eitaa logo
چشمه جاری
518 دنبال‌کننده
741 عکس
146 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 اين يك حقيقتى است كه اگر من دوستى انتخاب مى‏كنم، شرايطى مى‏گذارم، مى‏گويم اين آدم، آدم مهربانى است؛ اينطورى نيست كه تا آخرين لحظه زندگى‏اش همين خط مستقيم محبت را طى كند. 💠 لحظه‏هايى هم مى‏شود كه در دلش بغض مى‏آيد، نفرت مى‏آيد، خستگى مى‏آيد. حالا يا به حق يا به ناحق. مسأله اين است كه من با بغض و خستگى و نامهربانى او چگونه برخورد كنم. 💠 ما خيال مى‏كنيم اگر دوستى گرفته‏ايم كه، صالح است، خوب است تا آخر مراحل زندگى‏اش همين خط را مستقيم طى مى‏كند. 💠 نوسان‏هاى آدم‏ها، فراز و نشيب آنها، ارتجاع و اقتحام آنها را ارزيابى نمى‏كنيم. 💠 چه بسا در يك مرحله‏اى برگردد، در يك مرحله‏اى فرو برود. فرو رفتن آدم‏ها، عقب گرد آدم‏ها را اگر حدس بزنيم، آن وقت در ارتباط با آنها اين را مى‏آموزيم كه براى شرايط گوناگون آنها چگونه حساب باز كنيم. 📚 روابط متکامل زن و مرد، ص ۵۱ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷 دوست تو، كسى است كه تو را براى خودت مى‏خواهد. و دشمن تو، كسى است كه تو را براى خودش مى‏خواهد. 📚 تربیت کودک، ص ۱۶ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔶 زندگی انسانی ما در انتخاب، شکل می گیرد. آنها که مرده ها و میرنده ها را انتخاب کرده اند، حتی اگر خرناس هم بکشند مرده اند و اگر تمامی دنیا را نه در دست که در حلقوم و شکم خویش بگذارند فقیرند و محرومند که خود را به کمتر داده اند و برای بی ارزش تر از خود رنج برده اند و نفس کشیده اند. (چهل حدیث ص ۷۳) 🔶 انسان، فرزند انتخاب خویشتن است و جبر های گوناگون زمینه ساز انتخاب او هستند. (روش نقد، ج ۱۰۷) 🔶 شخصیت انسان را می توان از روی انتخابش درک کرد. (تربیت کودک، ص ۱۴) 🔶 کسانی که یافته اند شخصیت انسان درانتخاب اوست و انسان هم ناچار از انتخاب است، ناچار بزرگ تر ها را انتخاب می کنند و حق را می طلبند و با این انتخاب شخصیت خود را نشان می دهند. (مسؤلیت و سازندگی، ص ۲۴۳) 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری ✅ استاد صفایی رحمة الله علیه برخاست و به قصد جایی حرکت کرد. راحت گفت: می آیید؟ گفتیم: بله! و رفتیم. ✅ در خیابان، برای میدان امام حسین ماشین گرفتیم. راننده جوان از ابتدا ی ورود ما پیوسته موج های گوناگون رادیو را می گرفت و انواع ترانه ها را گوش می کرد. ✅ من از اینکه ایشان چیزی نمی گفت قدری تعجب کرده بودم، اما به احترام ایشان چیزی نمی گفتم. ✅ به میدان که رسیدیم پیاده شدیم. استاد کمی تأمل کرد و در حالی که یک پایش بیرون و یک پایش داخل ماشین بود، دستش را به آرامی روی شانه جوان گذاشت. جوان برگشت. ✅ آن روح قدسی با مهربانی گفت:«خودت را در این عالم خرج چیزی کن که از تو بالاتر باشد». ✅ به نظرم جوان خواستار تکرار حرف شد. فرمود: بالاخره هر کس خودش را در عالم خرج چیزی می کند، تو خودت را خرج کسی کن که از تو بزرگ تر و بالاتر باشد. ✅ با همین چند کلمه در جوان تأثیر گذاشت. او با شرمندگی عذر خواهی کرد و کرایه ماشین را نمی گرفت. ایشان تشکر کرد و من شروع تحول جوان را با همان جمله احساس کردم. 📚مشهور آسمان، ص ۱۳ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷 اين روزها، روزهاى فاطمه سلام الله علیها و اين شب‏ها، شب‏هاى على علیه السلام است. 🔷 با خودم مى‏ گويم چگونه در عمرهاى كوتاه و در بهاره ‏هاى محدود، اين همه جوشش و شكوفايى و اين همه زايش و بارورى‼️ 🔷 جوششى كه از مرز قرن‏ها گذشته و از محدوده ‏ى جغرافيا و تاريخ پركشيده و حتى اين دل خسته و اين كوير تشنه را در خود گرفته است. 🔷 بارها با خودم مى‏ گويم: «يك لحظه و اين همه ارزش؟! نه سال و اين همه استمرار؟!». همين لحظه از همين بلندگوهاى دور و خسته مى ‏شنوم: «فَاطِمَةُ امُّ ابِيهَا». 🔷 و در جواب فرشته‏ ها در مورد اصحاب كساء مى‏ شنوم: «هُمْ فَاطِمَةُ وَ ابِيهَا وَ بَعْلُهَا وَ بَنِيهَا».رسالت و ولايت و امامت را فاطمه سلام الله علیها رابط است و پيوند. 🔷 اگر بيشتر گوش بدهيم مى‏ توانيم صداى حزن آلود على علیه السلام را از مدينه‏ ى رسول بشنويم كه با چشم اشك و نواى غربت مى‏ گويد:«امَّا حُزْنِى فَسَرْمَدٌ وَ امَّا لَيْلِى فَمُسَهَّدٌ». 🔷 راستى اين فاطمه سلام الله علیها در كجا ايستاده كه على علیه السلام اين گونه از او مى‏ گويد؟ اين چه انس عميقى است كه اين گونه حزن سرمد مى ‏آورد؟ اين چه خورشيد در خاك نشسته ‏اى است كه اين گونه شام ديجور به دنبال مى ‏كشد⁉️ 🔷 من از فرزندان فاطمه سلام الله علیها، از آن كهكشان ‏هاى حلم و حماسه و فرياد و از آن خانه‏ ى مبارك، حرفى نمى ‏زنم. من فقط از فاطمه سلام الله علیها مى ‏پرسم؟ راستى در او چه درخششى است كه تا امروز در چشم‏ها و دل‏هاى ما نشسته است و راه‏ها را نشانه مى ‏زند. 📚 روزهای فاطمه، ص ۱۳ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 من مى‏ خواهم از دو شكل حمايت حضرت فاطمه خلاصه ‏اى بياورم: يكى حمايت‏هاى تاريخى و فراموش شده و توجيه شده و ديگرى حمايت‏هاى زنده كه تا امروز رسا و گوياست. 💠 كوچه‏ هاى سرد مدينه و خانه‏ هاى بى ‏بار انصار و در كوبه‏ هاى مكرر و سرهاى ذليل و زبان‏هاى بسته، گواه فاطمه است، همانطور كه ديوار مسجد و شعله‏ ى سركش و در سوخته و پهلوى شكسته و فرزند در خون نشسته، به شهادت ايستاده ‏اند. 💠 ولى مى ‏توان از اين شهادت و گواهى، خاموش گذشت و يا آن‏ها را توجيه كرد؛ كه گلايه از دوست بوده و شكايت از حبيب و بقيه پرگويى رافضى و آتش افروزى خارجى است. 💠 اما شكل دوم حمايت حضرت فاطمه ، قبر پنهان و كلام گويا و فرياد سنگين اوست؛ كه از گذشته تا امروز را پر كرده ‏اند و در تمامى محكمه‏ ها به گواهى ايستاده ‏اند و به شهادت زبان باز دارند. 💠 رسول خدا، تنها يك يادگار دارد؛ كه سيدة النساء است، كه بضعة الرسول است، كه ام ابيها ست؛ كه محبوب خداست. و رضا و سخط خدا به رضا و سخط او گره خورده است. و همين نشان مى‏ دهد كه او جز رضايت و سخط خدا، رضايت و سخطى ندارد. و از هرگونه انگيزه ‏ى دنيايى و نفسانى و شيطانى جداست و همين نشان مى‏ دهد كه معصوم است و صادق است و ذوالشهادت است. 💠 اين يادگار رسول در جوانى (نمى‏ گوييم مظلوم و مقتول) كه لااقل به گونه ‏اى مرموز و مجهول در خاك رفته و حتى از قبر او هيچ نشانى نمانده. و معلوم نيست كه در مسجد است، كه در كنار رسول خدا است، كه در بقيع است! اين بى ‏نشانى، نشان چيست؟ آيا نشان قهر فاطمه و دنيا طلبى فاطمه و زياده خواهى فاطمه است؟ 💠 اين از چه حكايت مى‏ كند؟ از تجاوز فاطمه و از عدالت و قاطعيت خلفاء، كه حتى بر زياده ‏طلبى‏ هاى تنها يادگار رسول شمشير مى‏ كشند و بر بازوى او مثل دُمْلُج (زیوری که بر بازو می بندد) مى‏ گذارند و آتش مى ‏افروزند و خانه را مى‏ سوزانند، حتى اگر فاطمه در آن باشد ... 💠 آن‏ها كه بر تجاوز خالد و قتل و فتنه و زناى او نياشفتند و آن‏ها كه بر چپاول معاويه در شام آن هم به مدت بيست سال چشم فرو بستند، آن هم در هنگامى كه ابوهريره و الاغ لخت او را با قانون از كجا آورده ‏اى، محاكمه‏ مى‏ كردند. آن‏ها فاطمه را متجاوزتر و زياده طلب‏ تر از خالد و معاويه مى ‏دانستند و يا او را تنهاتر و محدودتر از ابوهريره‏ ى حاكم بحرين به حساب مى ‏آوردند⁉️ 💠 در هر حال اين يك گواه است كه شهادت مى‏ دهد كه حضرت فاطمه با سردمداران همراه نبوده و از آن‏ها رضايت نداشته و بر آن‏ها غضب كرده، حتى پس از مرگش از حضور آن‏ها نفرت داشته است و قبرش را پنهان مى‏ خواسته است. 💠 مگر اينكه بگوييم اين كار حضرت فاطمه نبوده، كه كار على علیه السلام و يا بازماندگان فاطمه است و حضرت على از حضرت فاطمه جداست و حضرت فاطمه بر حضرت على غضب كرده است. و به خاطر تزويج على علیه السلام بر سر حضرت فاطمه، رسول‏ خدا فرموده كه خدا به خاطر غضب حضرت فاطمه غضب مى‏ كند. 💠 و گواه زنده‏ ى ديگر كلام اوست (خطبه فدک) كه اين گونه سركش و رساست؛ كه اكنون پيش روى شماست. 📚 روزهای فاطمه، ص ۱۸ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔶 حضرت فاطمه در ابتداى خطبه از نعمت‏ها شروع مى‏ كنند و از عنايت‏هاى حق و آنچه كه باعث استمرار اين نعمت‏ها و عنايت‏هاست گفت‏وگو مى ‏كنند. و بعد به توحيد و نبوّت روى مى ‏آورند و از رسول مى ‏گويند. و سپس به مردم خطاب مى‏ كنند و از آنها و تكاليف‏شان و آثار اين تكاليف مى ‏گويند. 🔶 حضرت در ادامه‏ ى خطبه به معرّفى خود مى‏ پردازند و از نسبت خويش با رسول چنين مى ‏گويند.«ايُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا انِّى فاطِمَةُ وَ ابِى مُحَمَّدٌ، اقُوُل عَوْدَاً وَ بَدْءَاً وَ لا اقُوُل ما اقُوُل غَلَطاً وَ لا افْعَلُ ما افْعَلُ شَطَطاً». 🔶 مى‏ فرمايند: من فاطمه و پدرم محمد صلی الله علیه و آله است و اين حرف را نه يك بار كه مكرّر و مستمرّ مى ‏گويم، اگر سخنى مى‏ گويم اشتباه نيست و اگر امروز اقدامى كرده ‏ام و اين‏گونه ايستاده ‏ام، پراكنده كارى نيست. 🔶 نكته‏ ى قابل تأمّل در بيان حضرت و سؤال اساسى اين است، كه آيا فاطمه اين قدر مجهول مانده است كه نياز به معرفى دارد؟ كسى كه همه، كودكى ‏اش را ديده‏ اند. بچّه‏ هايش را بر دوش رسول مشاهده كرده ‏اند، نياز به معرّفى دارد؟! 🔶 پس مشكل جاى ديگرى است، صحبت از فراموشى و انكارى است كه شكل گرفته و حقوقى كه از ايشان گرفته شده. سخن از اين است كه چگونه و با دقت و نقشه‏ هاى حساب شده، على علیه السلام را بستند و امكانات مالى او را گرفتند و يارانش را هم كشتند. 🔶 به خاطر همين، حضرت فاطمه، قدم به قدم، عنايات رسول را مطرح مى‏ كنند، از نسبت خود و على با رسول مى ‏گويند و وقتى هم كه محروميت و تنهايى آدمها را مطرح مى‏ كنند از نجات اينها توسط رسول و شجاعت على و قرب او به رسول مى ‏گويند. 📚 روزهای فاطمه، ص ۳۷ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✴️ تو ضعف‏ هايت را در معاشرت ‏هايت مى‏ شناسى، نه اينكه معاشرت‏ ها به تو ضعفى بدهند. ✴️ اين قبول است كه در معاشرت ‏ها، آن حال نماز و توجه و آن تقدس‏ها كم مى‏ شود، اما اينگونه نيست كه اين مرض را معاشرت به من منتقل كرده باشد، نه، معاشرت، فقط اين مرض را به من نشان داده است. ✴️ آن پير دير می‏ گفت: فلانى می گويد اين كار را نكن، كفر مرا در می ‏آورى! و او هم در جواب می گفت: پس دارى! چيزى هست، فقط آشكار مى‏ شود. ✴️ ما از آشكار شدن مشكلات و ضعف هايمان فرار مى‏ كنيم و اين را پاى قدسيت روحى خودمان مى ‏نويسيم. روح مبتلايى كه بعد از ابتلائاتش می ماند، مقدس است؟ ✴️ اين معلوم است كه آب حوض تا وقتى به هم نخورده و آرام است و زير و رو نشده، زلال است. بوى گند هم می ‏دهد ولى زلال است! 📚 خط انتقال معارف، ص ۱۲۳ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✴️ امام حسین علیه السلام می‌فرماید: مرگ بر هر كس نوشته شده و همچون گلوبند، گلوى انسان را در برگرفته است ✴️ اكنون كه مرگ حتمى است، بگذار مرگى را انتخاب كنيم كه آبستن زندگى باشد و سازندگى ‏هايى بياورد و آگاهى‏ هايى متولد كند و روح‏هايى را حركت دهد. ✴️ بايد مرگى را انتخاب كنيم كه زندگى را بارور كند. 📚عاشورا، ص ۷۶ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷 ايمان چيست؟ چه مراحلى دارد؟ چه آثار و چه علائمى به دنبال مى‏آورد؟ و چه بارهايى و چه حقوقى را بر دوش مى‏گيرد؟ 🔷 ايمان چيزى جز عشق و نفرت نيست. «هَلِ اْلايمانُ إلاّ الْحُبِّ وَ الْبُغْضُ». ايمان عشق در راه او و نفرت به خاطر اوست. ايمان رهبرى و جهت دادن به عشق و نفرت است. 🔷 ايمان حد قلبى مذهب است.«الَّذينَ آمَنُوا أَشَّدُ حُبّاً للَّهِ». آنها كه ايمان مى‏آورند از عشق بزرگترى براى خدا برخوردار مى‏شوند.«قالَتِ ألاعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا، وَ لكِن قُولُوا أَسْلَمْنا فَلَمَّا يَدْخُلِ الايمانُ فى‏ قُلُوبِكُم». اعراب مى‏گفتند ما ايمان آورده‏ايم، ما گرويده‏ايم. بگو شما ايمان نياورده‏ايد، بگوييد اسلام آورده‏ايم. هنوز ايمان در دل شما راهى نيافته است. هنوز اين عشق خدا در سينه‏ها خرگاه نزده است. هنوز ديگران پاسدار دل‏ها هستند. 🔷 اين عشق به تدريج شكل مى‏گيرد و پيچيده مى‏شود. اين گياه آهسته سربلند مى‏كند تا از تمامى وجود تو سرازير مى‏شود و از دست و پا و چشم و گوش و فكر و خيال تو، جوانه مى‏دهد و بار مى‏آورد. 🔷 «إنَّ الايمانَ مَبْثُوثٌ عَلَى الْجَوارِحِ». ايمان بر تمامى وجود تو پراكنده است. ممكن است دست تو ايمان آورده باشد، ولى هنوز چشم تو ايمان نياورده باشد و خالى مانده باشد. هر كدام از اعضا و جوارح تو كه از اين عشق زنده شدند، به ايمان مى‏رسند، تا آنجا كه روحُ الايمان در تمامى وجود تو سايه مى‏گستراند. 🔷 سرعت و شتاب و يا كندى و حتى خشكيدن اين گياه عشق به تو بستگى دارد كه چگونه سيرابش كنى و بارورش سازى. هر چه بيشتر شكر كنى و بيشتر گام بردارى، زودتر مى‏رسى و بيشتر بار مى‏گيرى. 🔷 ايمان عمل را مى‏زايد و عمل ايمان را بارور مى‏سازد. آنها كه پرش‏هاى آهويى دارند و همراه مقايسه‏ها و ذكرها مدام با خودشان كار مى‏كنند و به خودشان نهيب‏ مى‏زنند، زودتر مى‏رسند. 🔷 بارها گفته شده كه بذر فكر و گياه عشق، اگر همراه ذكر و يادآورى تو نباشد، هيچگاه از زير خاك سر بر نمى‏آورد. من كسانى را سراغ دارم كه سال‏هاست در جا زده‏اند و گياه ايمانشان بى‏رنگ مانده و دارد مى‏خشكد. و كسانى را سراغ دارم كه هنوز ماهها نگذشته كه سربرآورده‏اند، چون داستان حركت انسان، داستان كفر و شكر است.«لَئِنْ شَكَرتُم لأَزيدَنَّكُم‏». 🔷 مدام نوسان دارد. در هر مرحله اگر اقدام نكنى، افت مى‏كنى و مدام پايين مى‏آيى و اگر اقدام كردى پيش مى‏روى و جلو مى‏افتى. تو كه فهميدى بايد از اين لقمه‏ى چرب بگذرى. اگر توجيه كردى، تو در همين جا نمى‏مانى كه رفته رفته، بخل در تو سبز مى‏شود. با اينكه چند لقمه دارى، از بشقاب رفيقت برمى‏دارى تا آنجا كه يك انبار احتكار كرده‏اى و باز هم نگاهت به كاسه‏ى ديگران است تا آنجا كه مجبور مى‏شوى با كسانى دوست شوى كه احتكار مى‏كنند و چشم به انبارت ندارند تا آنجا كه در بزمشان راه مى‏يابى و ... تا آنجا كه از دست مى‏روى. 🔷 و اگر در اين آخرين پله يك قدم برداشتى، يك حركت كردى، قدرت گام دوم را به تو مى‏دهند تا آنجا كه مى‏توانى دو لقمه و بيشتر و بيشتر بدهى و از تمامى انبارهايت بگذرى. 🔷 داستان انسان، داستان شكر و كفر است، در هر لحظه پيش مى‏برد و يا عقب مى‏افتد. اين طور نيست كه خيال كنى در يك جا ايستادن، در همانجا ماندن است، كه ايستادن عقب گرد است و پايين رفتن. 🔷 آن زنده دل گفته بود آنها كه در نينوا حسين را كشتند، همان‏هايى بودند كه از يك لقمه نگذشتند. از يك چاى داغ نگذشتند، از اول و دوم نگذشتند تا آنجا كه نتوانستند از گندم رى هم بگذرند تا آنجا كه دستشان را هم با خون حسين شستند. 📚 صراط، ص ۹٠ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
رابطه ایمان و عمل 🔶 ايمان است كه عمل را مى‏ آفريند و اين عمل است كه ايمان را نيرومندتر مى‏ سازد، همانند ريشه و برگ. 🔶 اين ريشه است كه برگ‏ها را مى‏ روياند و اين برگ‏ها هستند كه ريشه را غذا مى‏ دهند و نفس مى ‏دهند و رشد مى‏ دهند، تا حدى كه با مسدود شدن سوراخ‏هايشان ريشه مى ‏خشكد. 📚 رشد، ص ۶٠ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 علامت های ایمان 🔶 ايمان را با علامت‏هايش مى‏توان شناخت. مؤمن به امْن مى‏رسد،«أُولئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ». پس نه خوفى از آينده دارد و نه حزنى برگذشته «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ‏». و نه حيرتى در حال. «وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ». 🔶 و با همين امْن به تسلّط مى‏رسد.«أَنْتُمُ الأَعْلَونَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ». او ذليل نخواهد شد. «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ‏» حتى ذليل قدرت و توانايى خود، كه او به عزّت رسيده و بر قدرتش مسلّط شده‏است. 🔶 ذلّت در او راهى ندارد. و اين تسلّط او را به شهادت مى‏رساند، كه تمامى حادثه‏ها در وجود او پيش بينى شده‏اند. «تِلْكَ الأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ » و با اين شهادت به انتظار مى‏رسد و آماده مى‏گردد. «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ». 🔶 اين امْن و تسلط و شهادت و انتظار، علامت‏هاى اين وجود راه رفته و اين مؤمن خود يافته است. 🔶 و همان‏طور كه گذشت، در وسعت امن، خوف، حزن، حيرت، ذلت، راه ندارد. مؤمن را با اين علامت‏ها بشناس نه با عمل‏ها و اين علامت‏ها در حالت‏هاى او هستند، نه در اعمال او. 🔶 همان‏طور كه بارها به اين نكته اشاره شده، آدم نه با حرف و نه با عمل، كه با علامت‏ها شناسايى مى‏شود. 🔶 آدم‏هايى را مى‏بينى كه كوچك‏ترين حادثه او را در هم مى‏پيچيد و زمين مى‏زند. اين وجود راه نيفتاده و خود را نيافته است وگرنه كوچكترها، او را زير و رو نمى‏كردند. 📚 صراط، ص ۹۳ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie