eitaa logo
کیمسوفیا ``
55 دنبال‌کننده
1هزار عکس
204 ویدیو
3 فایل
ما؟ کاشفان قتل: کیمیاگرِ شکسته و فیلسوفِ مجنون♥️🌱 منطق حکم میکند که ما به همه مظنون باشیم مگر اینکه دلایل قانع کننده ای وجود داشته باشد که بی گناهیشان را ثابت کند. _هرکول پوآرو🔍
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دایناسور؛
✨صدای خش خش برگ میده وضعیت هوش و استعداد کلامی:
حالا: رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود
صدای افتادن دونه های تسبیح س س س س س س
الان بابام با دیوان حافظ اومد خونه😭😭😭✨✨✨✨ دیگه تنها چیزی که از این دنیا میخوام شاهنامه هست ( و تاریخچه مختصر زمان هاوکینگ و ابر فضای میچیو کاکو و شیمی عمومی سیلبربرگ . سولمونز و پتروچی و ....)
چیزی که میخوام باشم
کیمسوفیا ``
صدای افتادن دونه های تسبیح س س س س س س
ادبیات جادویی ترین و معجزه‌آفرین ترینه
خاموشم اما دارم به آواز غم خود می دهم گوش وقتی کسی آواز می خواند خاموش باید بود غم داستانی تازه سر کرده ست اینجا سراپا گوش باید بود درد از نهاد آدمیزاد است! هوشنگ ابتهاج
در مورد سوجی بگم،و معنی‌ش؛ که چرا من سوجی‌م به نحوی.
سوجی یعنی مجنون. حیران و دیوانه. اما نکته‌ش اینه که کلمه خاصیه. توی کتاب مورد علاقه‌م اومده. خیلی برام خاطره‌انگیزه که با این خودم رو خطاب کنم.
کتاب سمفونی مردگان مورد علاقه‌مه. یک کتاب توی فضای مرده کهنه و سرد. اما بی‌نهایت جذاب.
پیچش داستانی،شخصیت پردازی، توصیف داستان و سیر تحول آدم‌هاش رو خیلی دوست داشتم.
پایانش حقیقی و مبرهن بود، از همون اول. ولی بازم خواستمش. و به‌هرحال برام به شدت جذاب بود.
چیزی که خیلی خاصش میکنه به نظر من همون حالت پازل بودنشه. شما حس میکنی همه‌ی داستان رو فهمیدی و دیگه میدونی، اما تادا! یهو میفهمی سر کاری. تیکه هایی که به زور چفتشون کرده بودی میپرن بیرون و به زیبایی دوباره توی جای خودشون قرار میگیرن. آیا این بار درست چیده شدن؟
اول که خوندنش تموم شد گفتم اَه. چه چرت بودا. بعد یه لحظه بهش فکر کردم و اجازه دادم ذهنم به به سفر وسط متن داستان بره. بعد شیرینی‌ش به عمق جونم انگار نشست.
کیمسوفیا ``
من بدون اینکه سنی ازم بگذره تحمل این چیزها رو ندارم آقای اورخانی✨.
خلاصه که کتاب جذابیه. این یکی از تیکه هاش که قبلا فرستادم.
مرا آتش زد و از من دوری کرد که نسوزد !
دریا شود آن رود که پیوسته روان است هوشنگ ابتهاج
کوچ تا چند؟ مگر می شود از خویش گریخت بال تنها غم غربت به پرستوها داد فاضل نظری