نوجوان بودم که به خاطر یک مسابقه کتابخوانی، اولین کتاب به قلم آقای مصباح یزدی را خواندم. "آذرخشی دیگر از آسمان کربلا" آن موقع ها منِ ابتدای راه نوجوانی؛ نمی‌دانستم ایشان علامه هستند. نمی‌دانستم فیلسوف و دانشمند هستند. نمی‌دانستم شاگردی علامه طباطبایی و مرحوم بهجت و آیت الله حائری را کرده اند. نمی‌دانستم کلی شاگرد پای درس اخلاق و فلسفه او نشسته‌اند. حتی نمی‌دانستم از ابتدا یار بصیر انقلاب بوده‌اند و در اعتراض به تبعید امام خمینی ساکت ننشسته‌اند. نمی‌دانستم عضو خبرگان رهبری هستند. نمی‌دانستم آقا در موردشان خواهند گفت: "اگر خدای متعال به نسل کنونی ما، این توفیق را نداد که از شخصیت‌هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر می‌کند" من هیچ کدامِ اینها را نمی‌دانستم، اما کتاب را خواندم به هوای اینکه خیلی کتاب خواندن را دوست داشتم، و به هوای مسابقه‌اش...! حرف‌هایش به دلم نشست و کلامش در یادم ماند. بعدها فهمیدم که آقا درباره ی این کتاب که در حقیقت مجموعه سخنرانی های آیت الله مصباح در محرم (سال ۱۳۷۹) است، گفته بودند: بنده این کتاب مربوط به عاشورا تقریباً همه اش را خواندم، مطالبی است لازم، نمی شود گفت مفید، بالاتر از مفید (است). مطالب ضروری و لازم است… این طور بازکردن قضایای عاشورا، به روز کردن این قضایا خیلی مفید است... آن روزها گذشت و من بعدها فهمیدم تقریر ایشان از نظریه ولایت فقیه چقدر مستحکم است و کتاب "نظریه سیاسی اسلام" را هم ایشان نوشته اند. و در واقع یک آخوند حوزوی صرفا اهل عبادت و تهجد یا فقط اهل درس و بحث نیستند و درست وسط میدان حمایت و تقویتِ گزاره‌ی اسلامی بودنِ جمهور، برای اهل علم و دین و متفکرین پرچمداری می‌کنند و بسیاری از شبهاتِ اصلاح طلبان را که بعد از دوم خرداد سودای برگزاری مجلس ختم و فاتحه‌ی اسلامی بودن مملکت را برپا کنند و پیش بینی می‌کردند دولت نهم پیاده کننده‌ی تمام و کمال دموکراسی غربی و خداحافظی با ایدئولوژی دینی در حکومتداری خواهد بود، در آثارشان پاسخ داده‌اند. همه این ها گذشت... تا درست در شب اولین سالگرد شهادت حاج قاسم که بازوی ولایت در جبهه نظامی بود، خبر رسید علامه مصباح یزدی، که یکی از بازوان ولایت در جبهه ی علم و تفکر به حساب می‌آمد آسمانی شد. و من که حالا همه‌ی این ها را می‌دانستم، وقتی او رفت انگار همان نوجوانی بودم که جز آذرخشی از او، هیچ نمی‌دانستم...هیچ... #مرد_میدان #عمار_انقلاب 🌱 #سحر_شهریاری 🌱