شط و قايق»
اينك او به وصال رسيده است اما خاطراتش زنده اند.
او به همراه دوستانش در فاو هستند.قرار است عملياتي در شط انجام گيرد.فرمانده عمليات با چند تن از رزمندگان سوار قايق مي شوند تابراي عمليات به آن طرف شط بروند.صداي علي به گوش مي رسد.با اصرار مي گويد مرا هم همراه خود ببريد.ولي فرمانده مي گويد:علي جان تو هنوز كوچكي بزرگتر كه شدي به روي چشم.
چه اتفاقي افتاده است.قايق روشن نمي شود.بار ديگر صداي علي مي آيد مراهم همراه خود ببريد تا قايق روشن شود.فرمانده در برابر حرفهاي او تسليم مي شود و به او اجازه مي دهد تا سوار قايق شود.با خوشحالي پا به درون قايق مي گذارد.خداوندا او كيست.با آمدنش به درون قايق، مشكل رفع مي شود و قايق حركت مي كند.او به همراه قايق رفت ولي ديگر برنگشت.انگار آن شط و قايق نيز مي دانستند كه خدا او را صدا زده است.
آن روزي كه خبر شهادتش را به ما دادند خيلي ناراحت شدم كه بهترين فرزندم را از دست داده ام ولي وقتي فكر كردم ديدم خدا چه قدر او را دوست داشته كه در اوايل نوجواني او را نزد خود برده است.دوازده روز در اهواز بود و 3 روز هم در بيمارستان بوشهر .سپس از آنجا پيكرش را به محل اعزامش خورموج بردند و از آن جا به محل سكونتش آوردند . با شهادت او ما فهميديم كه چقدر نسبت به اسلام ومملكتش حساس است البته اين حساسيت را قبلاً هم در رفتار و كرداش مي ديديم ولي با شهادتش عملاً عشق خود را ابراز كرد و ما هم ان شاءالله ادامه دهنده راه او و ديگر شهيدان هستيم.
وصیتنامه شهید:
بسم رب الرحمن الرحيم
با سلام و درود بر امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام امت خميني،و با سلام و درود بر شهيدان صدر اسلام از جنگ خندق تا كنون سخنم را آغاز مي كنم.
فَلٌيقاتل في سَبيل اللهِ اَلذينَ يَشرونَ الحَيوةَ الدٌنيا بالاخَِرةِ و مَنْ يٌقاتِل في سَبيلِ اللهِ فَيٌقْتَل او يَغْلِب فسوف نٌؤتيه اَجراً عظيماً. ( سوره نساء آيه 74 )
مقتول بشود اجر عظيم دارد غالب هم بشود اجر عظيم دارد و اجر عظيم باز در موقع غلبه براي كسي كه قتال في سبيل الله كرده همان آرزوي موت است.چون آرزو دارد از اين دنيا برود و در آن دنيا پرواز كند . و اين ها عجيب است بدن اين جا ، عمر اين جا است ولي وقتي آرزوي آخرت شده روح در آخرت پرواز مي كند.مادرم شيرت را حلالم كن و هر بدي كه به تو كردم مرا ببخش چون من شير تو را خوردم و تو شب ها و روز ها بيداري كشيدي تا مرا بزرگ كردي و به اينجا رساندي تا من به اسلام و ميهنم خدمت كنم.و پدر عزيزم از تو مي خواهم كه مرا ببخشي و مرا حلال كني.ديگر حرفي ندارم مرا در برازجان خاك نماييد.
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته.
سيد علي طاهري نژاد
9/5/64
طلبه شهید سید علی هاشمی: یازده هم مهر ۱۳۴۶، در شهرستان شیراز به دنیا آمد. پدرش سیدهاشم (فوت۱۳۵۸) راننده وانت بود و مادرش بی بی بتول نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیستم دی ۱۳۶۵، با سمت فرمانده گروهان جندالله در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای خلدبرین شهرستان یزد واقع است.
روحشان شاد و یادشان گرامی
#شهدا_را_یاد_کنیم_حتی_با_صلوات
#چله_شهدایی
🆔 https://eitaa.com/joinchat/4015129301C3baffd235a
💐آیین وداع پیکرهای مطهر ۹ تن از شهدای شناسایی شده پاسگاه ۱۸۱ شمسر
💠 هماکنون حضور خانوادهها در معراج شهدا
پنجشنبه ۴ بهمن
🌹اینجامعراجشهداست 👇
@tafahoseshohada
کتابی درمورد زندگینامه طلبه شهید سید علی هاشمی با عنوان درس آخر با مشخصات زیر به چاپ رسیده است :
نام کتاب: درس آخر
روایت زندگی و شهادت طلبه شهید فرمانده گروهان غواص سیدعلی هاشمی
سال چاپ : 1400قطع : رقعی (شومیز)آخرین چاپ : 1
ناشر : خط شکنان (وابسته به اداره کل حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان یزد)بهاهتمام : محمدهادی خسرویراد , محمدمهدی روحپرور