چهل+تیکه..⚽️💨
🛑 #یه_خبر_خیلی_خوب 🙋 👈 بزودی رونمایی میکنیم از ؛👇 چهل+تیکه #پلاس+ چه
📜 داستان یک #سرآغاز
✍بخش #اول؛🔻اومدم اعتراف کنم ..!!!
حقیقتش رو بخواهید اون اصل اصل داستان ما از یه #سر_بالایی شروع شد😉
توی یه بعد از ظهر گرم، بی حال،سر پایین، پی انجام دستورات خرید مادر به سمت مغازه همیشگی عباس اقا....(نمیدونم چرا همیشه باز بود🙁)
یهو یکی خلوتم رو بهم زد ! جلوی راهم رو گرفت.سرم رو بالا آوردم..
بببببللللههه....
توپل و با مزه و مزاحم همیشگی....
یکی از دوستان(بوق ممتد📣....)
با اون لبخند همدانی همیشگیش که این دفعه کلی فرق می کرد(چون حوصله اش رو نداشتم)
بدون اینکه جملات قصار توی حافظش رو بگه....برای اولین بار بجای زبان از دست برای انتقال مفهوم بهره برد و یه جزوه کوچیک و جمع و جور گذاشت تو دستم و آنگاه زبان را در دهان چرخاندندی ؛
حمید پسر، مسابقه است فردا تو هیئت، جایزش هم خوبه..کتابه جمع و جوره ..بخون برنده بشیم..
نوجوانی بود و رویای نوجهانی داشتن..
به شوق مسابقه گرفتم و بعد خرید مشغول مطالعه شدم..
و مطالعه ..........
و باز هم مطالعه...
عجیب #نوجهان مرا ساخته بود..
تا بحال این چنین عقیده و آرمان را نچشیده بودم.
تا سال ها با آن کتاب زندگی کردم
بی اغراق تا کنون کتابی چنین تاثیری بر من نگذاشته...
البته در مسابقه شرکت نکردم ولی من برنده شده بودم!
اولین درس را گرفتم؛ تا می توانی #ارتفاع بگیر ..!
✍ادامه دارد...