✅ نعمتها خود عنوانى ندارند و ابتلا هستند، پس داشتنشان افتخار نيست و نداشتنشان ننگ نيست، كه دارايى شكر مى خواهد و ندارى صبر.
✅ دارايى مصرف در راه مى خواهد و ندارى ايستادگى بر راه، كه منحرف نشوى و به پفيوزها دخيل نبندى و از غير او نخواهى.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج ۲ ص 162
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ از آنجا كه نعمت همراه مسئوليت است و داده هاى حق بار تو را سنگين مى كند، ديگر مطلوب تو فقط ازدياد نعمتها نيست، كه مطلوب تو، درست و سالم به مقصد رساندن است و بار مسئوليت را به سلامت بردن.
✅ در يك مرحله، انسان به هر نعمتى چشم مى دوزد و اگر بتواند هر نعمتى را جمع مى كند و با آن به افتخار و خودنمايى هم مى پردازد ولى در يك مرحله ى بالاتر كه مسئوليت نعمتها و بلندى عقبه ها و سنگينى گردنه ها را شناخته، به كار گرفتن و به مقصد رساندن و درست و سلامت بار را نهادن، اين، مطلوب و حاجت و خواسته ى او مى شود.
✅ و رسول هم همين نكته را تعليم مى دهد كه در شب قدر، عافيت را بخواهد، نه زيادتى نعمت را؛ چون نعمت زيادى كه به سلامت به مقصد نرسيده باشد، باعث وبال و گرفتارى است و نقمت و عذاب و بلا و رنج را به دنبال دارد و انعام و احسانى را با خود نمى آورد.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج ۲ ص 340
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ سرمايه ها و سودها هيچ كدام ملاك افتخار نيستند. مرا مدح نمى كنند كه چقدر عقل، علم، كمال، قدرت، ثروت و ... دارم؛ چون اينها به من مربوط نيست.
✅ و مرا مدح نمىكنند كه چند نفر را هدايت كرده ام و برايشان چراغ درست كرده ام و دستشان را گرفته ام و به آنها كمك كرده ام، بلكه اين سودها را به سرمايه ى من مى سنجند و با اين نسبت(نسبت سود به سرمايه) به من نمره مىدهند و به اندازه ى كوششى كه كرده ام به من مزد مى دهند.
✅ و تازه خودِ اين كوشش و خود اين عمل عنوانى ندارد و ملاك نيست. ملاك، جهت عمل و انگيزهى عمل من است.
✅ عمل را با جهت آن، با نيت آن نقد مىزنند و اينگونه حساب مىكنند؛ كه:«انَّمَا الاعمالُ بِالنيّاتِ» و گفته اند «حاسِبُوا انفُسَكُم».
📚 فقر و انفاق، ص 61
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 جوانی به استاد صفایی رحمة الله علیه گفت: هر جوری با خودم ورم می رم نمی تونم وجود خدا را قبول کنم.
🔷 استاد صفایی گفت: دردت چیه چی می خوای؟
🔷 می خوام بفهمم خدا هست. می خوام برام خدا و وجودش رو اثبات کنید.
🔷 حاج شیخ اشاره به قوری چای جلوی خودش کرد و گفت: توی این قوری چاییه و ساکت ماند.
🔷 او که با سکوتش منتظر ادامه صحبت ادامه حاج آقا بود، متوجه شد که باز هم حاج آقا اشاره می کند که: توی این قوری چاییه!
🔷 باز هم جوان که متوجه نمی شد حاج آقا منظورش چیست، هاج و واج حاج شیخ را نگاه می کرد.
🔷 حاج شیخ با صدای بلند گفت: آقا جون من دارم به تو می گم توی این قوری چاییه، چرا ساکتی⁉️
🔷 جوان که می دید حاج شیخ منتظر جواب است، گفت: خب، توی اون قوری چاییه که چی⁉️
🔷 حاج آقا که درست به هدف زده بود، ادامه داد: خب که چی؟ خدا هست، همه جا هم هست که چی؟! من چکار کنم؟!
🔷 هست که هست، چایی تو اون قوری هست که هست، به من چه ارتباطی داره؟! که چی؟!
🔷 فرض کن من الان خدا رو برات اثبات کردم. نه اثبات (دست جوان را در دست گرفت) اصلاً دست خدا را توی دست های تو بگذارم، خب با این خدایی که الان دست هاش توی دست های تو است، چه کار داری؟
🔷 می دونی این جواب تو که گفتی:«که چی»، منشأش چیه؟ آیا منشأش این نیست که درون تو اصلاً طلبی نیست؟ تو در حال حاضر طالب چای نیستی، تشنگی نداری، اگه برات اثبات کنن که اونجا چاییه، نه که اثبات کنن، اصلاً به تو نشون بدن، باز هم جوابت اینه «که چی». حالا چه کار کنم؟ ولی اگه تشنه باشی به مقدار تشنگی ات طلبت هم بیشتر می شه.
🔷 توی این حالت، کسی که عطش داره و پدرش داره در می آد، دنبال اثبات وجود آب نیست که حتی با احتمال یک در صدیِ وجود آب، اون هم چند کیلومتر اون طرف تر، حرکت می کنه.
🔷 اینجا دیگه حتی احتمال هایی با درصدهای پایین هم با ارزش می شه و حرکت میاره.پس آدمی اگه هم می خواد به خدا برسه باید به طلب، عطش و تشنگی برسه نه اثبات وجود خدا.
🔷 که خیلی ها نه تنها به خدا رسیده اند که حتی اثباتش هم می کنند ولی چون با اون کاری ندارند، می گن خدا منو ساخته، عقل هم به من داده، خب دستش درد نکنه، به خاطر این محبتی هم که به من کرده یک روز در هفته را می گذارم برم کلیسا و ازش تشکر کنم، بعد هم من می رم راهِ خودم اونم هم راه خودش.
📚 رد پای نور، ج ۱ ص ۸۱
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
✅ روزی طلبه ای از استاد صفایی رحمة الله علیه پرسید: چه کنیم تا دنیا ما را نگیرد و مزاحم راه نگردد❓
✅ ایشان گفتند: باید از دنیا بزرگ تر شوی، آن وقت راحت می شوی.
✅ چنان که وقتی کودک بودی دنیایت توپ و عروسک بود و اسیرش بودی.
✅ ولی حالا که بزرگ تر شده ای دیگر در آن دنیا نمی گنجی و به بچه های کنونی می خندی و از اسارتشان در شگفتی.
📚مشهور آسمان، ص ۲۱۹
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ اگر تو به اندازه ای که به اتاق ها و دستشویی هایت می رسی، به دلت و به خودت سر می کشیدی، دل تو و سینه ی تو، طور سینا بود!
📕 نامه های بلوغ، ص ۱۶
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 برای شناسایی و ارزیابی و نقد خودم، یک راه ساده هست.
🔷 هرچه مرا خوشحال میکند و یا رنج می دهد، من همان هستم، همانقدر هستم.
🔷 تو فريب كارهاى بزرگ و كوچك و حرفهاى ريز و درشت را نخور.
🔷 تو درست همانى هستى كه تو را خوشحال و يا رنجيده مى سازد.
📚 روش نقد ج ۱ ص 10
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 انسانى كه از سنگى خوشحال مى شود و يك كلم او را رنج مى دهد و يك مقدار حقوق و صندلى اول و دوم او را مى لرزاند، او سنگ است، كلم است، صندلى است، كه هنوز راه نيفتاده و پست تر است؛ چون مى توانسته راه بيفتد، ولى ماندگار شده و ايستاده.
📚 روش نقد ج ۵ ص 120
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ اگر خدا نعمت هایی به ما نمى دهد به خاطر اين است كه دادنهايش ما را تلف مى كند؛ اما اگر داده ها را در مسير به جريان انداختيم، ديگر كوتاهى نمى كند، سپاس مى گويد، از آنچه كه سپاس او كرديم. و اضافه مى كند به آنچه كه در مسير، مصرفش كرديم.
✅ وقتى كه بنّاها، آجرها را در جاى خودش كار گذاشتند، سپاسى كه از آنهاست اين است كه آجرهاى ديگر را به دستش بدهند. در آن لحظهاى كه هنوز آجر قبل در دستان اوست، آجرهاى بعدى، جز اينكه بار او را سنگين كند، جز اينكه كمر او را خم كند، چه نتيجه اى مى تواند داشته باشد⁉️
✅ ما بارى را به دوش گرفته ايم كه نه تنها بهره نبرده ايم، كه كمرمان را خرد كرده ايم. اگر داده هاى حق را در مسير به جريان نينداخته باشيم، از ما مى گيرد. آجرهايى كه كار نگذاشته ايم از ما مى گيرد.
✅ و اين پس گرفتن، نه از بخل است و نه از تنگ چشمى و نه از انتقام و كينه، بلكه محبت است به كسانى كه بار را نگذاشتند و زير بار نفس نفس زدند.
✅ ايستادن شده بارشان، زندگى شده بارشان، دوستى و دشمنىها و رفت و آمدهاشان، وَبالشان شده. اجتماعاتشان، نسبتشان و تكلمشان و سكوتشان، همه و همه، بارهاى سنگين و اوزار است.
📚 حقیقت حج، ص 127
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ علوم و قدرتها و ثروتها ملاك نيست. ملاك افتخار جهت دادن به اين همه سرمايه است و بهره بردارى از آنها كه احتكار آنها و يا در غير راه صرف كردن و اسراف آنها هر دو ضربه دارد و چوب دارد.
✅ كه در زمستان سرد اگر كبريت را به چراغ نزنى، چوب مى خورى و اگر كبريت را به زير لباست بزنى و در غير جايگاهش از آن بهره بردارى كنى، مى سوزى.
✅ احتكار و اسراف هر دو چوب دارد و صدمه دارد. داده ها ملاك نيست و سودها هم ملاك نيست. داده ها از خداست و سودها از سرمايه ها.
✅ نه مقدار سرمايه مهم است و نه مقدار سود، بلكه نسبت سود به سرمايه مهم است.
✅ ده تا آجرى را كه يك پير زن با كم كردن غذاى خود به مسجدى كمك كرده است نمى توان با ده ميليون تومان كمك تاجرى مقايسه كرد؛ چون تاجر از غذايش كم نشده و نسبت به سرمايه اش كارى نكرده است.
✅ مهم مبلغ سرمايه اش و يا مبلغ كمكش نيست؛ كه سرمايه از ديگرى است و كمك هم مربوط به سرمايه است. آنچه براى اوست مقدار كوششى است كه بر روى سرمايه دارد.
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 دوستى سؤال مى كرد كه چرا ما احساس و حالى را در خود و اعمال خود نمى بينيم⁉️
🔶 به او گفتم: اگر تو در بيابان، ناگهان با شير بزرگى مواجه شوى و يا صداى آن را بشنوى، در اين شرايط، با اينكه خسته و بى حال هستى، حال پيدا مى كنى.
🔶 مى ترسى و فرار مى كنى، حال ترس دارى. حال خوف و فرار دارى، ولى اگر همين شير را در باغ وحش ببينى، باز هم حال پيدا مى كنى، ولى حالِ كمترى است.
🔶 ممكن است بترسى، اما اين ترس خيلى كمتر است؛ چون حجاب وجود دارد.
🔶 پس اگر مى خواهى حالى بدست آورى، دو چيز را بايد مراعات كنى: هم بايد قرب را بدست آورى و هم بايد حجابها را بردارى، كه كسى كه طالب حال است، آن را مفت نمى دهند.
🔶 البته به اين نكته هم بايد توجه كنيم كه آدمى گيرِ حالتهاست. خيال مى كند اگر حالى پيدا كرد و اشك و آهى داشت و گريه اى كرد، خيلى خوب و مقّرب است و يا اگر حال خوشى نداشت و اشكى نيامد، خيلى بد است!
🔶 اين هر دو از بيچارگى اوست؛ چرا كه نه خشكى چشم، علامت بدى است و نه جوشش آن، علامت قرب و خوبى.
📚 اخبات، ص 113
🆔👉 @cheshmeyejarie