پدر خوش اخلاق و قدردان
فاطمه از خوبی های پدر می گوید:
پدرم در زندگی بسیار مهربان، خوش اخلاق و قدردان زحمت های مادرم بود، با این که زمان های کوتاهی در خانه بود ولی در کارهای خانه به مادرم و حتی ما (۲دختر) خود کمک می کرد من و خواهرم هر ۲ متاهل هستیم وقتی به خانه پدری مان می آمدیم می خواستیم کمک مادر خود ظرف بشوییم پدرم اجازه نمی داد، خودش ظرف ها را می شست. علاقه به مشارکت و همکاری و همراهی از خصوصیات اخلاقی و همیشگی پدرم بود.
درس زندگی به ما می داد
وی با اشاره به نکته سنجی و دقت شهید بیان کرد:
پدرم در روز تولد حسین از سوریه تماس گرفت، تولدش را به وی تبریک گفت. پدرم به فرزندان خود اهمیت می داد، درس زندگی و رفتار درست را بیش ازحرف زدن با عمل به ما یاد می داد.
پدرم می گفت: «فاطمه دنیا مثل قطار است فرض کن فقط چهار ساعت در کوبه قطار هستی برای این چهار ساعت کوپه را تزیین می کنی، دخترم دنیا این چنین است ما باید برویم، سعی کن، سرگرم دنیا و مسائل دنیایی آن نشوی و برای زندگی که باقی و جاویدان است کار انجام بدهی و براستی پدرم خود این گونه زندگی کرد. پدرم هیچ گاه اسیر مادیات و تعلقات دنیایی نشد؛ از نعمت های الهی بهره می برد و تلاش می کرد، ولی وابسته و دل بسته به دنیا نبود.
قصه سوریه و شهید جمالی
«مریم جمالی» همسر شهید جمالی قصه راهی شدن شهید جمالی به جبهه سوریه را تعریف میکند: «فروردین سال ۱۳۹۲، ایام فاطمیه بود. محمد مثل هرسال مهمانخانه حاج قاسم شده بود. حاج قاسم در ایام فاطمیه روضه میگرفت و خودش بهرسم مهماننوازی همیشه جلوی در خانه میایستاد. بهمحض اینکه محمد و حاج قاسم یکدیگر را در آستانه در خانه میبینند گل ازگلشان میشکفد و محمد از دلتنگیهایش میگوید و حاج قاسم از حال و هوای جبهه سوریه برایش تعریف میکند. محمد همان موقع داوطلب رفتن به سوریه میشود و حاج قاسم قبول میکند.
وقتی به من گفت؛ میخواهم به جبهه سوریه بروم چهارستون تنم به رعشه افتاد. گفتم محمد جان تو دینت را ادا کردهای.
من گفتم؛ اما او نشنید. آنقدر عشق به رفتن داشت که همان لحظه فهمیدم نباید مانعش شوم. مثل همه آن سالهایی که محمد مشغول دفاع از کشور بود و بعدها مشغول مبارزه با اشرار.
حاج قاسم هم دیگر راضی به رفتنش نبود
مریم جمالی از همسرش میگوید که حالا ۷ سال و اندی از فراغش میگذرد: «اولین بار که اعزام شد ۶۰ روز در سوریه بود از او بیخبر نبودیم؛ اما هیچکسی نمیدانست که محمد کجا رفته. اوایل درگیریها در سوریه بود و مردم از مبارزه در جبهه بیرون از مرز بی خبربودند.
آمده بود مرخصی. فقط ۱۵ روز ماند. بازهم قصد رفتن کرد. بچههایمان مانعش شدند. راستش من هم خیلی بیتابش بودم؛ اما او دلش در سوریه در حرم بیبی زینب جامانده بود. شنیدم حاج قاسم هم راضی به رفتنش نیست و محمد مرتب به او اصرار میکرد که اجازهنامه را صادر کند. بالاخره حاج قاسم راضی شد. خانوادگی تا فرودگاه بدرقهاش کردیم به بچهها گفتم بیتابی نکنید بگذارید در آرامش برود.۴ روز از رفتنش نگذشته بود که خبر شهادتش را آوردند.
پسر خلف مادر بود
«علی جمالی» برادر محمد جمالی توضیح میدهد: «آخرین بار که برای خداحافظی با مادرمان به شهربابک آمده بود همه کارهای خانه را برای مادرمان انجام داد. آشپزخانهاش را تمییز کرد البته همیشه همینطور بود. اجازه نمیداد مادرمان بهزحمت بیافتد همیشه میگفت: «ننه! یک آبگرمو درست کن و خودت رو بهزحمت نینداز» غروب همان روز خداحافظی کرده بود و تا سر کوچه رفته بود؛ اما انگار دلش همان موقع تنگشده باشد، از همان سر کوچه برگشته بود تا خداحافظی دلچسبتری با مادر داشته باشد. همان آخرین خداحافظیاش با مادر بود.»
اولین شهید مدافع حرم کرمان
«وقتی خبر شهادتش را آوردند میدانستیم که به آرزویش رسیده؛ اما ما چه میکردیم بادلی که هرلحظه برایش بیشتر میتپید. گفتند در اردوگاهی که برپا کرده بودند به شهادت رسید. تنها با شلیک یک گلوله بر سرش. محل اردوگاهشان فاصله چندانی با نیروهای دشمن نداشت. برای اینکه استتار کنند چادرهایی را آویزان کرده بودند. انگار صبح اول صبح برادرم برای سرکشی وارد محوطه میشود ازآنجاکه قد و قامت بلندی داشت یکلحظه سرش از استتار چادرها بالاتر آمده بود و همان موقع مورد اصابت گلوله دشمن قرارگرفته بود.»
19.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادگار انگشتر
وقت خاکسپاریاش تنها شخصی که میتوانست قلب اعضای خانواده را آرام کند خودش را بهموقع رساند. حاج قاسم را میگویم. بالاسر قبر ایستاده بود تا پیکر شهید محمد جمالی همراه با مشایعتکنندگان وارد مزار شهدای کرمان شود.
حاج قاسم، جیبهایش را وارسی کرد انگار به دنبال خاک تربت میگشت. کُتش را درآورد، کفشهایش را هم. وارد قبر شد. از همان پایین جمعیت را کنترل میکرد. تابوت شهید به قبر نزدیک شد. تابوت را کنار قبر روی زمین گذاشتند. جمعیت به سمت قبر هجوم میآورد. فرمانده اینجا هم فرمانده بود. یککلام فریاد زد: «عقب بایستید تا خانواده برای آخرین دیدار با عزیزشان جلو بیایند» حرفش تمام نشده بود که در آن جمعیت کوچهای باز شد تا دخترها، تنها پسر، همسر و مادر شهید جمالی برای آخرین وداع جلو بیایند. حاج قاسم اجازه نداد هیچ شخص دیگری وارد قبر شود در لحظههای آخر حاج قاسم و شهید برای چنددقیقهای تنها بودند.
فارغ از همهمه بالای قبر انگشتر رهبری را بر انگشت شهید جمالی به یادگار گذاشت و خاک تیمم را بر دهانش ریخت. حالا همانطور که خواسته بود مراسم انجامشده بود و حاج قاسم با رفیق دیرین خود خداحافظی کرد.
مراسم چهلم و غریبی خانواده
علی جمالی از مراسم چهلم میگوید «از شهادت تا چهلم یکعمر گذشت. مراسم چهلم در مسجد برگزار میشد. بیشتر از همه جای حاج قاسم خالی بود. توقع نداشتیم که در مراسم چهلم شهید هم حاضر شود. حاج قاسم فرمانده سپاه قدس بود و در شرایط بود که تحرکات دشمن در خارج از مرزها روزبهروز بیشتر میشد؛ نبودش را درک میکردیم؛ اما انگار صاحبعزا نبود که دلداری بدهد فرزندان شهید را و قربان صدقهشان برود. اواخر مجلس بود که دیدم حاج قاسم مثل همه مردم عادی گوشه مسجد نشسته است. حضورش مثل آب روی آتش بود قلبمان را آرام کرد. او همیشه مردمدار بود و تا آخر رفاقت کنار شهید جمالی ایستاد.»
بانوي شهيده ثريا تشكيلي، فرزند حسين، در روز بیست و یکم بهمن ماه 1309 در خانواده اي متوسط و مذهبي در شهر تاریخی «یزد»به دنيا آمد.
ثريا در سن 11 سالگي هرگز به مكتب خانه نرفت اما نزد پدرش در حد قرائت قرآن و سواد خواندن و نوشتن تلمذ نمود.
او در سنين جواني به عقد ازدواج دائم يكي از اقوام نسبي(پدري) خود درآمد.( ازدواج نمود)
آن بانوي شهيده خانه دار و داراي 3 فرزند پسر و 2 فرزند دختر بود.
سرانجام در مورخه یازدهم تیر ماه سال 1361 در حال اقامه نماز در جریان بمب گذاری تروریستی عناصر ضد انقلاب که به قصد ترور آیت الله شهید شيخ محمد صدوقی (رض)- عالم مجاهد و سومین شهید محراب - در مسجد ملا اسماعیل یزد صورت گرفت به همراه چهارتن دیگر از مردم بی گناه و نمازگزار به فیض شهادت رسید.
آن بانوی شهیده در زمان شهادت 52 سال داشت و در گلزار شهدای خلد برین شهرستان یزد به خاک سپرده شد.
استغفار 08.mp3
6.81M
#استغفار ۸ 📿
استغفار، یه پاک کُن برای ماست!
با این تفاوت، که پاککنهای مادی، در اثر استفادهی زیاد، کوچیک میشن و بعد هم تموم...
اما هر چی از این پاککن استغفار بیشتر توی روز استفاده کنیم،
اُنسمون باهاش بیشتر میشه، و خاصیت تطهیرکنندگی و معطرکنندگیاش قویتر.
https://eitaa.com/aynarajabbiyune
monajate_amir_almomenin_tarjomeh.pdf
493.2K
📝متن مناجات امیر المومنین علی علیه السلام در مسجد کوفه
#پی_دی_اف #متن
ایام ولادت #امام_علی
https://eitaa.com/aynarajabbiyune
🔴شب پانزدهم رجب و روز آن، يكي از شب ها و روزهاي مهم سال است و براي عبادت پيشگان و عارفان، از ايام ويژه سال به حساب مي آيند.
درهاي رحمت الهي در اين شب و روز بر روي خلق گشوده مي باشد و راه ها و درهاي غضب الهي و بدفرجامي، بسته و يا بسيار كم رمق مي باشد.
نبي مكرم اسلام(ص) درباره عظمت شب نيمه رجب فرمود: اذا كان ليله النصف من رجب امر الله تعالي خزان ديوان الخلائق و كتبه اعمالهم، فيقول لهم: انظروا في ديوان عبادي و كل سيئه و جدتموها فامحوها و بدلوها حسنات.
يعني: هرگاه شب نيمه رجب فرار رسد، خداوند سبحان به خزانه داران و كاتبان اعمال بندگان دستوري مي دهد و به آنان مي فرمايد: در دفتر اعمال بندگان من نگاه كنيد، هر گناه و بدي در آن ديديد، در اين شب آن ها را محو كرده و تبديل به حسنات نماييد.
درهاي رحمت الهي در اين شب و روز بر روي خلق گشوده مي باشد و راه ها و درهاي غضب الهي و بدفرجامي، بسته و يا بسيار كم رمق مي باشد
هم چنين آن حضرت درباره روزه گرفتن روزهاي 13، 14 و 15 و اقامه نماز و تهجد (نمازشب)در شب هاي آن بسيار تأكيد نمود و براي آن ثواب فراواني بيان كرد.
❌امشب رو دریابیم👌
#ماه_رجب
#نیمه_رجب
https://eitaa.com/aynarajabbiyune
Shab14Ramazan1399[01].mp3
22.59M
❧🔆✧﷽✧🔆❧
🔺#دعای_مجیر
که بیشتر #ایام_البیض
(۱۵،۱۴،۱۳ماه)خوانده میشود
📌 حاج میثم مطیعی
مناجات دعا
مداحی
اعمال #ماه_رجب
🔴 فضیلت گریه بر مصیبت های #حضرت_زینب س
🔻قالَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ:
🔹من بَكى عَلى مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَينَبَ بَنتِ عَلِيٍ عليهاالسلام) كانَ كَمَن بَكى عَلى أخَوَيهَا الحَسَنِ و الحُسَينِ (عليهماالسلام)
🔸هر كس بر مصيبتهاى اين دختر [زينب عليهاالسلام] بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانش، حسن و حسين عليهماالسلام گريسته باشد.
📚 وفيات الأئمه، ص ۴۳۱
#وفات_حضرت_زینب س
875_267.mp3
819.7K