eitaa logo
چشمه جاری
519 دنبال‌کننده
741 عکس
146 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ من آن روزها وقتى پاى منبرها مى‏ نشستم كه مى‏ گفتند: در كعبه سيصد و چند بت گذاشته بودند، تعجب مى‏ كردم كه در يك اطاق و اين قدر بت⁉️ ✅ ولى بعدها ديدم كه در دل كوچك من بى‏شمار بت‏ها صف بسته ‏اند. و بت‏هاى بزرگ نفس و خَلق و دنيا و شيطان، با بى ‏حساب بت‏هاى كوچك، در من غوغايى راه انداخته ‏اند و شب و روزم را پر كرده ‏اند. آنها محرك‏هاى من بودند و من مى ‏خواستم كه اينها را مهار كنم و مى‏ خواستم از كفر به شرك و به توحيد برسم و تنها يك محرك براى خودم داشته باشم. ✅ يكى از بزرگان وعده داده بود كه ايُّها النّاس جمع شويد ... تا براى شما حرفى را بگويم كه نه نبى و پيامبرى و نه وصىّ و ولىّ و رهبرى، هيچكس نگفته. مردم مى‏ گفتند: اين ديگر چه مى ‏خواهد بگويد و چه ادعايى دارد؟ ✅ و آن بزرگ مرد گفته بود مردم! تمام انبياء، تمام اوصياء، تمام اولياء آمدند و گفتند موحد شويد؛ جز اللّه حاكم و محركى نداشته باشيد. در وجود شما جز او متصرف نباشد و امر و نهى نكند. ✅ همه گفتند:«قُولُوا لا اله الّا اللّه»، ولى من مى‏ گويم، نامردها بياييد مشرك شويد، بياييد يك پا هم خدا را شريك كنيد. آخر هميشه براى غير او؟! ✅ بياييد در برابر اين همه بت يك سهمى هم براى خدا بگذاريد. به راستى كه ما خوب‏هايمان كافر هستند و خوب‏ترهامان مشرك. از ما تا توحيد فاصله ‏هاست. ✅ و اينكه مى‏ گويم كافر هستيم، نه كفر در اعتقاد است كه منظورم كفر در عمل است. با اين كه به او رسيده ‏ايم و به او علاقه ‏مند شده ‏ايم، در كارها و در زندگى از او چشم مى‏ پوشيم و او را كنار مى ‏گذاريم. ✅ با تدبر در اين محرك‏ها بود كه خودم را مى‏ شناختم كه با چه نسيم‏هايى طوفان مى‏ گيرم و موج بر مى‏ دارم. و مى‏ ديدم كاهى هستم كه حرف‏هاى اين و آن مرا مى‏ غلطاند، در حالى كه بايد كوهى باشم كه طوفان‏ها گرد و خاكم را بگيرند و پاكترم سازند. 📚 روش نقد، ج ۲ ص 32 🆔 کانال👈 چشمه جاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه 🖤 عظمت مصیبت 🆔 کانال👈 چشمه جاری
استاد صفایی رحمة الله علیه 🔷 يكى از ثروتمندان به مشهد آمده بود و مدت‏ها در حرم رفت و آمد مى‏ كرد، ولى نه حالى پيدا مى‏ كرد و نه سوز و جوششى در او ايجاد مى‏شد. 🔷 از خودش بدش مى‏ آيد و تصميم مى ‏گيرد كه قهر كند و ديگر سراغ امام نيايد. بليط برگشت مى‏ گيرد. 🔷 قبل از رفتن، در راه پيرمردى را مشاهده مى ‏كند كه بار زيادى را با چرخ دستى حمل مى‏ كند. پيش او مى‏ رود و مى ‏پرسد: چرا اين قدر بار زده ‏اى⁉️ 🔷 پيرمرد مى ‏گويد: اين بار را به خاطر اينكه مقدارى پول لازم دارم تا براى دخترم جهيزيه تهيه كنم، كنترات كرده ‏ام. از طرفى هم عيالم گفته تا اين مبلغ را تهيّه نكرده ‏اى، به خانه نيا! 🔷 بيچاره پيرمرد! با همه جان كندن و با تمام غيرت خود كار مى‏ كرد.تاجر از اين وضعيت تكانى مى ‏خورد و تحوّلى در او ايجاد مى‏ شود و با پيرمرد به سمت منزلشان حركت مى ‏كنند. 🔷 به منزل آنها مى‏ رود و سعى مى‏ كند تا حوائج آنان را بر طرف كند. جهيزيه را تهيّه و دختر را به خانه بخت مى ‏فرستد. آخر سر، بار ديگر به حرم مى‏ رود تا خداحافظى كند. 🔷 وقتى وارد حرم مى‏ شود، چشمانش مانند چشمه شروع به جوشيدن مى‏ كند و منقلب مى ‏شود. 🔷 صاحب دلى مى‏ گفت: بايد سنگ را از سرچشمه برداشت تا قساوت‏ها از بين برود. 📚 اخبات، ص ۱۱۴ 🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶 ما خيال مى‏ كنيم همين كه چيزى نداشتيم تكليفى نداريم، در حالى كه انفاق، نه به ثروت، كه به توانايى ما بستگى دارد. 🔶 جايى كه برادر من توان قرض ندارد و اعتبار ندارد، من كه توانايى دارم‏ و اعتبارش را دارم، به قرض كردن سزاوارترم. او با اين قرض، كمرش مى‏ شكند و فكرش مشغول مى‏ شود، اما من كه وسيع‏تر و قوى‏ ترم، نه كمرم مى ‏شكند و نه فكرم مشغول مى ‏شود، حداكثر از آبرويم مايه بگذارم ... 🔶 خوب! چه اشكالى دارد؟ مگر آبرو را براى چه مى‏ خواهم؟ آبرويى كه كارى را از پيش نبرد و گرهى نگشايد، نبودنش بهتر. 🔶 يكى از بزرگان، از ثروتمندى ارادتمند، بيش از يك ميليون تومان قرض گرفته بود و به بيچاره‏ها رسانده بود. هنگام احتضار آن بزرگ مرد، اين ثروتمند در بالينش نشسته بود و به كار خود فكر مى‏ كرد كه با اين همه پول چه خواهم كرد و چه خواهند كرد. 🔶 در اين فكر بود كه اشك‏هاى آن بزرگ، او را به خود آورد. پرسيد: چرا ناراحت هستيد؟ چرا اشك مى‏ ريزيد؟ بزرگ مرد، آرام، با زبانى كه مرگ رفته رفته رمقش را مى ‏گرفت، گفت: اكنون من بر حق وارد مى ‏شوم و او از نعمت‏هايى كه به من داده، بازخواست خواهد كرد. 🔶 اگر از من بپرسد، تو اعتبار داشتى كه دو ميليون قرض بگيرى و اين پولى بود كه آن‏ها مى‏ دادند و صدمه نمى‏ خوردند و آخر سر هم مى‏ توانستند با ما حساب كنند، من چه جواب بدهم؟ 🔶 ثروتمند به خود آمد كه اين مرد از اعتبارش مسئول است و من از داراييم مسئول نيستم؟ او هم از سر هستى خويش برخاست. 📚 فقر و انفاق، ص ۸۶ 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✴️ استادم بارها مرا نصحيت مى ‏كرد كه جايى خودم را گرو نگذارم و مطلع شده بود كه ضامن كسى شده ‏ام. ✴️ اين روايت را تذكر دادند كه:«الضِّمانَةُ غَرامَةٌ». ضمانت غرامت است، غصه است. ✴️ گفتم با توجه به همين مسئله اقدام كرده ‏ام؛ چون بايد حساب كرد كه چه كسى غرامت را بهتر مى‏ تواند تحمل كند. و چه كسى تواناتر است. ✴️ من اگر به اين خاطر به زندان هم بيفتم، هيچ باكم نمى ‏شود و نظام كارم از هم نمى ‏پاشد در حالى كه آن طرف چه بسا به جنون برسد و يا قبرستان نقب بزند. و يا شيرازه‏ ى زندگيش از هم بپاشد. 📚 انتظار، ص 122 🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 آگاهى و معرفت به اين نكته كه اگر يك بذر را به خاك بدهم سنبله‏ هايش را جمع مى‏ كنم و اگر يك تومان بدهم هفتصد تومان برمى‏ دارم، اين آگاهى، من را اگر با بخل شديد هم همراه باشم به سخاوت مى‏ كشاند. 🔷 على علیه السلام از كنار زباله دانى مى‏ گذرد، غذاها گنديده ‏اند، مى‏ ايستد، نگاه مى ‏كند و مى ‏فرمايد: «هَذا مَا بَخِلَ بِه الْباخِلُون». 🔷 تو مى‏ بينى كه بخل نعمت‏ها را برايت نگه نمى ‏دارد، كه مى‏ گنداند. همراه اين شهادت و بينش، بخل به سخاوت تبديل مى‏ شود. 📚 انسان در دو فصل، ص 57 🆔 کانال👈 چشمه جاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙 آنچه داريم اگر به كار نگيريم و از آن كام نستانيم، از دست مى‏ رود و حسرتش بر دل مى ‏ماند. اين است كه به سادگى مى ‏توانى همين‏ها را بدهى و كام بگيرى. 💙 برادرم انگشترى داشت، برادرى از او طلب كرد و نداد كه خودم چوب نيستم. براى دستشويى بيرون رفت، وقتى كه آمد مى‏ خنديد كه به‏ دستشويى دادم. 💙 و مى‏ خنديد كه اگر ندهى براى هميشه نخواهى داشت.پس خودت بده كه با اين دهش چيزى بدست آورده باشى. 💙 يكى از تجار، زمين‏هاى زيادى داشت، بى‏ حساب. و مترش شده بود تا هزاران تومان. با او صحبت‏ها شد كه بيا و همه‏ اش را بده و براى اين ... كارها بگذار. 💙 تاجر مى‏ شنيد و نرم مى‏ شد. بعد فكر مى ‏كرد و مى‏ جوشيد كه نمى‏ توانم. مى ‏گفت: مى‏ گوييد كه ناخن را از گوشتم بكنم! جوابش دادند كه اگر ناخن انگشت تو عفونت كرد و يا كزاز گرفت، آيا حاضر نيستى كه از انگشت خودت بگذرى⁉️ 💙 اين ثروت‏ها را اگر به كار نگيرى مى ‏گندد. اين ثروت و اين قدرت و اين نيروها و اندام‏ها را پيش از آنكه به خاك بدهى، به خدا بده و در اين راه بگذار. 💙 اين سيب‏هاى گنديده در كنار نهرها و فاضلاب‏ها دارند با تمامى دهن گنديده‏شان فرياد مى‏ كنند كه اگر ما را به مصرف نرسانيد، مى‏ گنديم، آيا اين فرياد را نمى‏ شنوى. 📚 صراط، ص 107 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ على علیه السلام مى‏ بيند گرچه خودش سه شب غذا نخورده، اما هنوز طاقت دارد و اين فقير شايد از ضعف بميرد و يا اينكه در برابر فقر از پاى در آيد و به فسادها و خودفروشى‏ ها و رذالت‏ها گرفتار شود و بر اثر ظرفيت و گنجايش كم، به بى‏ دينى‏ها و جاسوس‏گرى‏ ها روى بياورد و يا اين كه خودكشى كند. ✅ در اين‏جاست كه ايثار مى ‏كنند و ديگران را جلو مى ‏اندازند و مقدم مى‏ دارند، هر چند خود تنگدست و قحطى زده و گرفتار باشند. «يُؤْثِرُونَ عَلى انْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ». ✅ هر كدام از اين مراحل وابسته به مقدار شناخت و ظرفيت و قدرت روحى و وسعت وجودى افرادست. نمى‏ توان به زور بر خود تحميل كرد. چه بسا كسى كه قدرت روحى مرحله‏ ى بالاتر را ندارد اسراف كرده باشد، در حالى كه بايد در انفاق، حدّ وسط را مراعات كرد، نه دست را باز نگه داشت و نه به گردن بست؛ كه دستور است: «لاتَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً الى‏ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً». ✅ و درباره ‏ى بندگان خدا اين توصيف هست «الَّذينَ اذا انْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً». و اين حد وسط وابسته به مقدار ظرفيت و قدرت روحى و وسعت وجودى افراد است؛ كه: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إلاَّ ما آتاها». و اين آيه پس از همان آيه وارد شده؛ «و مَن قُدِرَ عَليهِ رِزقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمّا آتاهُ اللّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إلاَّ ما آتاها». ✅ و همان‏طور كه از آيه به دست مى ‏آيد انفاق تا حدى است كه‏ زمين‏گيرى و بيچارگى پيش نيايد. و اين پيداست كه به اندازه ‏ى قدرت روحى و وسعت وجودى، زمين‏گيرى كم و زياد مى‏ شود. ✅ آن‏ها كه قدرت و وسعتى ندارند، چه بسا كه با انفاق واجب، گرفتار و بيچاره شوند و به بدى ‏ها دچار گردند؛ كه: «الشَّيطانُ يَعِدُكُمُ الفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُم بِالْفَحْشاءِ». اما آن‏ها كه از ظرفيت زيادترى برخوردار هستند، حتى از سه روز گرسنگى زمين‏گير نمى‏ شوند و گرفتار نمى ‏گردند. 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ بخش زيبايى از حيات طيبه استاد صفایی رحمة الله علیه به سفرهاى مشهد تعلق دارد. چرا كه پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مى‌رساند. ✅ مى‌گفت: اگر جسم با دو روز حمام نرفتن بو مى‌گيرد، روح با يك نيت بد سياه و كدر مى‌شود. به همين خاطر به امام رضا علیه السلام پناه مى‌برد. مى‌گفت: زيارت امام رضا علیه السلام مثل حمام است. و با اين نياز به درگاه امام مى‌شتافت. ✅ روزى يكى از مريدان مشهدى گفته بود: بياييد منزل ما خالى است. ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيد و پاسخ شنيد كه مثلاً نخ ريسى! ✅ گفتند: دور است. من جايى دور و بر حرم مى‌خواهم. پرسيدند: چرا اين‌قدر نزديك؟ فرمود: آخر آلوده‌ها لب حوض مى‌نشينند! ✅ آن قدر يقين به رأفت و دست گشايش‌گر آقا داشت كه وقتى گدايى در نزديكى حرم امام رضا علیه السلام از او چيزى خواست، با آن همه دست و دل‌بازى محل نگذاشت و اعتنايى به او نكرد. ✅ وقتى اصرار فقير را ديدند، گفتند:بى‌سليقه‌اى! آدم در كنار دريا از يك پيت حلبى آب نمى‌خواهد. 📚 مشهور آسمان، ص ۱۰۲ 🆔 کانال👈 چشمه جاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا