eitaa logo
چشمه جاری
518 دنبال‌کننده
736 عکس
144 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
توصیف مهر حق-استاد صفایی از زبان استاد عالی.mp3
4.5M
✴️✅ توصیف مهر حق استاد صفایی از زبان استاد عالی 🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ بچه‏ ها كه خودشان را عروسك و توپ مى ‏دانند، با از دست رفتن اينها مى ‏سوزند، ولى همين كه بزرگ‏تر شدند و درجه‏ ى وجودى خودشان را احساس كردند، ديگر از اين چيزها ناراحت نمى ‏شوند و همان طبيعى ‏ها برايشان غير طبيعى مى ‏شود. ✴️✅ انسان كه خودش را از جماد و نبات و حيوان جلوتر مى‏ يابد، چطور مى ‏تواند به خاطر اينها، كه دنيا چيزى جز همين‏ ها نيست، ناراحت بشود و يا شاد بشود؟ ✴️✅ بى‏ حساب نيست كه حد زهد و آزادى را اين آيه مى‏ شمارد: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ». انسان نمى‏ تواند با دست يافتن به تمامى نعمت‏ها، شاد بشود و يا با رفتن آنها برنجد. ✴️✅ اين حالت طبيعى براى انسانى كه در «وجود» و «قدر» خودش را بيشتر از اينها مى‏ شناسد، ديگر طبيعى نيست. 📚📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 1، ص 152 🆔 @cheshmeyejarie
✴️❇️ مى‏ گويند دنيا بد است، آن را رها كن. دنيا رنج است، از آن بگذر. دنيا مردار است، از آن فرار كن. ✴️❇️ در حالى كه دنيا بد نيست، كه كم است، بايد آن را زياد كرد. بايد با آن تجارت كرد. گندمى است كه بايد به خاكش سپرد و آبياريش كرد و خرمنش را برداشت. ✴️❇️ بعضى، گندم را نگه مى ‏دارند و فقط به آن عشق مى‏ ورزند و به آن افتخار مى ‏كنند. بعضى گندم را رها مى‏ كنند و از آن مى ‏گذرند. اما آنها كه وسعت خسيس زمستان را ديده ‏اند، يك گندم را بارور مى ‏كنند، آن را به خاك مى ‏دهند تا از خاك برخيزند و زمستان را گرسنه نمانند. چند كيلو گندم كم است، خوراك چند روز بيش‏تر نيست. پس بايد زيادش كرد. بايد به كارش گرفت. 📚📚 روش نقد، ج 3، ص 70 🆔 @cheshmeyejarie
♦️♦️ خاصیت بلاء ✴️❇️ هنگامی که می خواهی نقطه‌های ضعف خودت را بشناسی و بر روی آنها کار کنی ✴️❇️ هنگامی که می‌خواهی در کشاکش مبارزه و جهاد، از وابستگی‌ها و علاقه‌ها آزاد شوی، در این دو مرحله تو قدر بلا را می‌شناسی. ✴️❇️ بلاء، فتنه و امتحان، اين دو خاصيت را دارد: هم نقطه‌‏هاى ضعف تو را نشان می‌‏دهد و هم از وابستگی ‏ها و دلبستگی‏ ها آزادت می كند. ✴️❇️ تويى كه فهميده‏‌اى از تمامى هستى بزرگترى، مادامى كه از دوست، از خويشان، از خودت و از ثروت و رياست و از دنيا ضربه نبينى، اين فهم در دلت گل نمی‏‌دهد و شكوفه نمی‌‏آورد و علم اليقين تو به عين اليقين نمی‌رسد و پيش نمی‌‏رود، حتى رياضت‏‌هايى كه خود می‏‌سازيم و ورزش‌‏هايى كه خودمان شروع می‌كنيم، اين دو خاصيت را ندارند. ✴️❇️ تو نمی‌توانی ‌برای خودت جراح خوبی باشی. نمی‌توانی دمل‌های چرکین را کاملاً فشار بدهی. بیشتر بازی می‌کنی. این اوست که می‌داند بر کجا فشار بیاورد و در کدام بزنگاه تو را گرفتار کند. این است که باید بلا را از بالا بفرستند و این است که با تاکید می گوید:«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ ...» 📚 صراط، صفحه ۱۲۳ 🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 تمامى هستى به تو منتهى مى‏‌شود و تو بايد به خداى هستى منتهى شوى.«انَّ الى‏ رَبَّكَ الْمُنْتَهى‏» كه اين آيه درخور تأمل بسيار است. ✴️💟 در اين نكته تأمل كن، ببين در برابر آنچه به دست می‌آورى، چه از دست می‌دهى. ✴️💟 در اين محاسبه، خودت را در نظر بگير. تمام باخت ما از اين‏جاست كه خودمان را به حساب نمى‏‌آوريم! فقط حساب مى‏‌كنيم چه به‏‌دست آورده‏‌ايم و نمى‌‏بينيم چه از دست داده‌‏ايم. 📚 نامه های بلوغ ص۲۳ 🆔 @cheshmeyejarie
✴️❇️ در هر لحظه محاسبه كنيم مهمترينِ كارها و ضرورى ‏ترين آن‏ها كدام است و بر اين اساس انتخاب نماييم. ✴️❇️ مهم نيست كه علاقه داشته باشيم و يا نداشته باشيم كه محرك ما ديگر غريزه و علاقه‏ هاى ما نيست كه ما مى ‏خواهيم مهم‏ترين كار در هر لحظه را انجام دهيم ✴️❇️ و چه بسا بهترين و مهمترين كار در يك لحظه پاك كردن بينى يتيمى باشد و يا شمشير به دست گرفتن و يا ضَرَبَ يَضْرِبُ خواندن و يا نخود و لوبيا را به پاكت‏ها ريختن. ✴️❇️ پس اينكه چه كنيم وابسته به اين است كه در هر لحظه چند كار مى‏ توانيم انجام دهيم، بهترين آن را و ضرورى‏ترين آن را انتخاب نماييم. 📙📕 انتظار، ص 68 🆔 @cheshmeyejarie
روضه زينب(عین.صاد).mp3
1.2M
☑️ روضه زینب سلام الله علیها 🔸استاد علی صفایی حائری 🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ آدمى به سادگى احساس مى‏ كند كه لبخند، محبّت، بدگويى و دشمنى و چيزها و كسانى در او اثر مى‏ گذارند. ✴️✅ او را خوشحال و يا رنجور مى ‏سازند و انسان اين مؤثرها و اين تأثير را بلاواسطه در وضعيت ذهنى خود منعكس مى ‏بيند. ✴️✅ حالا نوبت تفكر و محاكمه ‏ى همين تأثيرهاى طبيعى و همين جريان‏هاى مشهود است. چرا اينها در من اثر گذاشته ‏اند. ✴️✅ هر چه در من اثر بگذارد، نشان مى ‏دهد كه من همان قدر هستم. خودشناسى؛ يعنى همين جمع بندى و محاسبه، كه:«قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّته». ✴️✅ هنگامى كه كفش پاره‏ ى من و يا ماشين سوخته‏ ى من، مرا به گريه، به رنج مى‏ اندازد، اين نشان مى‏ دهد كه من در سطح كفش و ماشينم. من خودم را همين قدر مى ‏دانم. ✴️✅ آنچه ديروز مرا مى ‏رنجاند امروز كه خودم را بالاتر مى‏ دانم و مهم‏تر مى‏ شناسم، برايم رنج ‏آور نيست. ✴️✅ پس رنج‏هاى من شاهدان اندازه ‏ى وجود من هستند و گواهان صادقى هستند كه مرا به خودم نشان مى ‏دهند. ✴️✅ و اگر من خودم را در مقايسه با اينها جلوتر و بيشتر مى‏ دانم، اين رنج‏هاى طبيعى، ديگر توجيهى برنمى ‏دارند و به تدريج كنار مى ‏روند. ✴️ گفتم به تدريج، چون آنچه ريشه ‏دار است، به تدريج كنترل مى‏ شود و در عمل محدود مى‏ گردد. آنچه راحت فهم مى ‏شود، به همان راحتى عمل نخواهد شد. 📚📚 انسان در دو فصل، ص 66 🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 شايد ده يا بيست سال پيش بود كه از همين زُشك شما در مشهد رد مى‏ شدم. ✴️✅ بهارى بود و درخت‏هاىِ گيلاس دو طرفِ رودخانه، همه سفيد شده و شكوفه‏ هاى عجيبى داده بودند. ✴️✅ من در يك لحظه با خودم فكر كردم كه يك بهار بر اين چوب‏ها گذشته و اين همه شكوفه گرفته و سفيد شده‏ اند ✴️✅ اما بهارهايى بر ما گذشته است كه براى يك بار، يك شكوفه هم نداده ‏ايم! يك ميوه هم نداشته ‏ايم و دل صاحبمان را خوشحال نكرده ‏ايم. ✴️✅ اين درخت‏ها باغبانشان را خوشحال مى‏ كنند: «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ»،كشاورزشان را دل خوش مى‏ كنند؛ اما ما براى «ولّى» مان جز غم و آفت و رنج، هيچ نتيجه و ثمره ‏اى نداشته‏ ايم. 📚📚 بهار رویش ص ۱۴۹ 🆔 @cheshmeyejarie
♦️♦️ امير حالت‌ها نه اسیر حالت ها ✴️❇️ خيلى عصبانى بود! نمى‌دانم طرف مقابل چه كار كرده بود كه اينقدر حاج شيخ داغ كرده بود. ✴️❇️ تا آن موقع ايشان را اين قدر عصبى نديده بودم. آنچنان داد مى‌زد و او را مؤاخذه مى‌كرد كه ما مى‌ترسيديم اين وسط خودمان را نشان بدهيم و مى‌خواستيم هر جورى شده خيلى جلوى ديدش نباشيم! آخه مى‌ترسيديم تركش‌اش به ما هم اصابت كنه! ✴️❇️ من كه كار مهمى با حاج شيخ داشتم. پيش خودم غر مى‌زدم و توى دلم به اون بنده خدا مى‌گفتم: اى بابا! تو هم وقت گير آوردى درست موقعى كه من با حاج آقا كار دارم بياى اعصاب حاج آقا رو خط خطى كنى؟ ✴️❇️ با ديدن اوضاع از مطرح كردن بحث خودم منصرف شدم ولى با رفتن اون بنده خدا ديدم حاج شيخ از اين رو به اون رو شد و با حالت عادى و خيلى خوشمزه به من گفت: راستى تو كارى داشتى؟! ✴️❇️ من كه اصلاً انتظار اين برخورد را با اين لطافت نداشتم، گفتم: حاج آقا يادم رفت چه كارى داشتم ولى حالا يه سؤال ازتون دارم، شما مطمئن هستيد كه تا چند دقيقه پيش عصبانى بوديد؟! ✴️❇️ آره چطور مگه⁉️ ✴️❇️ مگه مى‌شه⁉️ اون عصبانيتى كه شما داشتيد اگه من داشتم تا دو روز به خودم هم روى خوش نشون نمى‌دادم ولى شما؟!! نمى‌دونم والله‼️ ✴️❇️ ايشان گفت: آدم بايد روى حالت‌هاش كنترل و تسلط داشته باشه، نه اينكه تحت كنترل حالت‌هاش باشه. ✴️❇️ من بايد بتونم هر موقع لازمه عصبانى باشم و هر موقع لازمه بخندم و... من بايد امير بر حالت‌هاى خودم باشم نه اسيرشون. ✴️❇️ همه اينها خنده‌ها غضب‌ها و... به عنوان يك وسيله و يك امكان در اختيار من هست پس بايد بدونم كجا و چه جورى از اين امكان استفاده كنم كه لازمه‌اش هم اينه كه بر اون‌ها مسلط باشم و تسخير شون كرده باشم. 📚 رد پای نور در خاطرات من 🆔 @cheshmeyejarie
9.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چگونه به میهمانی حوادث برویم⁉️ 🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ امام حسین علیه السلام می‌فرماید: مرگ بر هر كس نوشته شده و همچون گلوبند، گلوى انسان را در برگرفته است ✴️✅ اكنون كه مرگ حتمى است، بگذار مرگى را انتخاب كنيم كه آبستن زندگى باشد و سازندگى ‏هايى بياورد و آگاهى‏ هايى متولد كند و روح‏هايى را حركت دهد. ✴️✅ بايد مرگى را انتخاب كنيم كه زندگى را بارور كند. 📚📕 عاشورا ص ۷۶ 🆔 @cheshmeyejarie