✅👈 حقیقت انتظار
🔷 انتظار نه احتراز است و حتّى بالاتر نه اعتراض و فرياد، كه اين انتظار آماده باش است. زمينه سازى و آمادگى براى رسيدن به مطلوب است.
🔷 آن كس كه در انتظار است آماده مىشود تا نقطه ضعفهاى خودش را پر كند و مانعها را بشناسد و نقطه ضعفهايشان را بيابد و در نقطه ضعفهاى دشمن خانه بگيرد و از آن سنگر بسازد.
🔷 انتظار پر كردن خانههاى ضعف خويش و تقيّه سنگر گرفتن در خانههاى ضعف دشمن است.
🔷 بىجهت نيست كه انتظار فرج بالاترين اعمال است. آن كس كه بنبست موجود را نمىپذيرد و تحمل نمىكند در انتظار گشايش است و به دنبال مطلوب و براى رسيدن به مطلوب آماده است و مهياست، كه:«مَنْ انْتَظَرَ أَمْراً تَهَيَّأَ لَهُ».
📚 انتظار، ص ۷۳
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 عشق بزرگتر
🔶 جوانى را سراغ داشتم سخت وابستهى لباس و قيافهاش بود، حتى وسواسى داشت كه پارچهاش از كجا باشد و دوختش از فلان
و مدلش از بهمان...
🔶 براى دوستى با او همين بس بود كه از لباسش و اتويش و قيافهاش تحسين كنى و يا از طرز تهيهى آن چيزى بپرسى. او عاشق ظاهرسازى و سر و وضع مرتب بود.و به اين خاطر از خيلىها بريده بود.
🔶 تا اينكه عشقى بزرگتر در دلش ريخت و با دخترى آشنا شد با هم سفرى کردند و در راه تصادفى شد.
🔶 جوانک در آن لحظهى بحرانى از رنجهاى خودش فارغ بود خودش را فراموش كرده بود به محبوبهاش مىانديشيد و سخت به او مشغول بود.
🔶 او به خاطر پانسمان محبوبش به راحتی لباسهايش را پاره مىكرد و زخمها را مىبست و راستى سرخوش بود كه خطرى پيش نيامده.
🔶 هنگامى كه عشقى بزرگتر دل را بگيرد، عشقهاى كوچكتر نردبان آن خواهند بود.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۴۱
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 جرقههاى زندگى
💠 يك روز صبح با صداى استارت ماشينى از خواب بيدار شدم.
💠 استارت مداوم بود و جرقهها زياد و مايع قابل احتراق؛ اما با اين وصف حركتى نبود و پيشرفتى نبود.
💠 من به ياد جرقههايى افتادم كه در زندگى خودم مدام سر مىكشيدند.
💠 و به ياد استعدادهايى افتادم كه قابل سوختن بودند. و به ياد ركود و توقفى افتادم كه با اين همه جرقه و استعداد گريبانگيرم بوده است.
💠 در اين فكر رفتم كه ببينم نقص از كجاست كه شنيدم راننده مىگويد:«بايد هلش داد، هوا برداشته است». و همين جواب من بود.
💠 هنگامى كه هواها وجود مرا در بر مىگيرند و دلم را هوا بر مىدارد، ديگر جرقهها برايم كارى نمىكنند و اگر مىخواهم به راه بيافتم بايد هلم بدهند و ضربهام بزنند و راهم بيندازند تا آن همه استعداد راكد نماند.
📚 مسؤولیت و سازندگی، ص ۱٠۹
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه
🔷 با يكى از دوستان خوبم بر سر سفره نشسته بوديم، او به پياز علاقه داشت و به خوردن آن مشغول بود.
🔷 كودكى كه در آنجا بود مقدارى از آن پياز را در دهان گذاشت، اشكش سرازير شد و زبانش سوخت و آن را رها كرد.
🔷 دوستم خنديد، خنده اى پربار و پر از برداشت؛ كه عده اى به خاطر جهتى از چيزهايى مى گذرند اما عده ديگر، همان چيز را به همان خاطر مى خواهند.
🔷 آن تيزى و تندى كه كودك را فرارى كرده، مرا به سوى خود كشانده است.
🔷 و سپس ادامه داد: در برابر سختى ها و ناراحتى ها عده اى به همان خاطر كه ما فرار مى كنيم به استقبال مى روند و از سختى ها بهره مى گيرند.
🔷 همان دردها و فشارها كه ما را از پاى در مى آورد، همانها به عنوان پا، عامل حركت و پيشرفت و ورزيدگى عدهاى مى شود.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۱٠۹
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 غفلت از سرمايه
🔷 ما تا هنگامى كه سرمايه هاى خود را نديده و غافليم، باكى نداريم و سرحاليم و در جمعها براى خالى نبودن عريضه مى گوييم: ما ضرر كرده ايم و خسارت داده ايم، آن هم با خنده و شكسته نفسى.
🔷 مى گويند يكى از تجار بزرگ بغداد يكى كشتى چاى از هندوستان خريدارى كرده بود. در راه، كشتى دچار توفان مى شود و صدمه مى بيند، اما با تلاش ملاحان، خسارتى بار نمى آيد و خبر سلامتى كشتىِ به غرقاب نشسته به تاجر بغداد مى رسد.
🔷 تا روزى كه كشتى در كنار سامراء لنگر مى اندازد و بارهاى عظيمِ چايى را از آن بيرون مى كشند و روى هم مى گذارند و تاجر براى ديدار از مال التجاره ى به سلامت رسيده مى آيد.
🔷 مى گويند هنگامى كه چشمش به كوههاى بزرگ چاى افتاد كه روى هم سوار شده بودند، حالش عوض شد و با تعجب پرسيد كه: اين ... اين ... اينها ... مى خواسته غرق ... غرق بشود؟ و افتاد و مرد.
🔷 تاجر مادام كه مقدار و عظمت سرمايه ها را نديده مسأله ى غرق شدن برايش جدى نيست و همچون شكسته نفسى مجلس داران، برايش جالب است.
🔷 اما هنگامى كه مى بيند چقدر سرمايه در شرف غرق بوده و تا كام مرگ رفته ... در اين هنگام مى سوزد و قالب تهى مىكند.
📚 مسؤولیت و سازندگی، ص ۱۷۵
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 سر انگشت تدبير
💠 چندى پيش لولههاى آب منزل ما پوسيده بود و از آب استخرى ساخته بود.
💠 با چند نفر از دوستان مىخواستيم يك تكه راه را كه با سيمان محكم شدهبود بشكافيم.
💠 كلنگى آوردند. در ضربه اول دستهاش شكست. در فاصلهاى كه براى دسته كردن لازم بود، دوستانم كه قوى و نيرومند هم بودند مدتها با تيشهاى سبك، با چوب، با دست، به سيمانها ور مىرفتند.
💠 اما سيمانها به روى خود نمىآوردند و تكان نمىخوردند و حتى تيشه را شكستند، تا اينكه كلنگ با دستهاش آمد و با چند ضربه، كار يك ساعت آنها انجام شد.
💠 من از اين صحنه به اين فكر افتادم كه هنگام ضربه زدنها بايد وسيله، وزنهاى باشد و مهمتر همراه دستهاى و مهمتر بر جاى مناسب و سر بزنگاهى و آن هم با دست كارگر آگاهى؛ وگرنه ضربهها وقت را مىكشند و كلنگها شست پايت را مىبرند و سرت را مىشكنند.
💠 اين است كه روحيههاى مغرور را بايد ضربه زد؛ اما اين ضربه بايد از كسى باشد كه وزنهاى باشد و دستهاى و بينشى كه سر بزنگاه را بشناسد.
📚 مسؤولیت و سازندگی، ص ۲۳۴
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 عوامل حركت
🔷 دوستى از من پرسيد تو از چه كسانى تأثير پذيرفتهاى و با چه عواملى حركت كردهاى؟
🔷 گفتم: من از بيرون انتظارى نداشتم و تنهايى را يافته بودم و ضرورت حادثه را ديده بودم و از عشق و علاقهاى هم سرشارم كرده بودند و همين سه عامل براى حركت پاهاى فلج كافى هستند تا چه رسد به استعدادهاى آماده.
🔷 و آنگاه مثالى آوردم كه: دختر يكى از بزرگان قوم فلج شده بود و او را تا خارج هم برده بودند و مأيوس برگشته بودند.
🔷 تابستانها او را در كنار باغ ييلاقى مىگذاشتند و تنها با يك دختر بچهى ملوس كه انيس و خدمت كار و دوست او بود، همراهش مىكردند.
🔷 اين دو، روزها در ميان اين باغ كه يك آسياب آبى هم در كنارش بود، زندگى مىكردند. دخترك در امتداد نهر آب تا آسياب دنبال گلها و پروانهها بود و ريگهايى براى بازى جمع مىكرد.
🔷 يك روز در كنار نهر، پايش ليز خورد و داخل نهر افتاد و با دست و پا زدنش به آسياب نزديكتر شد و آرام مىآمد تا در ميان تنوره...
🔷 تا كنار پروانههاى آسياب و آخر سر مىآمد تا باغهاى ده آن هم با خونى كه به آبها داده بود و استخوانهايى كه به آسياب بخشيده بود.
🔷 دختر افليج كه شاهد مرگ دوست و خدمتكار ملوسش بود و تنها داغ ديده بود و ضرورت حادثهها را يافته بود، به هيجان آمد و به خود فشار آورد و به پاخاست.
🔷 دخترك را از آب گرفت و به ده آورد و هنگامى كه متوجهش كردند كه تو چه طور راه افتادى، از شوق غش كرد و افتاد.
🔷 به دوستم گفتم: اگر او به انتظار كسى بود، فشار به گلوش مىآمد و فريادگر مىشد. و اگر عشقى در او نبود و ضرورت حادثه را نمىديد، بىتفاوت مىماند، اما با جمع اين هر سه عامل به حركت رسيد.
📚 مسؤولیت و سازندگی، ص ۲۵۱
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 ۵۰ درصد تخفیف ویژه ایام نوروزی
💠 ۵۰ درصد تخفیف ویژه ایام نوروزی برای کلیه آثار استاد علی صفایی حائری در نرمافزار و سایت طاقچه
🗓 از ۱ تا ۱۳ فروردین
🔗 لینک ورود به سایت طاقچه
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 جمعبندی دل
🎤👈 استاد علی صفایی رحمة الله علیه
🔷 من عادت کرده ام همیشه در اوایل ماه رمضان یک جمع بندی از دلم داشته باشم، ببینم بغض ها، کینه ها و خستگی هایم از چیست؟ به چی دل خوش کرده ام؟
🔷 بنابراین کسی که میخواهد از ماه رمضان بهره ای بگیرد، باید در اوّل ماه بنشیند و این دل و تَهِ کیسه را بتکاند، تا اگر رنجی از برادری، از دوستی، از کسی دارد، به یک حسابی آن را بتکاند و خالی کند و ببیند که در آن چیست؟
🔷 به خدا قسم! وقتی که آدم به دلش سر کشی می کند، دل او از انبار جحودها، از انبار یهودی ها، از انبارهایی که گاهی چهل یا پنجاه سال نمی دانند چه چیزی در آن هاست، از همه این ها پست تر است. این دل آدمی، رنج و ملالش، شادی و شَعَفش، از چیز هایی است که بیا و ببین‼️
📚 فوز سالک، ص ۲۰۵
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی
🔷 سال ۵۹ یا ۶۰ بود، پیش از غروب روز آخر ماه شعبان و حلول ماه مبارک رمضان در بالا سر حرم امام رضا علیه السلام کنار استاد صفایی رحمة الله علیه نشسته بودم.
🔷 اعمال ماه مبارک رمضان را از مفاتیح می خواند. به من اشاره کرد که من هم با او بخوانم، با انگشتش خط می برد.
🔷 خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در فضیلت ماه رمضان در آخرین جمعه ماه شعبان بود که صاحب مفاتیح بخش هایی از آن را آورده بود.
🔷 قطرات اشکش روی مفاتیح می ریخت. سال های بعد هم شاهد همین ماجرا بودم.
🔷 گویا عادت همه ساله ایشان بود که آنچه در فضیلت ماه مبارک رمضان در ابتدای اعمال ماه رمضان در مفاتیح آمده، بازخوانی کند.
📚 حکایت ها و هدایت ها، ص ۳۴
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 خانه تکانی دل
🔶 این شبها، شبهای بررسی و محاسبه است و این ماه، ماهی است که آدمی باید به حسّاش، به چشمش، به دستش، به پایش، و به موجودیاش نگاهی بکند. واقع قضیه این است که ما اصلاً اینها را جزء موجودی خودمان نمیدانیم.
🔶 ما گاه گاهی سال به سال که میشود، یک خانه تکانیای میکنیم، پرده ها را بر می داریم و میشوییم، چرکهایش را پاک میکنیم. فرش، گلیم، زیر و زبر، همه را شست و شو می دهیم. واقع قضیه این است که ما خودمان را جزء موجودی ها نمیدانیم.
🔶 یک پارچه و گلیم پارهای را مواظبیم، به یک فرش دقت داریم ولی خود ما پر از کدورت و رنجایم و پر از ضعفایم. این ضعفها چه بسا هزار بحران در ما ایجاد کنند، هزار درگیری بیاورند و با خدا درگیر شویم اما بیخیالیم.
🔶 دلهایمان پر از کینه و سوءظن نسبت به یکدیگر شده است. آیا حسادت ها در ما نیست؟ یعنی ما نعمتها را ملاک ارزش نمیدانیم؟
🔶 اینکه او از من زیباتر است، رنج نمی برم؟ اینکه او از من امکانات، ارتباطات و شرایطش بیشتر و بهتر است مرا نمیسوزاند؟ یعنی ته دلم بحرانی ندارم؟
📚 بهار رویش، ص ۳۳
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 شرایط سنگین
🔷 در روايت آمده است كه حضرت رسول در همين ماه رمضان خطبهاى خواندند. يكى از اصحاب گفت: چه عنايات زيادى هست! حضرت فرمودند: چه شرط سنگينى هم دارد! امكانات زياد است ولى وقتى تو جمع نمىكنى و بعد از جمع كردن نگهدارى نمىكنى، خواه و ناخواه چيزى باقى نمىماند. فردايى كه روز برداشت توست، مىبينى كه دست تو بسته است و فقيرى و خيال مىكردهاى كه خيلى چيز دارى.
🔷 مادربزرگى داشتم كه مىگفت: بابايى بود، زن گرفت و زنش از او خواست كه من فارغ و بيكارم، يك مقدار پشم بياور كه گاه گاهى دوكى بريسم. همان طور مختصر پشمى، گاه گاهى مىآورد و او هم آنها را مىانداخت در زيرزمينى كه داشتند.
🔷 مدتها گذشت و اين مرد شكسته شد و به دنبال امكانى مىگشت. وقتى كه درِ زيرزمين را باز كردند، كلى امكانات جمع شده بود و خروارها دوك ريسيده داشتند. اين خوشحالى مىآورد.
🔷اما اگر يك عمر، مرتب ما خيال كرديم كه جمع آورى كردهايم، تحصيل علم كردهايم، خدمت به دين كردهايم، هدايت و ارشاد كردهايم، احسان كردهايم، با نعمتها كار كردهايم، خيال كرديم كه ما آمدهايم براى تربيت نفوس، آمدهايم براى ... حالا وقتى كه درب انبار را باز مىكنند، مىبينيم كه هيچ چيزى نيست. ويل و عذاب است، چاهى است كه به جهنم كشيده شده است.
🔷 مىبينيم كه چقدر آنجا مدعى داريم، خونهايى كه با يك كلاممان ريختيم، جانهايى كه امنيتش را گرفتيم، دلهايى را كه گمراه كرديم، فسادهايى را كه به بار آورديم.
📚 بهار رویش، ص ۳۸
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 بسته ویژه ماه مبارک رمضان
🧮 ۲۵ درصد تخفیف
🚚ارسال رایگان
✅👈 این بسته شامل کتابهای زیر میباشد:
📔شرح دعای مکارم الاخلاق: نظام اخلاقی اسلام
📔فوز سالک: ضرورت، اهداف، ابزارها و مراحل سلوک
📔اخبات: تنها راه وصال به رحمت حق
📔بهار رویش: مروری بر دعای وداع ماه رمضان
📔بشنو از نی: مروری بر دعای ابوحمزه ثمالی
🔷 مجموعه کتب ویژه رمضان
۳۷۸,۰۰۰تومان. 🔶 قیمت با تخفیف ۲۸۳,۵۰۰ تومان ✅👈 برای سفارش این بسته وارد لینک شوید👈🏻 کلیک نمایید 👉🏻 ✅👈 یا به ادمین فروشگاه اینترنتی لیلة القدر پیام بدهید👇🏻👇🏻👇🏻 👤: @einsadshop_ad 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 چه كنيم كه فرصتها و عنايتهايى را كه براى ما فراهم شده، موانعش را برطرف كنيم تا عنايات او را تحصيل كنيم و بعد از تحصيل، مواظب باشيم كه حبط نشود. انبار كه كرديم مواظب باشيم كه انبارمان را موش نبرد، آتش نيفتد، بيد نخورد، حشرات نبرند و آفتها نابود نكنند.
💠 حال كه ماه رمضان و شهر الله است و فرصتى را به ما عنايت كرده و ما را دعوت كردهاند و با محبت هم بيدار كرده و صدا زدهاند كه «سَمِعْنا مُنادِياً يُنادى لِلإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ» و منتظر استجابت ما هستند كه «اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ اذَا دَعاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ» و مىخواهند ما را زنده كنند، اين است كه صدايمان مىزنند و منتظرند كه جواب بدهيم. اما ما، كر هستيم، كور هستيم، لال هستيم. نه مىشنويم و نه مىبينيم و نه آنچه را كه ديدهايم و شنيدهايم، مىتوانيم بازگو كنيم؛ لذا براى ما حاصلى نيست.
💠 اين نكتهاى است كه بايد در آن تأمل بشود. اگر فرصتى پيش آمد و چنين بزمى را براى ما گستردند، چه كنيم كه محروم نشويم؟ فضل و بارش احسان او كه هميشه هست، اما اگر كاسه ما واژگون باشد حاصلى به دست نمىآيد. بارش هست ولى جمع كردن اين بارش احتياج به اين دارد كه ظرف ما معكوس و واژگون نباشد؛ چون ظرف واژگون چيزى در خود نمىگيرد و آنچه را هم كه دارد از دست خواهد داد.
📚 بهار رویش، ص ۲۹
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷 اما عوامل واژگون شدن و بسته شدن ما چيست؟ كفر، وَقر، اقفال و أغلال، مانعهاى بزرگى هستند كه ما را محروم مىكنند و نمىگذارند در كاسه ما چيزى قرار بگيرد و در مشك و انبان ما چيزى جمع بشود. كفر، شرك، نفاق و عُجب، عواملى هستند كه از جمع شدن نعمت جلوگيرى مىكنند و نمىگذارند كه ما حاصلجمعى داشته باشيم، هيچ چيزى را در ظرف ما باقى نخواهند گذاشت.
🔷 مىبينيم عمرى است كه كوشيدهايم ولى حاصلى نبردهايم! ماه رمضان، ماهى است كه فضل و عنايت حق فراگير است. بايد ببينيم كه آيا در وجود ما كفر و شرك و نفاق نيست؟
🔷 يكى ديگر از عواملى كه باعث محروميت ماست، «غِلّ» و كينههاست. آيا در دل ما كينهاى وجود ندارد؟ بايد تأملى كنيم كه ظرف ما واژگون نباشد. با وجود اين همه بارش، انسان مىبيند هيچ چيز در ظرف او جمع نشده كه بماند، حتى ظرفش هم آلوده مانده است.
🔷 كفر، شرك، نفاق، غِلّ و ... باعث مىشوند كه دل ما مختوم و ممهور شود؛ يعنى قفل و بسته شود. حالا هر چه هم كه ببارد، اين دل چيزى به دست نمىآورد.
🔷 كفر هم علائمى دارد، لزومى ندارد كه ما در همه امور كافر باشيم. انسان همين كه يكى از بيّنات و نشانههاى خدا را ببيند و بفهمد و زير بار نرود كافر است.
🔷 كفرِ يك ثروتمند به اين است كه ربا را منكر شود، كفر يك زن به اين است كه از يك غيرتش برآشفته شود، كفر يك مرد به اين است كه به فسادهاى ديگر رو بياورد.
🔷 منشاء هر كدام از اين كفرها هم متفاوت است: منشاء كفرِ شيطان كبر بود كه محرومش كرد، يكى منشاء كفرش حرص و ديگرى بخل است. آن وقت ببينيم كه آيا ما جامعيت نداريم؟ و آيا اين همه را با هم نداريم؟
🔷 تازه اگر از مشكل كفر و نفاق نجات پيدا كرديم، بايد ببينيم كه آيا كينه نداريم؟ در اين ماه رمضان بايد دلهايمان را مطالعهاى بكنيم، شايد يك جمع بندى مناسبى براى اين ماه باشد. بايد ببينيم كينههاى ما نسبت به مؤمنين، نسبت به دوستان، از چه نوع است.
🔷 آيا «لِلّه» است؟ در دعا داريم كه: «خدايا! تو كينهها را ببر، مگر آن كينه و غِلّى كه به خاطر تو باشد». بايد ببينيم كه كينههاى ما به خاطر چيست؟ آيا براى اينكه دعوتمان نكردند يا ديرتر به ما گفتند يا چايى خوب به ما ندادند يا ... اين كينههاباعث محروميتهاست.
🔷 اين سوء ظنها و بدگمانىها باعث محروميتهاست؛ چه به خدا و چه به بندگان خدا. آيا ما به خدا بدبين نيستيم؟ يعنى خدا را مهربان و رحيم مىبينيم، نزديك مىبينيم، مجيب مىدانيم، ته دلمان در پرونده خدا سياهى ننوشتهايم؟ راستى آيا مسبّح هستيم؟
🔷 وقتى همه اين بارشها باشد ولى ظرف من واژگون باشد، چه حاصلى به دست مىآورم؟ در روايت آمده است كه اگر به مقدار كمى كينه مؤمنى در دل تو باشد، به اندازه سالهاى نورى، بوى بهشت را نخواهى شنيد و نخواهى يافت.
📚 بهار رویش، ص ۲۹
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 وقتی که این ماه شروع میشود، ماهی که میهمانی خدا در آن است و بهره های زیادی دارد و رزق های عظیمی میخواهند به ما بدهند، ما هم باید به دلمان و به روحمان برسیم.
💠 چه کنیم که روح ما به آن وسعتی برسد که از یک سلام و یک علیک! و یا از یک بارکالله و یک فحش، طوفان نگیرد⁉️
💠 و چه کنیم که دل ما به آن وسعتی برسد که بتها در آن گم بشوند و دلدار در آن، خانه بگیرد⁉️
💠 و چه کنیم که عقل ما بسنجد؛ سنجشی که به عشق خدا منتهی بشود؟
💠 و چه کنیم که فکر ما به شناخت برسد؛ شناختی که یقین را در ما به وجود بیاورد؟!
💠 و چه کنیم که وجود ما غذایی را بخواهد و به دنبال رزقی باشد که این تفکر و این سنجش و این عشق را تقویت کند؟!
📚 بهار رویش، ص ۱۰۹
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 بازی با فرصتها
💟 بعضى وقتها ابرى مى آيد، امّا نمى بارد. برق مى زند، امّا نمى بارد. فرصتها را مى دهند، امّا ما بهره نمى گيريم. رمضانها آمده و رفته، اما جز خيس خوردن چركها چيزى برايمان باقى نمانده است.
💟 در همين شبهاى ماه رمضان، كه ما دور هم مى نشينيم و مى گوييم ماه رمضان جديد آمد. بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم، ولى مانند كسى هستيم كه به حمام آمده است، ولى نه براى تطهير، كه براى بازى.
💟 وقتى بچه بوديم، نزديك عيد كه مى شد، ما را به حمام مى فرستادند. چند تا بچه بوديم، بدجنس و بازى گوش. گاهى سه ساعت در حمام مى مانديم؛ آن هم حمامهاى قديمى كه خزينه داشت.
💟 همديگر را مى زديم و پوست همديگر را مى كنديم و صاحب حمامى چقدر ما را دعوا مى كرد! بعضى وقتها هم بيرونمان مى كرد.
💟 ولى وقتى مى آمديم خانه، پشت گوشها و پاهامان همه كثيف مانده بود. مادر ما هم كه خيلى دقيق بود، پشت گوشها و آرنجهاى ما را نگاه مى كرد و مى پرسيد: اينها چيه؟! ما را تنبيه مى كرد و گريه مى كرديم.
💟 ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم. رمضانها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته ايم و جدّى نبوده ايم.
💟 ماه رمضان كه شهر طهور، شهر تمحيص، ماه طهارت، ماه شستشو است، اما ماه شستشوى ما نبوده است. پس اين شما و اين هم امكانى كه فراهم شده است: ماه پاكى و طهارت، ماه تمحيص و آزمايش.
💟 اگر در اين حمام رفتيد، ديگر بازى ها را كنار بگذاريد، كه يك عمر بازى كرده ايم! بايد اين چركى كه روى تنمان است، قبل از اينكه شپش شود، قبل از اينكه تيفوس شود و ما را بسوزاند، پاكش كنيم.
📚 اخبات، ص ۳۰
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠👈 رزق گسترده
✅ روزه مهمانی و ضیافت خداست، یعنی تو اگر بر میزبانی وارد بشوی، میزبان به اندازه فهمش و وسعتش و کرامتش به تو رزق می دهد.
✅ اول، فهم است و او باید بفهمد که تو چه چیزی میخواهی، اگر خسته ای برای تو جایی پهن کند و اگر غذا میخواهی بفهمد که چه غذایی برای تو بیاورد.
✅ دوم، توان و وسعت داشته باشد. سوم، کرامت داشته باشد که بتواند بدهد و ببخشد. و چه میزبانی از خدا علیم تر، واسع تر و کریم تر...
✅ این میزبان برای ما میهمانی بر پا کرده، ضیافتش هم رمضان است: «قَد دُعیتُِم فِیِه إِلی ضِیَافَةِ الله». این میهمانی تنها یک بُعد ما را نباید تأمین کند.
✅ چون او به همه ابعاد ما علیم است و نباید همین طوری سر و ته قضیه ما را به هم بیاورد، که باید بدهد و ما را پر کند و فیضش را بریزد، چرا که واسع و کریم است.
✅ ما در این ماه روزه گرفتیم، این رزق ما بود. آیا تن ما هم رزق پیدا کرد، به سلامت رسید؟ آیا قلب ما هم رزق پیدا کرد، به صفایی رسید؟ آیا فکر ما هم رزق پیدا کرد: به معرفتی رسید؟ آیا روح ما هم رزقی پیدا کرد و به قدرتی رسید؟
✅ هر كدام از اينها رزقى مى خواهند: عقل ما رزقش نور است، روح ما رزقش قرب است، فكر ما رزقش معرفت است، قلب ما رزقش حب است و تن ما هم كه رزقش سلامت است.
✅ ميزبان ما براى تمام ابعاد ما رزقى معين كرده است. بايد بدانيم كه علامت اين رزقها چيست؟ و ببينيم كه كدام رزق را خورده ايم؟
✅ بايد ببينيم كه آيا دل تنگ ما، وسعتى پيدا كرده است؟ آيا «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» را گذرانده ايم؟ آيا براى ما شرح صدر آمده؟ فراغت و امن آمده؟
✅ آيا بعد از امن، عافيت آمده كه انسان بتواند از نيروهايش بهره بردارى كند؟ آيا در اين ماه چيزى به دست آورده ايم؟ ديد تازه اى به دست آورده ايم؟
📙 بهار رویش ص ۱۲۷
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 من از فرزندان فاطمه سلام الله علیها، از آن كهكشانهاى حلم و حماسه و فرياد و از آن خانهى مبارك، حرفى نمىزنم.
💠 من فقط از فاطمه سلام الله علیها مىپرسم؟ راستى در او چه درخششى است كه تا امروز در چشمها و دلهاى ما نشسته است و راهها را نشانه مىزند.
💠 بگذار تا تمامى سؤالم را بگويم؛ كه من همين سؤال را در مورد مادر فاطمه سلام الله علیها، خديجهى كبرى هم داشتهام.
💠 خديجه چه كرده كه اينگونه در دل رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم نشسته؛ تا آنجا كه عايشه حتى پس از مرگ بر او حسادت مىبرد⁉️
💠 من از اين سؤال سمج نمىتوانم دامن جمع كنم. اين همه ارزش آيا از معرفت و شناخت و يا عشق و ايمان و يا عمل و تقوا، از كدامين ريشه، سر برگرفته⁉️
📚 روزهای فاطمه، ص ۱۴
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 ما كه ايجاد فرصت نمىكنيم، نه شهامت آن را داشتهايم تا دنبال فرصتها باشيم و آنها را ايجاد كنيم و نه گذشته از شهامت، لياقت بهره بردارىِ از اين معنا در ما بوده است.
💠 از او بخواهيم در اين فرصتى كه خودش فراهم كرده و دعوت كرده، ما را بهرهمند كند. درست مثل آن بچههاى سركشِ ناهنجارى كه وقتى برايشان غذا مىآورند، بايد به زورِ لُولُو و قاقا و مامان و بابا يك لقمههايى به آنها بدهند.
💠 ما خيلى محروميم، خدا شاهد است كه خيلى محروميم، ولى هنوز خودمان به اين شهادت نرسيدهايم. محروميم از اين جهت كه غذاى آماده و رزق واسع و كريم حق را، وقتى كه در اختيار ما مىگذارند، باز هم دست به سوى آن نمىبريم و باز هم كارى نمىكنيم.
💠 ان شاء اللَّه كه اين ماه را با عبادات و توجّهات خودتان بتوانيد پربار كنيد. نكته اين است كه او براى ما فرصت و عنايتى و فضل و رحمتى را گسترده و سفره گستردهاى را پهن كرده است.
💠 در فضل حق و بارش رحمت حق بحثى نيست، بحث اين است كه كاسههاى ما واژگون است و از اين بارشِ فضل و فيض و رحمت حق، سهمى نمىبريم.
💠 ما موانعى داريم كه خوب است در آنها تأملى كنيم و ببينيم چه چيز باعث مىشود با اينكه از آن طرف مستمراً «دائمَ الفَضْلِ عَلَى البَرِيَّه وَ بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّة» است، با اينكه او دستهايش را براى بخشش باز كرده و فضلش را مستمر گذاشته، اما چرا هميشه كاسه ما خالى است؟
💠 و اين انبان ما اگر موش ندارد، پس هفتاد سال فعاليت و كوشش ما چه حاصلى داشته است؟ حال پنجاه سال، چهل سال، بيست سال، هر كدام هر حدّ و سنّى كه داريم.
💠 چه شده كه در اين مَشك و انبان ما چيزى جمع نمىشود؟ و ما سهمى به دست نمىآوريم؟ چه مانعها و نقطههاى كورى در ما هست كه نعمتها را هدر مىدهد و باعث حَبْط و از بين رفتن نعمتها و عنايتها مىشود؟
💠 پس مرحله اول اين است كه فضل و بخششى باشد.
💠 و مرحله دوم اينكه ما مانعى نداشته باشيم و بتوانيم جمع كنيم.
💠 و مرحله سوم اينكه آنچه كه جمع شده حبط نشود و از بين نرود.
💠 چون در بعضى از روايات آمده كه اعمال را حسد و غرور و عُجْب مىخورد و شرك حبط مىكند.
📚 بهار رویش، ص ۲۱
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 لحظهها و موقعیتهای ناب
💠 در زندگى لحظههايى هست كه انسان مىتواند در آن لحظهها راههاى طولانى و درازى را طى كند و موقعيتهايى پيش مىآيد كه انسان مىتواند بارهاى سنگيناش را به مقصد برساند. خُنك آنها كه اين لحظهها را مىشناسند و اين فرصتها را درك مىكنند و از آنها بهره بردارى مىكنند!
💠 و او كه ربّ، الله و رحيم به خلق است اين لحظهها را پيش مىآورد و اين زمينهها را فراهم مىكند تا حركت و رشد ما را سريعتر كند، برخوردها و حادثههايى را به وجود مىآورد، زمانها و مكانهايى را قرار مىدهد كه در آن زمانها و مكانها و با اين حادثهها و برخوردهاست كه انسان مىتواند راهى را زودتر طى كند و آزادىهايى را زودتر به دست بياورد و شناخت و عشق و عمل عظيمترى را با خودش همراه كند.
💠 رمضان اين خصوصيات را دارد كه در آن، هم برخوردها زياد مىشود هم حادثههايى در آن هست و هم زمانها و مكانهايى همراه آن هستند.
💠 كسى كه از اين مجموعه بتواند برداشت كند، هم ضريب كارش خيلى بيشتر مىشود و هم سودش خيلى عالىتر؛ ولى اين مسأله بر اين امر متوقف است كه انسان در راهى كه مىخواهد شروع كند، بداند چه چيزهايى در آن راه هست و چگونه بايد حركت كند تا بهترين نتيجه را بگيرد.
💠 كسى كه نداند از يك دارو چطور بايد استفاده كند، برداشت و نتيجهاش خيلى كمتر است. چه بسا كسى كه به حمام رفته، به جاى اينكه تميزتر بشود، آلودهتر و كثيفتر و لجنتر برگردد؛ چرا كه نمىدانسته چگونه بايد خودش را شست و شو كند، اين است كه حتى اگر چركهايش هم پاك بشوند، ولى پوستهايش با چرك عجين شدهاند.
💠 چه بسا اين حمامى كه در رمضان بايد ما را پاك كند و نور بدهد و طراوتهايى را در روح و فكر و قلب و عقل و حتى بدن ما به وجود بياورد، به جاى آن در تمام اينها يك سياهى و كدورتى بياورد.
💠 روح تنگتر و عقل تاريك تر و قلب خستهتر و سياهتر و كدرتر بشود و فكر از كار بيفتد و بدن از آن همه كه خورده ضايع بشود.
💠 اين است كه انسان بايد بيابد كه چه بخورد، چه ببيند، چه غذايى را در اين ماه با خودش همراه كند و چه رزقهايى را به خودش برساند تا كسرىهايش را پر و راهش را نزديكتر كند.
💠 در اينجاست كه انسان بايد اين پنج مرحله وجود (بدن و فكر و عقل و قلب و روح) خودش را در نظر بگيرد و آنها را تغذيه كند و به آنها رزق شان را برساند تا رشدى به دست بياورد.
💠 كسى كه مىخواهد رشدى بكند بايد هم غذا بخورد، هم غذا را در وقت خودش بخورد و هم غذايى را بخورد كه نياز بدن اوست و كسرىهايش را تأمين مىكند.
💠 از كسانى نباشيم كه رمضان بر آنها مىگذرد، در حالى كه بدنهايشان ضايع شده و فكرهايشان عقيم مانده و قلبهايشان سرشار از بتها شده و روحهايشان هم به تنگى رسيده است.
💠 چون اين يك اصل است كه اگر كسى از نعمتى كه در دسترس اوست بهره نگيرد، سياهى به او مىرسد. جرقههايى كه مىزنند، اگر كسى استفاده نكند و شكر نكند، سياهش مىكنند و به او مىبندند.
💠 او براى رشد ما زمينهها، فرصتها، حادثهها، برخوردها، زمانها و مكانهايى را تأمين كرده است كه به وسيله آنها حركتى بكنيم، گامى برداريم و پيشرفتى داشته باشيم. ولى اگر ما اين همه محبت را جواب ندهيم و اين همه مايه را در راه به جريان نيندازيم، همه آنها را از ما مىگيرند.
💠 حكيم با دادههايش مىخواهد ما را رشد بدهد، وقتى كه ببيند دادهها باعث شكستن كمر من شده و اين همه بار، من را خرد كرده است بار مرا سبك و انسان را محروم و رها مىكند.
📚 بهار رویش، ص ۴۵
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
May 11
✅👈 عامل محرومیت
🔶 يكى از عواملى كه باعث محروميت ماست، «غِلّ» و كينههاست. آيا در دل ما كينهاى وجود ندارد؟
🔶 بايد تأمّلى كنيم كه ظرف ما واژگون نباشد. با وجود اين همه بارش، انسان مىبيند هيچ چيز در ظرف او جمع نشده كه بماند، حتى ظرفش هم آلوده مانده است.
🔶 در اين ماه رمضان بايد دلهايمان را مطالعهاى بكنيم، شايد يك جمع بندى مناسبى براى اين ماه باشد.
🔶 بايد ببينيم كينههاى ما نسبت به مؤمنين، نسبت به دوستان، از چه نوع است. آيا «لِلّه» است؟ در دعا داريم كه: «خدايا! تو كينهها را ببر، مگر آن كينه و غِلّى كه به خاطر تو باشد».
🔶 بايد ببينيم كه كينههاى ما به خاطر چيست؟ آيا براى اينكه دعوتمان نكردند يا ديرتر به ما گفتند يا چايى خوب به ما ندادند يا...
🔶 اين كينهها باعث محروميتهاست. وقتى همه اين بارشها باشد ولى ظرف من واژگون باشد، چه حاصلى به دست مىآورم؟
🔶 در روايت آمده است كه اگر به مقدار كمى كينه مؤمنى در دل تو باشد، به اندازه سالهاى نورى، بوى بهشت را نخواهى شنيد و نخواهى يافت.
🔶 رمضانهايى بر ما گذشته، در حالى كه كبر و غرور و كينه مؤمنين در دل ما بوده است. مگر با اين كينهها چه چيزى جمع مىشود⁉️
🔶 سعى كنيد هر كس كه با شما دشمنى كرده، حتى اگر او مقصر است، اگر به خاطر خدا نيست كينه جز كافر و بىدين و مشرك را در دل خودتان راه ندهيد. همه را بشوييد و پاك كنيد.
📚 بهار رویش، ص ۳۱
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 نیمه تدارک و جبران
💠 امشب، شام ولادت حضرت مجتبى علیه السلام است و سزاوار است كه بعد از پانزده روز از ماه رمضان، انسان به دنبال معنايى و تولّد حقيقتى در وجود خود باشد. به دنبال نكتهها و جوانههايى بگردد و ببيند كه چه چيزى در وجود اوست.
💠 چون حتى مرحله اوّلى كه در دعا و مناجات خمسةعشر مطرح مىشود، كه مرحله توبه است، بعد از مرحلهاى از اجتباء و عنايت حق است.
💠 در آيات راجع به حضرت آدم نيز آمده است؛ «عَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَ هَدَى»؛ يعنى تا يك مرحله از اجتباء و انتخاب و عنايت حق همراه آدم نباشد، حتى توبه او هم تحقّق پيدا نمىكند و قدمى برنمىدارد.
💠 مراحلى هم بعد از اجتباء مطرح است كه؛ «وَ كَذلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْاحَادِيثِ وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ...»
💠 إن شاء اللَّه در طلوع تولّد حضرت مجتبى عنايتى بشود كه اجتبايى، توجّهى، از خاك برداشتنى باشد تا ما توبه كنيم و او هم به سمت ما توبه كند. توجّه و عنايتى كند و توبه ما را بپذيرد. و «تُبْنَا الَيْهِ»؛ بازگشت و توبه ما به سمت حق، با «تَابَ عَلَيْهِ وَ هَدَى»؛ بازگشت و توبه حق بر ما و هدايت او همراه باشد. اين، يك مسأله.
💠 مسأله دوّم، عظمت ماه رمضان است كه مقدارى از آن گذشته است. در اين ماه عنايتهاى ذات احديّت و ذات ربوبيّت است.
💠 علوّ حق و عظمت حق و سمع حق و بصر حق و صَمَد بودن و مرجع بودن او، همه اينها اقتضاء كرده كه به خلق فقير محتاجِ دست خالى ببخشد و عنايت كند.
💠 و خدا در خودِ اين ماه عنايتهايى كرده است؛ «عَظَّمْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ»؛ اين چهار عمل است كه تحقّق پيدا مىكند.
💠 بعد هم عنايتهاى ديگرى هست؛ «انْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ»؛ انزال و فرستادن قرآن. «وَ جَعَلْتَ فَيهِ لَيْلَةَ الْقَدْرِ»؛ جعل و قرار دادن شب قدر است، كه خود اينها داستانهاى مفصّلى دارد.
💠 حال در چنين نيمهاى از ماه و در چنين مرحلهاى مناسب است كه انسان سرى به وجود خود بزند. اگر در اوّل ماه به دل خويش نگاهى نكرده است كه در آنچه مىگذرد؛ چه بغضهايى، چه اميدهايى، چه محبّتهايى، چه حالتهايى است! لااقل در اين نيمه راه انشاءاللَّه تدارك و جبران كند.
📚 فوز سالك، ص ۱۱۵
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 تحوّل در همّت ها
✴️ خدا رحمت كند پدرم را! قصه اى مى گفت كه: كسى را گفتند تو سه تا دعاى مستجاب دارى. آمد پيش عيالش و گفت: عيال! ما سه تا دعاى حسابى داريم، چه كار كنيم؟
✴️ گفت دعا كن من بشوم ماه! خيلى خوشگل بشوم. مرد گفت: خدايا! اين ماه بشود. خيلى زيبا شد. حالا او زيبا شده و بچه هاى دربدرش كثيف مانده اند و خود اين پيرمرد هم گرفتار است.
✴️ شاهزاده اى آمد رد شود، اين ماه را ديد كه نقره اى است. گوهرى است، انگشترى است در زباله دانى، برش داشت. اشاره اى كرد، زن هم پشت او نشست و رفت! بچه ها ماندند، پيرمرد مستجاب الدعوه هم ماند.
✴️ خيلى ناراحت شد، گفت: اين چه وضعى است؟! خدايا! اين زن سگ بشود. زن هم سگ شد و برگشت! بچه ها هم فهميدند كه مادرشان است. بعد گفت: خدايا! دوباره برش گردان به حالت اول!
✴️ يعنى ما مى بينيم دعاهاى آدم همينقدر است؛ يعنى آمدن و رفتن دعايش هيچ تحولى در او ايجاد نكرده. يكى ماه شده، سگ شده و آخر هم برگشته به حالت اول.
✴️ بنشينيم و جمع بندى كنيم! حرفم اين است كه آدم بايد هم تغيير و تحولى در همتش بيايد و هم در دعاهايش و هم در طرحش و هم در عملش و برنامه ريزى وسيع ترى كند.
📚 خط انتقال معارف، ص ۱۵۳
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔶 در روايت است رسول خدا صلّی الله علیه و آله هنگامى كه به سمت مدينه مى آمدند بر مردى وارد شدند و بعدها وقتى كه حضرت به مدينه آمدند و به مقاماتى رسيدند به آن مرد گفته شد كه حضرت همان شخصى است كه بر تو وارد شده بود و الان به اين مقام رسيده، مرد با خود فكر كرد كه چه چيزى از حضرت بخواهد؟
🔶 آمد نزد رسول خدا و گفت يا رسول اللَّه مرا مى شناسيد؟ حضرت پرسيدند تو كيستى؟ گفت من همان كسى هستم كه فلان روز بر من وارد شديد. حضرت فرمودند چه مىخواهى؟ خوب فكر كرد، گفت: صد تا شتر با ساربان.
🔶 حضرت سر فرو انداختند و گفتند حاجتش را بدهيد. و بعد فرمودند:«چه شده كه اين مرد از آن پير زن يهودى همتش كمتر شده»⁉️
🔶 و اشاره كردند كه وقتى برادرم موسى مى خواست از مصر بيرون بيايد مأمور شد كه جنازهى يوسف را با خود ببرد. گفتند: اگر كسى آشنا باشد همان پيرزن بنى اسرائيل است.
🔶 موسى آمد و به او گفت مادر مى دانى آن جنازه كجاست؟ گفت: بله. موسى گفت بگو. پيرزن گفت چه بگويم؟ موسى گفت بگو هر چه بخواهى مىدهيم. بهشت؟ گفت: نه، عَلى شَرْطى؛ يعنى هر چه من مى خواهم.
🔶 موسى متحير بود. خطاب آمد قبول كن، تو نمى دهى ما مى دهيم. پيرزن گفت:«اينكه در رتبهى تو باشم». اين قدر همت و وسعت نگاه!
📚 شرحی بر دعاهاى روزانه حضرت زهرا، ص ۵۰
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie