eitaa logo
دردانـــــه🍼
407 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
633 ویدیو
16 فایل
یه مامان هستم که کلی اطلاعات داره برای اینکه بتونی دردونه زیاد داشته باشی... بیا دنیا رو پر کنیم از دردونه ها...😍🍼 مهدی جان(عج) فرزند بعدیم را نذر یاریت میکنم... اسمش را در سپاهت بنویس...☺️ من اینجام 👈 @Ammere
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ شهید مهدی کبیرزاده 🔹 مهدی یک روز ازم پرسید: بابا جان! خمس اموالت رو دادی؟! 🔸 تعجب کردم و با خودم گفتم: پسر دوازده سیزده ساله رو چه به این حرفا؟!!! 😳 🔻 با این که پایبندی خاصی به رعایت مسائل شرعی داشتم، حرفش رو شوخی گرفتم و گفتم: نه پسرم! ندادم! امسال رو ندادم. 😏 👈 از فردای اون روز دیگه مهدی لب به غذا نزد! دو روز هم به بهانه‌های مختلف اعتصاب غذا کرد. 🔺 وقتی پیگیر شدم فهمیدم به خاطر همون که گفته بودم خمس ندادم، چیزی نمی‌خورد...👌 📚 کتاب دسته یک، صفحه ۱۴۱ @AMMERIN
✅ شهید محسن حججی 🔹از بازار رد میشدیم. خانم بی حجابی را دید! سرش را پایین انداخت و گفت: خواهرم جلوی امام رضا حجابت رو رعایت کن❗️ 🔸با آرنج زدم به پهلویش: «ما رو میگیرن تا حد مرگ میزنن!» 🔹کوتاه بیا نبود: «آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خون امام حسین نیست!» ❗️ [...]خودمانی تر که شدیم، گفت: «از خدا و امام رضا یک خواسته دارم، میخوام تو راه امام حسین شهید بشم.» مکثی کرد و سرش را انداخت پایین. 🔻گفتم: «حاضر نیستم زجری که امام حسین کشید، تو بکشی.» 🔺گفت: «به خدا حاضرم، نمیدونی چه کیفی داره!» 📚سربلند | روایت هایی از زندگی شهید حججی @AMMERIN
👌 ✳️ کاسیوس کِلِی در زمان خودش، قوی ترین مشت زنِ جهان بود💪 که شد و نام خودش رو به محمدعلی تغییر داد.👌 🌸 حناء یکی از دختراش میگه: بعد از مدتی دوری و فراق، رفتیم تا در محلِ اسکان پدرم او رو ببینیم. 💞 من کوچیک بودم. وقتی در نهایت به اونجا رسیدیم، راننده تاکسی من و خواهرم لیلا رو تا آپارتمانِ پدرم همراهی کرد. او مثل همیشه پشت در مخفی شده و منتظر بود تا ما رو بترســونه. 😏 🍀 ما تا جایی که در یک روز ممکنه همدیگه رو در آغوش کشیــدیم و بوسیــدیم. پدرم به ما نگاهی مهربانانه انداخت و من رو روی پاهاش نشوند و چیزی گفت که هرگز فراموش نمیکنم 😌 💟 او مستقیم به چشمانم نگاه کرد و گفت: ✨حناء! هر چیـزِ ارزشمندی که خدا در این جهان آفریده، مخفی است و دستیابی به آن دشوار!✨ 💫الماس کجا یافت میشه؟ الماس در اعماقِ زمین و جائیه که پوشیده و محفوظه. 💫مروارید کجا یافت میشه؟ مروارید در اعماق اقیانوس و در دلِ صدفی زیبا، پوشیده و محفوظه. 💫طلا کجا یافت میشه؟ طلا در اعماقِ معدن و در جاییه که پوشیده از چندین لایه سنگه. 🍃 برای دستیابی به این چیزها باید سخت کوشید. 👌سپس با جدیتی که در چشمانش بود به من نگاهی کرد و گفت: 🦋«حناء! بدنِ تو مقدسه، تو بسیار از الماس و مرواریدی و تو هم باید باشی ...»🧕 👏 در غرب، دخترش رو بغل میکنه و به ، زیبا و با مثال حرف میزنه و میشه... ❗ بعضیا در ایرانِ امام رضا علیه السلام سکوت کردند... 😞 @AMMERIN
✅ شهید محمدحسین حسینی 🔰برای ماموریت اعزام شدند اهواز. با هم رفتند کنار پل کارون... ❗️وضعیت نامناسب خانواده ای، او را ناراحت کرد. 😔 📌گفت بریم عملیات، با 👌 کشان کشان دوستش را برد طرف آن خانواده. 🙂با رفت سراغ پیرمردی که سرپرست خانواده بود و گفت: 🔻آقای محترم، هیچ می دانید اینجا بوی باروت جنگ به مشام می رسد؟ 🔻می دانید اهواز از شهرهای خط مقدم جنگه؟ 🔻می دانید شما میزبان خوب رزمندگان هستید؟ ♨️ پیرمرد گفت: خوب حالا باید چی کار کنم؟ ⏪ به او گفت: ما که از شما چیزی نمی خواهیم؛ فقط پایبندی شما مردم محترم را به و می خواهیم. 🔺پیرمرد فهمید، صورت محمد را بوسید و گفت: به شرطی که ما را هم کنی! @AMMERIN
شهید حمید سیاهکالی مرادی 🔻سوار تاکسی شدیم. راننده ترانه ای با صدای خواننده خانم گذاشته بود! 🔹حمید با و به راننده گفت: مَشتی! صدای خانوم رو لطف می کنی ببندی؟ اگه داری صدای مردونه بذار. 🔸راننده از حمید کلی خندید و همان موقع ترانه را قطع کرد. 🔹حمید گفت: اشکالی نداره، یه چیزی بذار که خانم نباشه. 🔸گفت: نه حاج آقا، همون یک کلمه من رو‌ کرد، صحبت می کنیم و می خندیم. این طوری راه کوتاه می شه. 😊 📚برگرفته از کتاب «یادت باشد» @AMMERIN
🔴حاج آقا قرائتی تعریف میکردند که: فردی گناهکار بود و به او تذکر دادم او هم جواب داد و گفت: ❗️ای بابا حاج آقا فکر کنم تو خدا را نمیشناسی... خدا خیلی خیلی بخشنده و کریمه!!! ✳️ استاد قرائتی هم که الحق و والانصاف استاد مثال هستند پاسخ داد: 💥بانکم خیلی خیلی پول داره ولی تو بری بگی بده میده؟؟؟ نه نمیده...! چون حساب و کتاب داره...❗️ ✍ استاد قرائتی @AMMERIN
✍ خنده‏ نیز مى ‏تواند باشد.😊 مثلاً اگر بچه‏ اى کوچک نماز خواند و شما به او «آفرین» بگویید و لبخند بزنید🍃 این لبخند - که تأیید عبادت بچه بوده است - براى شما عبادت مى ‏شود...👌 عبوس شدن شما نیز مى ‏تواند عبادت باشد. وقتی در برابر ، چهره درهم می کشید؛ یعنی من این کار را نمی پسندم. ✨ پس هر کارى که رنگ و بوى خدایى داشته باشد مى‏ باشد. 📚 کتاب خنده و گریه در آثار استاد قرائتی 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AMMERIN
✅ شهید محمدحسین حسینی 🔰برای ماموریت اعزام شدند اهواز. با هم رفتند کنار پل کارون... ❗️وضعیت نامناسب خانواده ای، او را ناراحت کرد. 😔 📌گفت بریم عملیات، با 👌 کشان کشان دوستش را برد طرف آن خانواده. 🙂با رفت سراغ پیرمردی که سرپرست خانواده بود و گفت: 🔻آقای محترم، هیچ می دانید اینجا بوی باروت جنگ به مشام می رسد؟ 🔻می دانید اهواز از شهرهای خط مقدم جنگه؟ 🔻می دانید شما میزبان خوب رزمندگان هستید؟ ♨️ پیرمرد گفت: خوب حالا باید چی کار کنم؟ ⏪ به او گفت: ما که از شما چیزی نمی خواهیم؛ فقط پایبندی شما مردم محترم را به و می خواهیم. 🔺پیرمرد فهمید، صورت محمد را بوسید و گفت: به شرطی که ما را هم کنی! @AMMERIN
✅ شهید سلیمانی 👌تاثیر عکس یادگاری با دختری که مناسبی نداشت... ☝️ 🌹می فرمود:«همون دختر کم حجاب، دختر منه» @AMMERIN
✅ شهید محسن حججی 🔹از بازار رد میشدیم. خانم بی حجابی را دید! سرش را پایین انداخت و گفت: خواهرم جلوی امام رضا حجابت رو رعایت کن❗️ 🔸با آرنج زدم به پهلویش: «ما رو میگیرن تا حد مرگ میزنن!» 🔹کوتاه بیا نبود: «آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خون امام حسین نیست!» ❗️ [...]خودمانی تر که شدیم، گفت: «از خدا و امام رضا یک خواسته دارم، میخوام تو راه امام حسین شهید بشم.» مکثی کرد و سرش را انداخت پایین. 🔻گفتم: «حاضر نیستم زجری که امام حسین کشید، تو بکشی.» 🔺گفت: «به خدا حاضرم، نمیدونی چه کیفی داره!» 📚سربلند | روایت هایی از زندگی شهید حججی @AMMERIN
✅ شهید مهدی کبیرزاده 🔹 مهدی یک روز ازم پرسید: بابا جان! خمس اموالت رو دادی؟! 🔸 تعجب کردم و با خودم گفتم: پسر دوازده سیزده ساله رو چه به این حرفا؟!!! 😳 🔻 با این که پایبندی خاصی به رعایت مسائل شرعی داشتم، حرفش رو شوخی گرفتم و گفتم: نه پسرم! ندادم! امسال رو ندادم. 😏 👈 از فردای اون روز دیگه مهدی لب به غذا نزد! دو روز هم به بهانه‌های مختلف اعتصاب غذا کرد. 🔺 وقتی پیگیر شدم فهمیدم به خاطر همون که گفته بودم خمس ندادم، چیزی نمی‌خورد...👌 📚 کتاب دسته یک، صفحه ۱۴۱ @AMMERIN
✅ شهید محمود سعیدی نسب نقل می‌کرد: «در فرصتی سوار تاکسی بودم، راننده بدون ملاحظه سرنشینان نوار موسیقی مبتذل گذاشت!»😱 به او تذکر دادم، گفت: « آقا جوان هستم، عیبی نداره!😏» برایش مثال زدم گفتم: 🔻 «بله! جوان هستید، آتش شهوت در درون شما شعله‌ور است، ولی آیا می‌توان بنزین یا مواد محترقه را به آتش نزدیک کرد؟!» 🔺 پاسخ داد: « نزدیک کردن این دو به هم موجب انفجار میگردد.» 📌اضافه کردم: «گوش دادن به موسیقی تند برای شما که جوان هستید آتش شهوت را خاموش نمی‌کند بلکه مانند بنزین آن‌ را شعله‌ور تر خواهد نمود.» ⏪ باید آینده‌ نگر و عاقبت اندیش باشی! این نمونه کارها، و را می‌سوزاند...» 📚 فصل طواف، ص ۶۸ 📚 @AMMERIN