهای فنی و طبق قوانین کشور در حال آزمایش هستند و در اختیار مردم قرار خواهند گرفت.
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی
@asatid_enghelabi ایتا و سروش
مراسم جزء خوانی ماه مبارک رمضان در روز ششم در محل امام زاده فخرالدین نعمت الله شهر ایور با حضور حاج آقا حامدی رئیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان گرمه و وصیت نامه شهید توسط نوجوان محمد صادق صادقی با حضور پرشور نوجوانان دختر و پسر: 1402/12/27👆
🔷واکنش پرستار بابلی به تمجید رهبر انقلاب:
احساس کردم دستهای خدا دوباره روی شانههایم قرار دارد
🔹معصومه مهرآور، ماما و کارشناس ارتباطات اورژانس بابل درباره پیام رهبر معظم انقلاب به وی در مصاحبه با «فارس» گفت:
🔹وقتی رئیس دفتر رهبر معظم انقلاب پیام ایشان را اعلام کردند، در پوست خودم نمیگنجیدم.
🔹احساس کردم دستهای خدا دوباره روی شانههایم قرار دارد و اجر و بزرگی را از طرف خدا برای ایشان میخواهم.
┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی
@asatid_enghelabi ایتا و سروش