ابر باران حسین، حسن... جان حسین، حسن... بانی خوان حسین، حسن جان حسین، حسن خون شریان حسین، حسن ای جان حسین، حسن شاه و سلطان حسین، حسن ای جان حسین، حسن #شب_جمعه

دنیای مدرن ما مدرنیته را به شوخی گرفته این. مدرنیته طغیانی بود علیه بشریت. حال اگر درد بشریت داریم چگونه میخواهیم با این غولی که به صورت نامرئی در رگ و پوست ما نفوذ کرده است، بجنگیم. مدرنیته را همراه با آب و غذا نوش جان کرده ایم. مثل هوا تنفس کرده ایم. مدرنیته مثل عرق روی پوست به ما چسبیده است.جنگ ما با خودمان شروع شده است. مردم عادی کوچه و بازار از کلمه مدرنیته، به روز شدن را میفهمند، ولی به دقت نظر مدرنیته به قهقرا رفتن است. به سمت نابودی. جنگ ما با اسرائیل، جنگی است با مدرنیته.

مدتی دنبال جمع بندی فایلی در زمینه رزق و روزی مادی بودم یکی از دوستان زحمت کشیده و فایلها را ارسال کردند

یه چیزی در مورد موتور سوارها برام جالبه. بین‌شون یک همبستگی و تعاون پنهانی تو خیابونا وجود داره. اگر یکی شون سُر بخوره بیفته یا تصادف کنه، چندتاشون میان کمکش. یا برای همدیگه از کنار ماشین‌ها راه باز میکنن یا اگر بنزین‌شون تموم بشه یا پنچر بشن... بین رانندگان ماشین ولی اینطور نیست غالباً. انگار بین موتوری‌ها یک حس استضعاف نسبت به خودروها وجود داره که اونا رو در مقابل یه موجود گنده‌تر و زورگوتر منسجم میکنه 😀 😀 یا اینکه حجم برخورد آشکار و خشن با موتوری‌ها توسط نیروی انتظامی به اونا حسّ یک گنگ غیرقانونی با سرنوشت یکسان رو میده! سالها موتورسوار بودم و میفهمم چی میگم.☺️ ▪️ #جامعه_شناسی_موتوری

موتورسواری 😀 یامین پور😀😀

این نیز بگذرد...

_اینا چیه؟ +ریش... _تو ریش داری؟ +آره. _تو گوشواره نداری؟ +نه.مردا گوشواره ندارن. _من ریش ندارم. +خانمها ریش ندارن دیالوگ نیمه تکراری این ماه ها با خواهرزاده دو ساله...

و باز هم غربت غروب جمعه...

بحث برخی گروه های مجازی: سقوط سوریه تقصیر جلیلی هست یا قالیباف!؟ 🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂

سپاهیان و بسیجیان ما برای بشار نجنگیدند که با سقوط او و حکومتش، سرافکنده باشیم.

"من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان بـه خـاطـر تـحـلیـل های غلط این روز ها رسما معذرت می خواهم و از خداوند می خواهم مرا در کـنـار شـهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خـود نـیـسـتـیم. راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فـرع آن بـوده اسـت. مـلت مـا تـا آن روز کـه احـسـاس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند." (صحیفه امام؛ ج ۲۱، ص ۲۸۴)

معروف ولی گمنام برخی شهدای معروف ما هم گمنام هستند. فقط اسمی از آنها شنیده‌ایم. حتی خیلی از شهدایی که اسم و رسمشان مشخص است هم گمنام هستند. مثلا همین شهید کامبوزیا. حتما مخاطب گرامی نیز اسم ایشان را شاید به ندرت شنیده باشد. حتی شاید در مورد نوشتار فامیلی ایشان شک کند. امیرتوکل کامبوزیا، شهیدی با سبیل هایی نیچه ای.

در قنوت نماز بخوانیم اللهم اغفر لنا و ارحمنا و عافنا و اعف عنا فی الدنیا و آلاخره انک علی کل شیء قدیر

باز آی و دلِ تنگِ مرا مونس جان باش وین سوخته را مَحرَمِ اسرارِ نهان باش زان باده که در میکدهٔ عشق فروشند ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش در خرقه چو آتش زدی ای عارفِ سالِک جهدی کن و سرحلقهٔ رندانِ جهان باش دلدار که گفتا به تواَم دل نگران است گو می‌رسم اینک به سلامت، نگران باش خون شد دلم از حسرتِ آن لعلِ روان بخش ای دُرجِ محبت به همان مُهر و نشان باش تا بر دلش از غصه غباری نَنِشیند ای سیلِ سرشک از عقبِ نامه روان باش حافظ که هوس می‌کندش جامِ جهان بین گو در نظرِ آصفِ جمشید مکان باش 🌱 #حافظ

تو هوای بارونی مراقب عابرین و موتورسوارها باشیم

اوضاع برق و گاز و آلودگی جوری شده که اوضاع از وضعیت قمر اندر عقرب به رُتیل اندر شمس، تبدیل شده و از ریش تو شیر و شیر تو ریش عبور کرده!!!

آل عمران هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺯﻛﺮﻳﺎ [ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﻛﺮﺍﻣﺖ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﻣﺮﻳﻢ ] ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ، ﮔﻔﺖ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺯﻧﺪﻱ ﭘﺎﻙ ﻭ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﻋﻄﺎ ﻛﻦ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺗﻮ ﺷﻨﻮﺍﻱ ﺩﻋﺎﻳﻲ .(٣٨) در قنوت نمازهایمان بخوانیم ربّ هب لی....

استاد فمنیسم اساس زندگی تلاقی یلدا و روز مادر حزب اللهی بودن هزینه دارد همین که کمی ریش داشتیم و پیراهن روی شلوار می‌انداختم برای برخی اساتید قابل پذیرش نبود. گاهی بحث بالا می‌گرفت. گفتم: اساس زندگی بر محبت است. انگار بمب منجر شد. کلاس همه خندیدند. کلاس شلوغی بود. بالغ بر سی نفری در کلاس بودند. یکی از خانم ها با صدای بلند گفت: ساکت! اجازه بدید حرف بزنند. انگار دوئل من و استاد شده بود. کلاس ناگهان ساکت شد. پسر خجالتی و کم حرف کلاس به حرف آمده بود. گفتم استاد: کجای اسلام آمده است که زن غیر از نفقه حق مالی دیگری دارد؟ مرد بیچاره برای هر مناسبت باید برای خانم هدیه بخرد. نوروز، روز مادر، یلدا، حتی برخی مناطق برای اولین ماه رمضان و هزار تا خرده فرهنگ دیگر که مرد طبق قانون نانوشته باید برای شخص همسرش هزینه کند. سواد فقهی ام در آن زمان به اندازه ای نبود که در مورد شروط عقد اطلاعات کاملی داشته باشم. بدون تعارف فتوای مراجع را هم نمی‌دانستم.

این متن واقعا چرکنویسی است🤣 پیش نویسی اتفاقی در قبل از ده سال پیش فرصت نمی شود برای نوشتن🤦🏻‍♂ خدایا کمک کن🤲