💙 آن قدر از جهنّم مى گوييم، آن قدر از عذاب و ... مى گوييم، كه خيال مى كنيم خدا، خدايى است كه اگر كسى كمترين حرفش را نشنود، گوشش را مى گيرد و پوستش را هم مى كَند و پدرش را هم در مى آورد.
💙 در رابطه با جزا، انسان دو حالت دارد: يك موقع تو به پسرت مى گويى: پسرم! اگر اين كار بد را بكنى، پدرت را در مى آورم. پوستت را مى كنم و گوشات را مى بُرم. اين يك حالت و يك برخورد است.
💙 يك موقع هم مى گويى: بابا! اگر اين كار را بكنى، مى سوزى و صدمه مى خورى. رنج مى برى و مبتلا مى شوى. فرق است بين اين كه با فرزندت طورى برخورد كنى، كه نكن پدرت را مى سوزانم يا نكن، كه مى سوزى!
💙 برخورد خداوند با ما در رابطه با عذاب و جزا، اين نيست كه اگر كار من و حرف مرا گوش نكنيد، مى سوزانم و پدرتان را در مى آورم. نه، اين نيست! مى گويد: اگر اين كار را بكنيد، صدمه مى خورديد.
💙 تازه او از خيلى از مجازاتهاى ما مى گذرد؛ «يَعْفُواْ عَنْ كَثِيرٍ». بين ما و اعمال ما حايل مى شود و نمى گذارد تا همه آتشى كه افروخته ايم، روى پوستمان بنشيند.
💙 نمى گذارد اين آتش همه وجودمان را در بر گيرد. آن را خاموش مى كند. تمامى انبيا هم آمده اند تا اين آتش را خاموش كنند، ولى ما رها نمى كنيم!
💙 پس برخوردها خيلى تفاوت دارد. كسى كه به تو مى گويد: اگر اين كار را بكنى مى سوزانمت، با كسى كه مى گويد: اين كار را نكن، كه مى سوزى و تو مى بينى كه دارد دامنت را خاموش مى كند، دارد بارش رحمتش را بر تو و وجود تو مى ريزد، آيا حالت تو در رابطه با او فرق نخواهد كرد⁉️
📚 فوز سالک، ص 186
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 در دعا مى خوانيم: «وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ كُلَّ شَىْءٍ»؛ يعنى خدا عاشق است و عشق او همه هستى را در برگرفته تا آنجا كه: «سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ»؛ اگر كسى را مى زند و بر كسى مى شورد، به خاطر عشق و دوستىاش، اين كار را مى كند.
🔷 به خاطر عشقش، او را گوشمالى مى دهد و به او فشار مى آورد و حتى به خاطر عشقش، او را عذاب مى كند. از روى عشق، غضب مى كند؛ يعنى عاشقِ مهربان است و حتى تجلّىِ عذاب، تجلّىِ رحمت اوست.
📚 اخبات، ص 11
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💙 خدا براى تربيت و براى ساختن ما، وسيله هايى دارد: گاهى سوختن و گاهى بخشيدن و گاهى پوشيدن و در هر حال ساختن. اين است كه بخشش او جايگاه دارد و بى حساب نيست، كه در آن دعا مى خواهيم:«أَيْقَنْتُ أَنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ فى مَوْضِعِ العَفْوِّ وَالرَّحْمَةِ وَ أَشَدُّ المُعاقِبينَ فى مَوضِعِ النَّكالِ وَ النِّقْمَةِ وَ أَعْظَمُ المُتِجَبِّرينَ فى مَوْضِعِ الكِبْرياءِ وَ الْعَظَمَة».
💙 او يك چهره ندارد كه هميشه نرمش و مهربانى يا هميشه بخشش و بريز و بپاش و يا هميشه خشونت و قهر و خشم و عذاب، كه هر كدام جايگاهى دارد و غرضى دارد و حتى سوختن او و جهنم او براى ساختن ما است و محبت و كرامت او براى چوبكارى.
💙 و همين كه انسان با اين همه محبت به راه نيامد و از رو نرفت و ادب نشد، ناچار راه هاى ديگر شروع مى شود و شكنجه ها و عقوبتها سر مى رسند و ميان ما و كارهاى ما، ديگر دست نمى گذارند و آن وقت است كه ما به آنچه كرده ايم مى رسيم و از آنچه پخته ايم مى چشيم تا شايد به خود آييم و بازگرديم.
💙 مقصود همين بازگشتها و ساختنهاست و اين است كه گاهى بزمها را به هم مى زند و ساخته هاى ما را خراب مى كند و گاهى به ما مهلت مى دهد و جلو مى دهد و حتى چوبكارى مى كند، اما هر كدام همراه حدودى است و بر اساس هدفى كه الله، حكيم است و صانع است و رب است.
📚 بشنو از نی، ص 71
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ کسی كه به شهادت رسيده و بهشت و جهنم را مى بيند و در جلو چشم دارد. مى بيند هر كلمه ى او، هر حركت او، يا به آتش و يا به بهشت راه دارد. اين وجود نمى تواند بى تفاوت باشد. كه بى تفاوتى راه سومى را باز نمى كند.
✅ اين شهادت، كه تو، در هر كلمه، در هر حركت و در هر فكر و خيال خودت، بهشت و جهنّم را بسته اى ببينى كه با دست تو باز مى شود، تو را آرام و بى تفاوت و يا پرتوقع و ناز نازى نمى گذارد.
✅ كه تو در ميان نار و نورى، در ميان آتش و بهشتى. تو مى بينى كه به لحظه لحظه ى عمر تو، سوختن و ساختن بسته شده. با اين بينش چه مى كنى؟ «شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمامَهُ». جز آن كه مشغول شوى و با سعى و سرعت حركت كنى.
📚 انتظار، ص 186
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶 شخصى مى گفت: چطور مى شود اديسون با آن همه اختراعش به جهنم برود و يك پيرزن شيعه به بهشت، پيش گلابى هاى آن چنانى؟! او آنجا بخوابد و دهنش را باز كند و گيلاسها پايين بيايند و فلان و بيسار به او بدهند؟! بعد هم پاهايش چقدر، دستش چقدر، سرش چقدر و شكمش چقدر بشود؟! اينكه طنز و مسخره است.
🔶 او مى گفت: بهشت شما بهشت بيكارهاست، كه خدا يك پيرزن را آنجا ببرد، آن وقت اديسون برود جهنم و بسوزد؟! مى گفت: اگر اديسون را به جهنم ببرند، حتماً در آنجا انقلاب مى شود و حتماً او هم در آنجا راههاى جديدى براى اختراع پيدا خواهد كرد.
🔶 «زَهاوى» شاعر عراقى، كتابى دارد بنام «ثَوْرَةٌ فِى الْجَحيمْ»؛ انقلاب در جهنم. او در آن كتاب، داستان انسانهايى از بزرگان، مخترعين، مكتشفين را مى آورد، كه همه آنها جهنم رفته اند.
🔶 ديوانه ها و ابله ها هم به بهشت رفته اند كه؛ «أَكْثَرُ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْبُلْهُ». او مى گويد: اينها در جهنم شروع مى كنند به بحث كردن، كه به ما ظلم شده است. ما اختراع كرديم، ما چه ها كرديم ... و ما را بيهوده اينجا آورده اند.
🔶 خلاصه همه با هم شروع به فعاليت مى كنند و مالك جهنم را مى گيرند و جهنم را قبضه مى كنند و بعد مى آيند در بهشت و بهشت را هم تسخير مى كنند. پس اين هم يك ديد است.
🔶 جواب اينها مى دانيد چيست؟ به آن طرف گفتم: اگر آن پيرزن كبريت را بزند به سماور، آيا چايى گيرش مى آيد؟ گفت: بله. گفتم: اگر اديسون كبريت را بزند به زير پيراهن خودش، مى سوزد يا نه؟ گفت: بله. گفتم: چرا اديسون مى سوزد؟ مگر او مخترع نيست؟ گفت: كبريت مى سوزاند.
🔶 گفتم: پس هستى منظم است، هستى همين قانونهاست، همين كبريت است. كسى كه نداند از آن چطور استفاده كند و با آن درگير شود مى سوزد، حال هر كسى هم كه مى خواهد باشد.
🔶 و كسى هم كه از آن بهره بردارى كند، استفاده مى كند، حال هر پير فرتوتى هم كه مى خواهد باشد. مسأله پير و جوانى نيست. مسأله اختراع و علم نيست. مسأله طرز بهره بردارى صحيح از قانونهاى حاكم بر هستى است.
🔶 كسى كه از اين قانونها استفاده كرد، سود مى برد و كسى كه با آنها درگير شد، رنج مى برد و مى سوزد و نابود مى شود. و اين نابودى پاداش آنهايى است كه با چشم كور در اين هستى حركت كرده اند.
📚 حیات برتر، ص ۵۶
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶❇️ زندگی انسانی ما در انتخاب، شکل می گیرد. آنها که مرده ها و میرنده ها را انتخاب کرده اند، حتی اگر خرناس هم بکشند مرده اند و اگر تمامی دنیا را نه دردست که درحلقوم و شکم خویش بگذارند فقیرند و محرومند که خود را به کمتر داده اند و برای بی ارزش تر از خود رنج برده اند و نفس کشیده اند. (چهل حدیث ص ۷۳)
🔶❇️ انسان، فرزند انتخاب خویشتن است و جبر های گوناگون زمینه ساز انتخاب او هستند. (روش نقد ج ۱۰۷)
🔶❇️ شخصیت انسان را می توان از روی انتخابش درک کرد. (تربیت کودک ص ۱۴)
🔶❇️ کسانی که یافته اند شخصیت انسان درانتخاب اوست و انسان هم ناچار از انتخاب است، ناچار بزرگ تر ها را انتخاب می کنند و حق را می طلبند و با این انتخاب شخصیت خود را نشان می دهند. (مسؤلیت و سازندگی ص ۲۴۳)
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💙 در روايت هست: «لاَ يَجِدُ الرَّجُلُ حَلاَوَةَ الإيمَانِ فِی قَلْبِهِ حَتَّى لاَ يُبَالِیَ مَنْ أَكَلَ الدُّنْيَا ...»؛ ايمان و عشق خدا در دل مؤمن به كمال نمىرسد مگر آنجايى كه باكش نباشد كه چه كسى دنيا را خورد.
💙 دلى كه از عشقهاى ديگر پر است و هزار رنج دارد، از عشق خدا سرشار نمى شود. كوزه به اندازه اى كه از هوا خالى شده از آب پر مى شود.
💙 مغرور نباش كه در كنار فراتى و در ميان آب. كوزه ى واژگون در ميان آب از آب خالى است. هوايش مانع سرشارى و لبريزى است. بايد از هوا خالى شود كه آن وقت پر مى شود.
💙 تو كه رنج مى برى كه فلانى، فلان پست، فلان منزل، فلان زن، فلان مغازه، فلان برنامه را دارد، تو هنوز وابسته اى. و اگر كارى بكنى و قيامى، به خاطر همين وابستگى است. نه به خاطر دستور و تكليف. مادامى كه خودت در گردونه هستى، نمى توانى گرداننده باشى.
💙 اگر تمامى سنگهاى بيابانها را يك نفر براى خودش جمع كند، تو خنده ات مىگيرد و باكت نيست، چرا؟ چون وابستگى ندارى. پس آنجا كه باكت شد و رنج بردى، از اين علامت خودت را بشناس. و بى خود حرفى را مطرح نكن كه دلت پشتوانهاش نيست.
📚 تطهير با جارى قرآن ج 1 ص 143
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💟 دلى كه از الله سرشار شد، دلى كه از هست آفرين پر شد، هستى پرش نمى كند و هستى نمى گيردش، كه او از هستى بزرگتر است و هستى را مى گيرد و بر مى دارد و مى آورد.
💟 سيّد بن طاووس به پسرش مى گويد: على! اگر دنيا از دست چپ پدرت به او برسد، از دست راست او بيرون مى رود، بدون آنكه دست چپ او آگاه شود.
💟 راستى خيلى حرف است. اين همه قدرت و وسعت، كه دنيا را بردارد و با اين وزنه ها كار كند و در اين زورخانه ى دنيا و باشگاه هستى ورزيده شود و از اسارت وزنه ها آزاد شود و به آنها دل نبندد و خودش را پاسبان آنها و پاسدار بى حاصل و بى رمقشان نسازد.
📚روش نقد، ج 2، ص 47
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷👈 وزیر آگاه
❇️ پادشاهی بر فراز قصرش و هنگام دیده بانی از قلمرو وسیع و غنی حکومتش به وزیرش گفت:چقدر خوب بود اگر دنیا می ماند و جدا نمی شد.
❇️ وزیر آگاهش جواب داد:اگر دنیا از دیگران جدا نشده بود، به تو نمی رسید و در دست همانها می ماند.
❇️ خوبی دنیا در این نیست که با ما بماند؛ خوبی ما در این است که از دنیا برداریم و از آن کام بستانیم
📚 مسولیت و سازندگی، ص ۲۹۱
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ تو فرزند همت خود باش، که به پدرانت نیاز نباشد و فرزندانت به تو افتخار کنند؛ که سقراط در جواب شماتت آن دشمن که او را به پدرش سرزنش کرده بود گفت: تو به پدرانت افتخار می کنی؛ اما من، فرزندانم به من افتخار خواهند کرد.
✅ تو پایان افتخارات گذشته هستی و من آغاز فردا....
📚 نامه های بلوغ ص ۱۶
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶 عبوديت؛ يعنى اينكه در تو هيچ حركتى جز از سوى «اللَّه» به وجود نيايد.
🔶 هيچ ترسى، هيچ خوفى، هيچ اميدى، هيچ حركت و عشق و نفرتى در تو جز از آن ناحيه نباشد و تنها «اللَّه» در وجود تو متصرف باشد، فقط او در تو حكومت كند و تو عبد او باشى.
🔶 حضرت على علیه السلام در طول جنگها و مبارزاتش از احدى ضربه نخورده، جز از عمرو بن عبدود كه در تاريخ نقل مى كنند: هنگامى كه حضرت روى سينه او نشسته و او اهانت مى كند، غضب حضرت به جوش آمده و از جا بلند مى شوند.
🔶 وقتى علّت را مى پرسند، مى فرمايد: خواستم كه در اقدام و حركت من، چيزى جز خدا، دخالت نداشته باشد و در اين كار، غضب من حاكم نباشد. اين عبوديت على علیه السلام است.
📚 حرکت، ص 179
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ جوهر دين چيزى جز عبوديت نيست. اين عبوديت است كه شيطانها را مشخص مى كند و مردود مى كند؛ كه شيطان در عبادت عاجز نيست ولى از عبوديت عاجز است.
✅ شيطان سالها عبادت دارد، ولى عبوديت ندارد، حتى به اندازه ى يك سجده.
✅ عبادت، ما را به عبوديت نمى رساند و در دو راهى هواها و تكليفها ما را مردود مى نمايد. از عبوديت بايد آغاز كرد و به عبادت رسيد.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 1، ص 306
🆔 کانال👈 چشمه جاری