🌹 سروران عزیزم نماز لیلة الدفن فراموش نشود شهید نیلفروشان عزیز گردن تک تک ما حق دارد آقای عباس نیلفروشان فرزند حاج مصطفی طریقه نماز شب اول قبر : دو رکعت است رکعت اول : بعد از سوره حمد ، آیة الکرسی رکعت دوم : بعد از سوره حمد ، ده مرتبه سوره قدر در آخر بعد از پایان نماز می گوییم : اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمدٍ وَ آلِ مُحمدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبرِ عباس نیلفروشان فرزند مصطفی ♦️نماز لیلة الدفن را در هر زمان از شب اول قبر (از اول شب تا صبح) می‌توان خواند؛ اما بهترین وقت آن بعد از نماز عشا است.💔 ‌‎‌‌࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ 

🏴 سیدجان! شما روضه بخوان ... ما در فراقت گریه کنیم😭😭😭

ای ضریح حسین (ع) دلتنگم ..... 🔺ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات @atabat_org

یکی از همرزمان و دوستانشان می گفت: حجره ای داشتم نزدیک حجره آیت‌ الله‌ جوادی‌ آملی و ایشان از آنجا گذر می کرد. روزی نوار دعای کمیل شهید تورجی را گوش می کردم که آقای جوادی آملی وارد حجره شدند و پرسیدند: این صدای کیه؟ ایشون سوخته اند. گفتم: صدای یک شهیده. گفتند: نه شهید نیستند، سوخته اند؛ ایشان (در عشق خدا) سوخته است. گفتم: ایشان شهید شده. فرمانده گردان یازهرا (سلام الله علیها) هم بوده. استاد ادامه داد: ایشان قبل از شهادت سوخته بوده... شهید #محمدرضا‌_تورجی‌_زاده 💐 شهدا دلها را تصرف می‌کنند ..... 💐 با ذکر صلوات نثار ارواح مطهر شهدا این پست را برای مخاطب هاتون هم ارسال کنید . ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ

دعای کمیل با نوای شهید محمدرضا تورجی زاده التماس دعای فرج https://eitaa.com/joinchat/3251961856C6b3fac302c

روز بیست و هشتم: شهید ابراهیم تنیده🌷

صـــوت دعـــای نـــدبـــه👆👆👆 استاد محسن فرهمند 🌹 #دعای_ندبه 💚 چند صبح جمعه به انتظار او نخوابیده ای... #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج #امام_زمان

🎥رفاقت تا شهادت 💔😔 #شهید_یحیی_سنوار🥀 #شهید_اسماعیل_هنییه 🥀 #شهدا_را_یاد_کنیم_حتی_با_صلوات💔

شهید ابراهیم تنیده در سال ۱۳۴۶در روستای شمیل از توابع بخش مرکزی بندر عباس در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. وی در سایه پدری زحمتکش و پر تلاش و دامان پاک مادری فداکار پرورش پیدا کرد. شهید تنیده از آنجا که در همان دوران کودکی از هوش و استعداد فراوانی برخوردار بود در سن پنج سالگی وارد دبستان شد. .دوران ابتدایی را در زادگاهش به پایان رساند وجهت ادامه تحصیل به بندر عباس عزیمت و دوره راهنمایی را در مدرسه بیهقی و دبیرستان را در ابن سینا به پایان رسانید. و پس از آن وارد مرکز تربیت معلم شهید با هنر بندر عباس شد و موفق به اخذ مدرک فوق دیپلم و ابلاغ جهت تدریس در آموزش و پرورش گردید. اما شهید شروع کار را به بعد از عملیات کربلای ۴ یا ۵ واگذار نمود. سر انجام در عملیاتی که در منطقه ام الرصاص انجام شد.در تاریخ پنجم دی ماه ۱۳۶۵ به فیض شهادت نائل گردید. #شهدا_را_یاد_کنیم_حتی_با_صلوات #چله_شهدایی 🆔 https://eitaa.com/joinchat/4015129301C3baffd235a

🥀یحیی را دیدید؟ چفیه بر دوش سلاح در دست سینه خشاب برتن در ساختمان های رفح تن به تن با ارتش اسرائیل جنگید و مردانه شهید شد. مثل موش در پناهگاه نبود. تا رمق آخر ایستاد، حتی چوبی را پرت کرد با دستان بریده و سیم بسته....که بگویدحماس، مقاومت فقط یحیی نیست.. امید است ... ریشه است... راستش.... وقتی دیدم یحیی مثل یک قهرمان تا آخرین نفس و رمق و قطره خون ایستاد، قلبم از رفتنش گرفت ولی حتم دارم راه یحیی زنده است، درست مثل نامش. یحیی.... #یحیی_سنوار #سبک_زندگی_شهدا

برادرش مي گويد: ما خانه بسيار كوچكي داشتيم. او طوري رفتار مي كرد كه مراعات حال ما بشود،خيلي از كارهايش را خارج از خانه انجام مي داد. براي اينكه مزاحم نباشد شب ها مطالعه خود را بالاي پشت بام انجام مي داد و صبح ها خيلي زود از پشت بام پايين مي آمد تا اسباب ناراحتي همسايگان نشود. و هر غذايي كه درست مي كرديم، مي خورد و هر لباسي كه برايش مي خريدم، مي پوشيد. كمترين ايراد و بهانه اي نمي گرفت. به اندازه يك پدر براي من كه برادر بزرگ و سرپرست او بودم احترام قائل مي شد. #شهدا_را_یاد_کنیم_حتی_با_صلوات #چله_شهدایی 🆔 https://eitaa.com/joinchat/4015129301C3baffd235a

بچه ی سر براهي بود با اينكه خانه ما در محله دو هزار دستگاه بود و بچه هاي شرور زيادي داشت ولي جو محله كمترين اثري در رفتار او نداشت. درسش را بخوبي مي خواند و نيازي به مراقبت من نداشت. در فاميل ما كسي كه در رفتار و اخلاق شبيه او باشد يافت نمي شد. پدرم مي گفت اين اخلاق را خدا به او هديه كرده. كمتر بچه اي پيدا مي شد كه بدون مراقبت مستقيم پدر و مادر و به دور از چشمان آنها هم به فكر تحصيل باشد و هم رفتار نيكي داشته باشد و هم آداب مذهبي و ديني خود را انجام دهد.

او در انجمن اسلامي مدرسه عضو بود و در تهيه روزنامه ديواري و مقالات پيش قدم بود. فعاليت او در حزب جمهوري اسلامي نيز نشانگر علاقه او به انقلاب بود. او به كتاب و كتابخواني علاقه زيادي داشت. و آثار دكتر شريعتي و علامه مطهري و آيت ا… دستغيب را زياد مطالعه مي كرد. كتابخانه كوچكي را براي خود در خانه درست كرده بود. او كارهايش را با برنامه ريزي منظم انجام مي داد و براي تمام ساعات شبانه روز داراي برنامه از قبل طراحي كرده بود. ميعادگاه او و دوستانش بهشت زهرا بود، نماز جمعه او ترك نمي شد.

در كار خير پيش قدم بود و گروه هاي امربه معروف و نهي از منكر كه با بد حجابي و مفاسد اجتماعي مبارزه مي كردند شركت داشت. او در طول سال روزه مي گرفت و پيش از ماه رمضان به استقبال ماه مبارك مي رفت. شيفته شركت در دعا كميل و توسل بود. با وجود اينكه پدرش از مادر او جدا شده بود. در ايام فراغت به كمك پدر مي شتافت و در كارها به او كمك مي كرد. او در نامه هاي جبهه خود مكرراً برادران خود را به شركت در جلسات قرآن و انجام فرائض ديني مثل نماز و روزه سفارش مي نمود. و از آنها خواسته كه پشتيبان امام و انقلاب باشند. و احترام به پدر ومادر را داشته باشند.

شهيد ابراهيم در كنار فعاليت هاي مذهبي از ورزش نيز غافل نبود و به فوتبال علاقه زيادي داشت و مقداري از وقت خود را صرف بازي كردن مي كرد. او در كارهاي خانه به خانواده برادرش كمك مي كرد و مقداري از وقت خود را جهت مطالعه روزنامه هاي صرف مي كرد. او در خواندن نماز اول وقت اهتمام زيادي داشت.

مبارزه علیه رژیم ستمشاهی: با پيروزي انقلاب شور و حال عجيبي هم چون بقيه نوجوانان در ابراهيم ايجاد شد. او كه تازه از روستا به شهر آمده بود و در دوره راهنمايي تحصيل مي كرد همراه با برادر بزرگش در تظاهرات با شدت گرفتن فعاليت هاي ضد انقلابي گروه هاي منحرف چب مانند چريك هاي فدايي خلق، پيكار مجاهدين خلق و حزب توده با مطالعه كتب علامه مطهري خود را آماده پاسخ گويي به شبهات اين افراد نمود. خليل برادر او مي گويد: با هم به ساحل دريا محلي كه انواع و اقسام نشريات و كتب گروهك هاي منحرف عرضه مي شد مي رفتيم و بساط آن ها را به هم مي ريختيم و فرار مي كنيم. و گاهي خودش به تنهايي بساط آن ها را به هم مي ريخت و فرار مي كرد و بعضي اوقات اين عمليات به در گيري فيزيكي هم منجر مي شد. و براي آگاهي از انديشه هاي آنان به كتابخانه اي كه در چهار راه مرادي شهر بندرعباس كه متعلق به گروهگ حزب توده بود مي رفت و آن را به مركز فساد فكر و انديشه مي ناميد.

حضور در جبهه: دوران دبيرستان او مصادف با شروع جنگ تحميلي بود. او شيفته امام و انقلاب بود. وقتي صحبت هاي امام را از تلويزيون مي شنيد اشك از چشمانش جاري مي شد. امام تمام وجودش را تسخير كرده بود. شهيد ابراهيم بعد از گذراندن دوره ي آموزشي مقدماتي با کسب اجازه از مادرش در بیست و سوم خردادماه شصت و یک برای اولین بار به مدت 4 ماه عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. او 27 خرداد ماه 61 وارد اهواز می شود و به دشت آزادگان به محل استقرار تیپ ثارا… برده می شود و سپس به منطقه کوشک اعزام می شود و در قسمت حمل مهمات مشغول به خدمت می شود

او که در هنگام اعزام موفق به دیدن پدر و گرفتن رضایت نامه نشده بود در نامه اش به پدر خود می نویسد: پدر جان شاید بخواهید دلیل آمدن من به جبهه را بدانید. من نتوانستم در شهر بمانم و شاهد شهید شدن همه جوانان و دوستان و آشنایان باشم در صورتی که توانایی شرکت در جنگ را دارم لذا به بسیج مراجعه کردم و اعزام شدم و چون شما آن وقت راضی نبودید شما را با خبر نکردم و حال می خواهم این را بگویم که تنها چیز که مرا ناراحت می کند ناراضی بود شماست که انشاء ا… در جواب نامه رضایت خود را اعلام می کنید. یک ماه بعد مجدد عازم جبهه های نبرد شد. دفعه دوم و 6 ماه در جبهه ماند.