eitaa logo
چهل+تیکه..⚽️💨
1.3هزار دنبال‌کننده
154 عکس
20 ویدیو
0 فایل
اینجا با کلی تیکه های ناب میتونی پازل کارشخصی و فرهنگی اجتماعی ات رو به بهترین شکل بچینی..😉 بگوشیم بچه ها💁 @Adminfarhang1 ارتباط با آقای درسی(استاد چهل تیکه)🌱 @h_darsi
مشاهده در ایتا
دانلود
چهل+تیکه..⚽️💨
🔻 کار فرهنگی تشکیلاتی باید #توپ باشه اونهم تو #خمینی_شهر 🇮🇷 چهل+تیکه هفته بعد، ۲۶مهرماه مهمون برو ب
🔻جای تبریک داره که یه نهاد مردمی جسارت و جرأت داره که.... پ.ن؛ دقیقا تیم چهل تیکه هم دنبال توانمندی همین مجموعه های مردمیه. ما می خواهیم تا شهرها و روستاها هم بیایم و در کنار مجموعه های مردمی قرار بگیریم.✊
🛑 🙋 👈 بزودی رونمایی میکنیم از ؛👇 چهل+تیکه + چهل+تیکه + /با موتور توربو شارژر/ 😉 🔸 برای توانمند سازی فعالان فرهنگی اجتماعی....................... 🔸 محتوایی غنی تر و کامل تر..... 🔸 و با روشی نو...................... . شکل گیری و پوستر و محتوای رویداد ویژه مون بزودی 😉 👇👇👇👇👇
چهل+تیکه..⚽️💨
🛑 #یه_خبر_خیلی_خوب 🙋 👈 بزودی رونمایی میکنیم از ؛👇 چهل+تیکه #پلاس+ چه
📜 داستان یک ✍بخش ؛🔻اومدم اعتراف کنم ..!!! حقیقتش رو بخواهید اون اصل اصل داستان ما از یه شروع شد😉 توی یه بعد از ظهر گرم، بی حال،سر پایین، پی انجام دستورات خرید مادر به سمت مغازه همیشگی عباس اقا....(نمیدونم چرا همیشه باز بود🙁) یهو یکی خلوتم رو بهم زد ! جلوی راهم رو گرفت.سرم رو بالا آوردم.. بببببللللههه.... توپل و با مزه و مزاحم همیشگی.... یکی از دوستان(بوق ممتد📣....) با اون لبخند همدانی همیشگیش که این دفعه کلی فرق می کرد(چون حوصله اش رو نداشتم) بدون اینکه جملات قصار توی حافظش رو بگه....برای اولین بار بجای زبان از دست برای انتقال مفهوم بهره برد و یه جزوه کوچیک و جمع و جور گذاشت تو دستم و آنگاه زبان را در دهان چرخاندندی ؛ حمید پسر، مسابقه است فردا تو هیئت، جایزش هم خوبه..کتابه جمع و جوره ..بخون برنده بشیم.. نوجوانی بود و رویای نوجهانی داشتن.. به شوق مسابقه گرفتم و بعد خرید مشغول مطالعه شدم.. و مطالعه .......... و باز هم مطالعه... عجیب مرا ساخته بود.. تا بحال این چنین عقیده و آرمان را نچشیده بودم. تا سال ها با آن کتاب زندگی کردم بی اغراق تا کنون کتابی چنین تاثیری بر من نگذاشته... البته در مسابقه شرکت نکردم ولی من برنده شده بودم! اولین درس را گرفتم؛ تا می توانی بگیر ..! ✍ادامه دارد...
چهل+تیکه..⚽️💨
📜 داستان یک #سرآغاز ✍بخش #اول؛🔻اومدم اعتراف کنم ..!!! حقیقتش رو بخواهید اون اصل اصل داستان ما از ی
خیلی از دوستان👇 اون جزوه و کتابه چی بود که آنقدر تاثیر گذاشت؟! ؛👇 به یقین می شناسی او را ...به چشیدن.‌.شاید..! .
چهل+تیکه..⚽️💨
📜 داستان یک #سرآغاز ✍بخش #اول؛🔻اومدم اعتراف کنم ..!!! حقیقتش رو بخواهید اون اصل اصل داستان ما از ی
📜 داستان یک بخش ؛ 🔻بهشت را به که نه، به هم می دهند!! اون کتاب یه بهونه بود برا خواستن های بزرگ و متفاوت دیدن و زیستن.... خدا را از آنجا شناختیم که هر چه برنامه ریزی کردیم خلاف آن شد😊 برای دانشگاه خواندیم و جامعه شناسی قبول شدیم اما با اتفاقی ناگهانی نشد! با برنامه سر از دانشکده مهندسی درآوردیم اما با اتفاقی دیگر نشد! یه بزرگی می گفت؛( گاهی وقت ها چه بشینی و چه تلاش کنی یکیه و فرقی نمیکنه!!!) چون قبلاً یه حرکتی و تلاشی و بهانه ای همچنان به پیش می براند تو را... دومین درس؛ باش.... .
چهل+تیکه..⚽️💨
📜 داستان یک #سرآغاز بخش #دوم؛ 🔻بهشت را به #بها که نه، به #بهانه هم می دهند!! اون کتاب یه بهونه بود
📜 داستان یک بخش ؛ مخاطب خاص من..!!! دیگه از اون وقت، شروع شد...پشت سر هم..... بهونه تجربه راه های جدید بهونه شکستن قالب های غالب بهونه زود رسیدن ها بهونه حرف آخر رو اول زدن بهونه راه های میانبر پیدا کردن بهونه ساده بودن بهونه جرأت داشتن بهونه زیر میز زدن بهونه متفاوت بودن بهونه نگاه نو، حرف نو، روش نو و در آخر بهونه مخاطب خاص ...😉 سومین درس؛ بهونه هات رو مدیریت کن..!🤕 .