هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
حاج موسی بالافاصله پس از پیروزی انقلاب با همفکری دوستانش اقدام به تشکیل سپاه نمود و جبهه جدیدی را علیه گروهکها خان و فئدالها تدارک دیدیند او پاسدار شد و جان برکف خویش را وقف نظام انقلاب نمود.
شروع جنگ تحمیلی آغاز دورهای نوین از فعالیتهای مبارزاتی او را رقم زد؛ بادلی سرشار از شور و ایمان راهی عرصههای خون و حماسه گردید .حاج موسی که در اولین روزهای جنک در تبریز نزد ایت الله مدنی بود سراسیمه با حاج اسدی عازم اهواز شده و با دیگر دوستان و همرزمان تیپ المهدی را بنیان نهادند شهید حاج موسی لباس بسیجی پوشید و آماده جنگ با دشمن شد و در عملیاتهای متعددی ازجمله فتح المبین، طریقالقدس، محرم، رمضان، خیبر، کربلای 4و 5، ثامنالائمه و والفجر شرکت کرد و حماسههایی ماندگار از خود به یادگار گذاشت و در عمیاتهای متعددی نیز مجروح شد اما نگذاشت حتنی نزدیکترین افراد خانواده از این امر مطلع شوند تمامی بچه های جنگ مخصوصا لشکر المهدی حاج موسی را کاملا می شناختند و او را استاد اخلاق خویش می دانستند در امورات بیت المال بسیار حساس بود او که خانواده اش از اول شروع جنگ به اهواز برده بود حاضر نشد حتی برای یک بار از امکانات دولتی استفاده کند.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
حاج اسدی فرمانده لشکرالمهدی در این باره می گوید این شهید عزیز ما مظلوم و گمنام بود در عین اینکه تمام امور لشکر را به تنهایی می چرخاند اما هیچ جا حاضر نبود اسمی از ایشان برده شود وقتی ما از تبلیغات لشکر یک عدد فیلم ایشان را خواستیم اصلا وجود نداشت.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
محمد رضا سطوتی از همرزمان شهید – میگوید:,
از بهترین خاطراتی که من از شهید رضازاده دارم و هیچ وقت فراموش نمی کنم در طول مدت آشنایی که با ایشان داشتیم روزهای دوشنبه و پنج شنبه یک روز روزه می گرفتیند من یاد ندارم که یک شب نماز ایشان ترک شده باشد حتی شبهای عملیات یادم هست در شب عملیات کربلای 5 در شلمچه زمانیکه عملیات در حال شروع بودذ ایشان بالای سنگر رفته بود در نزدیکیهای خط بر روی خود پتو کشیده بود و مشغول نماز خواندن بود و مشغول نماز خواندن بود از همه مهمتر اینکه با زبان روزه در عملیات والفجر 10 به شهادت رسیدند زمانیکه شهید شد روزه بود
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
سرانجام حاج موسی رضازاده در اسفندماه سال ۱۳۶۶ با سمت معاونت لجستیکی لشکرالمهدی (عج) پس از عمری تلاش و مبارزه، در عملیات والفجر ۱۰ براثر استنشاق گازهای سمی به آرزوی دیرینه خویش نائل گردید و شهادت را عاشقانه در آغوش کشید.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
🌱گفتم: «محسن جان! دیر میای بچهها نگرانتن». لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: «هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم».
🔖معنای این حرفش رو زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی نتانیاهو توئیت زد و برای یهودیها شنبه خوبی را آرزو کرد
از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخری زاده
(خاطرات همسر شهید)
🕊هفتم آذر سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید محسن فخری زاده
🌺هدیه به روح مطهر ایشان صلوات🌺
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
بازگشت پیکر مطهر ۸ شهید مدافع حرم به کشور
اداره ایثارگران کل سپاه:
🔹پیکر مطهر هشت شهید مدافع حرم از استان های تهران، گلستان، کرمانشاه، قزوین و گیلان ازطریق تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک نور دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله سپاه شناسایی، تأیید و به میهن اسلامی بازگشته است.
🔹پیکر مطهر این شهدای عزیز برای طواف و زیارت حرم مطهر امام رضا(ع) عازم مشهد مقدس خواهد شد و پس از طواف در ضریح مطهر امام هشتم توسط خادمان آن آستان مقدس به زادگاه خویش رهپسار خواهند شد.
کانال شهید علی آقا عبداللهی 👇
@shahidaghaabdoullahi
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
فرازی از وصیتنامه سردار شهید اسلام قائممقام لجستکی لشکرالمهدی حاج موسی رضازاده:,
ای امت مسلمان!
ما از جان خود سیر نیستیم و آرزو داریم که در تمام جبهه بهویژه در رکاب حضرت امام زمان (عج) زنده بوده و بجنگیم ولی در این موقعیت که ناموس و مملکت و قرآن ما به مخاطره افتاده بر ما واجب میشود که از شرف و حیثیت و مملکت اسلامی خود دفاع نمائیم.
ای خواهر و ای برادر:
برایم گریه نکنید و اشک نریزید پیراهن سیاه نپوشید زیرا برای اینها کشته نشدهام برای بقای اسلام و برای بیداری بیخبران و بیخردان کشته شدهام و برای رضای خدا جان خویش را میدهم و از خداوند میخواهم که بما اجری دهد و به فرزندانم سفارش میکنم که:
رهبر عزیزم را تنها نگذارید و برای رسیدن به پیروزی نهائی از هیچ کوششی دریغ ننمائید.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
🌱شهیدی که حضرت زینب سلام الله علیها را در بیداری دید.
شهید مدافع حرم محمد علی حسینی
شهید هجده ساله ای که هر چه اصرار می کرد مادرش اجازه نمی داد به سوریه برود.
به بهانه خرید برای منزل از برادرش پول گرفت و تصمیم گرفت برای رفتن به سوریه فرار کند و از تهران اعزام شود.
در حین فرار توسط مأمورین ایست و بازرسی مهریز مورد تعقیب می گیرد.
🔸در دل شب به بیابان می زند و راه را گم می کند.
🟢بانویی نقاب به چهره را می بیند شوکه می شود آستین پیراهن دست راستش را می گیرد چند قدمی همراهش می آید و به او می گوید؛
پسرم برگرد مادرت را راضی کن به ما می رسی.
شهیدی که در ماه محرم به دنیا آمد و در هفتمین روز ماه محرم در سوریه به شهادت رسید و مزارش در گلزار شهدای کرمان واقع شده است.
راوی مادر شهید محمد علی حسینی
شهید #محمد_علی_حسینی🌷
@chelle_shohadaii
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
خواهر شهید مدافع حرم محمدعلی حسینی و همسر شهید مدافع حرم محمدنبی محمدی: از دیدارم با شهید حاجقاسم سلیمانی میگویم بعد از شهادت همسرم سال 97 دیداری با ایشان در بیتالزهرای کرمان داشتم آنجا یک مشکلاتی داشتم که با ایشان در میان گذاشتم، حاجقاسم گفت الان اینجا مراسم هست انشاءالله از روی فرصت انجام میدهم.
حاجقاسم دو روز بعد از دهه فاطمیه که تمام شد به من زنگ زد و گفت: دخترم کجایی من که همان روز ساعت هشت به مشهد رسیده بودم و حرم امام رضا(ع) بودم، گفتم من حرم هشتم هستم، گفت: خوش به حالت برای من هم دعا کن شهید بشوم چون دعای خانواده شهدا میگیرد و من هم همین دعا را برای ایشان کردم و سال 98، حاجی به آرزویش رسید.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
برادرم اولین شهید مدافع حرم کرمان هست سال 94 قبل از اینکه به سوریه اعزام شود، خیلی دوست داشت برای دفاع به حرم حضرت زینب (ع) برود، هر کاری میکرد، نمیشد و مادرم رضایت نمیداد چون کوچکترین فرزندش بود، چون اتباع هستیم برای مسافرت باید برگ تردد داشته باشیم بردارم بدون کارت تردد به ترمینال رفته بود و با اتوبوس به سمت تهران، ما خبر نداشتیم پلیس راه مهریز به خاطر اینکه برگ تردد نداشته، فرار میکند و در شب تاریک در بیایان گم میشود. خودش میگفت: من در تاریکی شب گم شدم، بعد یک خانم نقاب بر چهرهای را دیدم که آستین لباس دست راستم را گرفت و گفت، برو مادرت را راضی کن بعد به ما میرسی. بعد از یک هفته که به خانه آمد رضایت مادرم را گرفت و برای دفاع اعزام شد و سه ماه بعد در محرم 94 به شهادت رسید.
هدایت شده از 🌷با شهدا تا ظهور🌷
یک جمله زیبایی داشت برادرم و میگفت، شیعه برای دفاع از ناموس پیامبر (ص) و امام علی (ع) مرز جغرافیا و کشور نمیشناسد فقط اسلام و مسلمان باشد برای کمک هم باید بروند.
همسرم هم همین اعتقاد را داشت و بعد از شهادت برادرم برای دفاع راهی حرم حضرت زینب (س) شد و او هم بعد از یک و نیم سال دفاع از حرم به شهادت رسید و اعتقادش این بود که اگر صدای مظلومی را شنیدی باید برای دفاع حاضر شوی.