eitaa logo
``کیمسوفیا``
82 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
273 ویدیو
4 فایل
ما؟ کاشفان قتل: کیمیاگرِ شکسته و فیلسوفِ مجنون♥️🌱 منطق حکم میکند که ما به همه مظنون باشیم مگر اینکه دلایل قانع کننده ای وجود داشته باشد که بی گناهیشان را ثابت کند. _هرکول پوآرو🔍
مشاهده در ایتا
دانلود
خب سلام✨ آدامس نعنایی میل دارید؟ اورانیا هستم. (Urania و با تلفظ انگلیسی یورِینیا) و خب به نعنا هم ملقب هستم. میتونین رین صدام بزنید، یا رینی یا اورانیا یا نعنا. هر چی میلتون هست. (که میبینم نعنا بیشتر میل میکنید.) کیمیاگر شکسته که تو بیو اومده بنده هستم علاقمند به شیمی، فیزیک کوانتوم، نجوم و کیهانشناسی، ژنتیک و رنگ آبی. پروفسور کیمیاگری هاگوارتز (اره جون خودم) تایپ intj که بین دوستاش درصد f بالایی داره. سوالی دارید عزیزان؟
هدایت شده از مرگ در میانِ ابرها؛
زحمت چیه تقدیمیمو زود بدید من برم😭😂
``کیمسوفیا``
زحمت چیه تقدیمیمو زود بدید من برم😭😂
عجله نداریمااا😂 امروز چند تیره هر چندم که هست من و میلی شنبه تقدیمی میذاریم.
آفرین شرلوک هلمز رو انگلیسی بخونین زبانتون تقویت بشه یه چاشنی فیزیکم بغلش بزارید این ترکیب عالی را بزنین بر بدن تا حال بیاید👌
هدایت شده از مرگ در میانِ ابرها؛
به هرحال بنده منتظرم😔😂
``کیمسوفیا``
✉️ یه معرفی از خودتون میدین؟ #الکترون
سلام. من میلی هستم از نوع سوجی. میلی بودنم دلیل خاصی نداره ولی خب سوجی اینه. بی نهایت t هستم، ولی به intp بودنم خیلی ایمان ندارم✔️. من عاشق کتاب، فلسفه، قتل(ژانرش😉)، آهنگام و روانشناسی هستم. یه روزی هدفم اینه که بتونم خودم رو درک کنم(رینی میدونی چرا؟).
هدایت شده از شب های روشن در علفزار🐦‍⬛.
ویلهلمینا اسم قشنگیه
آره دقیقا به خاطر همین برش داشتم😭. واقعا قشنگ بود خب. جوگیر هم خودتونید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرات گاهی تیر تر از چاقو، گاهی لطیف تر از برف تازه. تناقضش بخاطر تفاوت آدم ها و حس های توشه.
آزادی باید آزاد کننده باشد؛ ولی این بدان معنا نبود که نمیتوانست آزار دهنده باشد. _بازی های میراث
عزیزم تو زیبایی. زیباتر از هرکسی که تا حالا زندگی کرده. یا اونی که صرفا زنده بوده ولی قشنگ بوده. روح بخشی تو از نقاشی ها هم بیشتره. تو قدرتشو داری که دست های یخ زده‌م رو گرم کنی. یا آتیشم بزنی. تو قدرتشو داشتی. الان نه. چون عزیزم تو مردی. تو همون خونه ای که قاب عکست بزرگ توش آویزون بود کشتمت. تو و اون لباس های کرمت و نگاه های بی پناهت در عین پناه بودن. تو و همه‌ی دلایلم برای زندگی تو همون خونه سوختید. حالا من از بند عشق آزادم و عشق از بند من. من لکه‌ی ننگ عشق هستم. یا بودم. چون دیگه عاشق نیستم. عشق من لای شعله های محبتم سوخت و از من سابقی که با لطافت ساخته بود اثری نمونده. این خداحافظی رو به جفتمون بدهکارم. پس شاید وقتشه: خداحافظ عزیزم.