eitaa logo
چایخانه حضرت
7.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
9 فایل
کانال چایخانه حضرت رضا ع من چای میریزم گناهم را بریزی یکجا تمام اشتباهم را بریزی... #چایخانه_حضرتی #چای_حضرتی ارسال تصاویر شما در حرم رضوی به آیدی زیر @chaykhane_hazrat خادم افتخاری شو
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| بنا نیست رهبری در همه مسائل ورود کند 🔺تولیت آستان قدس رضوی . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| برای هر کاری باید حجت شرعی داشت 🔺 در قضاوت‌ها و نوشته‌ها و تحلیل کردن‌ها دقت و مراعات کنیم و باید روزی پاسخ دهیم. . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍روزهای هجده سالگیم بود. سال و روزهایی که ققنوس شد و زندگیم را سوزاند.زندگی همه ما را من دانیال مادر و پدرِ سازمان زده ام! آن روزها،دانیال کمی عجیب شده بود. کتاب میخواند آن هم کتابهایی که حتی عکس و اسم روی جلدش برایم غریب بود به مادر محبت میکرد. کمتر با پدر درگیر میشد.به میهمانی و کلوب نمی آمد و حتی گاهی با همان لحنِ عشق زده اش، مرا هم منصرف میکرد. رفت و آمدش منظم شده بود. خدای من مهربان بود، مهربانتر شده بود اما گاهی حرفهایش، شبیه مادر میشد و این مرا میترساند. من از مذهبی ها متنفر بودم. مادرم ترسو بود وخدایی ترسوتر داشت. اما دانیال جسور بود، حرف زور دیوانه اش میکرد. فریاد میکشید. کتک کاری میکرد. اما نمیترسید، هرگز خدای من نباید شبیه مادر و خدایش میشد. خدای من، باید دانیال، برادرم می ماند! پس باید حفظش میکردم، هر طور که شده. خودم را مشتاق حرفهایش نشان میدادم و او میگفت. از بایدها و نبایدها. از درست و غلطهای تعریف شده. از هنجارها و ناهنجارها. حالا دیگر مادر کنار گود ایستاده بود و دانیال میجنگید با پدر، با یک شرِ سیاست زده. در زندگی آن روزهایم چقدر تنفر بود و من باید زندگیشان میکردم. من از سیاست بدم میامد. ثانیه های عمرم میدویدند و من بی خیالشان. دانیال دیگر مثله من فکر نمیکرد. مثل خودش شده بود. یک خدای مهربانتر مدام افسانه هایی شیرین میگفت از خدای مادر که مهربان است.که چنین و چنان میکند.که و من متنفرتر میشدم از خدایی که دانیال را از میهمانی ها و خوش گذرانیهای دوستانه ام، حذف کرده بود. این خدا، کارش را خوب بلد بود. هر چه بیشتر میگذشت، رفتار دانیال بیشتر عوض میشد. گاهی با هیجان از دوست جدیدش که مسلمان بود میگفت،که خوب و مهربان و عاقل است،که درهای جدیدی به رویش باز کرده که این همه سال مادر میگفت و ما نمیفهمیدیم که چه گنجی در خانه داشتیمو خواب بودیم و من فقط نگاهش میکردم. بی هیچ حس و حالی.حتی یک روز عکسی از دوست مسلمانش در موبایل، نشانم داد و من چقدر متنفر بودم از دیدن تصویر پسری که خدایم را رامِ خدایش کرده بود. 💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 . . . ⏪ ... @chay_hazrati ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| ارزش‌ نوکری 🔺حجت‌الاسلام والمسلمین پناهیان . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| توجه به افکار عمومی 🔹یکی از مهمترین فعالیت‌های امام رضا (ع) در دوران امامت و خصوصا ولایتعهدی خویش، آگاه سازی مردم و تنویر افکار عمومی است. 🔹امام (ع) از هیچ فرصتی برای «روشنگری اجتماعی» و «توجه به افکار عمومی» غفلت نمی‌ورزد. . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
مزاری زیر سایه ای از آفتاب 🔺خاک پوک و شکننده‌‌ی بقیع داستان نادری دارد. یک روایت غریب و بی تکرار از خشک شدن اشکِ شورِ چشمان شیعیانی که سالها برایت باریدند و از نمِ نشسته به این خاک، گنبد که نه، حتی سایبانی برایت جوانه نزد، برای تویی که روزی این سرزمین شاهد حکومت علمی‌ات بوده و هزارها عالمی که تلمذ کرده اند پای مکتبت. آن بخش گریه کنِ قلبم که تو را صاحب مذهبم می‌داند، می‌گوید بقیع حالا ارضِ عقیمی است که امیدی به جوانه زدن حرمی رویش نیست؛ آنقدر که قلب‌هایی جا ماندند و شعله‌ور شدند زیر هُرم آتش آفتاب سوزان مدینه که دمی مراعات تنِ عریان سنگ مزارت را نمی‌کند. و آن ناحیه‌ی امیدوار همیشه منتظرِ قلبم یادم می‌آورد کسی هست که به سان معجزه، روزی و از پس غباری می‌رسد و این تردیِ خاک بقیع را، این عقیم ای این تکه زمین را بارور می‌کند، نور می تاباند و از شعشعه نورِ حکومتش روزی تو صاحب حرم خواهی بود و من گریه کنی که انگشت گره زده‌ام به پنجره‌های ضریح‌ات. ما روزی در شارعی قدم خواهیم برداشت که صحنت را نشان داده و روی تابلو هایش حک شده : «الی الصحن الإمام الصادق علیه السلام» ✍🏻فاطمه یوسفی . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| امام صادق علیه السلام: نفس کشیدن کسى که بخاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح است. . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| برای هر کاری باید حجت شرعی داشت 🔺 در قضاوت‌ها و نوشته‌ها و تحلیل کردن‌ها دقت و مراعات کنیم و باید روزی پاسخ دهیم. . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| این درست نیست که هرجا که کم آوردیم از رهبری هزینه کنیم. 🔺حجت‌الاسلام والمسلمین مروی . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| بنا نیست رهبری در همه مسائل ورود کند 🔺تولیت آستان قدس رضوی . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| دنیا دو روز است یک روز با تو و روز دیگر عليه تو 🎙 حجت الاسلام و المسلمین راشد یزدی . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
نغمه نقاره یک سو یک طرف هوهوی باد من دلم را داده‌ام در این هیاهوها به تو... 📸 مصطفی محمدزاده . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| الی الحبیب ملال نیست اگر کربلا نمی بری ام همین که یاد گدا در حرم کنی کافیست . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
ای خوشا در راه اقیانوس طوفانی شویم در طواف روی جانان غرق حیرانی شویم 📸 علی النصراوی . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| وظیفه ما 🔺حجت‌الاسلام والمسلمین فرازی نیا . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
باز هم آمده‌ام تا به شما رو بزنم در و دیوار تو را با مژه جارو بزنم 📸 امیرحسین قاسم زاده . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه غم گر گنهکار و نامه سیاهم علی بن موسی الرضا داد راهم امام رئوفی که عالم فدایش کرم کرد و داد از عنایت پناهم 🎙مداح اهل بیت سید رضا حسینی . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
گر پرتويی ز رويت در كنجِ خاطر افتد خلوت نشينِ جان را آه از حرم برآيد 🔺سعدی 📸 سعید جعفری . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
صد چرخ طواف آرد بر گردِ زمین تو صد بدر سجود آرد در پیشِ هلال تو 🔺 مولانا 📸 سارا یوسفی . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| موضع گیری صریح دربرابر فساد؛ «ماجرای توبیخ زید برادر امام رضا (ع) توسط امام» ▫️برخورد با فساد ارتباط فامیلی نمی‌شناسد! . ‌☀️ خادم حضرت شو👇 ‌‌ ‌‎‌☕️ @chay_hazrati ☕️ ╰┅═हई༻‌❤️༺ईह═┅╯ ‎
📆 تقویم نجومی روزانه 📆 👈 شنبه 👉 ۳۰ تیر ۱۴۰۳ ۱۴ محرم ۱۴۴۶ 20 ژوئیه 2024 روز شنبه متعلق به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. 🌛قمر در برج رصدی قوس ♐️ : ◀️ مناسبات 🟢 (سعد) 👇 ✅ ازدواج ✅ تعلیم دادن ✅ شکار ✅ فصد ✅ خرید و فروش جواهر ✅ خرید و فروش اسب ✅ پوشیدن لباس نو ✅ مراجعه به دادگاه 🔴 (نحس) 👇 ❌ قرض دادن ❌ شروع به خوردن دارو ❌ کاشت بذرها ❌ اصلاح سر و صورت ⛔️توجه: احکام فوق الذکر، ابتدایی و صرفا با بررسی قمر در بروج ارائه شده و ارتباط قمر با هفت کوکب بررسی نشده است. برای دریافت زمان های نجومی تخصصی به آی دی زیر پیام بدید: @bezan_be_hadaf
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 قسمت _چهارم ✍روزها میگذشت. دیگر از جنگ و درگیری سابق در خانه خبری نبود. حالا دیگر مادر یک هم تیمی قوی به نام دانیال داشت و پدر توانی برای مبارزه و کتک زدن،در خود نمیدید. پس آتش بس در خانه برقرار بود. دیگر برخلاف میل دانیال خودم به تنهایی در میهمانی ها و دورهمی های دوستانمان شرکت میکردم. و این دیوانه ام میکردم. اما باید عادت میکردم به خدایی که دیگر داشت. حالا دیگر دانیال مانند مادر نماز میخواند. به طور احمقانه ایی با دخترانِ به قول خودش نامحرم ارتباط نداشت. در مورد حلال بودن غذاهایش دقت میکرد. و. که همه شان از نظر من ابلهانه بود. قرار گرفتن درچهارچوبی به نام اسلام آن هم در عصری که هزاران سال از ظهورش میگذشت، عقب افتاده ترین شکل ممکن بود دانیال مدام از کتابها و حرفهایی که از دوستش شنیده بود برام تعریف میکرد و من با بی تفاوتی به صورت مردانه و بورش نگاه میکرد. راستی چقدر برادر آن روزهایم زیبا بود. و لبخندهایش زیباتر. انگار پرده ایی از حریر، مهربانی هایش را دلرباتر کرده بود. گاهی خنده ام میگرفت، از آن همه هیجان کودکانه اش، وقتی از دوستش تعریف میکرد. همان پسره سبزه ایی که به رسم مسلمان زاده ها، ته ریشی تیره رنگ بر صورت مردانه و از نظر آن روزهایم زشت و پر فریبش، خودنمایی میکرد. نمیدانم چرا؟ اما خدایی که دانیالِ آن روزها، توصیفش را میکرد، زیاد هم بد نبود شاید فقط کمی میشد در موردش فکر کرد.هر چه که میگذشت، حسِ مَلس تری نسبت به خدای دانیال پیدا میکردم.خدایی که خدایم را رام کرده بود! حتما چیزی برایِ دوست داشتن، داشت. و من در اوج پس زدن با دست و پیش کشیدن با پا، کمی از خدای دانیال خوشم آمد. و دانیال این را خوب فهمیده بودگاهی بطور مخفیانه نماز خواندن های دانیال را تماشا میکردم و فقط تماشا بود وبس..اما هر چه که بود،کمی آرامم میکرد. حالا دیگر کمی با دقت محو هیجانهای برادرم میشدم. و چقدر شبیه مادر بود چشمها و حرفهایش آرامش خانه به دور از رفتارهای سیاست زده ی پدر برام ملموستر شده بود. و دیگر از مذهبی ها متنفر نبودم. دوستشان نداشتم، اما نفرتی هم در کار نبود.آنها میتوانستند مانند دانیال باشند، مهربان ولی جسور و نترس و این کام تفکراتم را شیرین میکرد.حالا با اشتیاق به خاطرات روزمره دانیال با دوست مسلمانش گوش میکردم. مذهبی ها شیطنت هم بلد بودندخندیدن و تفریح هم جزئی از زندگیشان بود.حتی سلفی های بامزه و پر شکلک هم میگرفتندکم کم داشت از خدای دانیال خوشم می آمد که ناگهان همه چیز خراب شد خدای مادر و دانیال، همه چیز را خراب کرد!همه چیز... 💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 . . . ⏪ ... @chay_hazrati ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼