✅ نظم، در مراعات اهميتها و اولويتهاست. ما با حساب به كارهايى مى پردازيم؛ ولى تمامى واقعيت در حسابهاى ما خلاصه نمى شود و چه بسا حوادثى و يا ضرورتهايى ناخوانده، كه بر سر راه سبز شوند.
✅ در برابر اين ضرورتها، نمى توان سركشى كرد و در برابر اين پيچ و خمها، نمى توان كله شق و يك دنده بود؛ كه بايد از اوّل، با حساب احتمالات و بررسى شرايط گوناگون اقدام كرد.
✅ و در مرحله ى بعد، آنجا كه واقعيت مشخص مى شود و اهميتها چهره مى نمايد، آنها را دنبال كرد و پس از انجام، به كارهاى ناتمام بازگشت.
✅ من براى بهداشت دهانم برنامه دارم. با تصادف و يا خطر مهاجمى روبرو مى شوم. نمى توان از اين حوادث و يا ضرورتها چشم پوشيد و به سفيد كردن دندانها پرداخت.
✅ من براى گچ كارى منزلم و تمام كردن كارهاى آن مى كوشيدم، ولى با خرابى لوله ها و فرو ريختن پايه ها دست به گريبان شدم.
✅ چه كار مى توان كرد؟ كه ادامه ى كار سابق، در واقع بر روى آب نقش زدن و بر روى خرابه ها بساط پهن كردن است.
📚نامه های بلوغ، ص 182
🆔👉 @cheshmeyejarie
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
♦️♦️ ای کاش مادرش زنده بود‼️
✅ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا مِنْ عَمَلٍ قَبِيحٍ إِلاَّ قَدْ عَمِلْتُهُ فَهَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه فَهَلْ مِنْ وَالِدَيْكَ أَحَدٌ حَيٌّ قَالَ أَبِي قَالَ فَاذْهَبْ فَبَرَّهُ قَالَ فَلَمَّا وَلَّى قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ أُمُّهُ.
✅ امام سجاد علیه السلام فرمود: مردى نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آمد و گفت: يا رسول الله هيچ كار زشتى نمانده مگر اینکه مرتکب شده ام، آيا راهی برای توبه دارم؟
✅ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آيا پدر و مادرت زنده اند؟ گفت: پدرم زنده است. حضرت فرمود: برو به او نيكى كن.
✅ راوی گفت: وقتی که آن مرد می رفت، حضرت فرمود: ای كاش مادرش زنده بود‼️
✅ یعنی اگر مادرش زنده بود و به او نیکی می کرد، زودتر آمرزیده می شد.
📚 بحار الانوار ج 71 ص 82
💐💐 میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر و روز زن مبارک باد.
❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
✅بعضى نظم را مراعات قراردادها حساب مى كنند و نظم را مراعات ترتيبهاى قراردادى مى شناسند؛ در حالى كه نظم، مراعات ترتيبهاى واقعى است؛ و حادثه ها بر اساس اهميتشان رده بندى مى شوند.
✅ منظم كسى است كه اهميتها را مراعات كند، هر چند قراردادهايش بشكنند.
✅ كسى كه قرار گذاشته در فلان ساعت يك نفر را نجات بدهد، اگر اين اقدامش صد نفر را به مرگ بدهد، آيا او مى تواند قراردادش را دنبال كند و به وعده اش عمل نمايد⁉️
📚 مسئولیت و سازندگی، ص 339
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
💟 استاد صفایی رحمة الله علیه روزی در اثر سیره رسیدگی اش به افراد و اهتمامش به حل مشکلات دیگران، دچار قرض شدیدی شد.
💟 به منزلشان که رفتیم، قدری در فکر بود. سپس برخاست و رفت. بعضی از دوستان گفتند: استاد گفته اند: اگر خیلی مستأصل شدم، خانه را می فروشم.
💟 در همین موقع یکی از دوستان که معمولاً خودش کمک می گرفت، وارد شد. وقتی پرس و جو کرد و مشکل حاج شیخ را شنید، گفت: من پولی دارم و حالا به آن نیاز ندارم.
💟 استاد بعد از ساعتی برگشت و خبر گشایش داده شد. یکی از بچهها پرسید: کجا رفتید⁉️
💟 پاسخ داد: حرم حضرت معصومه سلام الله علیها. پرسیدند: برای گشایش در قرضتان⁉️
💟 حاج شیخ جواب داد: نه! برای این مسأله در مسیر، سر قبر مادرم رفتم.
💟 من این مسائل کوچک را از اهل بیت علیهم السلام نمی خواهم،از آنها باید خودشان را خواست.
📚 مشهور آسمان، ص ۸۵
💐 میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر و روز زن مبارک باد.
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ من به خاطر اين كه به دو ساعت درسم برسم و درسم به هم نخورد، استاد يا همكلاسى خودم را كه سه هزار ساعت درس متراكم است با گلو درد رها مى كنم.
✅ او با گلو درد مى ميرد و يا تنهاى تنها و گرفتار هزار بغض و خستگى مى شود كه چه؟ كه من منظم هستم؟ اين نظم است⁉️
✅ حفاظت از يك ساعت و از دست دادن چهار هزار ساعت، اين نظم است؟ اين خود خواهى است.
📚 خط انتقال معارف، ص 125
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 زهد اسلامى زهد اخذ است نه زهد ترك. برداشتن و آوردن است نه رها كردن و رفتن.
🔷 از سلطنت كناره گرفتن نيست كه سلطنت را به چنگ آوردن است و از دنيا جدا شدن نيست كه از دنيا برداشت كردن است.
🔷 و قناعت اسلام به معناى كم به دست آوردن نيست، كه كم برداشتن و به همراهان رسيدن است.
🔷 قانع آن نيست كه روزى 5 تومان به دست مى آورد؛ چون اين فقر است. قانع كسى است كه با تمام استعدادش كار مى كند، و گرنه احتكار كرده و تمام داراييش را براى خدا خرج مى كند، و گرنه اسراف كرده است.
🔷 قانع كسى است كه براى همه مى كوشد و به اندازه ى خودش برمى دارد.
🔷 و اين است كه قناعت عزّت مى آورد و ثروت مى آورد. كوشش زياد و برداشت كم، ثروت و مساوات مى آورد.
🔷 و طمعكار، كسى است كه براى خودش، فقط براى خودش جمع مى كند و طبقات به وجود مى آورد و اين است كه ذليل مى شود و در دست طبقه هاى ديگر به بدبختى مى افتد، خواه يك نفر باشد و يا يك جامعه و يا يك سيستم حكومتى.
🔷 حكومتى كه فقط براى خودش سنگ به سينه زد ناچار ذليل مى شود؛ چون ناچار طبقات به وجود مى آيد و ناچار درگيرى پيش مى آيد و در اين درگيرى ناچار شكست و ذلت پيش مى آيد، كه: «ذَلَّ مَنْ طَمَعَ». قناعت در برابر طمع است نه در برابر غنا و بى نيازى.
📚 اندیشه من، ص 69
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 استادى مى گفت: مدير كسى است كه تمام افرادش را حركت بدهد و پيش براند. سرايدارش تا آخر سرايدار نماند.
🔶 و مى گفت كه: مذهب از اين مديريت بركنار است؛ چون افرادش را به قناعت دعوت كرده است، ولى يك آمريكايى به تمام زمين هم قانع نيست.
🔶 گفتم كه مذهب آمده تا انسان را پيش براند و حركت بدهد تا حدى كه حتى به بهشت قانع نشود و بس نكند.
🔶 و اما اين قناعت؛ يعنى اين كه زياد كار كند و كم بردارد تا همه در رفاه و راحت زندگى كنند و اگر اين آمريكايى بيشتر از اين بكوشد و آنگاه به ديگران برساند، تازه در حد يك مذهبى كار كرده است.
📚 اندیشه من، ص 69
🆔👉 @cheshmeyejarie
✴️ زهد يعنى آزادى، مفهومى كه در اين آيه آمده است. «لِكَيْلا تَأْسَوا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتيكُمْ»؛ با تمامى دستاوردها خوشحال مباش و بدون همه اينها رنجى مبر اين تعريف زهد و آزادى است.
✴️ زهد به معنى ترك نيست كه زهد دينى، زهد اخذ است: «ٍخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُم» ؛ برداشتن و آوردن است، نه رها كردن و رفتن.
✴️ زهد با نداشتن برابر نيست. چه بسا فقيرى كه زاهد نيست و بى نيازى كه راغب نيست. زاهد، منتظر اداى امانت و رساندن بار مسئوليت است.
✴️ زهد موضع گيرى مناسب است، نه موقعيت مناسب و يا نامناسب. حضرت على علیه السلام مى گويد دنيا مثل خورشيد است: كسى كه به آن نگاه مى كند كورش مى كند و كسى كه با آن نگاه كند بينايش مى سازد.
✴️ زهد اين است كه تو از محركهاى غريزه و عادت كه محدود به تو هستند و در اين حوزه مى جوشند فراتر بيايى؛ تنها به خودت محدود نشوى؛ مادامى كه در نجد يا يمامه گرفتارى هست، آرام نباشى.
✴️ زهد اين است كه به اندازه توانت بكوشى و به اندازه نيازت بردارى. زهد كم كار كردن نيست، كم برداشتن است.
✴️ زاهد از يهودى بيشتر مى كوشد و از درويش كمتر بر مى دارد و همين است كه توسعه مى آورد و رشد صنعت و رشد عدالت را همساز مى نمايد.
✴️ مادام كه تو در حصار خودت باشى، زياد به دست مى آورى؛ ولى جمع مى كنى و در كنار تو جمعى پريشان مى مانند.
✴️ اگر از اين حصار آزاد شدى و از اين بند بيرون آمدى و به زهد و آزادى رسيدى، آن وقت همه در سفره ى نعمت و قدرت و ثروت و اعتبار و عزت تو، سهم خواهند يافت و اين انگيزه ى وسيع و گسترده، به توسعه صنعت و ثروت نزديكتر است.
✴️ كه مى بينيم امام زاهدان عابد و آزاد مردان عاشق، چگونه در روز با تمامى دارايى نخلستانها، حتى شكم خود را پر نمى كند. مى كوشد و بر نمى دارد.
✴️ اين معناى زهد است و اين زهد، عامل توسعه و بروز ثروت و صنعت و باعث آبادى آب و خاك و زندگى و جمعيت و جماعت است.
📚 از معرفت دینی تا حکومت دینی، ص 219
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ براى آزادى از جلوه هاى دنيا و رسيدن به زهد، مى توان از شناختهاى گوناگونى بهره مند شد.
✅ شناخت عظمت انسان، شناخت وسعت هستى، شناخت عظمت الله و دستيابى به اين عشق بزرگتر، شناخت درد و رنج و تحول دنيا، شناخت مرگ و زندگى ديگر، شناخت حقارت دنيا و تجارت با آن، اينها وسايلى است كه انسان را از دنيا آزاد و در آن زاهد مى سازد.
✅ تا آنجا كه از آمدن آن مغرور و از رفتن آن رنجور و مأيوس نمى شود كه در اين آيه، حد زهد بيان شده: «لِكَيْلا تَأْسَوا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتيكُمْ».
✅ زهد در اين نيست كه دنيا از دست تو بيرون برود در حالى كه ريشه هايش در قلب تو جاى گرفته.
✅ چه بسا كسى دستهايش خالى ولى سينه اش سرشار از محبت دنيا باشد و چه بسا كسى دستهايش مشغول و سرشار ولى دلش فارغ از محبت و در انتظار دستور مصرف و در جست و جوى مورد مناسب باشد.
✅ زهد در اين حقيقت خلاصه مى شود كه آمد و رفت دنيا دل تو را نلرزاند و در تو موجى ايجاد نكند؛ چون تو فهميده اى كه دنيا رقمى نيست كه جمع و تفريقش تو را زياد و كم بنمايد و دنيا در مرتبهى تو نيست كه در تو اثر بگذارد.
📚 قیام، ص 124
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 زهد اسلامى زهد اخذ است نه زهد ترك. برداشتن و آوردن است نه رها كردن و رفتن.
🔷 از سلطنت كناره گرفتن نيست كه سلطنت را به چنگ آوردن است و از دنيا جدا شدن نيست كه از دنيا برداشت كردن است.
🔷 و قناعت اسلام به معناى كم به دست آوردن نيست، كه كم برداشتن و به همراهان رسيدن است.
🔷 قانع آن نيست كه روزى 5 تومان به دست مى آورد؛ چون اين فقر است. قانع كسى است كه با تمام استعدادش كار مى كند، و گرنه احتكار كرده و تمام داراييش را براى خدا خرج مى كند، و گرنه اسراف كرده است.
🔷 قانع كسى است كه براى همه مى كوشد و به اندازه ى خودش برمى دارد.
🔷 و اين است كه قناعت عزّت مى آورد و ثروت مى آورد. كوشش زياد و برداشت كم، ثروت و مساوات مى آورد.
🔷 و طمعكار، كسى است كه براى خودش، فقط براى خودش جمع مى كند و طبقات به وجود مى آورد و اين است كه ذليل مى شود و در دست طبقه هاى ديگر به بدبختى مى افتد، خواه يك نفر باشد و يا يك جامعه و يا يك سيستم حكومتى.
🔷 حكومتى كه فقط براى خودش سنگ به سينه زد ناچار ذليل مى شود؛ چون ناچار طبقات به وجود مى آيد و ناچار درگيرى پيش مى آيد و در اين درگيرى ناچار شكست و ذلت پيش مى آيد، كه: «ذَلَّ مَنْ طَمَعَ». قناعت در برابر طمع است نه در برابر غنا و بى نيازى.
📚 اندیشه من، ص 69
🆔👉 @cheshmeyejarie