🔷 اين روزها، روزهاى فاطمه سلام الله علیها و اين شبها، شبهاى على علیه السلام است.
🔷 با خودم مى گويم چگونه در عمرهاى كوتاه و در بهاره هاى محدود، اين همه جوشش و شكوفايى و اين همه زايش و بارورى‼️
🔷 جوششى كه از مرز قرنها گذشته و از محدوده ى جغرافيا و تاريخ پركشيده و حتى اين دل خسته و اين كوير تشنه را در خود گرفته است.
🔷 بارها با خودم مى گويم: «يك لحظه و اين همه ارزش؟! نه سال و اين همه استمرار؟!». همين لحظه از همين بلندگوهاى دور و خسته مى شنوم: «فَاطِمَةُ امُّ ابِيهَا».
🔷 و در جواب فرشته ها در مورد اصحاب كساء مى شنوم: «هُمْ فَاطِمَةُ وَ ابِيهَا وَ بَعْلُهَا وَ بَنِيهَا».رسالت و ولايت و امامت را فاطمه سلام الله علیها رابط است و پيوند.
🔷 اگر بيشتر گوش بدهيم مى توانيم صداى حزن آلود على علیه السلام را از مدينه ى رسول بشنويم كه با چشم اشك و نواى غربت مى گويد:«امَّا حُزْنِى فَسَرْمَدٌ وَ امَّا لَيْلِى فَمُسَهَّدٌ».
🔷 راستى اين فاطمه سلام الله علیها در كجا ايستاده كه على علیه السلام اين گونه از او مى گويد؟ اين چه انس عميقى است كه اين گونه حزن سرمد مى آورد؟ اين چه خورشيد در خاك نشسته اى است كه اين گونه شام ديجور به دنبال مى كشد⁉️
🔷 من از فرزندان فاطمه سلام الله علیها، از آن كهكشان هاى حلم و حماسه و فرياد و از آن خانه ى مبارك، حرفى نمى زنم. من فقط از فاطمه سلام الله علیها مى پرسم؟ راستى در او چه درخششى است كه تا امروز در چشمها و دلهاى ما نشسته است و راهها را نشانه مى زند.
📚 روزهای فاطمه، ص ۱۳
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 من مى خواهم از دو شكل حمايت حضرت فاطمه خلاصه اى بياورم: يكى حمايتهاى تاريخى و فراموش شده و توجيه شده و ديگرى حمايتهاى زنده كه تا امروز رسا و گوياست.
💠 كوچه هاى سرد مدينه و خانه هاى بى بار انصار و در كوبه هاى مكرر و سرهاى ذليل و زبانهاى بسته، گواه فاطمه است، همانطور كه ديوار مسجد و شعله ى سركش و در سوخته و پهلوى شكسته و فرزند در خون نشسته، به شهادت ايستاده اند.
💠 ولى مى توان از اين شهادت و گواهى، خاموش گذشت و يا آنها را توجيه كرد؛ كه گلايه از دوست بوده و شكايت از حبيب و بقيه پرگويى رافضى و آتش افروزى خارجى است.
💠 اما شكل دوم حمايت حضرت فاطمه ، قبر پنهان و كلام گويا و فرياد سنگين اوست؛ كه از گذشته تا امروز را پر كرده اند و در تمامى محكمه ها به گواهى ايستاده اند و به شهادت زبان باز دارند.
💠 رسول خدا، تنها يك يادگار دارد؛ كه سيدة النساء است، كه بضعة الرسول است، كه ام ابيها ست؛ كه محبوب خداست. و رضا و سخط خدا به رضا و سخط او گره خورده است. و همين نشان مى دهد كه او جز رضايت و سخط خدا، رضايت و سخطى ندارد. و از هرگونه انگيزه ى دنيايى و نفسانى و شيطانى جداست و همين نشان مى دهد كه معصوم است و صادق است و ذوالشهادت است.
💠 اين يادگار رسول در جوانى (نمى گوييم مظلوم و مقتول) كه لااقل به گونه اى مرموز و مجهول در خاك رفته و حتى از قبر او هيچ نشانى نمانده. و معلوم نيست كه در مسجد است، كه در كنار رسول خدا است، كه در بقيع است! اين بى نشانى، نشان چيست؟
آيا نشان قهر فاطمه و دنيا طلبى فاطمه و زياده خواهى فاطمه است؟
💠 اين از چه حكايت مى كند؟ از تجاوز فاطمه و از عدالت و قاطعيت خلفاء، كه حتى بر زياده طلبى هاى تنها يادگار رسول شمشير مى كشند و بر بازوى او مثل دُمْلُج (زیوری که بر بازو می بندد) مى گذارند و آتش مى افروزند و خانه را مى سوزانند، حتى اگر فاطمه در آن باشد ...
💠 آنها كه بر تجاوز خالد و قتل و فتنه و زناى او نياشفتند و آنها كه بر چپاول معاويه در شام آن هم به مدت بيست سال چشم فرو بستند، آن هم در هنگامى كه ابوهريره و الاغ لخت او را با قانون از كجا آورده اى، محاكمه مى كردند. آنها فاطمه را متجاوزتر و زياده طلب تر از خالد و معاويه مى دانستند و يا او را تنهاتر و محدودتر از ابوهريره ى حاكم بحرين به حساب مى آوردند⁉️
💠 در هر حال اين يك گواه است كه شهادت مى دهد كه حضرت فاطمه با سردمداران همراه نبوده و از آنها رضايت نداشته و بر آنها غضب كرده، حتى پس از مرگش از حضور آنها نفرت داشته است و قبرش را پنهان مى خواسته است.
💠 مگر اينكه بگوييم اين كار حضرت فاطمه نبوده، كه كار على علیه السلام و يا بازماندگان فاطمه است و حضرت على از حضرت فاطمه جداست و حضرت فاطمه بر حضرت على غضب كرده است. و به خاطر تزويج على علیه السلام بر سر حضرت فاطمه، رسول خدا فرموده كه خدا به خاطر غضب حضرت فاطمه غضب مى كند.
💠 و گواه زنده ى ديگر كلام اوست (خطبه فدک) كه اين گونه سركش و رساست؛ كه اكنون پيش روى شماست.
📚 روزهای فاطمه، ص ۱۸
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔶 حضرت فاطمه در ابتداى خطبه از نعمتها شروع مى كنند و از عنايتهاى حق و آنچه كه باعث استمرار اين نعمتها و عنايتهاست گفتوگو مى كنند. و بعد به توحيد و نبوّت روى مى آورند و از رسول مى گويند. و سپس به مردم خطاب مى كنند و از آنها و تكاليفشان و آثار اين تكاليف مى گويند.
🔶 حضرت در ادامه ى خطبه به معرّفى خود مى پردازند و از نسبت خويش با رسول چنين مى گويند.«ايُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا انِّى فاطِمَةُ وَ ابِى مُحَمَّدٌ، اقُوُل عَوْدَاً وَ بَدْءَاً وَ لا اقُوُل ما اقُوُل غَلَطاً وَ لا افْعَلُ ما افْعَلُ شَطَطاً».
🔶 مى فرمايند: من فاطمه و پدرم محمد صلی الله علیه و آله است و اين حرف را نه يك بار كه مكرّر و مستمرّ مى گويم، اگر سخنى مى گويم اشتباه نيست و اگر امروز اقدامى كرده ام و اينگونه ايستاده ام، پراكنده كارى نيست.
🔶 نكته ى قابل تأمّل در بيان حضرت و سؤال اساسى اين است، كه آيا فاطمه اين قدر مجهول مانده است كه نياز به معرفى دارد؟ كسى كه همه، كودكى اش را ديده اند. بچّه هايش را بر دوش رسول مشاهده كرده اند، نياز به معرّفى دارد؟!
🔶 پس مشكل جاى ديگرى است، صحبت از فراموشى و انكارى است كه شكل گرفته و حقوقى كه از ايشان گرفته شده. سخن از اين است كه چگونه و با دقت و نقشه هاى حساب شده، على علیه السلام را بستند و امكانات مالى او را گرفتند و يارانش را هم كشتند.
🔶 به خاطر همين، حضرت فاطمه، قدم به قدم، عنايات رسول را مطرح مى كنند، از نسبت خود و على با رسول مى گويند و وقتى هم كه محروميت و تنهايى آدمها را مطرح مى كنند از نجات اينها توسط رسول و شجاعت على و قرب او به رسول مى گويند.
📚 روزهای فاطمه، ص ۳۷
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✴️ تو ضعف هايت را در معاشرت هايت مى شناسى، نه اينكه معاشرت ها به تو ضعفى بدهند.
✴️ اين قبول است كه در معاشرت ها، آن حال نماز و توجه و آن تقدسها كم مى شود، اما اينگونه نيست كه اين مرض را معاشرت به من منتقل كرده باشد، نه، معاشرت، فقط اين مرض را به من نشان داده است.
✴️ آن پير دير می گفت: فلانى می گويد اين كار را نكن، كفر مرا در می آورى! و او هم در جواب می گفت: پس دارى! چيزى هست، فقط آشكار مى شود.
✴️ ما از آشكار شدن مشكلات و ضعف هايمان فرار مى كنيم و اين را پاى قدسيت روحى خودمان مى نويسيم. روح مبتلايى كه بعد از ابتلائاتش می ماند، مقدس است؟
✴️ اين معلوم است كه آب حوض تا وقتى به هم نخورده و آرام است و زير و رو نشده، زلال است. بوى گند هم می دهد ولى زلال است!
📚 خط انتقال معارف، ص ۱۲۳
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✴️ امام حسین علیه السلام میفرماید: مرگ بر هر كس نوشته شده و همچون گلوبند، گلوى انسان را در برگرفته است
✴️ اكنون كه مرگ حتمى است، بگذار مرگى را انتخاب كنيم كه آبستن زندگى باشد و سازندگى هايى بياورد و آگاهى هايى متولد كند و روحهايى را حركت دهد.
✴️ بايد مرگى را انتخاب كنيم كه زندگى را بارور كند.
📚عاشورا، ص ۷۶
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷 ايمان چيست؟ چه مراحلى دارد؟ چه آثار و چه علائمى به دنبال مىآورد؟ و چه بارهايى و چه حقوقى را بر دوش مىگيرد؟
🔷 ايمان چيزى جز عشق و نفرت نيست. «هَلِ اْلايمانُ إلاّ الْحُبِّ وَ الْبُغْضُ». ايمان عشق در راه او و نفرت به خاطر اوست. ايمان رهبرى و جهت دادن به عشق و نفرت است.
🔷 ايمان حد قلبى مذهب است.«الَّذينَ آمَنُوا أَشَّدُ حُبّاً للَّهِ». آنها كه ايمان مىآورند از عشق بزرگترى براى خدا برخوردار مىشوند.«قالَتِ ألاعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا، وَ لكِن قُولُوا أَسْلَمْنا فَلَمَّا يَدْخُلِ الايمانُ فى قُلُوبِكُم». اعراب مىگفتند ما ايمان آوردهايم، ما گرويدهايم. بگو شما ايمان نياوردهايد، بگوييد اسلام آوردهايم. هنوز ايمان در دل شما راهى نيافته است. هنوز اين عشق خدا در سينهها خرگاه نزده است. هنوز ديگران پاسدار دلها هستند.
🔷 اين عشق به تدريج شكل مىگيرد و پيچيده مىشود. اين گياه آهسته سربلند مىكند تا از تمامى وجود تو سرازير مىشود و از دست و پا و چشم و گوش و فكر و خيال تو، جوانه مىدهد و بار مىآورد.
🔷 «إنَّ الايمانَ مَبْثُوثٌ عَلَى الْجَوارِحِ». ايمان بر تمامى وجود تو پراكنده است. ممكن است دست تو ايمان آورده باشد، ولى هنوز چشم تو ايمان نياورده باشد و خالى مانده باشد. هر كدام از اعضا و جوارح تو كه از اين عشق زنده شدند، به ايمان مىرسند، تا آنجا كه روحُ الايمان در تمامى وجود تو سايه مىگستراند.
🔷 سرعت و شتاب و يا كندى و حتى خشكيدن اين گياه عشق به تو بستگى دارد كه چگونه سيرابش كنى و بارورش سازى. هر چه بيشتر شكر كنى و بيشتر گام بردارى، زودتر مىرسى و بيشتر بار مىگيرى.
🔷 ايمان عمل را مىزايد و عمل ايمان را بارور مىسازد. آنها كه پرشهاى آهويى دارند و همراه مقايسهها و ذكرها مدام با خودشان كار مىكنند و به خودشان نهيب مىزنند، زودتر مىرسند.
🔷 بارها گفته شده كه بذر فكر و گياه عشق، اگر همراه ذكر و يادآورى تو نباشد، هيچگاه از زير خاك سر بر نمىآورد. من كسانى را سراغ دارم كه سالهاست در جا زدهاند و گياه ايمانشان بىرنگ مانده و دارد مىخشكد. و كسانى را سراغ دارم كه هنوز ماهها نگذشته كه سربرآوردهاند، چون داستان حركت انسان، داستان كفر و شكر است.«لَئِنْ شَكَرتُم لأَزيدَنَّكُم».
🔷 مدام نوسان دارد. در هر مرحله اگر اقدام نكنى، افت مىكنى و مدام پايين مىآيى و اگر اقدام كردى پيش مىروى و جلو مىافتى. تو كه فهميدى بايد از اين لقمهى چرب بگذرى. اگر توجيه كردى، تو در همين جا نمىمانى كه رفته رفته، بخل در تو سبز مىشود. با اينكه چند لقمه دارى، از بشقاب رفيقت برمىدارى تا آنجا كه يك انبار احتكار كردهاى و باز هم نگاهت به كاسهى ديگران است تا آنجا كه مجبور مىشوى با كسانى دوست شوى كه احتكار مىكنند و چشم به انبارت ندارند تا آنجا كه در بزمشان راه مىيابى و ... تا آنجا كه از دست مىروى.
🔷 و اگر در اين آخرين پله يك قدم برداشتى، يك حركت كردى، قدرت گام دوم را به تو مىدهند تا آنجا كه مىتوانى دو لقمه و بيشتر و بيشتر بدهى و از تمامى انبارهايت بگذرى.
🔷 داستان انسان، داستان شكر و كفر است، در هر لحظه پيش مىبرد و يا عقب مىافتد. اين طور نيست كه خيال كنى در يك جا ايستادن، در همانجا ماندن است، كه ايستادن عقب گرد است و پايين رفتن.
🔷 آن زنده دل گفته بود آنها كه در نينوا حسين را كشتند، همانهايى بودند كه از يك لقمه نگذشتند. از يك چاى داغ نگذشتند، از اول و دوم نگذشتند تا آنجا كه نتوانستند از گندم رى هم بگذرند تا آنجا كه دستشان را هم با خون حسين شستند.
📚 صراط، ص ۹٠
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅ رابطه ایمان و عمل
🔶 ايمان است كه عمل را مى آفريند و اين عمل است كه ايمان را نيرومندتر مى سازد، همانند ريشه و برگ.
🔶 اين ريشه است كه برگها را مى روياند و اين برگها هستند كه ريشه را غذا مى دهند و نفس مى دهند و رشد مى دهند، تا حدى كه با مسدود شدن سوراخهايشان ريشه مى خشكد.
📚 رشد، ص ۶٠
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 علامت های ایمان
🔶 ايمان را با علامتهايش مىتوان شناخت. مؤمن به امْن مىرسد،«أُولئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ». پس نه خوفى از آينده دارد و نه حزنى برگذشته «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ». و نه حيرتى در حال. «وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ».
🔶 و با همين امْن به تسلّط مىرسد.«أَنْتُمُ الأَعْلَونَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ». او ذليل نخواهد شد. «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ» حتى ذليل قدرت و توانايى خود، كه او به عزّت رسيده و بر قدرتش مسلّط شدهاست.
🔶 ذلّت در او راهى ندارد. و اين تسلّط او را به شهادت مىرساند، كه تمامى حادثهها در وجود او پيش بينى شدهاند. «تِلْكَ الأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ » و با اين شهادت به انتظار مىرسد و آماده مىگردد. «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ».
🔶 اين امْن و تسلط و شهادت و انتظار، علامتهاى اين وجود راه رفته و اين مؤمن خود يافته است.
🔶 و همانطور كه گذشت، در وسعت امن، خوف، حزن، حيرت، ذلت، راه ندارد. مؤمن را با اين علامتها بشناس نه با عملها و اين علامتها در حالتهاى او هستند، نه در اعمال او.
🔶 همانطور كه بارها به اين نكته اشاره شده، آدم نه با حرف و نه با عمل، كه با علامتها شناسايى مىشود.
🔶 آدمهايى را مىبينى كه كوچكترين حادثه او را در هم مىپيچيد و زمين مىزند. اين وجود راه نيفتاده و خود را نيافته است وگرنه كوچكترها، او را زير و رو نمىكردند.
📚 صراط، ص ۹۳
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💙 در روايت هست: «لاَ يَجِدُ الرَّجُلُ حَلاَوَةَ الإيمَانِ فِی قَلْبِهِ حَتَّى لاَ يُبَالِیَ مَنْ أَكَلَ الدُّنْيَا ...»؛ ايمان و عشق خدا در دل مؤمن به كمال نمىرسد مگر آنجايى كه باكش نباشد كه چه كسى دنيا را خورد.
💙 دلى كه از عشقهاى ديگر پر است و هزار رنج دارد، از عشق خدا سرشار نمى شود. كوزه به اندازه اى كه از هوا خالى شده از آب پر مى شود.
💙 مغرور نباش كه در كنار فراتى و در ميان آب. كوزه ى واژگون در ميان آب از آب خالى است. هوايش مانع سرشارى و لبريزى است. بايد از هوا خالى شود كه آن وقت پر مى شود.
💙 تو كه رنج مى برى كه فلانى، فلان پست، فلان منزل، فلان زن، فلان مغازه، فلان برنامه را دارد، تو هنوز وابسته اى. و اگر كارى بكنى و قيامى، به خاطر همين وابستگى است. نه به خاطر دستور و تكليف. مادامى كه خودت در گردونه هستى، نمى توانى گرداننده باشى.
💙 اگر تمامى سنگهاى بيابانها را يك نفر براى خودش جمع كند، تو خنده ات مىگيرد و باكت نيست، چرا؟ چون وابستگى ندارى. پس آنجا كه باكت شد و رنج بردى، از اين علامت خودت را بشناس. و بى خود حرفى را مطرح نكن كه دلت پشتوانهاش نيست.
📚 تطهير با جارى قرآن ج ۱ ص ۱۴۳
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا عزیزالله حیدری
💟 استاد صفایی رحمة الله علیه روزی در اثر رسیدگی به افراد و اهتمامش به حل مشکلات دیگران، دچار قرض شدیدی شد. به منزلشان که رفتیم، قدری در فکر بود. سپس برخاست و رفت.
💟بعضی از دوستان گفتند: استاد گفته اند: اگر خیلی مستأصل شدم، خانه را می فروشم. در همین موقع یکی از دوستان که معمولاً خودش کمک می گرفت، وارد شد.
💟 وقتی پرس و جو کرد و مشکل حاج شیخ را شنید، گفت: من پولی دارم و حالا به آن نیاز ندارم. استاد بعد از ساعتی برگشت و خبر گشایش داده شد.
💟 یکی از بچهها پرسید: کجا رفتید؟ پاسخ داد: حرم حضرت معصومه سلام الله علیها. پرسیدند: برای گشایش در قرضتان؟
💟 حاج شیخ جواب داد: نه! برای این مسأله در مسیر، سر قبر مادرم رفتم. من این مسائل کوچک را از اهل بیت علیهم السلام نمی خواهم. از آنها باید خودشان را خواست.
📚 مشهور آسمان، ص ۸۵
💐 میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر و روز زن مبارک باد.
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 کتاب های صوتی استاد صفایی رحمة الله علیه
کتاب رشد (با صدای نجم الدین شریعتی)
📲 : 👈🏻 دانلود
کتاب اخبات (باصدای استاد صفایی حائری)
📲 : 👈🏻 دانلود
کتاب انسان در دو فصل(باصدای استاد صفایی حائری)
📲 : 👈🏻 دانلود
کتاب تربیت کودک (باصدای خانم رادمردان)
📲 : 👈🏻 دانلود
کتاب روابط متکامل زن و مرد (باصدای خانم رادمردان)
📲 : 👈🏻 دانلود
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 آخر راه آنجا آغاز مىشود كه ما تمام مىشويم.
🔷 مادرم ـ كه خداى با كرامتش پذيرايش باشد ـ به من درسى داد، كه فراموشم نمىشود.
🔷 محمد پسر اول من مىخواست به دنيا بيايد و اين تجربهى اول ما بود.
🔷 نصف شب بود كه درد به سراغ مادرش آمد با داروهايى كه مىشناختم و با گل گاوزبان و تخم شويد كارسازى نمودم ولى درد زايمان بود و شتاب مىگرفت، به منزل پدر آمدم هنوز ساعاتى تا اذان صبح مانده بود مادرم با چند نفر از بستگان به پذيرايى مادر محمد مشغول شدند و مرا از اطاق تبعيد كرد.
🔷 من از دور فريادها و نالهها را مىشنيدم و زمان بر من كُند مىگذشت، تجربهى اول من بود، حدود طلوع آفتاب خانم دكتر تشيدى را آورديم، با خيال راحتترى در انتظار تولد نشستيم.
🔷 فريادها ونالهها زيادتر مىشد اما از ولادت خبرى نبود، مادرم را صدا زدم، من آشفته بودم ولى او سرخوش، پرسيدم آيا مشكلى هست؟
🔷 جواب داد، كارِ زايمان، طبيعى است، گفتم پس چه وقت فارغ مىشود، با اين همه ناله كى كار تمام مىشود؟
🔷 خنديد و گفت تا ناى ناليدن دارد و توان فرياد كشيدن دارد، نمىزايد. آنجا كه درد توانش را گرفت، آن وقت فارغ مىشود.
🔷 مدتى گذشت از ناى افتاده بود و فقط زنجموره بود، كه صداى گريهى محمد بلند شد، واين حرف و اين درس را فهميدم كه:«تا ناى ناليدن دارى و تا آنجا كه توان دارى ولادتى نيست، راه آنجا آغاز مىشود كه تو به پايان مىرسى».
📚 قيام، ص ۲۲۳
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 محدوديت در هدف، باعث رنج است؛ با حركت مستمرّ انسان نمىسازد.
💠 محدوديت در عمل، باعث رنج است؛ با نياز مستمرّ انسان نمىسازد.
💠 محدوديت در وجود، باعث رنج است؛ ركود عامل گنديدن است.
💠 محدوديت در محيط، باعث رنج است؛ هيچ جوجهاى در پوست خود نمىگنجد.
💠 دنياى بزرگ، براى انسانى كه رشد كرده و فائز شده و سر برآورده و از خوض و فرو رفتن نجات يافته، تنگ است.
💠 اين دنيا، مثل شكم مادر براى بچه است. بچه نمىتواند در همان دنياى رحم بماند و ادامهى خود را رها كند.
📚 نامه های بلوغ، ص ۹۷
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷 شما براى سلوك، به تمركز و رياضت روى آوردهايد. و براى تمركز، به محدوديت رابطهها و يا قطع رابطهها نظر مىدهيد و انگيزهها و غريزههاى مزاحم را ضعيف و يا نابود مىكنيد.
🔷 و براى رياضت، روشها و برنامههاى متفاوتى را دنبال مىنماييد؛ در حالى كه در دين، به هدايت و شكر و بلاء توجه مىشود.
🔷 هدايت، كار مربّى و شكر، كار طالب و بلاء، كار خداست.
🔷 اگر رياضت، توقّع و غرور مىآورد، بلاء به ذلّت باطنى و انكسار قلبى مىكشاند و موانع و تعلّقها را مىشكند؛ چون علاقهها بايد از درون بگسلد و زخمها بايد از عمق التيام يابد؛ وگرنه پوشش در سطح، به عفونت از اعماق مىانجامد.
📚 نامه های بلوغ، ص ۱۵٠
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 سكوت عارف با دعوت خدا و جلوهى او آغاز مىشود، اين سالك نيست كه آغاز مىكند. اين خداست كه صدا مىزند و طلب مىكند و جذب مىنمايد.
💠 سپس با هدايت و صنع او و با شكر و بلاء و تمحيص او، ادامه مىيابد و به عجز و اعتصام مىرسد.
💠 در حالی كه از معرفت و محبت و اطاعت و عمل و رياضت، حجابهاى توقع و غرور، شكل مىگيرد. ولى از بلاء و تربيت او انكسار و ذلت، توشهى راه مىشود.
💠 گرچه با رياضت و تمركز كه جامع تمامى جريانهاى عرفانى است، مىتوان به قدرت و آگاهى رسيد، ولى به غناى از قدرت و فراغ از غير دوست، جز با بلاء و صنايع او راهى نيست و همين است كه اضطرار را مىخواهد كه: «اوْقِفنى عَلى مَراكِزِ اضْطِرارى».
📚 چهل حديث، ص ۴۲
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
✅👈 ماه اوج گیری معنوی
🎤👈 حاج آقا حائری شیرازی رحمة الله علیه
🔶 شب قدر، شب اوج گیری است. اما هواپیما که شب قدر یکدفعه نمی تواند اوج بگیرد!
🔶 کسی اوج می گیرد که از اول رجب، کم کم دور موتور را شدیدتر کرده باشد تا شب قدر بتواند پرواز کند.
❌ نشر مطالب با حذف لینک کانال شرعا جایز نیست👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
🔷 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ: إِنَّ نُوحاً رَكِبَ السَّفِينَةَ أَوَّلَ يَوْمٍ مِنْ رَجَبٍ فَأَمَرَ مَنْ مَعَهُ أَنْ يَصُومُوا ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ قَالَ مَنْ صَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ تَبَاعَدَتْ عَنْهُ النَّارُ مَسِيرَةَ سَنَةٍ وَ مَنْ صَامَ سَبْعَةَ أَيَّامٍ أُغْلِقَتْ عَنْهُ أَبْوَابُ النِّيرَانِ السَّبْعَةُ وَ مَنْ صَامَ ثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ فُتِّحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ الثَّمَانِيَة.
🔷 امام صادق علیه السلام فرمودند: حضرت نوح روز اوّل ماه رجب سوار كشتى شد، و به همراهان خود فرمان داد آن روز را روزه بگيرند.
🔷 هر كس اين روز را روزه بگيرد، آتش دوزخ به فاصله يك سال راه از او دور مىشود.
🔷 و هر كس هفت روز در ماه رجب روزه بگيرد، هفت در دوزخ به روى او بسته مىگردد.
🔷 و هر كس هشت روز در این ماه روزه بگيرد، درهاى هشتگانه بهشت به روى او گشوده مىشود.
📚 ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۵۳
❌ نشر مطالب با حذف لینک کانال شرعا جایز نیست👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 حاج آقا ری شهری
✅ آیت الله بهجت رحمة الله علیه گفتند: من درباره ختومات از استادم (سیّد العارفین آیت الله سیّد علی قاضی) چیزی نمی پرسیدم، ولی گاه خود، چیزی می گفتند.
✅ از جمله ختم سوره واقعه و نماز روز پنجشنبه که از سیّد بن طاووس تا سیّد مرتضی کشمیری، بر آن مداومت داشتند تا شاگردان آنها.
📚 زمزم عرفان، ص ۳۹۹
🔴👈 امروز دوشنبه، اولین روز ماه رجب است.
❌ نشر مطالب با حذف لینک کانال شرعا جایز نیست👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
✅👈 ختم مجرّب برای افزایش رزق و روزی
✅👈 دستورالعمل ختم سوره واقعه
💠 این ختم، از ختمهای مأثوره و بسیار مجرّب است که مورد توصیه علما و بزرگان بوده و آیتالله بهجت نیز مطابق نظر اساتید معظمشان، بدان تأکید داشتهاند.
💠 دستورالعمل این ختم، آنچنانکه در روایات وارد شده، بدینصورت است: چون اول ماه قمری، دوشنبه باشد؛ شروع کند به خواندن این سورۀ مبارکه، با طهارت و رو به قبله.
💠 روز اول یک مرتبه، روز دوم دو مرتبه، و روز سوم سه مرتبه و همچنین تا چهاردهم چهارده مرتبه بخواند.
💠 همچنین هر روز بعد از اتمام تلاوت سورههای آن روز، این دعا را بخواند:«يا مُسَبِّبَ الْأَسْبابِ وَ يَا مُفَتِّحَ الْأَبْوابِ اِفْتَحْ لَنا الْأَبْوابَ وَ يَسِّرْ عَلَيْنَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا الْعِقابَ [الصِّعابَ] اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ رِزْقِی وَ رِزْقُ عِیالی فِی السَّمَاءِ فَأَنْزِلْهُ، وَ إِنْ كَانَ فِی الْأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ وَ إِنْ كَانَ فِی الْأَرْضِ بَعِيدًا فَقَرِّبْهُ وَ إِنْ كَانَ قَرِيبًا فَيَسِّرْهُ وَ إِنْ كانَ يَسِيرًا فَكَثِّرْهُ وَ إِنْ كانَ كَثيرًا فَخَلِّدْهُ وَ إِنْ كانَ مُخَلَّدًا فَطَيِّبْهُ وَ إِنْ كانَ طَيِّبًا فَبارِكْ لِی فِيهِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَا رَبِّ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ وَ وَحْدانِيَّتِكَ إِنَّكَ عَلی كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ إِنْ كانَ عَلی أَيْدِی شِرارِ خَلْقِكَ فَانْزَعْهُ وَ انْقُلْهُ إِلَيَّ حَيْثُ أَكُونُ وَ لَا تَنْقُلْنِی إِلَيهِ حَيْثُ يَكُون»ُ.
💠 در ادامه مرحوم مجلسی از امام سجاد علیهالسلام نقل میفرماید که در روزهای پنجشنبه میان این چهارده روز، به جای دعای فوق، پس از اتمام سورهها، این دعا را قرائت نماید؛ آن دعا چنین است: «يا واحِدُ يَا ماجِدُ، يَا جَوادُ يَا حَليمُ، يَا حَنّانُ يَا مَنّانُ يَا كَريمُ، أَسْأَلُكَ تُحْفَةً مِنْ تُحَفاتِكَ تَلُمُّ بِها شَعْثی وَ تَقْضی بِها دَيْنی وَ تُصْلِحُ بِهَا شَأْنی بِرَحْمَتِكَ يَا سَيِّدی اَللّهُمَّ إِنْ كانَ رِزْقی فِی السَّماءِ فَأَنْزِلْهُ وَ إِنْ كانَ فِی الأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ، وَ إِنْ كانَ بَعيدًا فَقَرِّبْهُ، وَ إِنْ كانَ قَريبًا فَيَسِّرْهُ، وَ إِنْ كانَ قَليلًا فَكَثِّرْهُ، وَ إِنْ كانَ كَثيرًا فَبارِكْ لی فيهِ وَ أَرْسِلْهُ عَلَى أَيْدی خِيَارِ خَلْقِكَ، وَ لَا تُحْوِجْنی إِلَى شِرارِ خَلْقِكَ، وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ [بِكَيْنُونَتِكَ] وَ وَحْدانِيَّتِكَ اَللّهُمَّ انْقُلْهُ إِلَيَّ حَيْثُ أَكُونُ وَ لَا تَنْقُلْنی إِلَيْهِ حَيْثُ يَكُونُ، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ [يا حَيُّ يَا قَيُّومُ يَا واحِدُ يَا مَجيدُ يَا بَرُّ يَا كَريمُ] يَا رَحيمُ يَا غَنِيُّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَمِّمْ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ وَ هَنِّئْنا كَرامَتَكَ وَ أَلْبِسْنا عافِيَتَك»َ.
❌ نشر مطالب با حذف لینک کانال شرعا جایز نیست👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
💠 بلاء موجب مىشود انسان بشكند و انكسار پيدا كند و الاّ رياضتها غرور ايجاد مىكنند.
💠 اين درست است كه تمركزها قدرت مىآورند. ملائكه را نازل مىكنند. جن را مسخر مىكنند. ما فى الضمير را مىخوانند. پشت ديوار را مىبينند و ...
💠 همه اينها هست و تحقق پيدا مىكند، ولى اين قدرتها يك مشكل ايجاد مىكنند و آن مشكل اين است كه انسان را طلبكار مىكنند.
💠 سالكى كه بر اساس تمركز و رياضت حركت مىكند، مبتلاست. مغرور است و متوقع.
💠 بچه كه بوديم بعد از اينكه چندين بار دستمان را حركت مىداديم و ورزش مىكرديم، به ماهيچههامان دست مىزديم تا ببينيم چقدر قوى شده است!
💠 سالكى كه ده مرتبه ذكرى را مىگويد، ده مرتبه عملى را مرتكب مىشود، خيال مىكند كه كارى كرده است و در برابر كارش بايد حاصلى داشته باشد.
💠 لذا متوقع مىشود، ولى بلاء، شكننده و منكسر است و همه بساط او را بر باد مىدهد.
💠 وقتى چشمت را گرفتند، عمرت را گرفتند، دستت را گرفتند، آبرويت را گرفتند، ديگر با اين دل شكسته چه چيزى باقى مىماند؟
💠 خيلى سخت است! اين ابتلاء است كه دلها را نگه مىدارد و متواضع مىكند. غرور را مىريزد و عظمتها كنار مىرود.
💠 در اين موقع، غربتى را احساس مىكنى و ذلّت و توجه باطنىِ بيشترى برايت مىآيد.
📚 اخبات، ص ۵۵
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 بیان گوشه ای از صفات شخصیتی استاد صفایی رحمة الله علیه
🎤👈 حاج آقا رنجبر
🔷👈 برنامه سمت خدا
✅👈 خیلی جالبه،از دست ندهید.
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 در روايتى آمده است: من عبدم را شبى از شبها بيدار مىكنم. او بلند مىشود و با من مناجات مىكند و انس مىگيرد. كم كم از خودش، خوشش مىآيد و از حالتش لذت مىبرد.
💠 اينجاست كه او را خواب مىكنم. بيدار مىشود، در حالى كه نمازش قضا شده و از خود ناراحت و خشمگين است: «ماقِتٌ لِنَفْسِهِ زارِىءٌ عَلَيْها». در اين حالت است كه آن بنده به من نزديك شده و از خودش فاصله گرفته است.
💠 ابتلاى به حالت، ابتلاى خيلى از خوبهاست؛ مخصوصاً آنهايى كه دل خاشعى دارند و مخصوصاً وقتى كه وجهه عاطفى هم پيدا مىكنند، حالتها شديداً آنها را مبتلا مىكند.
💠 ما محدوديم و محدوديتهاى ما، باعث محروميتهاى ماست. همين كه حالى پيدا مىكنيم، غرورها مىآيد و همين كه درى را به روى ما مىبندند، مأيوس مىشويم.
💠 اينها آفتهاى ماست كه در طاعت متوقّعيم و در معصيت نااميد؛ در حالى كه مطلوبِ از طاعت و عصيان، انكسار است. اين دل شكسته است كه محبوبيت دارد؛ «انَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوّابِينَ».
💠 وقتى كه او شروع به مناجات با من مىكند و مرا كليم خود مىسازد، مىگويم لابد كسى شدهام! و غرورها بالا مىرود.
💠 گاهى معاشرت با اولياء خدا كه هيچ، با بندهاى از بندههاى خدا، هزاران غرور در ما سبز مىكند، كه بله! ما با آقا بودهايم!
💠 اگر من صداى پرواز ملائك را شنيدم، اگر من چهرههاى ملائك را ديدم، بايد به چنان ذلتى در باطنِ خود رسيده باشم تا غرورى برايم ايجاد نشود.
📚 اخبات، ص ۵٠
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅ يكى از دوستانِ خود را در مكه در حال طواف ديدم. گريه مى كرد و مى گفت: انسان حتى در كنار كعبه و خانه خدا از هيچ گناهى جدا نيست.
✅ گفت: در حال طواف نگاهم به زنى افتاد كه بيش از حدِّ مجاز بر او متوقف ماند، با خود گفتم شرم نمى كنى كه در كنار بيت حق و در كنار شهود حق، در كنار سنگهايى كه شاهد او هستند، باز گناه مى كنى⁉️
✅ اين جوان كسى بود كه مى گفت: به مدينه آمده بوديم و زوّار ايرانى هم هنوز مستقر نشده بودند. صاحب خانه ما زنهاى متعددى داشت.
✅ يكى از زنهاى او كه زن جوانى هم بود، روزى به اتاق من آمد، ديدم كه جلوه مى كند و خودش را برايم آماده كرده است، بلافاصله به حرم حضرت رسول صلّی الله علیه و آله رفتم و گفتم: يا رسول اللَّه! چه كسى را مى خواهيد امتحان كنيد؟ اگر شما دستگيرى نكنيد، ما غرق شده ايم!
✅ مى گفت: شب هنگام، دير وقت به خانه برگشتم، ديدم كه صاحب خانه حركت كرده و به رياض رفته است.
✅ به او گفتم: اگر خدا بخواهد به تو عنايتى كند و طاعات تو، غرور تو را بارور نكند، بايد حساب تو را صفر كند تا بفهمى كه اگر خودت باشى، حتى در كنار كعبه هم از حرام فاصله اى ندارى.
📚 اخبات، ص ۵۲
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷 جوانی به استاد صفایی رحمة الله علیه گفت: هر جوری با خودم ورم می رم نمی تونم وجود خدا را قبول کنم. استاد صفایی گفت: دردت چیه چی می خوای؟
🔷 می خوام بفهمم خدا هست. می خوام برام خدا و وجودش رو اثبات کنید. حاج شیخ اشاره به قوری چای جلوی خودش کرد و گفت: توی این قوری چاییه و ساکت ماند.
🔷 او که با سکوتش منتظر ادامه صحبت ادامه حاج آقا بود، متوجه شد که باز هم حاج آقا اشاره می کند که: توی این قوری چاییه!
🔷 باز هم جوان که متوجه نمی شد حاج آقا منظورش چیست، هاج و واج حاج شیخ را نگاه می کرد.
🔷 حاج شیخ با صدای بلند گفت: آقا جون من دارم به تو می گم توی این قوری چاییه، چرا ساکتی⁉️
🔷 جوان که می دید حاج شیخ منتظر جواب است، گفت: خب، توی اون قوری چاییه که چی⁉️
🔷 حاج آقا که درست به هدف زده بود، ادامه داد: خب که چی؟ خدا هست، همه جا هم هست که چی؟! من چکار کنم؟!
🔷 هست که هست، چایی تو اون قوری هست که هست، به من چه ارتباطی داره؟! که چی؟!
🔷 فرض کن من الان خدا رو برات اثبات کردم. نه اثبات (دست جوان را در دست گرفت) اصلاً دست خدا را توی دست های تو بگذارم، خب با این خدایی که الان دست هاش توی دست های تو است، چه کار داری؟
🔷 می دونی این جواب تو که گفتی:«که چی»، منشأش چیه؟ آیا منشأش این نیست که درون تو اصلاً طلبی نیست؟ تو در حال حاضر طالب چای نیستی، تشنگی نداری، اگه برات اثبات کنن که اونجا چاییه، نه که اثبات کنن، اصلاً به تو نشون بدن، باز هم جوابت اینه «که چی». حالا چه کار کنم؟ ولی اگه تشنه باشی به مقدار تشنگی ات طلبت هم بیشتر می شه.
🔷 توی این حالت، کسی که عطش داره و پدرش داره در می آد، دنبال اثبات وجود آب نیست که حتی با احتمال یک در صدیِ وجود آب، اون هم چند کیلومتر اون طرف تر، حرکت می کنه.
🔷 اینجا دیگه حتی احتمال هایی با درصدهای پایین هم با ارزش می شه و حرکت میاره.پس آدمی اگه هم می خواد به خدا برسه باید به طلب، عطش و تشنگی برسه نه اثبات وجود خدا.
🔷 که خیلی ها نه تنها به خدا رسیده اند که حتی اثباتش هم می کنند ولی چون با اون کاری ندارند، می گن خدا منو ساخته، عقل هم به من داده، خب دستش درد نکنه، به خاطر این محبتی هم که به من کرده یک روز در هفته را می گذارم برم کلیسا و ازش تشکر کنم، بعد هم من می رم راهِ خودم اونم هم راه خودش.
📚 رد پای نور، ج ۱ ص ۸۱
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔶 بحث از اثبات خدا و رسول و نبى و ولى نيست كه صحبت از اضطرار به ولى و احتياج به خداست. من نياز به رسول و وصى او دارم.
🔶 اگر فرضم بر اين باشد كه در اين زندگى با اين شرائط موجود، مى توانم مسائل را خودم حل و فصل كنم ديگر به خدا چه نيازى دارم⁉️
🔶 بر فرض هم كه خدا باشد به رسول او چه احتياجى دارم، به ولىّ او چه احتياجى⁉️
🔶 اما وقتى اين معنا در انسان شكل مى گيرد كه هم وجودش محدود است و هم امكاناتش ناتمام و ناقص هستند و حتى علم و تجربه و عقل و فلسفه و قلب و عرفانش كفاف او را نمى دهند.
🔶 اينجاست كه خدا و رسول و ولى ضرورت پيدا مى كنند و اضطرار به آنها مطرح مى شود. و با اين معنا از اضطرار و احتياج، مسأله شكل جديدى به خود مى گيرد.
📚 روزهاى فاطمه، ص ۲۶
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷 انقلابهايى كه تاكنون شكل گرفته اند، انقلابهايى بوده اند كه با ابزار توليد رابطه داشته اند، با زمين رابطه داشته اند: «أثَارُوا الأرْضَ وَ عَمَرُوها»، در نتيجه زمين آباد مى شود و انسان به رفاه مى رسد.
🔷 در حالى كه انقلاب انبياء بنيادى تر بود. آنها يافته بودند مادامى كه انسان دگرگون نشده باشد، هر نوع دگرگونى و انقلابى به جايى منتهى نخواهد شد.
🔷 به تعبير أميرالمؤمنين علیه السلام أنبياء كارشان اين بود: «يُثِيرُوا لَهُم دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛ كار آنها انقلاب در انديشه ها و سنجشهايى بود كه در جريان توليد مدفون شده بودند و بايد برانگيخته و احياء مى شدند.
🔷 تفاوت انقلابها با يكديگر در همين است و عمق انقلاب اسلامى در اين است كه انسان را دگرگون مى كند.
🔷 مادامى كه انسان دگرگون نشده باشد، هيچ نوع دگرگونى را در سطح جامعه اش نمى تواند تحمل كند. اگر بخواهى چيزى را از او بگيرى، بايد امتياز زيادترى بدهى و اگر بخواهى او را به يك گام حق دعوت كنى، بايد ده گام باطل با او بردارى.
📚 حركت، ص ۲۱
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 چرا حکومت اسلامی؟
🔷 آنچه كه امروز مقام رهبرى بر آن تكيه دارد كه حكومت اسلامى، نه يك كلمه بيش و نه يك كلمه كم، با همين ديد توضيح مىيابد كه حكومتهاى موجود و سيستمهاى شناخته شده در رابطهى انسان و جامعه طرح شدهاند، نه در رابطهى انسان و هستى و انسان و نظام، آن هم انسانى مستمر و نظام مداوم. و اين است كه نمىتوانند با اين طرح حكومتى تركيب شوند و مونتاژ شوند.
🔷 تو يا بايد انسان را در جامعه مطرح كنى، آن وقت به اسلام احتياج نيست تا چه رسد به تشيع و يا انسان را در هستى مطرح كنى، آن وقت جز تشيع، اسلامى نيست و جز طرح حكومتى شيعى، طرحى اسلامى وجود ندارد.
📚 تو می آیی، ص ۶۷
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie