eitaa logo
چله توسل به شهید نوید🌷🕊
11.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
188 ویدیو
3 فایل
#شهید_نوید_صفری: 🚩بدانید هرکه چهل روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد،حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران کنم ✨شروع چله ۲۰ مرداد ✨پایان 28 شهریور 📗داستان شهدایی روزی ۲پارت @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
یحیی چقدر التماست کردم که دستهایم یخ زده است. دستهایم از سرما می سوزند. تو را به جان مریم پا شو دستهایم را بگیر و گرم کن. چرا دستهایم را گرم نکردی؟ چرا دستهایت یخ زده تر از دستهای من بودند؟ یحیی یادت هست؟ از همان روز عروسی می گفتی که مریم چقدر همسر شهید بودن به تو می آید! وای که هر بار با گفتن این جمله بند دلم را پاره می کردی. بیا..حالا بیا و خوب تماشایم کن. ببین بلاخره همسر شهید شده ام. یحیی یعنی باور کنم که آن یاعلی گفتنت آخرین باری بود که صدایت را شنیدم؟ بی انصاف چرا فرصت ندادی که لااقل من هم خداحافظی کنم؟ چطور دلت آمد بدون خداحافظی بروی؟ یحیی یعنی باور کنم که خبر شهادتت را از پدرت شنیدم و تاب آوردم؟ یعنی باور کنم که پشت تابوت تو راه رفتم و پیکرت را تشییع کردم؟ یعنی من بودم که چشمهای بسته و لبهای ترک خورده و دستهای یخ زده ات را دیدم و زنده ماندم؟ یحیی..یحیی خوب و عزیزم چطور توانستم خاک روی پیکرت بریزم و خودم هنوز نفس بکشم؟ آخ که چه سخت جانی شده ام من. منی که تاب دوری تو را نداشتم، حالا با نبودن همیشگی ات چکار کنم!؟ یحیی بگو چقدر دیگر باید بدوم تا به تو برسم؟ بگو چه کردی تا اجازه ی پرواز گرفتی؟ دلیلش اشکهای سجده های شبانه ات بود یا بغض های سلامهای زیارت عاشورای سحرگاهی ات؟ یحیی راهی پیدا کن که مرا هم ببری پیش خودت وگرنه من بی تو دق خواهم کرد. دوباره آن ترس و اضطراب در دلم می پیچد. دستم را به دلم می گیرم و می گویم: مرد حسابی لااقل بیا کمی آرامم کن. دیدی آخر این ترس و حس در دلم نتیجه داد و تو از پیشم رفتی؟ یحیی فقط چند لحظه بیا تا کمی قرار بگیرم و بعد برو یا راهی نشانم بده تا این درد این دوری را کمی آرام کنم. یحیی..یحیی..تو را به جان مریم یحیی... گریه امانم را بریده است. سرم را به در تکیه داده ام و زار می زنم. به هر گوشه از خانه که نگاه می کنم، نشان یا نگاهی از یحیی را می بینم و دلم بیشتر می سوزد. صداها باز هم در سرم می پیچند. که ناگهان صدای یحیی را در بین صداهای در و دیوار می شنوم که می گوید:"حالا تو از این به بعد توی خانه با پدرت هستی. گوشت را به روی صداهای این در و دیوارها ببند. گوش کن به صدایی که عنایت می کند بهت و با هر قدمی که با صبر بر می داری، دخترم صدایت می کند!" دلم بی تاب تر می شود و شروع می کنم به دم گرفتن..بابا دخترت به فدایت..بابا دخترت به فدای دلت آن لحظه که بانویت پشت در ماند..بابا دخترت به فدایت خانمت آن لحظه که محسنش را..بابا دخترت فدای جگر تکه تکه از زهر حسنت..بابا دخترت به فدای رگهای بریده ی حسین ات..بابا دخترت به فدای دستهای بریده ی عباست..بابا دخترت به فدای قامت خمیده ی زینبت..بابا..بابا..بی پناهم..تو را به قسم به آن لحظه ی آوارگی و بی پناهی دخترت در بیابان کربلا و کوچه های کوفه و شام، پناهم باش..آرامم کن. بابا مگر یحیی مرا به دست تو نسپرد؟ پس دل بی تابم را قرار باش. آخ یحیی..یحیی..دلم برایت تنگ است. به اندازه ی همه ی عمر دلم برایت تنگ است. عطر تنت..هنوز هم باید روی لباسهایت عطر تنت مانده باشد. با این فکر، جانی تازه می گیرم و بلند می شوم. چادرم همان جا از سرم می افتد و هر چه توان دارم در پاهایم جمع می کنم و به سمت اتاق خواب می روم. در را که باز می کنم، چشمم به ساک یحیی می افتد که خودم برایش بسته بودم. به سختی به سمتش می روم. می بوسمش و آرام زیپش را باز می کنم. بوی یحیی پخش می شود و تپش قلبم را تندتر می کند. پیراهن آبی اش را در می آورم و می بوسم و روی چشمهایم می گذارم و فکر می کنم که در یحیی را در خود دارد و محکم در آغوشش می گیرم. یحیی..یحیی دوستت دارم. خیلی زیاد. چشمم به چفیه اش می افتد. آرام بیرون می آورمش. می بوسمش و تایش را باز می کنم تا روی صورتم بیندازم که سجاده ی کوچکش همراه با چند نامه از لای آن روی زمین می افتد. مبهوت به نامه ها نگاه می کنم... ✍ ادامه دارد .... 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 در جوار آقا علی ابن موسی الرضا دعاگو و نائب الزیاره همگی اعضای کانال بودم ان شاءالله قسمت همه. حاجت روا باشید @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️همه با هم دعای فرج را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) قرائت میکنیم 🔹و برای آمدنش دست به دعا برمیداریم الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج🤲 🔰 🌤 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸بسم ربّ الشّهداء و الصّدّیقین🌸 🌷صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله🌷 📖وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ 6⃣ ششمین چله 《کانال چله توسل به شهید نوید》 🌤🌺🌿 🖇امروز 28 شهریور ماه 🔰 از چله بافضیلت زیارت، عاشورا هدیه به چهارده معصوم(ع) ❣و روح پاک و مطهر شهید والامقام نوید صفری به نیت سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) و حاجت روایی اعضای محترم کانال 🕊🕊🕊 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌿 🕊🥀رفته بودیم زیارت شهدای گمنام میدان امام حسین (ع)، بعد از زیارت گوشه ای نشست و شروع کرد با سوز دل زیارت عاشورا خوندن و مثل همیشه وسط عبارات، روضه های کوتاه میخوند و اشک میریخت. یاد دوستان شهیدش هم میکرد. 🌷 اونروز یاد شهید سعید علیزاده افتاد و نمی دانم چه در ذهنش گذشت که یکباره گفت: چقدر ساده اند کسایی که فکر میکنند شهدا الکی شهید میشن و یا همینطوری شهادت نصیبشون میشه. 🕊 بعد گفت: یکی از دوستانم خواب سعید رو دیده و ازش پرسیده، دیگه کسی از بین ما پیشت میاد شهید گفته بله، پرسیده کی، اسمی نگفته، اما گفته قرآن بخونید متوجه میشید. تو قرآن گفته کیا شهید میشن 🌱اونروز خیلی تو فکر بود و دیگه بعدش صحبتی در این مورد نکرد. گذشت و گذشت تا روزی که پیکرش رو آوردند معراج شهدا. قرآن برده بودم تبرک کنم به پیکرش. به دلم افتاد به نیتش قرآن باز کنم. صفحه اول سوره مومنون اومد… 🌤به آیات و معانی زیبایش نگاه میکردم و به پیکر کفن پوشش که آرام و باعظمت روبرویم بود. احساس کردم خدا برایش سنگ تمام گذاشته و به زیبایی قبولش کرده. ❣بهش گفتم خوش بحالت. معلوم شد چه کسانی شهید میشن..👇 "قد افلح المؤمنون (1)  الّذين هم فى صلاتهم خاشعون (2)  الّذين هم عن اللغو معرضون... ✨همسر گرامی شهید 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩متن کامل زیارت پرفیض عاشورا صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج🤲 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
soleimani.mp3
8.4M
👆 🚩 هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام نوید صفری 🎙با نواے آسمانی شهید حاج قاسم سلیمانی 🔰امام باقرع میفرمایند: اگرمردم میدانستند زيارت امام حسين علیه السلام چه ارزشی داردازشدت شوق وعلاقه میمردند .... «وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند» 🔹شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟ امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان. آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟! امام صادق فرمود: مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟ يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن. 🔸زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه به‌فريادتان برسد. 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
1_4162691993.mp3
6.25M
🚩زیارت عاشورا (همراه با روضه) 🌷ثواب آن هدیه به ارواح مطهر چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام نوید صفری «لبیک یاحسین جانم» صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌ 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
Ziarat-Ashura-Mahdi-Samavati-Sevilmusic.mp3
6.15M
🚩زیارت عاشورا با صدای حاج مهـدی سماواتی ۲٠ دقیقه 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(دوره‌ششم)✅ 💫✨💫✨💫✨💫 ⚘️بسم رب الشهدا و الصدیقین⚘️ 🌹دوستان و همراهان گرامی بزرگواران برگزیده 🌸اکنون ۴۰ روز زیباست که بهترین سلام های آموخته از پروردگار مهربان را سوار بر بال ملائک دست در دست قطره ای از این دریای کرامت شهید بزرگوار نویدصفری به سوی بهترین خلق جهان و محبوب ترین عاشق برگزیده روانه کرده ایم. 🌸این چله توفیقی بود که نصیب حالمان شد و حاصل نگاه ویژه ارباب و سید و سالارمان آقا اباعبدلله الحسین (ع) و تمامی شهدا راه حق بود. 🌸و آن بزرگوار به رسم ادب آموخته از دامان پر مهر مادری چون زهرای اطهر(س) و پدری محبوب قلب رسول الله سرور عالمیان علی ابن ابی طالب (ع) هیچ سلامی را بی پاسخ نمیگذارند . 🌷زهی سعادت🌷 ⚘️این بندگان ناقابل ،خادمین شما و شهدا و اگر لایق باشیم خادمان درگاه سالار شهیدان(ع) و خاندان مطهر آل عبا(صلوات الله و سلامه علیه) ، دراین روز ختم از شما صمیمانه التماس دعا داشته و تبریکات ویژه عرض می نماییم که این توفیق نصیب حال همه ما شد. ⚜️انشالله اجر و ثواب معنوی نصیب قلبهای بزرگتان ، توسلاتتان مقبول درگاه حق و رسیدن به تمام حاجات قلبی اخروی و دنیوی به صلاح حال، تحت نظارت تمام شهیدان مهمان درگاه حق و شفاعت آن بزرگواران از جان گذشته ،شامل حالتان گردد .⚜️ و من الله توفیق🙏🏻 کانال ختم زیارت عاشورا، چله توسل به شهید نوید صفری 🌷 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشمم به چفیه اش می افتد. آرام بیرون می آورمش. می بوسمش و تایش را باز می کنم تا روی صورتم بیندازم که سجاده ی کوچکش همراه با چند نامه از لای آن روی زمین می افتد. مبهوت به نامه ها نگاه می کنم. عزیزِ دوست داشتنی من..یحیی خوب من..تو فراموشم نکردی و برایم نامه نوشتی! دوستت دارم یحیی..دوستت دارم خیلی زیاد. با گریه و خنده دستم را به سمت یکی از نامه ها می برم و برش می دارم. می بوسمش. می بوییمش. دوباره می بوسمش و آرام بازش می کنم. بسم الله الرحمن الرحیم (تنها کسی به نعمت های آخرت میرسد، که در مقابل گرفتاری های دنیا صبر و شکیبایی داشته باشد.) امیرالمومنین علی(ع) مریم خوبم..خانم عزیزم سلام.. امروز دوشنبه است و الان باید سر کلاست در دانشگاه باشی. بعد از این کلاست بود که می آمدم به دنبالت. آه که چقدر دلتنگت هستم عزیز دلم. حالت چطور است؟ دلت آرام شده یا هنوز هم آن سلولهای پدر سوخته دل قشنگت را تنگ می کنند!؟ عیبی ندارد..برای اینکه احتمالا به بابا یحییاشان رفته اند و آن ها هم بی قرار مامان مریمشان هستند. فکرش را بکن! الان که مامان مریم دارد به حرفهای استادش گوش می دهد، کلی سلول شیطون و همینطور خانم، در دلش در حال رژه رفتن هستند." با بهت و تعجب دستم را به سمت دلم می برم و آرام نوازشش می کنم و پشت دست دیگرم را به دهانم می گیرم که از هیجان جیغ نزنم. یعنی واقعا!؟ خدایا..یحیی دیوانه چی می گوید!؟ یعنی من مامان..و یحیی بابا... باز هم گریه و خنده ام همراه می شوند و نمی دانم اشک بریزم یا در بهت شادی مادر شدنم باشم. اشکهایم را پاک می کنم و ادامه ی نامه را می خوانم. "مریمم؟ شب سوم بود که خواب دیدم...اگر بگویم خواب چه کسی را باورت می شود!؟ خواب مولایی را دیدم که تو شدی دخترش و سپردمت دست او. خواب دیدم که می آمدند و دست راستش در دست دختر بچه ای زیبا و دست چپش در دست پسربچه ای دوست داشتنی بود. نزدیکم که شدند، بچه ها به سمتم دویدند. زانو زدم و دستهایم را باز کردم تا در آغوششان بگیرم. اما همین که خواستم بغلشان کنم، مولا فرمود:"نه..باید برویم." و من از خواب بیدار شدم. مریم جان قول بده که هر چه خواستی و هر حرفی داشتی، به پدرت بگویی. عزیزم مبادا با دیوارهای خانه حرف بزنی! صبر داشته باش. طاقت بیاور خانم خوبم. مریم اسم دخترمان را زینب بگذاریم تا بشود کنیز بانوی عزیزمان حضرت زینب(س) و اسم پسرمان را هم امیرعباس تا بشود قربانی اربابمان امام حسین(ع)؟ نظرت چیست؟ قبول؟ زینب و امیر عباس بابا! راستی این روزها خیلی به بانو فکر می کنم. به آن لحظه ای که بالای پیکر بی سر برادرش رسید. آن لحظه که رگهای بریده اش را بوسید و دست برد زیر پیکر برادر و بلندش کرد و فرمود: خدایا این قربانی را از آل محمد بپذیر." آه خدایا چه دل صبور و شجاعی باید داشت تا این لحظه این جمله را گفت. برای این لحظه هزاران کتاب باید نوشت. ببخشید مریمم..گریه امان نوشتن نمی دهد. مریم؟ تو هم برایم می نویسی؟ برایم نامه می نویسی؟ نازنینم مراقب خودت و بچه هایمان باش. دوستت دارم..یحیی تو!" نفسم تنگ شده است. دیوارها تنگ و تنگ تر می شوند. نمی توانم بمانم. دلم یحیی را می خواهد. دستم هنوز هم بر روی دلم است. زینب..امیر عباس. خدایا... باید بروم..باید بروم پیش. یحیی. باید بگویم که...یحیی..یحیی! چادرم را سر می کنم و از در خارج می شوم. باید به گلزار بروم. باید یحیی را ببینم... 💥💥 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌿🌸🌿🌸 دوستان ان شاءالله به زودی تاریخ شروع چله در کانال اعلام خواهم شد 🌸🌿🌸🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا