خواهر شهید مدافع حرم محمدعلی حسینی و همسر شهید مدافع حرم محمدنبی محمدی: از دیدارم با شهید حاجقاسم سلیمانی میگویم بعد از شهادت همسرم سال 97 دیداری با ایشان در بیتالزهرای کرمان داشتم آنجا یک مشکلاتی داشتم که با ایشان در میان گذاشتم، حاجقاسم گفت الان اینجا مراسم هست انشاءالله از روی فرصت انجام میدهم.
حاجقاسم دو روز بعد از دهه فاطمیه که تمام شد به من زنگ زد و گفت: دخترم کجایی من که همان روز ساعت هشت به مشهد رسیده بودم و حرم امام رضا(ع) بودم، گفتم من حرم هشتم هستم، گفت: خوش به حالت برای من هم دعا کن شهید بشوم چون دعای خانواده شهدا میگیرد و من هم همین دعا را برای ایشان کردم و سال 98، حاجی به آرزویش رسید.
برادرم اولین شهید مدافع حرم کرمان هست سال 94 قبل از اینکه به سوریه اعزام شود، خیلی دوست داشت برای دفاع به حرم حضرت زینب (ع) برود، هر کاری میکرد، نمیشد و مادرم رضایت نمیداد چون کوچکترین فرزندش بود، چون اتباع هستیم برای مسافرت باید برگ تردد داشته باشیم بردارم بدون کارت تردد به ترمینال رفته بود و با اتوبوس به سمت تهران، ما خبر نداشتیم پلیس راه مهریز به خاطر اینکه برگ تردد نداشته، فرار میکند و در شب تاریک در بیایان گم میشود. خودش میگفت: من در تاریکی شب گم شدم، بعد یک خانم نقاب بر چهرهای را دیدم که آستین لباس دست راستم را گرفت و گفت، برو مادرت را راضی کن بعد به ما میرسی. بعد از یک هفته که به خانه آمد رضایت مادرم را گرفت و برای دفاع اعزام شد و سه ماه بعد در محرم 94 به شهادت رسید.
یک جمله زیبایی داشت برادرم و میگفت، شیعه برای دفاع از ناموس پیامبر (ص) و امام علی (ع) مرز جغرافیا و کشور نمیشناسد فقط اسلام و مسلمان باشد برای کمک هم باید بروند.
همسرم هم همین اعتقاد را داشت و بعد از شهادت برادرم برای دفاع راهی حرم حضرت زینب (س) شد و او هم بعد از یک و نیم سال دفاع از حرم به شهادت رسید و اعتقادش این بود که اگر صدای مظلومی را شنیدی باید برای دفاع حاضر شوی.
شهیده عصمت هوشیاری
فرزند محمدعلی
تولد:1319
شهادت:1361
این شهیده ی بزرگوار از اهالی دارالعباده ی ایران شهر یزد بودند و به طور مستمر در تجمعات انقلابی و اسلامی از جمله نماز جمعه ی یزد که به امامت آیت الله صدوقی در مسجد ملا اسماعیل برگزار می شد حضور داشتند
در صبحگاه۱۱ تیر ماه سال 1361 که مقارن با ۱۰ رمضان سال1402بود طبق روال هر جمعه به سمت مسجد ملا اسماعیل به حرکت در آمدند و نماز را پشت سر آیت الله صدوقی اقامه کردند پس از اقامه ی نماز عصر به سجده ی شکر رفته بودند که صدای انفجار از قسمت مردانه به گوش رسید(۱)و صدای هیاهو تمام مسجد را پر کرد و این بانو ی بزرگوار دیگر سر از سجده بلند نکرد و در همان حال به همراه سه بانوی دیگر و آیت الله صدوقی به درجه ی رفیع شهادت نائل آمدند .
#چله_شهدایی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#مولایمن
🍁پاییــــز و غمِ هجـــرِ تو افـزون شده برگرد
چون بـرگِ خـزان دیده دلم خون شده برگرد
🍁لیــــلای پریشــان شده در قـامت این باغ
حـــالات رُخم چون رخ مــجنون شده برگرد...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات