eitaa logo
چشمه جاری
518 دنبال‌کننده
736 عکس
144 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
✅👈 معنا و مراحل نصرت‏ 💠 نصرت، يارى كردن است. و يارى هم مراحلى دارد: با زبان، با دست، با آبرو، با مال، حتى با سعى و ارتباطى كه برقرار مى‏كنى. 💠 من گاهى نمى‏توانم كارى كنم، ولى مى‏توانم دوستانم را به هم مرتبط كنم. اگر ده نفر به هم نزديك شوند و همديگر را بشناسند، كارگشا مى‏شوند. اين ارتباطى كه من بين اينها برقرار مى‏كنم كارگشاست؛ اين‏ها جز نصرت است. 💠 تويى كه زبان ندارى، دست ندارى، مال ندارى، ولى رابطه برقرار مى‏كنى، اين رابطه جز يارى‏هاى سنگين و ياورى‏هاى مفيد و مؤثرى است كه تحقق پيدا مى‏كند. 💠 در آخر سوره آل عمران آمده است:«يا ايُّها الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»؛ اين رابطه، هم به معنى مرزدارى است و هم به معنى پيوند دادن. 💠 بايد نيروهاى پراكنده و متشتّت را با هم از درون پيوند بدهى. آنجا كه نمى‏شود سرهاى آنها را گرفت و به هم نزديك كرد، آنجا كه به هم پشت مى‏كنند و هر كدام به سويى مى‏روند، اگر بتوانى بايد دل‏هاشان را به هم نزديك كنى، پيمان‏ها را شفّاف و مشخص كنى و به يادشان بياورى. 💠 يك مرحله هم مرحله فداكارى و جلودارى است، كه تو خودت را جلو بيندازى. فداكارى هم مراحلى دارد. 💠 خيلى‏ها براى امام حسين علیه السلام فداكارى كردند و جان دادند، ولى بعد از زمانش؛ در حالى كه در زيارت عاشورا آمده است:«أَللّهُمَّ اجْعَلْنا مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحابِ الْحُسَيْنِ الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْن عَلَيْهِ السَّلام». اين هم يك حد از نصرت است كه هم جان بدهى و هم جلوى حسين بميرى. 💠 در تاريخ آمده كه چهار هزار نفر از توابين آمدند و براى امام حسين علیه السلام خون دادند كه اگر در روز عاشورا اين كار را كرده بودند، كار امام حسين علیه السلام متفاوت مى‏شد و به آنجا نمى‏رسيد. جلوى او، پيشاپيش او، نه پشت سر او! 📚 مشكلات حكومت دينى، ۸۵ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 وجاهت ✅👈 «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالْحُسَينِ». 🔷 زیبایی در نزد افراد مختلف، وسیله‌های مختلفی دارد. کسی که می‌خواهد نزد خدا به وجاهت برسد با چه وسیله‌ای به این وجاهت می رسد؟ 🔷 وجاهتی که منظور حق بشود و از کسانی نباشد که:«لا يَنْظُرُ إِلَيهِمْ»، «لا يُكَلِّمُهُمُ». خداوند روز قیامت با آنان سخن نمی‌گوید و به ایشان نمی‌نگرد. 🔷 از کسانی نباشد که محجوب می‌شود و ناظر به وجه الله نمی‌گردد:«انهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون» 🔷 این منظور شدن برای کسانی نیست که پیمانها را می‌فروشند و در برابر، ثمن کمی به دست می‌آورند:«إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لهم فی الآخرة ولا يُكَلِّمُهُمُ الله ولا يَنْظُرُ إلَيهِم يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُرْكِيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ». 🔷 کسانی محبوب هستند که:«مَنْ أوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ». هر که به پیمان خود وفا نماید و تقوی پیشه کند، همانا خداوند پرهیزکاران را دوست دارد. 🔷 و این است که امام حسین علیه السلام وسیله وجاهت ما در نزد خداست، که به ما وفا را می‌آموزد و سرشاری و سرشار کردن را یاد می‌دهد و منظور خدا قرار می‌دهد. 📚 خون خدا، ص ۴۸ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالْحُسَينِ». 💠 براى كسى كه وجاهت و آبرو را در حوزه خانواده و فاميل و شهر و منطقه و مملكتى و يا تمام زمين مى‏خواهد، وسيله‏هاى وجاهت مى‏تواند محبت و بخشش و خدمت و شهرت و طرفداران و هواخواهان و تأثير و تبليغات باشد. 💠 اما براى كسى كه از حوزه زمين فراتر مى‏رود و عظمت در آسمان‏ها و وجاهت عندالله و در حضور حق را خواستار مى‏شود، وسيله وجاهت هم متفاوت‏ خواهد شد. و ديگر نمى‏تواند به وسائلى در سطح خانواده و بستگان و همشهرى‏ها و هموطن‏ها و اهل خاك، دل خوش كند. 💠 كه وجاهت در حضور او و در محضر او براى كسانى است كه با سر رفته‏اند و جام را تا آخر نوشيده‏اند و توجه از غير او برداشته‏اند و به وفا راه يافته‏اند. و يا با وفاداران و سرافرازان پيوندى بسته‏اند و رشته‏اى در ميان رشته‏ها انداخته‏اند. 💠 آدم‏ها با انتخاب‏ها و پيوندها و وفا و سرشار كردنشان به ارزش و آبرو مى‏رسند و خريدار پيدا مى‏كنند؛ «انّ اللّه اشترى من المؤمنين ...»، خدا از عاشق‏ها خريدار است و اين چنين متاعى را از خاك بر مى‏دارد؛«قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلَّا مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذًا لَّظَالِمُونَ». 📚 تو می‌آیی، ص ۲۱ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔶 وجاهت مختصّ كسانى است كه هم محبوبيّت دارند و هم تواضع. 🔶 كسى را كه دوست ندارى و نزد تو محبوبيّتى نيافته، برايش تَرِه هم خُرد نمى‏كنى. و به اندازه‏اى هم كه محبوب تو باشد وجاهتش بيشتر مى‏شود. 🔶 مؤمن و متّقى و محسن، محبوب خداوندند كه:«اللَّهُ يُحِبُّ الْمُؤْمِنينَ»، «يُحِبُّ الْمُتَّقينَ»، «يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ». اين مجموعه‏ى محبّت‏ها است. 🔶 و محبّت نتيجه‏ى تبعيّت از او است كه:«فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللّهُ». و نتيجه‏ى اين است كه تو تابع باشى و پيرو و منتظر مزد هم نباشى. 🔶 آنچه اياز را در دل، محمود جاى مى‏داد و بزرگ مى‏كرد، اين بود كه وقتى هدايايش را پخش كرد و درهم و دينار و اشرفى‏ها را مى‏ريخت، همه مشغول جمع آورى آنها بودند و تنها كسى كه از پشت سر محمود مى‏تاخت و اسب مى‏دوانيد و لحظه‏اى هم متوقّف نشد، اياز بود. و از دوست به غير او مشغول نشد. 🔶 محبوبيّت براى كسى است كه بكوشد و كوتاهى هم نكند و خودش را هم بدهكار بداند. 🔶 وجاهت، تواضع مى‏خواهد. به حضرت موسى خطاب شد كه مى‏دانى چرا من تو را از بين همه‏ى خلائق، انتخاب كرده‏ام؟ 🔶 به خاطر اينكه در ميان همه‏ى چهره‏ها گشتم و در ميان همه‏ى مخلوقات بررسى كردم و كسى را متواضع‏تر از تو نيافتم. 📚 شرحى بر دعاهاى روزانه حضرت زهرا، ص ۱٠۷ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 حسين علیه السلام آمد تا كشته شود، تا شفيع ما باشد، تا آبروى ما باشد. حسين آمد تا با خون خود، نهال دين را آبيارى كند. قتل او، شهادت او به نفع اسلام بود. 🔷 اين دو تحليل، به اينگونه، همان رضايت به قتل حسين علیه السلام است و خشنودى از شهادت اوست؛ كه در زيارت او مى‏ خوانيم: «لَعَنَ اللَّهُ امَّةً قَتَلَتْكَ». «لَعَنَ اللَّهُ امَّةً ظَلَمَتْكَ». «وَ لَعَنَ اللَّهُ امَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ». اين دو توضيح به اينگونه، با اين جمله‏هاى زيارت عاشورا ناسازگار است. 🔷 آرى! اين شهادت، انتخاب حسين است و اين شفاعت نتيجه‌ى كار عظيم او. شهادت انتخاب است، نه هدف. و شفاعت نتيجه است، نه مقصد. تمام مطلب در همين نكته نهفته است كه انتخاب با هدف تفاوت دارد. 🔷 گاهى انسان كارى را انتخاب مى‏ كند و هدفش چيز ديگر است. اميركبير، هنگامى كه در فين كاشان به مرگ مجبور مى‏ شود، آن نوع مرگ «رگ زدن» را انتخاب مى‏كند. اينگونه مردن، انتخاب اوست، در حالى كه هدفش نيست. هدفش زندگى است و آرزويش در دارالفنون... 🔷 همين طور اثر با هدف تفاوت دارد. كسى كه در راه اطاعت گام بر مى‌دارد، به كرامت‏ها و قدرت‏هايى مى‏رسد، در حالى كه خودش آن را نمى‏خواهد و در حالى كه هدفش جز قرب حق نبوده است. 🔷 من هنگامى كه چراغ را روشن مى‏كنم تا راه را بيابم، ناچار در كنار روشنايى حرارت هم به دست مى‌آيد، در حالى كه هدف، يافتن راه است، نه گرماى چراغ. 🔷 شفاعت همراه اين انتخاب بزرگ هست و شهادت بهترين انتخاب است، در حالى كه رضايت به مرگ و به شهادت او هم در كار نيست. فقدان او بزرگ‏ترين مصيبت است، كه شفق را غمگين كرد و سنگ‏ها را به خون نشاند. 📚 عاشورا، ص۵۳ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔶 داستان نينوا نشان داد آن‏ وقت كه مردم از يزيد بريدند، باز به سراغ‏ على ‏بن ‏الحسين عليه السلام نيامدند و همين نكته نشان مى‏دهد كه حكومت علوى نياز به: ۱_ دگرگون ‏شدن تلقى مردم از خويش ۲_ نياز به تربيت مهره ‏هاى كارساز ۳_ نياز به جايگزين ساختن آنها دارد. 🔶 مادام كه اين نيازها تأمين نشده ‏باشد كار با فتك و ترور و كشتن سردمداران درست نمى ‏شود:«أَنَّ الْإِيمَانَ قَيَّدَ الْفَتْك‏». 🔶 آنها كه بر مسلم مى شورند كه چرا ناتوان ماند و ضعيف برخورد كرد و يا بر هانى كه چرا ابن‏ زياد را با نقشه‏ى شريك و يا گونه ‏ى ديگر به دام نينداخت و از بين نبرد، اينها نمى دانند كه تحمل حكومت علوى حتى پس از واقعه‌ى كربلا شكل نگرفت و كارها هماهنگ نشد. 🔶 و نمى‏دانند كه مأموريت مسلم در حدّ ارزيابى بود و حتى حسين عليه السلام بارها به اصحابى كه اذن مى‏خواستند تا سركرده‌اى را بزنند اجازه نداد و شروع نكرد. 🔶 كسانى ‏كه مى ‏توانند در پناه رضاخان يا محمدرضاخان با آن ‏همه فشار زندگى كنند، كسانى‏ كه مى توانند همراه صدام و مبارك و حسن و حسين و فهد با اسلام خود جشن بگيرند. 🔶 كسانى‏ كه مى‏ توانند در سوئد يا هلند يا اروپا و آمريكا با آزادى به انسانيّت خويش پاى‏ بند باشند، بايد بدانند كه اينها از آدميّت و اسلام و تشيّع بهره‏ اى نبرده اند. 🔶 كسانى كه خود را باور كرده اند و از حكومت، رشد و تربيت و تعليم، نه‏ سوادآموزى و بهداشت و رفاه، را مى‏خواهند، چگونه مى‏توانند در زير اين سقف‏هاى كوتاه سر بلند كنند. 🔶 گرچه با تو بودن را هنوز نياموخته‏ام، ولى با غير تو بودن را هم نمى توانم. تشيّع و اسلام و انسانيّت ما با اين ناتوانى از تحمل غيرمعصوم و غير اولياى حق آغاز مى ‏شود و درجه مى‏ گيرد. 📚 وارثان عاشورا، ص ۲۶۴ 🆔👉@cheshmeyejarie
🟣👈 هماهنگ با نظام هستی 🔶 هنگامى كه كاروان نينوا به سمت مرگ مى‏آمد، أبا عبداللَّه علیه السلام در يكى از شب‏ها بيدار شدند و به على‌اكبر علیه السلام گفتند:«در خواب ديدم كه كسى مى‏گويد: اين كاروان مى‏رود و مرگ به دنبال آن است.» 🔶 على اكبر علیه السلام گفت:«پدر مگر ما بر حق‏ نيستيم؟» حضرت فرمود: «بلى»، پسر گفت:«اذَنْ لا نُبَالِى». حضرت على‏اكبر همين كه مى‏فهمد روى مرز و بر حق است، وحشتى ندارد. 🔶 حضرت على علیه السلام مى‏گويد:«فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِی وَقَعْتُ عَلَى الْمَوْتِ أَوْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيَّ»؛ من از مرگ ترسى ندارم؛ چه مرگ مرا بگيرد، يا من مرگ را. 🔶 كسى كه حساب خويش را كرده، تا خط آخر را هم خوانده، راه را هم شناخته و حتميّت مرگ را هم احساس كرده، مرگ را انتخاب مى‏كند. 🔶 هنگامى كه تو روى مرز هستى، ديگر وحشت از چيست؟ به قول راننده‏ها:«جاده مال توست، توقّف براى چيست؟ تقوى؛ يعنى اطاعت و روى مرز راه رفتن و همين تقوى به تو نيرو مى‏دهد و تو را از بن‏بست‏ها بيرون مى‏آورد:«مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجَاً». 🔶 بارها گفته‏ام: آن هنگام كه تو هماهنگ با نظام نيستى، دو ميليارد همراه هم كه داشته باشى، وحشت داشته باش و آن هنگام كه در مسيرى و هماهنگ با نظام، يك نفر و تنها هم كه هستى، مطمئن باش. 🔶 وقتى فرياد رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله و سلّم در كنار كعبه بلند شد و صداى ضعيف او پرده‏هاى كعبه را لرزاند، هر كس آن جمع را مى‏ديد، باور نمى‏كرد كه ادامه پيدا كنند و وقتى هم كه فرياد قدرت‏ها در تخت جمشيد بلند شد، كسى كه آن صدا را مى‏شنيد، باور نمى‏كرد كه اين جشن دو هزار و پانصد ساله، به نابودى و انهدام بينجامد. 🔶 اين طبيعى است كه يك خروار گندم، وقتى بيرون از نظام و بر روى زمين مانده است، خوراك كلاغ‏ها و سوسك‏هاست و زياد نمى‏شود، ولى يك دانه گندم كه هماهنگ با نظام در خاك افتاده و در مسير شكل گرفته، سنبله و صدها دانه مى‏شود. 🔶 كسانى كه روى مرز حركت مى‏كنند و هماهنگ با نظام‏ها و سنت‏ها هستند، اگر چه هم كم باشند، زياد مى‏شوند و آنها كه بيرون از مرزند زيادشان هم به نابودى مى‏انجامد. 📚 حرکت، ص ۱۷۵ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 درجاتى كه انسان به آن واصل مى‏شود، درجاتى نيست كه امكان انحطاط در آنها نباشد. 💠 چه بسا من به اسلام، به ايمان، به تقوا و حتى به احسان نيز برسم، ولى كفران من، در جا زدن من، توقف‏هاى من، مرا به عقب برگرداند. 💠 اين احتمال وجود دارد كه آدمى با رسيدن به مدارج بالا و حتى با دستيابى به آن آسمان‏هاى بلند، رجيم شود. زمينى شود و ثقلش به سوى زمين برگردد:«اثّاقَلْتُمْ الىَ الارْضِ». 💠 و اين هنگامى است كه انسان به كم قانع‏ شود و به كم رضايت دهد:«أَرَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنيا مِنَ الآخِرَةِ». اين قناعت و اين رضايت است كه او را زمين‏گير مى‏كند. هبوط مى‏دهد و رجيم مى‏كند. 💠 پس هميشه بايد يك وحشت در دل ما وجود داشته باشد و آن اين است كه به هر مرحله‏اى كه برسيم، با يك كفران و يك گرفتارى، منحط خواهيم شد. 📚 اخبات، ص ۷۲ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 بايد اين ايمنى را از خود دور بداريم، كه اگر به درجه‏اى رسيديم، جزء ثوابت مى‏مانيم. اين طور نيست! كه ماندن در راه، كم از عقب‏گرد نيست. 🔷 كسى كه در يك كلاس مى‏ماند، به اين معنا نيست كه در همان كلاس باقى مانده است. 🔷 در كاروانى كه در حال حركت است، توقف و ماندن، از دست رفتن و بدست گرگ‏ها افتادن است. 🔷 در يك مجموعه وقتى توقف كنيم، از مجموعه‏ عقب خواهيم افتاد. توقف ما، برابر است با بازگشت و عقب‏گرد ما و اين وحشتناك است. 🔷 در روايات آمده است:«مَنْ اعْتَدَلَ يَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ»؛ اگر كسى دو روزش با هم مساوى بود، مغبون است. 🔷 تساوىِ دو روز، غبن آدمى است؛ چون ماندن و توقف، حتى به اندازه دو روز، عقب‏گرد و غبن و محروميت را به همراه دارد. 📚 اخبات، ص ۷۳ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 در كاروانِ متحركِ هستى، ركود و درنگ، كمتر از عقب گرد نيست و عقب گرد جز تنهايى نيست و تنهايى در راه و در كوير هستى جز هلاكت نيست. 📚 اندیشه من، ص ۷۹ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 آنچه براى تو مهم است عمل به تكليف است، نتيجه برايت مهم نيست. و اين است كه به فالگيرى نمى‏افتى كه چه مى‏شود؛ چون براى هر پيشامدى، از پيش آماده‏اى و وظيفه و كارت را مى‏شناسى. 💠 اين رسول است كه به شهادت سوره‏ى احقاف آيه‏ى چهار مى‏گويد: من در ميان رسولان، تازه نيستم و بدعت نيستم و نمى‏دانم كه چه كارى براى من و براى شما پيش مى‏آيد؛ «ما ادْرى‏ ما يُفْعَلُ بى‏ وَ لا بِكُمْ». 💠 اين برايم مهم نيست كه چه پيش مى‏آيد، كه من براى هر پيشامد آماده‏ام. «إنْ اتَّبِع إلاَّ ما يُوحى‏ الَىّ» و در هر پيش آمد بر اساس دستورم حركت مى‏كنم و به دنبال چيز ديگرى نيستم. 💠 آن كسى كه اينگونه موضع دارد و در اين جايگاه ايستاده است، آيا رنجى خواهد برد و صدمه‏اى خواهد ديد؟ 📚 تطهير با جارى قرآن ج ۱ ص ۶۴ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 پيشوايان در تعريف عقل به ماهيت آن كار ندارند كه چيست و در كجاست، بلكه عقل‏ را با اثر صحيح و مطلوب آن تعريف مى‏كنند. 🔷 عقل آن نيرويى است كه تو را از غير حق آزاد كند و بنده‏ى او بسازد؛ چون در اين بندگى، آزادى است. 🔷 عقلى كه در راه حق به كار نيفتد، عقل نيست، «نكراء» است، «شيطنت» است. 🔷 مى‏بينى كه چقدر عميق از عقل تعريف مى‏كنند تا غفلت‏ها ما را نگيرند و خيال نكنيم كه عقل داريم و افتخار داريم! 🔷 عقلى كه در راه حق مصرف نشود، عقل نيست. «العَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ و اكْتُسِبَ بِهِ الجَنان» و در اين ديد، عقل و شهوت و غضب و ساير نعمت‏ها همه يك پا مى‏روند. 🔷 هر چه براى حق بود و در راه او بود، حق است و خوب است و ارزش دارد و هر چه براى او نبود، بد است، زشت است، بى‏ارزش است و بيچارگى دارد. 📚 فقر و انفاق، ص ۶۳ 🆔👉@cheshmeyejarie