eitaa logo
✅🌹با شهدا تا ظهور🌹
197 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
60 فایل
چله صلوات هدیه به شهدا به نیت نزدیکی فرج مولا صاحب الزمان (عج) و حاجت روایی حاجت‌مندان ان شاءالله🤲🏻🌷 روزی یک تسبیح هدیه به یک شهید 🌹🥺 لینک ناشناس جهت پیشنهاد و ارتباط با خادم کانال https://harfeto.timefriend.net/16963076621694 @Khadem_mola_ali
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پخش کتاب هادی
5⃣3⃣ 📚بی خیال زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری خاطرات شهیدی با ویژگی های شهید احمد نیری 📖اثر گروه شهید هادی ۱۴۴صفحه مصور. ۳۰۰۰۰ تومان چاپ اول ۱۳۹۸ چاپ سوم ۱۴۰۱ ✅با استقبال گسترده مخاطبان درسال اخیر 📙قبلا سه بار با نام علی بی خیال چاپ شده @pkhadi
در کتاب «علی بی خیال» می خوانیم که علی به خاطر اینکه در یک خانواده نظامی به دنیا آمد، بسیار انسان منظمی بود. پدر من به دلیل اینکه ارتشی بود و مأموریت به ایشان می‌خورد، باید هر چهارسال یکبار به یکی از شهرستان‌های استان کردستان می‌رفت. ما به تهران آمدیم. اولین معلم علی یک روحانی به نام آقای انصاری بود و این زمینه معنوی خوبی در علی ایجاد کرد. علی هم از جهت درس و هم از جهت اخلاقی نمونه بود، به طوری که زبانزد خاص و عام شده بود. همیشه مرحوم پایدار ما را می‌خواستند و جوایز مختلفی به علی می‌دادند. یک کارنامه اخلاقی برای بچه‌ها تشکیل داده بودند که نمره علی همیشه عالی بود. علی در دوره ابتدایی با توجه به سن کم، دارای اخلاقی نیکو و اسلامی بود. همه از او راضی بودند، در همان سال‌های دبستان علاقه زیادی به شرکت در نماز جماعت داشت. سطح نمراتش از همه بچه‌های خانواده بیشتر بود . بسیار منضبط بود و کارهایش را به به موقع و زود انجام می‌داد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی با امتیازهای منفی و مثبتی که برای خود درنظر می‌گرفت، اعمالش را تحت نظر داشت و از این طریق به خود تذکر می‌داد. او دفتر ثبت رفتارهای روزانه داشت که نامش را «طریق پرواز» گذاشته بود. به طریق پرواز شهید علی حیدری نگاه کنید🥺💔 به مواردش ... آیا این نکات تا به حال به ذهن ما رسیده؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی به سه امام معصوم علاقه خاص داشت،امام حسین(ع)، امام رضا(ع) و حضرت حجت(عج). ائمه(ع) هم از همان اول که بچه چهار ساله بود عنایت خاصی به این بچه داشتند. ما در کرمانشاه بودیم که علی چهار ساله داشت. این قضیه فکر می کنم به سال 1348برمی گردد. یک شب سراسیمه،علی از خواب بلند شد. (اون موقع خانه ها کوچک و بچه ها نزدیک به هم می خوابیدند.) با سروصدای علی، من و پدرم هم یکدفعه سراسیمه از خواب بلند شدیم و پدرم با نگرانی گفت: علی علی چه شده؟! دیدیم علی با چهره برافروخته و هیجان زده می گوید: آقا نگاه کن همه معصومین و دوازده امام اینجا نشسته اند، حضرت محمد(ص) هم آنجا است و قرآن می خوانند. درحالیکه علی همینطور گریه می کرد، او را در آغوش گرفتیم و سعی می کردیم آرامش کنیم.
علت اصلی حضورعلی در جبهه این بود که امام خمینی(ره) را خیلی قبول داشت و گفته های رهبری برایش حجت بود. امام خمینی(ره) را نائب برحق امام زمان(عج) می دانست. یکی از علتهای مهمی که علی علاقه داشت به جبهه برود و جبهه را پلکان ترقی معنوی خویش می دانست این بود که فرمانبرداری کند و احساس وظیفه می کرد. من یادم هست یک بار پدرم به او گفت: اگر می شود شما دیگر به جبهه نرو، بس است دیگر، چند باررفتی، دیگر وظیفه از شما ساقط شده. علی گفت: آقا جان شما که نمی روید، محمد هم که میگویید زن و بچه دارد، آن یکی هم که نمی تواند برود، من هم که میگویید نروم، پس چه کسی برود؟ چه کسی برود از این کشور دفاع کند؟ دیگر پدرم واقعاً محکوم شد و هیچ چیزنتوانست بگوید. این بزرگواران در مقابل فرمان رهبری احساس وظیفه می کردند و آن فرمان را به جان و دل می پذیرفتند. دیگر اینکه جبهه های ما فقط جنگ نبود و واقعاً انسان سازی بود. او می خواست به یک معنویتی برسد و پایگاه معنویتی داشته باشد که این پایگاه معنوی را در جبهه ها می دید. دوستانی که با او بودند نیز به لحاظ اخلاق و عمل جزء بهترین ها بودند و در نهایت به شهادت رسیدند.
من فکر می کنم مهمترین اتفاق در تحول روحی علی در مرحله اول، انقلاب اسلامی و دیگری هم جنگ بود. همان موقع که ایشان فعالیتهای هنریش را در راستای اهداف انقلاب اسلامی شروع کرد، تمام کارهایش در جهت رضای خدا انجام می شد. اینطور نبود که فرض کنید می خواست خطاطی کند، خطی در باب چیز دیگری می نوشت. نه، او دقیقاً از زمانی که شروع به خطاطی کرد، به مسجدجامع و انجمن اسلامی مدرسشان رفت و همان استارت اولیه خطاطی او در خدمت نظام و انقلاب و اسلام و خدا بود. شعارهای انقلاب و جنگ می نوشتند. علی یک تابلوی بسیار بزرگ در مسجد جامع زده بود.هیچ کس نمی دانست چیست.تابلوی زیبایی بود. جالب است که در آن مدت، متنی را هم پایین تابلو قرار داد که لطفاً سوال نکنید. نمی دانم درحال حاضر آن تابلو در مسجد وجود دارد یا خیر.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این عبارت معروف را شاید بارها شنیده اید : « من خیلی کمتر عطر خریده ام؛ زیرا هر وقت بوی عطر می خواستم....»
پیش بینی شهادت از زمانیکه من به سربازی رفتم رابطه علی با بنده کم شد. قبل از آن، یک بار علی به من گفت: محمد بیا من یک چیزی برایت تعریف کنم، گفتم چیه؟(این قضیه برمی گردد به سال 62) گفت: محمد، امام رضا(ع) به خوابم آمد و گفت که سال آینده اسفندماه میای پیش ما. من راستش به خاطره ایمان ضعیفم آن را باور نکردم و گفتم، علی نگران نباش فکر نمی کنم این اتفاق بیافتد. به هر حال هیچ کس تاریخ مرگ خودش را نمی داند. گفت: حالا من به شما گفتم که بدانی امام رضا را به خواب دیدم و با همدیگر خیلی صحبت کردیم. دقیقاً همین اتفاق افتاد.اسفند سال بعد، علی به شهادت رسید.
🌹بخشی از وصیت نامه. «همیشه با وضو باشید، قرآن بخوانید. حجاب ها را از قلب خود بردارید تا با عالم غیب ارتباط داشته باشید و اسرار غیبی را بدانید و ببینید. نگاه های خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه شهداء را ببینید و زیارت کنید. بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین ( ع ) و عشق را بشنوید. با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید» 📙برگرفته از کتاب بی خیال. خاطرات شهید علی حیدری. شهیدی که کرامات خاصی در مورد امام حسین علیه السلام از او مشاهده شد.