eitaa logo
چشمه جاری
527 دنبال‌کننده
721 عکس
143 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️👈 حقیقت لعن 🔶 ما لعن‌هایمان بی اساس است؛ مثلاً کبوتری داریم و کسی آن را می‌گیرد؛ یا وسیله‌ای داریم و کسی آن را خراب می‌کند یا دوستی آن را می‌برد؛ آنها را لعن می‌کنیم؛ مثل وقتی که بچّه بودیم و اگر کسی وسیله‌هایمان را که دوست داشتیم می برد، از او نفرت پیدا می‌کردیم و او را لعن می‌کردیم. 🔶 کسی که مغازه‌اش را که نان دانی اش است، خراب می‌کنند او از آن شهردار و شهرداری و حکومتی که این کار را کرده، ناراحت می‌شود و نفرت پیدا می‌کند و لعنشان می‌کند؛ در مقابلشان می‌ایستد و حتی حاضر است به قتلشان کمر ببندد. 🔶 ما از وجود ولیّ چه بهره‌ای می‌گیریم و در فقدان او چه محرومیتی می‌بینیم که در برابر کسانی که ما را از او محروم کرده‌اند بایستیم و قد علم کنیم و درگیر شویم و مبارزه کنیم و دست کم لعنشان کنیم. 🔶 در روایتی درباره ولیّ آمده که حتی زمین‌های خشک، کسانی را که ولایت را از مسیرش منحرف کردند، لعن می کنند؛ چون آن زمین حقش نبوده که خشک باشد. 🔶 هر انسانی که گرفتار است یا هر پدیده‌ای که در این عالم کسری پیدا کرده، گرفتاری یا کسری‌اش به خاطر این بوده که نگذاشتند در نظام صحیحش قرار بگیرد. به همین دلیل عاملان این انحراف را لعن می‌کند. لعن را با این مفهوم می‌توانیم بفهمیم بقیّه‌اش اضافه است. 🔶 لعن عمر و شمر و یزید وقتی برای ما مفهوم است که بفهمیم اینها چه نوری را از ما دریغ کردند. وقتی بفهمیم اینها چه چشمه‌ای را به روی ما بستند، چه نیرو و چه زمینی را از ما گرفتند و چه ریشه‌هایی را از خاک بیرون کشیدند، مصاب و مصیبتمان مشخص می‌شود. 🔶 چه در اصل وجود هر پدیده ای در این عالم، وجودش و حظ وجودی‌اش در گرو ولیّ است و چه در بهره‌هایی که می‌گیرد، از اوست؛ آن به آن از ولیّ به او فیض می‌رسد. 🔶 وقتی وجود عالِم، این قدر در این عالم اثر دارد که با مرگش، فشار و سنگینی‌اش در همه دنیا هست، دیگر اثر فقدان ولیّ مشخص است که در چه حد است. 🔶 اینجاست که در این دید شیعی چه به آن معنای وسیعش و چه در همین حد هدایت که مطرح کردم، ذره ذره این عالم از وجود ولیّ محروم شده، اهل سماوات محرومند، اهل زمین محرومند، انسان محروم تر است و مسلم محروم تر، طبیعتاً محبّ آنها و کسی که از آنها حاکمی برای خود گرفته مصباحی گرفته سفینه‌ای گرفته معیاری گرفته و الگویی داشته مصاب و مصیبت بزرگ‌تری دارد. 🔶 وقتی فرزندمان، چشممان، دستمان یا امنیتمان را از دست می‌دهیم، چه چیز از ما کم می‌شود؟ نکته همین است که وقتی که دستی از من کم بشود، هنوز می‌توانم با دست دیگر همان سیر کمالی را که داشتم، داشته باشم. 🔶 ولی وقتی در رهبری انحراف ایجاد کردند و ولیّ را کنار گذاشتند و چشمه نور را به خون بستند، وقتی از نور ولیّ محروم می‌شوم و در تاریکی قرار می‌گیرم، خسارت من خیلی سنگین و جبران ناپذیر است، اینجاست که می‌گویم:«عَظمَ مُصابی». 🔶 این محرومیت را نمی‌شود با محرومیت‌هایی مثل محرومیت از زن و فرزند و دست و چشم و گوش مقایسه کرد. چون در دید شیعه ولیّ متمم تمام این نعمت‌هاست؛ اوست که به ما یاد می‌دهد چگونه از نعمت‌ها بهره مند شویم. 🔶 ولیّ، مکمّل و متمم است. به اصطلاح کلمه «آخر جمله» و «متمم الفائده» است. وقتی از چنین وجودی محروم می‌شوی، همه ابتدائیات و مبتدیاتت، در هوا و از دست رفته است. 📚 خون خدا، ص ۳۳ 🆔👉@cheshmeyejarie
◼️👈 مراتب مصیبت 🔷 یک وجود وافی، یک وجود کامل، فقدانش در مرحله اول بر تمامی ذرّات این عالم خاکی و افلاکی‌اش اثر می‌گذارد. 🔷 در مرحله بعد، اهل اسلام و اهل ولایت که حظ و هدایت بیشتری از ولیّ می‌گیرند و سهم زیادتری از ولیّ می‌برند. 🔷 پس درجه مصیبت‌ها هم، بالا می‌رود. این است که یک بار می‌گوید:«عَظَمَتْ مُصِيبَتُكَ فِی السَّماواتِ عَلى جَمِيعِ أَهْلِ السَّماواتِ»، جای دیگر می‌گوید:«عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَعَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الإسلام .» در مرحله بعد، تکرار می‌کند:«عَظْمَ مُصابی»، رنجی که من شیعه از فقدان حسین بردم رنج بزرگی است! 🔷 پس در این دید و بینش، فقدان ولیّ باری است که بر تمامی عالم سنگینی می‌کند و مصیبتی برای ذره ذره این عالم است؛ مصیبت هر انسان و شیعه‌ای است که با عشق آنها زنده است و دلش از حبّ آنها ارتزاق می‌کند. 🔷 حظی که یک سنگ از وجود ولیّ می‌گیرد و حظی که انسان عادی از ولیّ می‌گیرد، فرق دارد با حظی که یک وجود عاشق از ولیّ می‌گیرد. 🔷 مثلاً گاهی یک نفر در حد استفاده از امضای کسی او را می‌شناسد؛ ولی گاهی او را دوست دارد، امید زندگی‌اش است، نور زندگی‌اش است، الگوی زندگی‌اش است، راه را به او نشان می‌دهد؛ این پیوند پیوندی عمیق است و فقدانش مصیبتی بزرگ:«عَظُمَ مُصابی بكُم ». 🔷 این است که اینها در برابر این مصیبت، باید فریادشان تا عرش برود و با همین نگاه شعرهایی را که درباره امام حسین علیه السلام گفته شده می‌توان نقد کرد. 📚 خون خدا، ص ۳۵ 🆔👉@cheshmeyejarie
◼️👈 عاشورای اموی 🔶 عاشورا در بینش اهل دنیا چیست؟ یک مسئله که در زیارت عاشورا مطرح شده برکت است:«تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُو أُمَيَّةَ» بنی امیّه به این روز تبرّک می‌جستند. 🔶 یکی از علما در شرحی که راجع به زیارت عاشورا نوشته، بیان کرده که تبرّک بنی امیّه در این روز اینگونه بوده که لباس نو بپوشند و روزه بگیرند و غذا ذخیره کنند و شادی نمایند. 🔶 تبرّک جستن بنی امیّه با عاشورا یعنی معتقد بودند که روز میمون و مبارکی است. انسان در بهار تخمی را می کارد و به خاک می‌دهد؛ چون مبارک است و زیاد می‌شود و رشد می‌کند؛ اینها هم معتقد بودند در عاشورا در این روزی که خون حسین به خاک ریخته شد هر کاری بکنند مبارک می‌شود و حاصلش بیشتر می‌شود. 🔶 آنها با چه بینشی این روز را متبرّک می‌دانند؟ برای کسانی که حکومت را می‌خواهند، هیچ چیز خطرناک تر از وجود حاکم صالح نیست. 🔶 برای طالبان دنیا، هیچ چیز خطرناک‌تر از کسی نیست که می‌خواهد این دنیا را به جایگاه خودش ببرد؛ چون همه منافع آنها را زیر و رو می‌کند، لباس از تنشان در می‌آورد آذوقه شان را می‌گیرد، امن و راحتی و انسشان را می‌گیرد، اجتماعشان را متفرق می‌کند و پراکنده و نابودشان می‌سازد. 🔶 پس معلوم است روزی که حسین را به خاک می‌اندازند و چشمه این نور را به خیال خودشان می‌بندند، روز تبرّک و میمنت آنهاست. 🔶 همچنین این روز، روز فرح و شادی شان هم هست:«وَهُذَا يَوْمُ فَرِحَتْ بِهِ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَينَ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ» چرا که به پست می‌رسند و از دید مادی، به آنها در این روز حکومت و عنوان و ری و کوفه، پایین تر یا بالاتر از اینها را می‌دهند. و خلاصه پست هایشان را بالاتر می‌برند. 🔶 اهل دنیا از فقدان ولیّ چرا بهره‌مند نشوند؟ معلوم است که وقتی نسخه اصل آمد، جای اینها تنگ می‌شود؛ وقتی حاکم آمد، دیگران محکوم هستند و باید کنار بکشند. 🔶 کنار کشیدنشان؛ یعنی نه لباس و نه غذای آن چنانی و نه انس و الفتی، نه قصر حمراء و خضراء، همه چیز از اینها گرفته می‌شود. 🔶 وقتی حضرت علی علیه السلام به حکومت رسید، عمرو عاص به معاویه گفت: خوب فکر کن وقتی علی تو را از دارایی‌ات جدا می‌کند همان طور که چوب را از پوستش (مثل پوست درخت بید که به راحتی از چوبش جدا می‌شود) جدا می‌کند تو چه باید بکنی؟ 🔶 عاشورا روزی است که در آن، کسانی که همه چیزشان و همه رویاهاشان از دست رفته بود، زمام امور را به دست گرفتند. این است که فرح و تبرّک ایشان در لحظه‌ای است که امام حسین علیه السلام را به خاک می‌اندازند. 📚 خون خدا، ص ۴٠ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 چرا امام حسین علیه السلام، معیار است؟ چرا «إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ». دوست کسی هستم که شما را به دوستی برگزیند؟. 🔷 اگر این مصیبت را مصیبت خودمان دیدیم، خود را خون خواه خون امام حسین علیه السلام می‌دانیم. 🔷 این جمله در زیارت هست که من طالب ثار خودم هستم:«أن يَرزُقَنِی طَلَبَ ثارِى مَعَ اِمامٍ هُدًى» من در طلب این هستم که خون خودم را بخواهم. 🔷 اگر پدرم یا برادرم یا دوستم را می‌کشتند، خون خواهی‌شان به عهده خودم بود؛ چه رسد به ولیّ که از آنها به من نزدیک‌تر و متمّم همه آنهاست. پس من خواستار و خواهان خون خواهی‌اش هستم. 📚 خون خدا، ص ۴۳ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔶 امام على علیه السلام در خطبه‏ ۱۶ نهج ‏البلاغه‏ به «خصلت‏هاى عمل» اشاره می‌نمايد و گذشته از «عمل»، «سعى» و گذشته از «سعى»، «سرعت»، را مطرح مى‌كند. «سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا»؛ «كوشنده ‏ى شتابنده»، نجات يافته است. 🔶 عمل بايد با توان تو سنجيده شود. سعى. عملى كه با توانايى تو هماهنگ است؛ يعنى سعى تو، بايد با زمان مناسب و جايگاه مناسب سنجيده شود. 🔶 اين درست است كه توّابين خون‏هاى خود را در راه امام حسين علیه السلام دادند، اما اگر اين خون‏ها، در روز تاسوعا، به امام حسين علیه السلام مى‌رسيد، شايد عاشورايى پيش نمى ‏آمد. 🔶 ابن زياد چندين روز امام حسين علیه السلام را محاصره كرده بود، مى‏ترسيد كه از عراق و اطراف يارانى برسند. و يا از همين سپاه موجود كسانى به سوى امام حسين علیه السلام باز گردند، اين وحشت آنها را نگاه داشته بود. 🔶 اگر توّابين پيش از تاسوعا به امام حسين علیه السلام پيوند مى‏خوردند و در آن زمان به امام حسين علیه السلام روى مى‌آوردند، كار به آنجا نمى‏كشيد. و ترس آنها، از آن هجوم جلوگير مى‌شد. 📚 انتظار، ص ۱۹۳ 🆔👉@cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌در طول تاريخ خيلى ‏ها از امام حسين علیه السلام ياد كردند و خون هم دادند. 🔷 بعد از عاشورا چهار هزار خون از توابين بر روى زمين ريخت. ولى اين خون‏ها چه كرد؟ 🔷 قطره‏هاى بنزين اگر در جايگاه خودش بنشيند حركت ايجاد مى‏كند، اما خروارها بنزين آزاد، جز حرارت اثرى ندارد. 🔷 اين مهمّ است كه عمل را با زمان و مكان خودش بسنجيم و شتاب كنيم. 🔷 فقط به عمل و اقدام قانع نباشيم كه: «سارِعُوا الى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُم‏»، «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات‏‏». بايد شتاب داشت و مسابقه داد و كار را در زمان و مكان مناسبش ارائه داد. 📚 انسان در دو فصل، ص ۷۵ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 معنا و مراحل نصرت‏ 💠 نصرت، يارى كردن است. و يارى هم مراحلى دارد: با زبان، با دست، با آبرو، با مال، حتى با سعى و ارتباطى كه برقرار مى‏كنى. 💠 من گاهى نمى‏توانم كارى كنم، ولى مى‏توانم دوستانم را به هم مرتبط كنم. اگر ده نفر به هم نزديك شوند و همديگر را بشناسند، كارگشا مى‏شوند. اين ارتباطى كه من بين اينها برقرار مى‏كنم كارگشاست؛ اين‏ها جز نصرت است. 💠 تويى كه زبان ندارى، دست ندارى، مال ندارى، ولى رابطه برقرار مى‏كنى، اين رابطه جز يارى‏هاى سنگين و ياورى‏هاى مفيد و مؤثرى است كه تحقق پيدا مى‏كند. 💠 در آخر سوره آل عمران آمده است:«يا ايُّها الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»؛ اين رابطه، هم به معنى مرزدارى است و هم به معنى پيوند دادن. 💠 بايد نيروهاى پراكنده و متشتّت را با هم از درون پيوند بدهى. آنجا كه نمى‏شود سرهاى آنها را گرفت و به هم نزديك كرد، آنجا كه به هم پشت مى‏كنند و هر كدام به سويى مى‏روند، اگر بتوانى بايد دل‏هاشان را به هم نزديك كنى، پيمان‏ها را شفّاف و مشخص كنى و به يادشان بياورى. 💠 يك مرحله هم مرحله فداكارى و جلودارى است، كه تو خودت را جلو بيندازى. فداكارى هم مراحلى دارد. 💠 خيلى‏ها براى امام حسين علیه السلام فداكارى كردند و جان دادند، ولى بعد از زمانش؛ در حالى كه در زيارت عاشورا آمده است:«أَللّهُمَّ اجْعَلْنا مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحابِ الْحُسَيْنِ الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْن عَلَيْهِ السَّلام». اين هم يك حد از نصرت است كه هم جان بدهى و هم جلوى حسين بميرى. 💠 در تاريخ آمده كه چهار هزار نفر از توابين آمدند و براى امام حسين علیه السلام خون دادند كه اگر در روز عاشورا اين كار را كرده بودند، كار امام حسين علیه السلام متفاوت مى‏شد و به آنجا نمى‏رسيد. جلوى او، پيشاپيش او، نه پشت سر او! 📚 مشكلات حكومت دينى، ۸۵ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 وجاهت ✅👈 «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالْحُسَينِ». 🔷 زیبایی در نزد افراد مختلف، وسیله‌های مختلفی دارد. کسی که می‌خواهد نزد خدا به وجاهت برسد با چه وسیله‌ای به این وجاهت می رسد؟ 🔷 وجاهتی که منظور حق بشود و از کسانی نباشد که:«لا يَنْظُرُ إِلَيهِمْ»، «لا يُكَلِّمُهُمُ». خداوند روز قیامت با آنان سخن نمی‌گوید و به ایشان نمی‌نگرد. 🔷 از کسانی نباشد که محجوب می‌شود و ناظر به وجه الله نمی‌گردد:«انهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون» 🔷 این منظور شدن برای کسانی نیست که پیمانها را می‌فروشند و در برابر، ثمن کمی به دست می‌آورند:«إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لهم فی الآخرة ولا يُكَلِّمُهُمُ الله ولا يَنْظُرُ إلَيهِم يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُرْكِيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ». 🔷 کسانی محبوب هستند که:«مَنْ أوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ». هر که به پیمان خود وفا نماید و تقوی پیشه کند، همانا خداوند پرهیزکاران را دوست دارد. 🔷 و این است که امام حسین علیه السلام وسیله وجاهت ما در نزد خداست، که به ما وفا را می‌آموزد و سرشاری و سرشار کردن را یاد می‌دهد و منظور خدا قرار می‌دهد. 📚 خون خدا، ص ۴۸ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالْحُسَينِ». 💠 براى كسى كه وجاهت و آبرو را در حوزه خانواده و فاميل و شهر و منطقه و مملكتى و يا تمام زمين مى‏خواهد، وسيله‏هاى وجاهت مى‏تواند محبت و بخشش و خدمت و شهرت و طرفداران و هواخواهان و تأثير و تبليغات باشد. 💠 اما براى كسى كه از حوزه زمين فراتر مى‏رود و عظمت در آسمان‏ها و وجاهت عندالله و در حضور حق را خواستار مى‏شود، وسيله وجاهت هم متفاوت‏ خواهد شد. و ديگر نمى‏تواند به وسائلى در سطح خانواده و بستگان و همشهرى‏ها و هموطن‏ها و اهل خاك، دل خوش كند. 💠 كه وجاهت در حضور او و در محضر او براى كسانى است كه با سر رفته‏اند و جام را تا آخر نوشيده‏اند و توجه از غير او برداشته‏اند و به وفا راه يافته‏اند. و يا با وفاداران و سرافرازان پيوندى بسته‏اند و رشته‏اى در ميان رشته‏ها انداخته‏اند. 💠 آدم‏ها با انتخاب‏ها و پيوندها و وفا و سرشار كردنشان به ارزش و آبرو مى‏رسند و خريدار پيدا مى‏كنند؛ «انّ اللّه اشترى من المؤمنين ...»، خدا از عاشق‏ها خريدار است و اين چنين متاعى را از خاك بر مى‏دارد؛«قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلَّا مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذًا لَّظَالِمُونَ». 📚 تو می‌آیی، ص ۲۱ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔶 وجاهت مختصّ كسانى است كه هم محبوبيّت دارند و هم تواضع. 🔶 كسى را كه دوست ندارى و نزد تو محبوبيّتى نيافته، برايش تَرِه هم خُرد نمى‏كنى. و به اندازه‏اى هم كه محبوب تو باشد وجاهتش بيشتر مى‏شود. 🔶 مؤمن و متّقى و محسن، محبوب خداوندند كه:«اللَّهُ يُحِبُّ الْمُؤْمِنينَ»، «يُحِبُّ الْمُتَّقينَ»، «يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ». اين مجموعه‏ى محبّت‏ها است. 🔶 و محبّت نتيجه‏ى تبعيّت از او است كه:«فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللّهُ». و نتيجه‏ى اين است كه تو تابع باشى و پيرو و منتظر مزد هم نباشى. 🔶 آنچه اياز را در دل، محمود جاى مى‏داد و بزرگ مى‏كرد، اين بود كه وقتى هدايايش را پخش كرد و درهم و دينار و اشرفى‏ها را مى‏ريخت، همه مشغول جمع آورى آنها بودند و تنها كسى كه از پشت سر محمود مى‏تاخت و اسب مى‏دوانيد و لحظه‏اى هم متوقّف نشد، اياز بود. و از دوست به غير او مشغول نشد. 🔶 محبوبيّت براى كسى است كه بكوشد و كوتاهى هم نكند و خودش را هم بدهكار بداند. 🔶 وجاهت، تواضع مى‏خواهد. به حضرت موسى خطاب شد كه مى‏دانى چرا من تو را از بين همه‏ى خلائق، انتخاب كرده‏ام؟ 🔶 به خاطر اينكه در ميان همه‏ى چهره‏ها گشتم و در ميان همه‏ى مخلوقات بررسى كردم و كسى را متواضع‏تر از تو نيافتم. 📚 شرحى بر دعاهاى روزانه حضرت زهرا، ص ۱٠۷ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 حسين علیه السلام آمد تا كشته شود، تا شفيع ما باشد، تا آبروى ما باشد. حسين آمد تا با خون خود، نهال دين را آبيارى كند. قتل او، شهادت او به نفع اسلام بود. 🔷 اين دو تحليل، به اينگونه، همان رضايت به قتل حسين علیه السلام است و خشنودى از شهادت اوست؛ كه در زيارت او مى‏ خوانيم: «لَعَنَ اللَّهُ امَّةً قَتَلَتْكَ». «لَعَنَ اللَّهُ امَّةً ظَلَمَتْكَ». «وَ لَعَنَ اللَّهُ امَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ». اين دو توضيح به اينگونه، با اين جمله‏هاى زيارت عاشورا ناسازگار است. 🔷 آرى! اين شهادت، انتخاب حسين است و اين شفاعت نتيجه‌ى كار عظيم او. شهادت انتخاب است، نه هدف. و شفاعت نتيجه است، نه مقصد. تمام مطلب در همين نكته نهفته است كه انتخاب با هدف تفاوت دارد. 🔷 گاهى انسان كارى را انتخاب مى‏ كند و هدفش چيز ديگر است. اميركبير، هنگامى كه در فين كاشان به مرگ مجبور مى‏ شود، آن نوع مرگ «رگ زدن» را انتخاب مى‏كند. اينگونه مردن، انتخاب اوست، در حالى كه هدفش نيست. هدفش زندگى است و آرزويش در دارالفنون... 🔷 همين طور اثر با هدف تفاوت دارد. كسى كه در راه اطاعت گام بر مى‌دارد، به كرامت‏ها و قدرت‏هايى مى‏رسد، در حالى كه خودش آن را نمى‏خواهد و در حالى كه هدفش جز قرب حق نبوده است. 🔷 من هنگامى كه چراغ را روشن مى‏كنم تا راه را بيابم، ناچار در كنار روشنايى حرارت هم به دست مى‌آيد، در حالى كه هدف، يافتن راه است، نه گرماى چراغ. 🔷 شفاعت همراه اين انتخاب بزرگ هست و شهادت بهترين انتخاب است، در حالى كه رضايت به مرگ و به شهادت او هم در كار نيست. فقدان او بزرگ‏ترين مصيبت است، كه شفق را غمگين كرد و سنگ‏ها را به خون نشاند. 📚 عاشورا، ص۵۳ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔶 داستان نينوا نشان داد آن‏ وقت كه مردم از يزيد بريدند، باز به سراغ‏ على ‏بن ‏الحسين عليه السلام نيامدند و همين نكته نشان مى‏دهد كه حكومت علوى نياز به: ۱_ دگرگون ‏شدن تلقى مردم از خويش ۲_ نياز به تربيت مهره ‏هاى كارساز ۳_ نياز به جايگزين ساختن آنها دارد. 🔶 مادام كه اين نيازها تأمين نشده ‏باشد كار با فتك و ترور و كشتن سردمداران درست نمى ‏شود:«أَنَّ الْإِيمَانَ قَيَّدَ الْفَتْك‏». 🔶 آنها كه بر مسلم مى شورند كه چرا ناتوان ماند و ضعيف برخورد كرد و يا بر هانى كه چرا ابن‏ زياد را با نقشه‏ى شريك و يا گونه ‏ى ديگر به دام نينداخت و از بين نبرد، اينها نمى دانند كه تحمل حكومت علوى حتى پس از واقعه‌ى كربلا شكل نگرفت و كارها هماهنگ نشد. 🔶 و نمى‏دانند كه مأموريت مسلم در حدّ ارزيابى بود و حتى حسين عليه السلام بارها به اصحابى كه اذن مى‏خواستند تا سركرده‌اى را بزنند اجازه نداد و شروع نكرد. 🔶 كسانى ‏كه مى ‏توانند در پناه رضاخان يا محمدرضاخان با آن ‏همه فشار زندگى كنند، كسانى‏ كه مى توانند همراه صدام و مبارك و حسن و حسين و فهد با اسلام خود جشن بگيرند. 🔶 كسانى‏ كه مى‏ توانند در سوئد يا هلند يا اروپا و آمريكا با آزادى به انسانيّت خويش پاى‏ بند باشند، بايد بدانند كه اينها از آدميّت و اسلام و تشيّع بهره‏ اى نبرده اند. 🔶 كسانى كه خود را باور كرده اند و از حكومت، رشد و تربيت و تعليم، نه‏ سوادآموزى و بهداشت و رفاه، را مى‏خواهند، چگونه مى‏توانند در زير اين سقف‏هاى كوتاه سر بلند كنند. 🔶 گرچه با تو بودن را هنوز نياموخته‏ام، ولى با غير تو بودن را هم نمى توانم. تشيّع و اسلام و انسانيّت ما با اين ناتوانى از تحمل غيرمعصوم و غير اولياى حق آغاز مى ‏شود و درجه مى‏ گيرد. 📚 وارثان عاشورا، ص ۲۶۴ 🆔👉@cheshmeyejarie
🟣👈 هماهنگ با نظام هستی 🔶 هنگامى كه كاروان نينوا به سمت مرگ مى‏آمد، أبا عبداللَّه علیه السلام در يكى از شب‏ها بيدار شدند و به على‌اكبر علیه السلام گفتند:«در خواب ديدم كه كسى مى‏گويد: اين كاروان مى‏رود و مرگ به دنبال آن است.» 🔶 على اكبر علیه السلام گفت:«پدر مگر ما بر حق‏ نيستيم؟» حضرت فرمود: «بلى»، پسر گفت:«اذَنْ لا نُبَالِى». حضرت على‏اكبر همين كه مى‏فهمد روى مرز و بر حق است، وحشتى ندارد. 🔶 حضرت على علیه السلام مى‏گويد:«فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِی وَقَعْتُ عَلَى الْمَوْتِ أَوْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيَّ»؛ من از مرگ ترسى ندارم؛ چه مرگ مرا بگيرد، يا من مرگ را. 🔶 كسى كه حساب خويش را كرده، تا خط آخر را هم خوانده، راه را هم شناخته و حتميّت مرگ را هم احساس كرده، مرگ را انتخاب مى‏كند. 🔶 هنگامى كه تو روى مرز هستى، ديگر وحشت از چيست؟ به قول راننده‏ها:«جاده مال توست، توقّف براى چيست؟ تقوى؛ يعنى اطاعت و روى مرز راه رفتن و همين تقوى به تو نيرو مى‏دهد و تو را از بن‏بست‏ها بيرون مى‏آورد:«مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجَاً». 🔶 بارها گفته‏ام: آن هنگام كه تو هماهنگ با نظام نيستى، دو ميليارد همراه هم كه داشته باشى، وحشت داشته باش و آن هنگام كه در مسيرى و هماهنگ با نظام، يك نفر و تنها هم كه هستى، مطمئن باش. 🔶 وقتى فرياد رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله و سلّم در كنار كعبه بلند شد و صداى ضعيف او پرده‏هاى كعبه را لرزاند، هر كس آن جمع را مى‏ديد، باور نمى‏كرد كه ادامه پيدا كنند و وقتى هم كه فرياد قدرت‏ها در تخت جمشيد بلند شد، كسى كه آن صدا را مى‏شنيد، باور نمى‏كرد كه اين جشن دو هزار و پانصد ساله، به نابودى و انهدام بينجامد. 🔶 اين طبيعى است كه يك خروار گندم، وقتى بيرون از نظام و بر روى زمين مانده است، خوراك كلاغ‏ها و سوسك‏هاست و زياد نمى‏شود، ولى يك دانه گندم كه هماهنگ با نظام در خاك افتاده و در مسير شكل گرفته، سنبله و صدها دانه مى‏شود. 🔶 كسانى كه روى مرز حركت مى‏كنند و هماهنگ با نظام‏ها و سنت‏ها هستند، اگر چه هم كم باشند، زياد مى‏شوند و آنها كه بيرون از مرزند زيادشان هم به نابودى مى‏انجامد. 📚 حرکت، ص ۱۷۵ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 درجاتى كه انسان به آن واصل مى‏شود، درجاتى نيست كه امكان انحطاط در آنها نباشد. 💠 چه بسا من به اسلام، به ايمان، به تقوا و حتى به احسان نيز برسم، ولى كفران من، در جا زدن من، توقف‏هاى من، مرا به عقب برگرداند. 💠 اين احتمال وجود دارد كه آدمى با رسيدن به مدارج بالا و حتى با دستيابى به آن آسمان‏هاى بلند، رجيم شود. زمينى شود و ثقلش به سوى زمين برگردد:«اثّاقَلْتُمْ الىَ الارْضِ». 💠 و اين هنگامى است كه انسان به كم قانع‏ شود و به كم رضايت دهد:«أَرَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنيا مِنَ الآخِرَةِ». اين قناعت و اين رضايت است كه او را زمين‏گير مى‏كند. هبوط مى‏دهد و رجيم مى‏كند. 💠 پس هميشه بايد يك وحشت در دل ما وجود داشته باشد و آن اين است كه به هر مرحله‏اى كه برسيم، با يك كفران و يك گرفتارى، منحط خواهيم شد. 📚 اخبات، ص ۷۲ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 بايد اين ايمنى را از خود دور بداريم، كه اگر به درجه‏اى رسيديم، جزء ثوابت مى‏مانيم. اين طور نيست! كه ماندن در راه، كم از عقب‏گرد نيست. 🔷 كسى كه در يك كلاس مى‏ماند، به اين معنا نيست كه در همان كلاس باقى مانده است. 🔷 در كاروانى كه در حال حركت است، توقف و ماندن، از دست رفتن و بدست گرگ‏ها افتادن است. 🔷 در يك مجموعه وقتى توقف كنيم، از مجموعه‏ عقب خواهيم افتاد. توقف ما، برابر است با بازگشت و عقب‏گرد ما و اين وحشتناك است. 🔷 در روايات آمده است:«مَنْ اعْتَدَلَ يَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ»؛ اگر كسى دو روزش با هم مساوى بود، مغبون است. 🔷 تساوىِ دو روز، غبن آدمى است؛ چون ماندن و توقف، حتى به اندازه دو روز، عقب‏گرد و غبن و محروميت را به همراه دارد. 📚 اخبات، ص ۷۳ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 در كاروانِ متحركِ هستى، ركود و درنگ، كمتر از عقب گرد نيست و عقب گرد جز تنهايى نيست و تنهايى در راه و در كوير هستى جز هلاكت نيست. 📚 اندیشه من، ص ۷۹ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 آنچه براى تو مهم است عمل به تكليف است، نتيجه برايت مهم نيست. و اين است كه به فالگيرى نمى‏افتى كه چه مى‏شود؛ چون براى هر پيشامدى، از پيش آماده‏اى و وظيفه و كارت را مى‏شناسى. 💠 اين رسول است كه به شهادت سوره‏ى احقاف آيه‏ى چهار مى‏گويد: من در ميان رسولان، تازه نيستم و بدعت نيستم و نمى‏دانم كه چه كارى براى من و براى شما پيش مى‏آيد؛ «ما ادْرى‏ ما يُفْعَلُ بى‏ وَ لا بِكُمْ». 💠 اين برايم مهم نيست كه چه پيش مى‏آيد، كه من براى هر پيشامد آماده‏ام. «إنْ اتَّبِع إلاَّ ما يُوحى‏ الَىّ» و در هر پيش آمد بر اساس دستورم حركت مى‏كنم و به دنبال چيز ديگرى نيستم. 💠 آن كسى كه اينگونه موضع دارد و در اين جايگاه ايستاده است، آيا رنجى خواهد برد و صدمه‏اى خواهد ديد؟ 📚 تطهير با جارى قرآن ج ۱ ص ۶۴ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 پيشوايان در تعريف عقل به ماهيت آن كار ندارند كه چيست و در كجاست، بلكه عقل‏ را با اثر صحيح و مطلوب آن تعريف مى‏كنند. 🔷 عقل آن نيرويى است كه تو را از غير حق آزاد كند و بنده‏ى او بسازد؛ چون در اين بندگى، آزادى است. 🔷 عقلى كه در راه حق به كار نيفتد، عقل نيست، «نكراء» است، «شيطنت» است. 🔷 مى‏بينى كه چقدر عميق از عقل تعريف مى‏كنند تا غفلت‏ها ما را نگيرند و خيال نكنيم كه عقل داريم و افتخار داريم! 🔷 عقلى كه در راه حق مصرف نشود، عقل نيست. «العَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ و اكْتُسِبَ بِهِ الجَنان» و در اين ديد، عقل و شهوت و غضب و ساير نعمت‏ها همه يك پا مى‏روند. 🔷 هر چه براى حق بود و در راه او بود، حق است و خوب است و ارزش دارد و هر چه براى او نبود، بد است، زشت است، بى‏ارزش است و بيچارگى دارد. 📚 فقر و انفاق، ص ۶۳ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 تو هنگامى كه ريشه درآوردى، بار خواهى داد. اينكه مى بينى ما را بايد شارژ كنند و مادامى كه پشتوانه نداشته باشيم، مى افتيم به خاطر همين نكته است كه ريشه نداريم وگرنه همچون درختى بوديم كه قرآن مثال مى‏زند؛ ريشه ‏هايش ثابت و برگ‏هايش گسترده‏اند تا آسمان، مدام بار مى آورند. «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتی‏ أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها». 💠 اين سنگ است كه بايد كسى پرتابش كند و تازه تا آنجا بالا مى رود كه پشت سرش نيرو باشد، همين كه فشار تمام شد، باز مى‏گردد و افت مى‏كند، ولى گياه بالا رفتن برايش طبيعى است. 💠 اينكه ما، در راه حق احساس سختى مى‏كنيم، به همين خاطر است كه نروييده‏ايم و خودمان را بر فلاح سفارش نكرده ايم.«حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ». نداشته‏ايم. 📚 صراط، ص ۹۶ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 نوع نگاه 🔶 لذّت و رنج مربوط به خارج از وجود ما نیست؛ بلکه به نوع نگاه ماست. 🔶 من می‌توانم با تمامی امکانات در رنج باشم، چرا؟ چون وقوف دارم این امکانات از من جدا خواهند شد. 🔶 مرگ آگاهی و وقوف انسان نسبت به مرگ او را رها نمی‌کند و او رنج این دنیا؛ رنج رهایی و جدایی را خواهد داشت. 🔶 و می‌توانم با تمامی رنج‌ها راحت باشم. مع العُسر در یسار و راحتی باشم. 🔶 پس راحتی و یسار یا رنج و ناراحتی مربوط به بود و نبود دنیای خارج نیست، به نوع تعلق من، به توقع من، به موضع‌گیری من، به برخورد من برمی‌گردد. 📚 روزگار ستمگر، ص ۱۱۹ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 تقوى؛ يعنى اطاعت و روى مرز راه رفتن و همين تقوى به تو نيرو مى‏دهد و تو را از بن‏بست‏ها بيرون مى‏آورد:«مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجَاً». 💠 بارها گفته‏ام: آن هنگام كه تو هماهنگ با نظام نيستى، دو ميليارد همراه هم كه داشته باشى، وحشت داشته باش و آن هنگام كه در مسيرى و هماهنگ با نظام، يك نفر و تنها هم كه هستى، مطمئن باش. 💠 وقتى فرياد رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله و سلّم در كنار كعبه بلند شد و صداى ضعيف او پرده‏هاى كعبه را لرزاند، هر كس آن جمع را مى‏ديد، باور نمى‏كرد كه ادامه پيدا كنند. 💠 و وقتى هم كه فرياد قدرت‏ها در تخت جمشيد بلند شد، كسى كه آن صدا را مى‏شنيد، باور نمى‏كرد كه اين جشن دو هزار و پانصد ساله، به نابودى و انهدام بينجامد. 💠 اين طبيعى است كه يك خروار گندم، وقتى بيرون از نظام و بر روى زمين مانده است، خوراك كلاغ‏ها و سوسك‏هاست و زياد نمى‏شود، ولى يك دانه گندم كه هماهنگ با نظام در خاك افتاده و در مسير شكل گرفته، سنبله و صدها دانه مى‏شود. 💠 كسانى كه روى مرز حركت مى‏كنند و هماهنگ با نظام‏ها و سنت‏ها هستند، اگر چه هم كم باشند، زياد مى‏شوند و آنها كه بيرون از مرزند زيادشان هم به نابودى مى‏انجامد. 📚 حرکت، ص ۱۷۵ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 تطهیرگاه قلب 🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی 🔶 با استاد صفایی رحمة الله علیه از حرم امام رضا علیه السلام بیرون می‌آمدیم، گفتند: حقیقتاً آدمی در حرم أهل بیت علیهم السلام زیر بارش بی امان فضل الهی پاک می‌شود. 🔶 همانطور که جسم ما کثیف می‌شود و نیاز به شستشو و حمام دارد، دل و روح ما هم کثیف می‌شود. «حرم تطهیرگاه قلب و روح انسان است». 📚 حکایت‌ها و هدایت‌ها، ص ۲۲ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅ بخش زيبايى از حيات طيبه استاد صفایی رحمة الله علیه به سفرهاى مشهد تعلق دارد. چرا كه پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مى‌رساند. ✅ مى‌گفت: اگر جسم با دو روز حمام نرفتن بو مى‌گيرد، روح با يك نيت بد سياه و كدر مى‌شود. به همين خاطر به امام رضا علیه السلام پناه مى‌برد. مى‌گفت: زيارت امام رضا علیه السلام مثل حمام است. و با اين نياز به درگاه امام مى‌شتافت. ✅ روزى يكى از مريدان مشهدى گفته بود: بياييد منزل ما خالى است. ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيد و پاسخ شنيد كه مثلاً نخ ريسى! ✅ گفتند: دور است. من جايى دور و بر حرم مى‌خواهم. پرسيدند: چرا اين‌قدر نزديك؟ فرمود:«آخر آلوده‌ها لب حوض مى‌نشينند»! ✅ آن قدر يقين به رأفت و دست گشايش‌گر آقا داشت كه وقتى گدايى در نزديكى حرم امام رضا علیه السلام از او چيزى خواست، با آن همه دست و دل‌بازى محل نگذاشت و اعتنايى به او نكرد. وقتى اصرار فقير را ديدند، گفتند: بى‌سليقه‌اى! آدم در كنار دريا از يك پيت حلبى آب نمى‌خواهد. 📚 مشهور آسمان، ص ۱۰۲ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 آن روز كه رسول از كنار كعبه بانگ برداشت، هيچ كس باور نمى‏كرد كه اين فرياد از حلقومش فراتر رود و در گوش‏ها بنشيند و در دل‏ها راه يابد و از مرز قرن‏ها بگذرد و در نسل‏ها جاى بگيرد و از قامت فرياد تا اقتدار سكوت را پشت سر بگذارد. 💠 و آن روز كه در بيابان‏هاى تخت جمشيد، همراه آن شكوه و فرياد نوشانوش، آن غرور سايه انداخت، كسى باور نمى‏كرد كه قرن‏ها را رها كند و نسل‏ها را آزاد بگذارد. 💠 ولى اين درس قرآن است كه عظمت‏ها تو را فريب ندهد و حقارت‏ها تو را نرماند، كه يك گندم هنگامى كه هماهنگ با نظام در جاى خود مى‏نشيند، سنبله مى‏شود و هفتصد برابر دانه مى‏آورد و يك انبار گندم هنگامى كه در كنارى ماند و بر سطح لغزيد، فقط خوراك سوسك‏هاست و چيزى نمى‏گذرد كه فضله‏هايش را هم نمى‏بينى. 📚 صراط، ص ۳۲ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 آنچه كه تسلط و موضع برتر را به انسان مى‏دهد همين جمع‏بندى از احتمالات است. و اينكه براى هر احتمال برنامه‏ريزى مى‏كنى و حساب باز نمايى، در اين صورت گرچه نمى‏دانى كه چه مى‏شود، ولى مى‏دانى كه در برابر هر پيشامد چه بايد كرد. 🔷 اگر كسى بخواهد بر روى امكانات و نعمت‏ها حساب بكند و آرامش را در اين منطقه به چنگ بياورد، به آرامشى نخواهد رسيد كه بر روى موج نمى‏توان آرام بود. 🔷 كسانى كه اطمينان و رضايت را در نعمت‏ها جست و جو مى‏كنند هميشه ملتهب هستند و بايد به آتش و سوزش‏ها پناه بياورند، اما آنها كه اطمينان به اندازه‏ى خدا و تقدير او دارند و رضايت به تقسيم او دارند رنجى نخواهند داشت، كه در دعاى امين الله مى‏خوانى، «اللَّهُمَّ فَاجْعَل نَفْسى‏ مُطْمَئِنَةَ بِقدرك راضيةً بِقَضائك»؛ خداوندا! وجود مرا و جان مرا نه با نعمت‏ها كه با اندازه گرفتن‏هاى خودت آرام كن. 🔷 اگر من بدانم كه در برابر آنچه بمن مى‏دهند و در برابر هر قدر، قضايى هست و حكمى هست و دستورى هست، ديگر از كم و زياد اندازه‏ها خوشحال و رنجور نمى‏شوم كه استاد مى‏فرمود، هيچ تحويلدارى از مقدار زياد و كم تقسيم، خوشحال و ناراحت نمى‏شود، كه مى‏داند در برابر هر مقدارى مسئوليتى هست. 🔷 و بالاتر پس از تحويل پول، در باجه را نمى‏بندد، كه منتظر قضاء و حكم و حواله است. و به اين حواله‏ها راضى هست كه زودتر كارش تمام مى‏شود و به فراغت مى‏رسد. 🔷 پس آرامش و اطمينان و خشنودى و شادى ما نمى‏تواند از ناحيه‏ى نعمت‏هاى دنيا و امكانات آن تأمين شود، كه دنيا مدام درآمد و رفت و كم و زياد است و مدام بت‏ها را مى‏شكنند و تكيه‏گاه‏ها را مى‏گيرند. 🔷 و چه جاى امن، چون هر دم جرس فرياد مى‏دارد كه بر بنديد محمل‏ها ... دنيا و امكانات آن چهار فصل و متغير است و چگونه مى‏توان بر روى متغيرها ثابت ماند و اطمينان گرفت. 🔷 كسانى به دنيا دل مى‏بندند و به آن آرام مى‏شوند، كه بيش‏تر از دنيا را نمى‏بينند و در انتظار روز ديگرى نيستند و اينها كه اميد ديدار حق را ندارند و به همين زندگى دنيا، دلخوش و راضى هستند و به آن تكيه داده‏اند و بر آن اطمينان كرده‏اند و از آيه‏هاى تحوّل و نشانه‏هاى حركت حق، چشم پوشيده‏اند و غافل مانده‏اند، اينها با كارهايى كه مى‏كنند به آتش روى مى‏آورند كه در اين آيه آمده است: «انَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقائنا وَ رَضُوا بِالْحَيوةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَ نُّوا بِها وَالَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلونَ، اولئِكَ مَأْويهُم النَّارَ بِما كانوُا يَكْسِبُون». 🔷 آدمى كه به نعمت‏ها تكيه ندارد و آن را ملاك ارزش و افتخار نمى‏شناسد ديگر در گرو آمد و رفت نعمت‏ها نيست كه مى‏خواهد:«ثَبِّتْنى عَلى دينِك وَاسْتَعْمِلنى‏ بِطاعَتِك». تو كارى كن كه من در هر كلاس همراه تو باشم و گوش بفرمان تو باشم، ديگر مهم نيست كه در كجا هستم، آنجا كه رضاى تو هست به گفته‏ى على اكبر «اذاً لا نُبالى» ديگر باكى نيست. 🔷 اگر ما روى مرز هستيم و در كلاس اطاعت او هستيم ديگر چه باك، كه سود و ضرر و برد و باخت و عزت و ذلت، عزت است و دستاورد است. 📚 قیام، ص ۲۲۷ 🆔👉@cheshmeyejarie