قرعه کشی و اهدای تعداد 7 کمک هزینه سفر به کربلای معلی به ارزش هر کدام 20/000/000 ریال به همت اهالی خونگرم و بسیجی روستای طراقی ترک
و همچنین اهدای جوایز و عیدی به افراد منسوب به اسامی مبارک ائمه اطهار (علیهما سلام)مثل حسن و فاطمه توسط روحانی محترم روستای طراقی ترک حاج آقا صادقی عزیز❤️🇮🇷
"بمناسبت فرخنده شب میلاد باسعادت امام خوبی ها ؛امام حسن مجتبی (ع)"🌙❤️
به همت اهالی خونگرم و بسیجی روستای طراقی ترک
#خراسان_شمالی
#بجنورد
#حوزه_شهید_محمدزاده
#پایگاه_حضرت_مهدی_عج
#میخوانمت
#ماه_رحمت
#پناه_من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایرانی ها ادای افسرده ها رو در نیارید
🔹اگر احساس میکنی افسرده هستی، یه سر بیا غرب تا معنای افسردگی رودرک کنی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از شهید کمالی
🔴 شهادت یک مستشار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه در اثر حملات هوایی شب گذشته آمریکا به شرق سوریه
🔹 شهید بهروز واحدی از رزمندگان سپاه اسلام در اثر حملات هوایی شب گذشته به مناطقی در شرق سوریه به شهادت رسید.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از شهید کمالی
🔴 ویژگیها وخصوصیات امام زمان(عج)
🔵 قسمت 4⃣1⃣
۱۳۱-کسی نمیتواند به کنه مدح آن حضرت برسد.
۱۳۲-بیان اوصاف قدر آن حضرت از توان انسان خارج است.
۱۳۳-امام عصر ارواحنا فداه نور اخیار و برگزیدگان خدای تعالی است.
۱۳۴-آن حضرت هادی ابرار و پاکان است.
۱۳۵-به وسیلهی آن حضرت خدای تعالی درهای بسته را باز میکند.
۱۳۶-به وسیلهی آن حضرت هر امری را خاتمه میدهد.
۱۳۷-به وسیلهی آن حضرت باران نازل میشود.
۱۳۸-به وسیلهی آن حضرت آسمان نگه داشته میشود که بر زمین واقع نشود.
۱۳۹-به وسیلهی آن حضرت خدای تعالی هم و غم و سختی و مشکل را از بین میبرد.
۱۴۰-در نزد امام عصر ارواحنا فداه تمام آنچه بر پیامبران نازل شده و ملائکه آنها را فرود آوردهاند وجود دارد.
#ویژگیها_و_خصوصیات_امام_زمان
#رمضان_مهدوی
🆔 eitaa.com/kamalibasirat
🔴 ویژگیها وخصوصیات امام زمان(عج)
🔵 قسمت 5⃣1⃣
۱۴۱-خدای تعالی به آن حضرت آنچه را که به هیچ یک از جهانیان نداده است عنایت فرموده است.
۱۴۲-هر فرد با شرافتی در مقابل آن حضرت تواضع میکند.
۱۴۳-تمام اشیاء در مقابل او خوار و ذلیل است.
۱۴۴-ماسوی الله به نور آن حضرت روشن گردیده است.
۱۴۵-به وسیلهی آن حضرت افراد به رضوان الهی میرسند.
۱۴۶-کسی که ولایت آن حضرت را انکار کند مورد غضب خدای رحمان قرار میگیرد.
۱۴۷-کسی که امام عصر ارواحنا فداه را رد نماید در قعر جهنم خواهد بود.
۱۴۸-کلام آن حضرت نور است.
۱۴۹-دستور آن حضرت رشد است.
۱۵۰-سفارش آن حضرت تقواست.
#ویژگیها_و_خصوصیات_امام_زمان
#رمضان_مهدوی
🆔 eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از شهید کمالی
📸 اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس و هیات همراه با حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
@kayhan_online
هدایت شده از شهید کمالی
📸 قاب تماشایی از بزرگترین محفل قرآنی امام حسنی ها در ورزشگاه آزادی
@jahaannews
jahannews.com
هدایت شده از شهید کمالی
4_5783166398842799418.mp3
5.92M
لیست آرزوهایِ شب قَدرِت رو بگو ببینم!
#تقدیر_در_شب_قدر ۱
✍اول لیست آرزوهاتُ بگــو ...
💢ببینیم؛
میشه در شب قدر،
باهاش چیزی بدست بیاری یا نه؟
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
📢 آمادگی ورود به شبهای قدر
✏️ رهبر انقلاب: در ماه رمضان دلهایتان را هرچه میتوانید با ذکر الهی نورانیتر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدّس لیلةالقدر آماده شوید، که: «لَیلَةُالقَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهرٍ. تَنَزَّلُ المَلائِکَةُ وَ الرّوحُ. فِیها بِإذنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أمرٍ» شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متّصل میکنند، دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منوّر میکنند.
🌙 #بهار_معنویت | روز شانزدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵
هدایت شده از شهید کمالی
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنم.
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_دوم
💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را میدیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد میکرد :«برو اون پشت! زود باش!»
دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار #نارنجک از دستم رفته و نمیفهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمیتوانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکهها! نمیخوام تو رو با این بیپدرها تقسیم کنم!»
💠 قدمهایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار میلرزید، همهمهای را از بیرون خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم میفهمیدم #داعشیها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این دختر زیبای #شیعه را تنها برای خود میخواهد.
نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمیداد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلولهای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه #تهدیدم میکرد تا پنهان شوم.
💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار میکردم که بدن لرزانم را روی زمین میکشیدم تا پشت بشکهها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم.
ساکم هنوز کنار دیوار مانده و میترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین میشد، فقط این نارنجک میتوانست نجاتم دهد.
💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفسهای #وحشتزدهام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه میآمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن میرسن، باید عقب بکشیم!»
انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکهها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی #خنجری دستش بود. عدنان اسلحهاش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میکرد تا او را هم با خود ببرند.
💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی بهقدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان #جهنمیاش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای #نجابتم از خدا میخواستم نجاتم دهد.
در دلم دامن #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد.
💠 عدنان مثل حیوانی زوزه میکشید، #ذلیلانه دست و پا میزد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگهایم نبود.
موی عدنان در چنگ همپیالهاش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و #داعشیها دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند.
💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بیسر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشکشان زده و حس میکردم بشکهها از تکانهای بدنم به لرزه افتادهاند.
رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به #دوزخ رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیکردم از پشت این بشکهها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجهام سقف این سیاهچال را شکافت.
💠 دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز #فراق دیگر از چشمانم به جای اشک، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر #زندگی برایم ارزش نداشت.
موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا میفهمیدم نزدیک ظهر شده و میترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر #شیطانی داعشی شوم.
💠 پشت بشکهها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد میشد و عطش #عشقش با اشکم فروکش نمیکرد که هر لحظه تشنهتر میشدم.
شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و اینها باید قسمت حیدرم میشد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_سوم