شیمی پورشمس
علامه حسن حسن زاده آملی متولد اواخر سال ۱۳۰۷ در قریه ایرا بخش لاریجان شهرستان آمل است ، ایشان عارف ،
🔹️یکی از اساتید ریاضی دانشگاه تهران نقل میکرد:
قرار بود جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در کنفرانسی بین المللی به یکی از کشور های غربی برن🙂
وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه روحانی تو هواپیماست.😒🛫
به خودم گفتم بفرما اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمیکنن.😤
رفتم پیشش نشستم بهش گفتم : حاج آقا اشتباه سوار شدید مکه نمیره😐🕋
گفت: میدونم
گفتم: حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی شما اشتباهی نیاین😕
گفت : میدونم
دیدم کم نمیاره😏
جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش ، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید.
اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید ، برگه رو بهش دادم و خوابیدم.😎🤓
از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه مینویسه🤣
گفتم : حاجی عجله نکن اگه بعدا هم حلش کردی من دکتر فلانی هستم از دانشگاه تهران. جوابشو بیار اونجا بده😂
دوباره خوابیدم😴
بیدار که شدم دیگه نمی نوشت ، گفتم چی شد؟🤔
📝برگه رو بهم داد و گفت:
سوالت چهار راه حل داشت سه راه حل نوشتم و اون راهی هم که ننوشتم بلد بودی😳
شوکه شده بودم😳😥
ادامه داد : این هم مساله منه اگر تونستی حلش کنی من حسن زاده آملی هستم از قم😨
بعدها فهمیدم که به ایشون لقب ذوالفنون را دادند و ایشان در تمامی علوم صاحب نظر بود😶
تا جایی که دورانی که پا تو سن نذاشته بود در هفته روزی یکبار عده ای از پروفسور های فرانسه و سایر کشور های اروپایی برای کسب علم و ریاضی و نجوم خدمت ایشان میرسیدند.
شیمی پورشمس
علامه حسن حسن زاده آملی متولد اواخر سال ۱۳۰۷ در قریه ایرا بخش لاریجان شهرستان آمل است ، ایشان عارف ،
عاشقانه های الهی نامه #علامه_حسن_زاده_آملی :
الهی! از من آهی و از تو نگاهی
الهی، به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده!
الهی، راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهی، «یا مَن یَعفو عن الكثیر و یُعطی الكثیرَ بالقَلیل»، از زحمت كثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده!
الهی، سالیانی میپنداشتم كه ما حافظ دین توایم، «استغفرك اللهمّ». در این لیله الرغائب 1390 فهمیدم كه دین تو حافظ ماست، «أحمدك اللهمّ»!
الهی، چگونه خاموش باشم كه دل در جوش و خروش است، و چگونه سخن گویم كه خرد مدهوش و بیهوش است.
الهی، ما همه بیچارهایم و تنها تو چارهای، و ما همه هیچ كارهایم و تنها تو كارهای.
الهی، از پای تا فرقم، در نور تو غرقم. «یا نورَ السموات و الأرض، أنعمتَ فَزِدْ»!
الهی، وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و كتابم حجابم!
الهی، چون تو حاضری چه جویم، و چون تو ناظری چه گویم.
الهی، چگونه گویم نشناختمت كه شناختمت، و چگونه گویم شناختمت كه نشناختمت.
الهی، چون عوامل طاحونه، چشم بسته و تن خستهام؛ راه بسیار میروم و مسافتی نمیپیمایم. و ای من اگر دستم نگیری و رهاییام ندهی!
الهی، خودت آگاهی كه دریای دلم را جزر و مدّ است؛ «یا باسط» بسطم ده، و «یا قابض» قبضم كن!
الهی، دست با ادب دراز است و پای بیادب؛ «یا باسطَ الیَدَیْنِ بالرَحمه، خُذ بِیَدی»!
الهی، بسیار كسانی دعوی بندگی كردهاند و دم از ترك دنیا زدهاند، تا دنیا بدیشان روی آورد، جز وی همه را پشت پا زدهاند. این بنده در معرض امتحان درنیامده شرمسار است، به حقِّ خودت «ثَبِّت قلبی علی دینك!»
الهی، ناتوانم و در راهم و گردنههای سخت در پیش است و رهزنهای بسیار در كمین و بار گران بر دوش. «یا هادی، اهدنا الصراطَ المستقیم،صراطَ الّذین أنعمتَ علیهم غیرِ المغضوبِ علیهم ولاالضّالّین!»[1]
الهی، از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمندهام، از انس و جان شرمندهام، حتی از روی شیطان شرمندهام، كه همه در كار خود استوارند و این سست عهد، ناپایدار.
الهی، رجب بگذشت و ما از خود نگذشتیم، تو از ما بگذر!
الهی، عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید كرد؟
الهی، عارفان گویند «عَرِّفنی نفسَك»، این جاهل گوید «عَرِّفنی نفسی!»
الهی، اهل ادب گویند به صدرم تصرفی بفرما، این بیادب گوید بر بطنم دست تصرفی نه!
الهی، در راهم، اگر دربارهام گویی «لمْ نَجِدْ له عَزْماً»[2] چه كنم؟
الهی، آزمودم تا شكم دایر است، دل بایر است. «یا مَن یُحیی الأرض المیته» دلِ دایرم ده!
الهی، همه گویند خدا كو، حسن گوید جز خدا كو.
الهی، همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد.
الهی، آن خواهم كه هیچ نخواهم.
الهی، اگر تقسیم شود به من بیش از این كه دادی نمیرسد، «فلك الحمد!»
الهی، ما را یارایِ دیدن خورشید نیست، دم از دیدار خورشید آفرین چون زنیم؟!
الهی، همه گوینده بده، حسن گوید بگیر.
الهی، همه سرِ آسوده خواهند، و حسن دل آسوده.
الهی، همه آرامش خواهند، و حسن بیتابی؛ همه سامان خواهند، و حسن بیسامانی.
الهی، چون در تو مینگرم از آنچه خواندهام شرم دارم.
الهی، از من برهان توحید خواهند، و من دلیل تكثیر.
الهی، از من پرسند توحید یعنی چه، حسن گوید تكثیر یعنی چه.
الهی، از نماز و روزهام توبه كردم؛ به حق اهل نماز و روزهات توبه این نااهل را بپذیر!
الهی، به فضلت سینه بیكینهام دادی، به جودت شرح صدرم عطا بفرما!
الهی، عقل گوید «الحَذر الحَذَر!» عشق گوید «العَجَل العَجَل!»؛ آن گوید دور باش، و این گوید زود باش!
الهی، ضعیف ظَلوم و جهول كجا، و واحد قهّار كجا.
الهی، آنكه از خوردن و خوابیدن شرم دارد، از دیگر امور چه گوید.
الهی، اگر چه درویشم، ولی داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی.
الهی، در ذات خودم متحیّرم تا چه رسد در ذات تو.
الهی، نعمت سكوتم را به بركت «واللهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاء»[3]، اَضعافِ مضاعفه گردان!
الهی، به لطفت دنیا را از من گرفتهای، به كرمت آخرت را هم از من بگیر!
الهی! به حقّ خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده .
الهی! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره ای ، و ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای .
الهی! از پای تا فرقم ، در نور تو غرقم . « یا نورَ السموات و الارض ، أنعمتَ فَزِدْ »
الهی! وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم .
الهی! چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم .
الهی! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت ، و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت.
الهی! همه از مردن میترسند و حسن از زیستن؛که این کاشتن و آن درویدن.
فصا ۱ ش فنی.pptx
10.28M
شیمی هنرستان
#پاور پوینت
پاورپوینت شیمی فنی
بطور کامل : پنج فصل
تهیه کننده : استاد حسینی فالحی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸