eitaa logo
چشمه جاری
523 دنبال‌کننده
729 عکس
143 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
✅👈 حقیقت انتظار 🔷 انتظار نه احتراز است و حتّى بالاتر نه اعتراض و فرياد، كه اين انتظار آماده باش است. زمينه سازى و آمادگى براى رسيدن به مطلوب است. 🔷 آن كس كه در انتظار است آماده مى‏شود تا نقطه ضعف‏هاى خودش را پر كند و مانع‏ها را بشناسد و نقطه ضعف‏هايشان را بيابد و در نقطه ضعف‏هاى دشمن خانه بگيرد و از آن سنگر بسازد. 🔷 انتظار پر كردن خانه‏هاى ضعف خويش و تقيّه سنگر گرفتن در خانه‏هاى ضعف دشمن است. 🔷 بى‏جهت نيست كه انتظار فرج بالاترين اعمال است. آن كس كه بن‏بست موجود را نمى‏پذيرد و تحمل نمى‏كند در انتظار گشايش است و به دنبال مطلوب و براى رسيدن به مطلوب آماده است و مهياست، كه:«مَنْ انْتَظَرَ أَمْراً تَهَيَّأَ لَهُ». 📚 انتظار، ص ۷۳ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 عشق بزرگتر 🔶 جوانى را سراغ داشتم سخت وابسته‌‏ى لباس و قيافه‌‏اش بود، حتى وسواسى داشت كه پارچه‌‏اش از كجا باشد و دوختش از فلان و مدلش از بهمان... 🔶 براى دوستى با او همين بس بود كه از لباسش و اتويش و قيافه‌‏اش تحسين كنى و يا از طرز تهيه‌‏ى آن چيزى بپرسى. او عاشق ظاهرسازى و سر و وضع مرتب بود.و به اين خاطر از خيلى‏‌ها بريده بود. 🔶 تا اينكه عشقى بزرگ‏تر در دلش ريخت و با دخترى آشنا شد با هم سفرى کردند و در راه تصادفى شد. 🔶 جوانک در آن لحظه‌‏ى بحرانى از رنج‌‏هاى خودش فارغ بود خودش را فراموش كرده بود به محبوبه‌‏اش مى‌‏انديشيد و سخت به او مشغول بود. 🔶 او به خاطر پانسمان محبوبش به راحتی لباس‌‏هايش را پاره مى‏‌كرد و زخم‌‏ها را مى‏‌بست و راستى سرخوش بود كه خطرى پيش نيامده. 🔶 هنگامى كه عشقى بزرگ‏تر دل را بگيرد، عشق‏‌هاى كوچك‏تر نردبان آن خواهند بود. 📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۴۱‌‌ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 جرقه‏هاى زندگى‏ 💠 يك روز صبح با صداى استارت ماشينى از خواب بيدار شدم. 💠 استارت مداوم بود و جرقه‏ها زياد و مايع قابل احتراق؛ اما با اين وصف حركتى نبود و پيشرفتى نبود. 💠 من به ياد جرقه‏هايى افتادم كه در زندگى خودم مدام سر مى‏كشيدند. 💠 و به ياد استعدادهايى افتادم كه قابل سوختن بودند. و به ياد ركود و توقفى افتادم كه با اين همه جرقه و استعداد گريبان‏گيرم بوده است. 💠 در اين فكر رفتم كه ببينم نقص از كجاست كه شنيدم راننده مى‏گويد:«بايد هلش داد، هوا برداشته است». و همين جواب من بود. 💠 هنگامى كه هواها وجود مرا در بر مى‏گيرند و دلم را هوا بر مى‏دارد، ديگر جرقه‏ها برايم كارى نمى‏كنند و اگر مى‏خواهم به راه بيافتم بايد هلم بدهند و ضربه‏ام بزنند و راهم بيندازند تا آن همه استعداد راكد نماند. 📚 مسؤولیت و سازندگی، ص ۱٠۹ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه 🔷 با يكى از دوستان خوبم بر سر سفره نشسته بوديم، او به پياز علاقه داشت و به خوردن آن مشغول بود. 🔷 كودكى كه در آن‏جا بود مقدارى از آن‏ پياز را در دهان گذاشت، اشكش سرازير شد و زبانش سوخت و آن را رها كرد. 🔷 دوستم خنديد، خنده ‏اى پربار و پر از برداشت؛ كه عده ‏اى به خاطر جهتى از چيزهايى مى‏ گذرند اما عده ديگر، همان چيز را به همان خاطر مى ‏خواهند. 🔷 آن تيزى و تندى كه كودك را فرارى كرده، مرا به سوى خود كشانده است. 🔷 و سپس ادامه داد: در برابر سختى ‏ها و ناراحتى ‏ها عده ‏اى به همان خاطر كه ما فرار مى‏ كنيم به استقبال مى ‏روند و از سختى ‏ها بهره مى‏ گيرند. 🔷 همان دردها و فشارها كه ما را از پاى در مى ‏آورد، همان‏ها به عنوان پا، عامل حركت و پيشرفت و ورزيدگى عده‏‌اى مى‏ شود. 📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۱٠۹ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 غفلت از سرمايه ‏ 🔷 ما تا هنگامى كه سرمايه ‏هاى خود را نديده و غافليم، باكى نداريم و سرحاليم و در جمع‏ها براى خالى نبودن عريضه مى‏ گوييم: ما ضرر كرده ‏ايم و خسارت داده ‏ايم، آن هم با خنده و شكسته نفسى. 🔷 مى‏ گويند يكى از تجار بزرگ بغداد يكى كشتى چاى از هندوستان خريدارى كرده بود. در راه، كشتى دچار توفان مى‏ شود و صدمه مى ‏بيند، اما با تلاش ملاحان، خسارتى بار نمى‏ آيد و خبر سلامتى كشتىِ به غرقاب نشسته به تاجر بغداد مى ‏رسد. 🔷 تا روزى كه كشتى در كنار سامراء لنگر مى ‏اندازد و بارهاى عظيمِ چايى را از آن بيرون مى‏ كشند و روى هم مى ‏گذارند و تاجر براى ديدار از مال التجاره ‏ى به سلامت رسيده مى ‏آيد. 🔷 مى ‏گويند هنگامى كه چشمش به كوه‏هاى بزرگ چاى افتاد كه روى هم سوار شده بودند، حالش عوض شد و با تعجب پرسيد كه: اين ... اين ... اين‏ها ... مى‏ خواسته غرق ... غرق بشود؟ و افتاد و مرد. 🔷 تاجر مادام كه مقدار و عظمت سرمايه ‏ها را نديده مسأله ‏ى غرق شدن برايش جدى نيست و همچون شكسته نفسى مجلس داران، برايش جالب است. 🔷 اما هنگامى كه مى ‏بيند چقدر سرمايه در شرف غرق بوده و تا كام مرگ رفته ... در اين هنگام مى ‏سوزد و قالب تهى مى‏كند. 📚 مسؤولیت و سازندگی، ص ۱۷۵ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 سر انگشت تدبير 💠 چندى پيش لوله‏هاى آب منزل ما پوسيده بود و از آب استخرى ساخته بود. 💠 با چند نفر از دوستان مى‏خواستيم يك تكه راه را كه با سيمان محكم شده‏بود بشكافيم. 💠 كلنگى آوردند. در ضربه اول دسته‏اش شكست. در فاصله‏اى كه براى دسته كردن لازم بود، دوستانم كه قوى و نيرومند هم بودند مدت‏ها با تيشه‏اى سبك، با چوب، با دست، به سيمان‏ها ور مى‏رفتند. 💠 اما سيمان‏ها به روى خود نمى‏آوردند و تكان نمى‏خوردند و حتى تيشه را شكستند، تا اينكه كلنگ با دسته‏اش آمد و با چند ضربه، كار يك ساعت آنها انجام شد. 💠 من از اين صحنه به اين فكر افتادم كه هنگام ضربه زدن‏ها بايد وسيله، وزنه‏اى باشد و مهم‏تر همراه دسته‏اى و مهم‏تر بر جاى مناسب و سر بزنگاهى و آن هم با دست كارگر آگاهى؛ وگرنه ضربه‏ها وقت را مى‏كشند و كلنگ‏ها شست پايت را مى‏برند و سرت را مى‏شكنند. 💠 اين است كه روحيه‏هاى مغرور را بايد ضربه زد؛ اما اين ضربه بايد از كسى باشد كه وزنه‏اى باشد و دسته‏اى و بينشى كه سر بزنگاه را بشناسد. 📚 مسؤولیت و سازندگی، ص ۲۳۴ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 عوامل حركت‏ 🔷 دوستى از من پرسيد تو از چه كسانى تأثير پذيرفته‏اى و با چه عواملى حركت كرده‏اى؟ 🔷 گفتم: من از بيرون انتظارى نداشتم و تنهايى را يافته بودم و ضرورت حادثه را ديده بودم و از عشق و علاقه‏اى هم سرشارم كرده بودند و همين سه عامل براى حركت پاهاى فلج كافى هستند تا چه رسد به استعدادهاى آماده. 🔷 و آنگاه مثالى آوردم كه: دختر يكى از بزرگان قوم فلج شده بود و او را تا خارج هم برده بودند و مأيوس برگشته بودند. 🔷 تابستان‏ها او را در كنار باغ ييلاقى مى‏گذاشتند و تنها با يك دختر بچه‏ى ملوس كه انيس و خدمت كار و دوست او بود، همراهش مى‏كردند. 🔷 اين دو، روزها در ميان اين باغ كه يك آسياب آبى هم در كنارش بود، زندگى مى‏كردند. دخترك در امتداد نهر آب تا آسياب دنبال گل‏ها و پروانه‏ها بود و ريگ‏هايى براى بازى جمع مى‏كرد. 🔷 يك روز در كنار نهر، پايش ليز خورد و داخل نهر افتاد و با دست و پا زدنش به آسياب نزديك‏تر شد و آرام مى‏آمد تا در ميان تنوره... 🔷 تا كنار پروانه‏هاى آسياب و آخر سر مى‏آمد تا باغ‏هاى ده آن هم با خونى كه به آب‏ها داده بود و استخوان‏هايى كه به آسياب بخشيده بود. 🔷 دختر افليج كه شاهد مرگ دوست و خدمت‏كار ملوسش بود و تنها داغ ديده بود و ضرورت حادثه‏ها را يافته بود، به هيجان آمد و به خود فشار آورد و به پاخاست. 🔷 دخترك را از آب گرفت و به ده آورد و هنگامى كه متوجهش كردند كه تو چه طور راه افتادى، از شوق غش كرد و افتاد. 🔷 به دوستم گفتم: اگر او به انتظار كسى بود، فشار به گلوش مى‏آمد و فريادگر مى‏شد. و اگر عشقى در او نبود و ضرورت حادثه را نمى‏ديد، بى‏تفاوت مى‏ماند، اما با جمع اين هر سه عامل به حركت رسيد. 📚 مسؤولیت و سازندگی، ص ۲۵۱ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 ۵۰ درصد تخفیف ویژه ایام نوروزی 💠 ۵۰ درصد تخفیف ویژه ایام نوروزی برای کلیه آثار استاد علی صفایی حائری در نرم‌افزار و سایت طاقچه 🗓 از ۱ تا ۱۳ فروردین 🔗 لینک ورود به سایت طاقچه 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 جمع‌بندی دل 🎤👈 استاد علی صفایی رحمة الله علیه 🔷 من عادت کرده ام همیشه در اوایل ماه رمضان یک جمع بندی از دلم داشته باشم، ببینم بغض ها، کینه ها و خستگی هایم از چیست؟ به چی دل خوش کرده ام؟ 🔷 بنابراین کسی که می‌خواهد از ماه رمضان بهره ای بگیرد، باید در اوّل ماه بنشیند و این دل و تَهِ کیسه را بتکاند، تا اگر رنجی از برادری، از دوستی، از کسی دارد، به یک حسابی آن را بتکاند و خالی کند و ببیند که در آن چیست؟ 🔷 به خدا قسم! وقتی که آدم به دلش سر کشی می کند، دل او از انبار جحودها، از انبار یهودی ها، از انبارهایی که گاهی چهل یا پنجاه سال نمی دانند چه چیزی در آن هاست، از همه این ها پست تر است. این دل آدمی، رنج و ملالش، شادی و شَعَفش، از چیز هایی است که بیا و ببین‼️ 📚 فوز سالک، ص ۲۰۵ 🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی 🔷 سال ۵۹ یا ۶۰ بود، پیش از غروب روز آخر ماه شعبان و حلول ماه مبارک رمضان در بالا سر حرم امام رضا علیه السلام کنار استاد صفایی رحمة الله علیه نشسته بودم. 🔷 اعمال ماه مبارک رمضان را از مفاتیح می خواند. به من اشاره کرد که من هم با او بخوانم، با انگشتش خط می برد. 🔷 خطبه پیامبر اکرم صلی ‌الله علیه و آله و سلم در فضیلت ماه رمضان در آخرین جمعه ماه شعبان بود که صاحب مفاتیح بخش هایی از آن را آورده بود. 🔷 قطرات اشکش روی مفاتیح می ریخت. سال های بعد هم شاهد همین ماجرا بودم. 🔷 گویا عادت همه ساله ایشان بود که آنچه در فضیلت ماه مبارک رمضان در ابتدای اعمال ماه رمضان در مفاتیح آمده، بازخوانی کند. 📚 حکایت ها و هدایت ها، ص ۳۴ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅👈 خانه تکانی دل 🔶 این شب‌ها، شب‌های بررسی و محاسبه است و این ماه، ماهی است که آدمی باید به حسّ‌اش، به چشمش، به دستش، به پایش، و به موجودی‌اش نگاهی بکند. واقع قضیه این است که ما اصلاً اینها را جزء موجودی خودمان نمی‌دانیم. 🔶 ما گاه گاهی سال به سال که می‌شود، یک خانه تکانی‌ای می‌کنیم، پرده ها را بر می داریم و می‌شوییم، چرک‌هایش را پاک می‌کنیم. فرش، گلیم، زیر و زبر، همه را شست و شو می دهیم. واقع قضیه این است که ما خودمان را جزء موجودی ها نمی‌دانیم. 🔶 یک پارچه و گلیم پاره‌ای را مواظبیم، به یک فرش دقت داریم ولی خود ما پر از کدورت و رنج‌ایم و پر از ضعف‌ایم. این ضعف‌ها چه بسا هزار بحران در ما ایجاد کنند، هزار درگیری بیاورند و با خدا درگیر شویم اما بی‌خیالیم. 🔶 دل‌هایمان پر از کینه و سوءظن نسبت به یکدیگر شده است. آیا حسادت ها در ما نیست؟ یعنی ما نعمت‌ها را ملاک ارزش نمی‌دانیم؟ 🔶 اینکه او از من زیباتر است، رنج نمی برم؟ اینکه او از من امکانات، ارتباطات و شرایطش بیشتر و بهتر است مرا نمی‌سوزاند؟ یعنی ته دلم بحرانی ندارم؟ 📚 بهار رویش، ص ۳۳ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 شرایط سنگین 🔷 در روايت آمده است كه حضرت رسول در همين ماه رمضان خطبه‏اى خواندند. يكى از اصحاب گفت: چه عنايات زيادى هست! حضرت فرمودند: چه شرط سنگينى هم دارد! امكانات زياد است ولى وقتى تو جمع نمى‏كنى و بعد از جمع كردن نگهدارى نمى‏كنى، خواه و ناخواه چيزى باقى نمى‏ماند. فردايى كه روز برداشت توست، مى‏بينى كه دست تو بسته است و فقيرى و خيال مى‏كرده‏اى كه خيلى چيز دارى. 🔷 مادربزرگى داشتم كه مى‏گفت: بابايى بود، زن گرفت و زنش از او خواست كه من فارغ و بيكارم، يك مقدار پشم بياور كه گاه گاهى دوكى بريسم. همان طور مختصر پشمى، گاه گاهى مى‏آورد و او هم آنها را مى‏انداخت در زيرزمينى كه داشتند. 🔷 مدتها گذشت و اين مرد شكسته شد و به دنبال امكانى مى‏گشت. وقتى كه درِ زيرزمين را باز كردند، كلى امكانات جمع شده بود و خروارها دوك ريسيده داشتند. اين‏ خوشحالى مى‏آورد. 🔷اما اگر يك عمر، مرتب ما خيال كرديم كه جمع آورى كرده‏ايم، تحصيل علم كرده‏ايم، خدمت به دين كرده‏ايم، هدايت و ارشاد كرده‏ايم، احسان كرده‏ايم، با نعمت‏ها كار كرده‏ايم، خيال كرديم كه ما آمده‏ايم براى تربيت نفوس، آمده‏ايم براى ... حالا وقتى كه درب انبار را باز مى‏كنند، مى‏بينيم كه هيچ چيزى نيست. ويل و عذاب است، چاهى است كه به جهنم كشيده شده است. 🔷 مى‏بينيم كه چقدر آنجا مدعى داريم، خون‏هايى كه با يك كلاممان ريختيم، جان‏هايى كه امنيتش را گرفتيم، دل‏هايى را كه گمراه كرديم، فسادهايى را كه به بار آورديم. 📚 بهار رویش، ص ۳۸ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 بسته ویژه ماه مبارک رمضان 🧮 ۲۵ درصد تخفیف 🚚ارسال رایگان ✅👈 این بسته شامل کتابهای زیر می‌باشد: 📔شرح دعای مکارم الاخلاق: نظام اخلاقی اسلام 📔فوز سالک: ضرورت، اهداف، ابزارها و مراحل سلوک 📔اخبات: تنها راه وصال به رحمت حق 📔بهار رویش: مروری بر دعای وداع ماه رمضان 📔بشنو از نی: مروری بر دعای ابوحمزه ثمالی 🔷 مجموعه کتب ویژه رمضان
۳۷۸,۰۰۰
تومان. 🔶 قیمت با تخفیف ۲۸۳,۵۰۰ تومان ✅👈 برای سفارش این بسته وارد لینک شوید👈🏻 کلیک نمایید 👉🏻 ✅👈 یا به ادمین فروشگاه اینترنتی لیلة القدر پیام بدهید👇🏻👇🏻👇🏻 👤: @einsadshop_ad 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 چه كنيم كه فرصت‏ها و عنايت‏هايى را كه براى ما فراهم شده، موانعش را برطرف كنيم تا عنايات او را تحصيل كنيم و بعد از تحصيل، مواظب باشيم كه‏ حبط نشود. انبار كه كرديم مواظب باشيم كه انبارمان را موش نبرد، آتش نيفتد، بيد نخورد، حشرات نبرند و آفت‏ها نابود نكنند. 💠 حال كه ماه رمضان و شهر الله است و فرصتى را به ما عنايت كرده و ما را دعوت كرده‏اند و با محبت هم بيدار كرده و صدا زده‏اند كه‏ «سَمِعْنا مُنادِياً يُنادى‏ لِلإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ‏» و منتظر استجابت ما هستند كه‏ «اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ اذَا دَعاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ‏» و مى‏خواهند ما را زنده كنند، اين است كه صدايمان مى‏زنند و منتظرند كه جواب بدهيم. اما ما، كر هستيم، كور هستيم، لال هستيم. نه مى‏شنويم و نه مى‏بينيم و نه آنچه را كه ديده‏ايم و شنيده‏ايم، مى‏توانيم بازگو كنيم؛ لذا براى ما حاصلى نيست. 💠 اين نكته‏اى است كه بايد در آن تأمل بشود. اگر فرصتى پيش آمد و چنين بزمى را براى ما گستردند، چه كنيم كه محروم نشويم؟ فضل و بارش احسان او كه هميشه هست، اما اگر كاسه ما واژگون باشد حاصلى به دست نمى‏آيد. بارش هست ولى جمع كردن اين بارش احتياج به اين دارد كه ظرف ما معكوس و واژگون نباشد؛ چون ظرف واژگون چيزى در خود نمى‏گيرد و آنچه را هم كه دارد از دست خواهد داد. 📚 بهار رویش، ص ۲۹ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷 اما عوامل واژگون شدن و بسته شدن ما چيست؟ كفر، وَقر، اقفال‏ و أغلال‏، مانع‏هاى بزرگى هستند كه ما را محروم‏ مى‏كنند و نمى‏گذارند در كاسه ما چيزى قرار بگيرد و در مشك و انبان ما چيزى جمع بشود. كفر، شرك، نفاق و عُجب‏، عواملى هستند كه از جمع شدن نعمت جلوگيرى مى‏كنند و نمى‏گذارند كه ما حاصل‏جمعى داشته باشيم، هيچ چيزى را در ظرف ما باقى نخواهند گذاشت. 🔷 مى‏بينيم عمرى است كه كوشيده‏ايم ولى حاصلى نبرده‏ايم! ماه رمضان، ماهى است كه فضل و عنايت حق فراگير است. بايد ببينيم كه آيا در وجود ما كفر و شرك و نفاق نيست؟ 🔷 يكى ديگر از عواملى كه باعث محروميت ماست، «غِلّ» و كينه‏هاست. آيا در دل ما كينه‏اى وجود ندارد؟ بايد تأملى كنيم كه ظرف ما واژگون نباشد. با وجود اين همه بارش، انسان مى‏بيند هيچ چيز در ظرف او جمع نشده كه بماند، حتى ظرفش هم آلوده مانده است. 🔷 كفر، شرك، نفاق، غِلّ‏ و ... باعث مى‏شوند كه دل ما مختوم و ممهور شود؛ يعنى قفل و بسته شود. حالا هر چه هم كه ببارد، اين دل چيزى به دست نمى‏آورد. 🔷 كفر هم علائمى دارد، لزومى ندارد كه ما در همه امور كافر باشيم. انسان همين كه يكى از بيّنات و نشانه‏هاى خدا را ببيند و بفهمد و زير بار نرود كافر است. 🔷 كفرِ يك ثروتمند به اين است كه ربا را منكر شود، كفر يك زن به اين است كه از يك غيرتش برآشفته شود، كفر يك مرد به اين است كه به فسادهاى ديگر رو بياورد. 🔷 منشاء هر كدام از اين كفرها هم متفاوت است: منشاء كفرِ شيطان كبر بود كه محرومش كرد، يكى منشاء كفرش حرص و ديگرى بخل است. آن وقت ببينيم كه آيا ما جامعيت نداريم؟ و آيا اين همه را با هم نداريم؟ 🔷 تازه اگر از مشكل كفر و نفاق نجات پيدا كرديم، بايد ببينيم كه آيا كينه نداريم؟ در اين ماه رمضان بايد دل‏هايمان را مطالعه‏اى بكنيم، شايد يك جمع بندى مناسبى براى اين ماه باشد. بايد ببينيم كينه‏هاى ما نسبت به مؤمنين، نسبت به دوستان، از چه نوع است. 🔷 آيا «لِلّه» است؟ در دعا داريم كه: «خدايا! تو كينه‏ها را ببر، مگر آن كينه و غِلّى كه به خاطر تو باشد». بايد ببينيم كه كينه‏هاى ما به خاطر چيست؟ آيا براى اينكه دعوتمان نكردند يا ديرتر به ما گفتند يا چايى خوب به ما ندادند يا ... اين كينه‏هاباعث محروميت‏هاست. 🔷 اين سوء ظن‏ها و بدگمانى‏ها باعث محروميت‏هاست؛ چه به خدا و چه به بندگان خدا. آيا ما به خدا بدبين نيستيم؟ يعنى خدا را مهربان و رحيم مى‏بينيم، نزديك مى‏بينيم، مجيب مى‏دانيم، ته دلمان در پرونده خدا سياهى ننوشته‏ايم؟ راستى آيا مسبّح هستيم؟ 🔷 وقتى همه اين بارش‏ها باشد ولى ظرف من واژگون باشد، چه حاصلى به دست مى‏آورم؟ در روايت آمده است كه اگر به مقدار كمى كينه مؤمنى در دل تو باشد، به اندازه سال‏هاى نورى، بوى بهشت را نخواهى شنيد و نخواهى يافت. 📚 بهار رویش، ص ۲۹ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 وقتی که این ماه شروع می‌شود، ماهی که میهمانی خدا در آن است و بهره های زیادی دارد و رزق های عظیمی می‌خواهند به ما بدهند، ما هم باید به دلمان و به روحمان برسیم. 💠 چه کنیم که روح ما به آن وسعتی برسد که از یک سلام و یک علیک! و یا از یک بارک‌الله و یک فحش، طوفان نگیرد⁉️ 💠 و چه کنیم که دل ما به آن وسعتی برسد که بت‌ها در آن گم بشوند و دلدار در آن، خانه بگیرد⁉️ 💠 و چه کنیم که عقل ما بسنجد؛ سنجشی که به عشق خدا منتهی بشود؟ 💠 و چه کنیم که فکر ما به شناخت برسد؛ شناختی که یقین را در ما به وجود بیاورد؟! 💠 و چه کنیم که وجود ما غذایی را بخواهد و به دنبال رزقی باشد که این تفکر و این سنجش و این عشق را تقویت کند؟! 📚 بهار رویش، ص ۱۰۹ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 بازی با فرصت‌ها 💟 بعضى وقت‏ها ابرى مى ‏آيد، امّا نمى ‏بارد. برق مى ‏زند، امّا نمى‏ بارد. فرصت‏ها را مى ‏دهند، امّا ما بهره نمى ‏گيريم. رمضان‏ها آمده و رفته، اما جز خيس خوردن چرك‏ها چيزى برايمان باقى نمانده است. 💟 در همين شب‏هاى ماه رمضان، كه ما دور هم مى‏ نشينيم و مى‏ گوييم ماه رمضان جديد آمد. بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم، ولى مانند كسى هستيم كه به حمام آمده است، ولى نه براى تطهير، كه براى بازى. 💟 وقتى بچه بوديم، نزديك عيد كه مى‏ شد، ما را به حمام مى‏ فرستادند. چند تا بچه بوديم، بدجنس و بازى ‏گوش. گاهى سه ساعت در حمام مى ‏مانديم؛ آن هم حمام‏هاى قديمى كه خزينه داشت. 💟 همديگر را مى ‏زديم و پوست همديگر را مى‏ كنديم و صاحب حمامى چقدر ما را دعوا مى ‏كرد! بعضى وقت‏ها هم بيرونمان مى‏ كرد. 💟 ولى وقتى مى ‏آمديم خانه، پشت گوش‏ها و پاهامان همه كثيف مانده بود. مادر ما هم كه خيلى دقيق بود، پشت گوش‏ها و آرنج‏هاى ما را نگاه مى‏ كرد و مى‏ پرسيد: اينها چيه؟! ما را تنبيه مى‏ كرد و گريه مى‏ كرديم. 💟 ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم. رمضان‏ها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته ‏ايم و جدّى نبوده ‏ايم. 💟 ماه رمضان كه شهر طهور، شهر تمحيص، ماه طهارت، ماه شستشو است، اما ماه شستشوى ما نبوده است. پس اين شما و اين هم امكانى كه فراهم شده است: ماه پاكى و طهارت، ماه تمحيص و آزمايش. 💟 اگر در اين حمام رفتيد، ديگر بازى ‏ها را كنار بگذاريد، كه يك عمر بازى كرده ‏ايم! بايد اين چركى كه روى تنمان است، قبل از اينكه شپش شود، قبل از اينكه تيفوس شود و ما را بسوزاند، پاكش كنيم. 📚 اخبات، ص ۳۰ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠👈 رزق گسترده‌ ✅ روزه مهمانی و ضیافت خداست، یعنی تو اگر بر میزبانی وارد بشوی، میزبان به اندازه فهمش و وسعتش و کرامتش به تو رزق می دهد. ✅ اول، فهم است و او باید بفهمد که تو چه چیزی می‌خواهی، اگر خسته ای برای تو جایی پهن کند و اگر غذا می‌خواهی بفهمد که چه غذایی برای تو بیاورد. ✅ دوم، توان و وسعت داشته باشد. سوم، کرامت داشته باشد که بتواند بدهد و ببخشد. و چه میزبانی از خدا علیم تر، واسع تر و کریم تر... ✅ این میزبان برای ما میهمانی بر پا کرده، ضیافتش هم رمضان است: «قَد دُعیتُِم فِیِه إِلی ضِیَافَةِ الله». این میهمانی تنها یک بُعد ما را نباید تأمین کند. ✅ چون او به همه ابعاد ما علیم است و نباید همین طوری سر و ته قضیه ما را به هم بیاورد، که باید بدهد و ما را پر کند و فیضش را بریزد، چرا که واسع و کریم است. ✅ ما در این ماه روزه گرفتیم، این رزق ما بود. آیا تن ما هم رزق پیدا کرد، به سلامت رسید؟ آیا قلب ما هم رزق پیدا کرد، به صفایی رسید؟ آیا فکر ما هم رزق پیدا کرد: به معرفتی رسید؟ آیا روح ما هم رزقی پیدا کرد و به قدرتی رسید؟ ✅ هر كدام از اينها رزقى مى‏ خواهند: عقل ما رزقش‏ نور است، روح ما رزقش‏ قرب‏ است، فكر ما رزقش‏ معرفت‏ است، قلب ما رزقش‏ حب‏ است و تن ما هم كه رزقش‏ سلامت‏ است. ✅ ميزبان ما براى تمام ابعاد ما رزقى معين كرده است. بايد بدانيم كه علامت اين رزق‏ها چيست؟ و ببينيم كه كدام رزق را خورده‏ ايم؟ ✅ بايد ببينيم كه آيا دل تنگ ما، وسعتى پيدا كرده است؟ آيا «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» را گذرانده ‏ايم؟ آيا براى ما شرح صدر آمده؟ فراغت و امن آمده؟ ✅ آيا بعد از امن، عافيت آمده كه انسان بتواند از نيروهايش بهره بردارى كند؟ آيا در اين ماه چيزى به دست آورده‏ ايم؟ ديد تازه‏ اى به دست آورده ‏ايم؟ 📙 بهار رویش ص ۱۲۷ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 من از فرزندان فاطمه سلام الله علیها، از آن كهكشان‏هاى حلم و حماسه و فرياد و از آن خانه‏ى مبارك، حرفى نمى‏زنم. 💠 من فقط از فاطمه سلام الله علیها مى‏پرسم؟ راستى در او چه درخششى است كه تا امروز در چشم‏ها و دل‏هاى ما نشسته است و راه‏ها را نشانه مى‏زند. 💠 بگذار تا تمامى سؤالم را بگويم؛ كه من همين سؤال را در مورد مادر فاطمه سلام الله علیها، خديجه‏ى كبرى‏ هم داشته‏ام. 💠 خديجه چه كرده كه اينگونه در دل رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم نشسته؛ تا آنجا كه عايشه حتى پس از مرگ بر او حسادت مى‏برد⁉️ 💠 من از اين سؤال سمج نمى‏توانم دامن جمع كنم. اين همه ارزش آيا از معرفت و شناخت و يا عشق و ايمان و يا عمل و تقوا، از كدامين ريشه، سر برگرفته⁉️ 📚 روزهای فاطمه، ص ۱۴ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 ما كه ايجاد فرصت نمى‏كنيم، نه شهامت‏ آن‏ را داشته‏ايم تا دنبال فرصت‏ها باشيم و آنها را ايجاد كنيم و نه گذشته از شهامت، لياقت‏ بهره بردارىِ از اين معنا در ما بوده است. 💠 از او بخواهيم در اين فرصتى كه خودش فراهم كرده و دعوت كرده، ما را بهره‏مند كند. درست مثل آن بچه‏هاى سركشِ ناهنجارى كه وقتى برايشان غذا مى‏آورند، بايد به زورِ لُولُو و قاقا و مامان و بابا يك لقمه‏هايى به آنها بدهند. 💠 ما خيلى محروميم، خدا شاهد است كه خيلى محروميم، ولى هنوز خودمان به اين شهادت نرسيده‏ايم. محروميم از اين جهت كه غذاى آماده و رزق واسع و كريم حق را، وقتى كه در اختيار ما مى‏گذارند، باز هم دست به سوى آن نمى‏بريم و باز هم كارى نمى‏كنيم. 💠 ان شاء اللَّه كه اين ماه را با عبادات و توجّهات خودتان بتوانيد پربار كنيد. نكته اين است كه او براى ما فرصت و عنايتى و فضل و رحمتى را گسترده و سفره گسترده‏اى را پهن كرده است. 💠 در فضل حق و بارش رحمت حق بحثى نيست، بحث اين است كه كاسه‏هاى ما واژگون است و از اين بارشِ فضل و فيض و رحمت حق، سهمى نمى‏بريم. 💠 ما موانعى داريم كه خوب است در آنها تأملى كنيم و ببينيم چه چيز باعث مى‏شود با اينكه از آن طرف مستمراً «دائمَ الفَضْلِ عَلَى البَرِيَّه وَ بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّة» است، با اينكه او دست‏هايش را براى بخشش‏ باز كرده و فضلش را مستمر گذاشته، اما چرا هميشه كاسه ما خالى است؟ 💠 و اين انبان ما اگر موش ندارد، پس هفتاد سال فعاليت و كوشش ما چه حاصلى داشته است؟ حال پنجاه سال، چهل سال، بيست سال، هر كدام هر حدّ و سنّى كه داريم. 💠 چه شده كه در اين مَشك و انبان ما چيزى جمع نمى‏شود؟ و ما سهمى به دست نمى‏آوريم؟ چه مانع‏ها و نقطه‏هاى كورى در ما هست كه نعمت‏ها را هدر مى‏دهد و باعث حَبْط و از بين رفتن نعمت‏ها و عنايت‏ها مى‏شود؟ 💠 پس‏ مرحله اول‏ اين است كه فضل و بخششى باشد. 💠 و مرحله دوم‏ اينكه ما مانعى نداشته باشيم و بتوانيم جمع كنيم. 💠 و مرحله سوم‏ اينكه آنچه كه جمع شده حبط نشود و از بين نرود. 💠 چون در بعضى از روايات آمده كه اعمال را حسد و غرور و عُجْب مى‏خورد و شرك حبط مى‏كند. 📚 بهار رویش، ص ۲۱ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 لحظه‌ها و موقعیت‌های ناب 💠 در زندگى لحظه‏هايى هست كه انسان مى‏تواند در آن لحظه‏ها راه‏هاى طولانى و درازى را طى كند و موقعيت‏هايى پيش مى‏آيد كه انسان مى‏تواند بارهاى سنگين‏اش را به مقصد برساند. خُنك آنها كه اين لحظه‏ها را مى‏شناسند و اين فرصت‏ها را درك مى‏كنند و از آنها بهره بردارى مى‏كنند! 💠 و او كه ربّ، الله و رحيم به خلق است اين لحظه‏ها را پيش مى‏آورد و اين زمينه‏ها را فراهم مى‏كند تا حركت و رشد ما را سريع‏تر كند، برخوردها و حادثه‏هايى را به وجود مى‏آورد، زمان‏ها و مكان‏هايى را قرار مى‏دهد كه در آن زمان‏ها و مكان‏ها و با اين حادثه‏ها و برخوردهاست كه انسان مى‏تواند راهى را زودتر طى كند و آزادى‏هايى را زودتر به دست بياورد و شناخت و عشق و عمل عظيم‏ترى را با خودش همراه كند. 💠 رمضان‏ اين خصوصيات را دارد كه در آن، هم برخوردها زياد مى‏شود هم حادثه‏هايى در آن هست و هم زمان‏ها و مكان‏هايى همراه آن هستند. 💠 كسى كه از اين مجموعه بتواند برداشت كند، هم ضريب كارش خيلى بيشتر مى‏شود و هم سودش خيلى عالى‏تر؛ ولى اين مسأله بر اين امر متوقف است كه انسان در راهى كه مى‏خواهد شروع كند، بداند چه چيزهايى در آن راه هست و چگونه بايد حركت كند تا بهترين نتيجه را بگيرد. 💠 كسى كه نداند از يك دارو چطور بايد استفاده كند، برداشت و نتيجه‏اش خيلى كمتر است. چه بسا كسى كه به حمام رفته، به جاى اينكه تميزتر بشود، آلوده‏تر و كثيف‏تر و لجن‏تر برگردد؛ چرا كه نمى‏دانسته چگونه بايد خودش را شست و شو كند، اين است كه حتى اگر چرك‏هايش هم پاك بشوند، ولى پوست‏هايش با چرك عجين شده‏اند. 💠 چه بسا اين حمامى كه در رمضان بايد ما را پاك كند و نور بدهد و طراوت‏هايى را در روح‏ و فكر و قلب‏ و عقل‏ و حتى‏ بدن‏ ما به وجود بياورد، به جاى آن در تمام اينها يك سياهى و كدورتى بياورد. 💠 روح تنگ‏تر و عقل تاريك تر و قلب خسته‏تر و سياه‏تر و كدرتر بشود و فكر از كار بيفتد و بدن از آن همه كه خورده ضايع بشود. 💠 اين است كه انسان بايد بيابد كه چه بخورد، چه ببيند، چه غذايى را در اين ماه با خودش همراه كند و چه رزق‏هايى را به خودش برساند تا كسرى‏هايش را پر و راهش را نزديك‏تر كند. 💠 در اينجاست كه انسان بايد اين‏ پنج مرحله وجود (بدن و فكر و عقل و قلب و روح) خودش را در نظر بگيرد و آنها را تغذيه كند و به آنها رزق شان را برساند تا رشدى به دست بياورد. 💠 كسى كه مى‏خواهد رشدى بكند بايد هم غذا بخورد، هم غذا را در وقت خودش بخورد و هم غذايى را بخورد كه نياز بدن اوست و كسرى‏هايش را تأمين مى‏كند. 💠 از كسانى نباشيم كه رمضان بر آنها مى‏گذرد، در حالى كه بدن‏هايشان ضايع شده و فكرهايشان عقيم مانده و قلب‏هايشان سرشار از بت‏ها شده و روح‏هايشان هم به تنگى رسيده است. 💠 چون اين يك اصل است كه اگر كسى از نعمتى كه در دسترس اوست بهره‏ نگيرد، سياهى به او مى‏رسد. جرقه‏هايى كه مى‏زنند، اگر كسى استفاده نكند و شكر نكند، سياهش مى‏كنند و به او مى‏بندند. 💠 او براى رشد ما زمينه‏ها، فرصت‏ها، حادثه‏ها، برخوردها، زمان‏ها و مكان‏هايى را تأمين كرده است كه به وسيله آنها حركتى بكنيم، گامى برداريم و پيشرفتى داشته باشيم. ولى اگر ما اين همه محبت را جواب ندهيم و اين همه مايه را در راه به جريان نيندازيم، همه آنها را از ما مى‏گيرند. 💠 حكيم با داده‏هايش مى‏خواهد ما را رشد بدهد، وقتى كه ببيند داده‏ها باعث شكستن كمر من شده و اين همه بار، من را خرد كرده است بار مرا سبك و انسان را محروم و رها مى‏كند. 📚 بهار رویش، ص ۴۵ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 عامل محرومیت 🔶 يكى از عواملى كه باعث‏ محروميت‏ ماست‏، «غِلّ» و كينه‏هاست. آيا در دل ما كينه‏اى وجود ندارد؟ 🔶 بايد تأمّلى كنيم كه ظرف ما واژگون نباشد. با وجود اين همه بارش، انسان مى‏بيند هيچ چيز در ظرف او جمع نشده كه بماند، حتى ظرفش هم آلوده مانده است. 🔶 در اين ماه رمضان بايد دل‏هايمان را مطالعه‏اى بكنيم، شايد يك جمع بندى مناسبى براى اين ماه باشد. 🔶 بايد ببينيم كينه‏هاى ما نسبت به مؤمنين، نسبت به دوستان، از چه نوع است. آيا «لِلّه» است؟ در دعا داريم كه: «خدايا! تو كينه‏ها را ببر، مگر آن كينه و غِلّى كه به خاطر تو باشد». 🔶 بايد ببينيم كه كينه‏هاى ما به خاطر چيست؟ آيا براى اينكه دعوتمان نكردند يا ديرتر به ما گفتند يا چايى خوب به ما ندادند يا... 🔶 اين كينه‏ها باعث محروميت‏هاست. وقتى همه اين بارش‏ها باشد ولى ظرف من واژگون باشد، چه حاصلى به دست مى‏آورم؟ 🔶 در روايت آمده است كه اگر به مقدار كمى كينه مؤمنى در دل تو باشد، به اندازه سال‏هاى نورى، بوى بهشت را نخواهى شنيد و نخواهى يافت. 🔶 رمضان‏هايى بر ما گذشته، در حالى كه كبر و غرور و كينه مؤمنين در دل ما بوده است. مگر با اين كينه‏ها چه چيزى جمع مى‏شود⁉️ 🔶 سعى‏ كنيد هر كس كه با شما دشمنى كرده، حتى اگر او مقصر است، اگر به خاطر خدا نيست كينه جز كافر و بى‏دين و مشرك را در دل خودتان راه ندهيد. همه را بشوييد و پاك كنيد. 📚 بهار رویش، ص ۳۱ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 نیمه تدارک و جبران 💠 امشب، شام ولادت حضرت مجتبى علیه السلام است و سزاوار است كه بعد از پانزده‏ روز از ماه رمضان، انسان به دنبال معنايى و تولّد حقيقتى در وجود خود باشد. به دنبال نكته‏ها و جوانه‏هايى بگردد و ببيند كه چه چيزى در وجود اوست. 💠 چون حتى مرحله اوّلى كه در دعا و مناجات خمسةعشر مطرح مى‏شود، كه مرحله‏ توبه‏ است، بعد از مرحله‏اى از اجتباء و عنايت حق است. 💠 در آيات راجع به حضرت آدم نيز آمده است؛ «عَصَى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى‏ ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَ هَدَى»؛ يعنى تا يك مرحله از اجتباء و انتخاب و عنايت حق همراه آدم نباشد، حتى توبه او هم تحقّق پيدا نمى‏كند و قدمى برنمى‏دارد. 💠 مراحلى هم بعد از اجتباء مطرح است كه؛ «وَ كَذلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْاحَادِيثِ وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ...» 💠 إن‏ شاء اللَّه در طلوع تولّد حضرت مجتبى عنايتى بشود كه اجتبايى، توجّهى، از خاك برداشتنى باشد تا ما توبه كنيم و او هم به سمت ما توبه كند. توجّه و عنايتى كند و توبه ما را بپذيرد. و «تُبْنَا الَيْهِ»؛ بازگشت و توبه ما به سمت حق، با «تَابَ عَلَيْهِ وَ هَدَى‏»؛ بازگشت و توبه حق بر ما و هدايت او همراه باشد. اين، يك مسأله. 💠 مسأله دوّم، عظمت ماه رمضان است كه مقدارى از آن گذشته است. در اين ماه عنايت‏هاى ذات احديّت و ذات ربوبيّت است. 💠 علوّ حق و عظمت حق و سمع حق و بصر حق و صَمَد بودن و مرجع بودن او، همه اين‏ها اقتضاء كرده كه به خلق فقير محتاجِ دست خالى ببخشد و عنايت كند. 💠 و خدا در خودِ اين ماه عنايت‏هايى كرده است؛ «عَظَّمْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ»؛ اين چهار عمل است كه تحقّق پيدا مى‏كند. 💠 بعد هم عنايت‏هاى ديگرى هست؛ «انْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ»؛ انزال و فرستادن قرآن. «وَ جَعَلْتَ فَيهِ لَيْلَةَ الْقَدْرِ»؛ جعل و قرار دادن شب قدر است، كه خود اين‏ها داستان‏هاى مفصّلى دارد. 💠 حال در چنين نيمه‏اى از ماه و در چنين مرحله‏اى مناسب است كه انسان سرى به وجود خود بزند. اگر در اوّل ماه به دل خويش نگاهى نكرده است كه در آنچه مى‏گذرد؛ چه بغض‏هايى، چه اميدهايى، چه محبّت‏هايى، چه حالت‏هايى است! لااقل در اين نيمه راه ان‏شاءاللَّه تدارك و جبران كند. 📚 فوز سالك، ص ۱۱۵ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 تحوّل در همّت ها ✴️ خدا رحمت كند پدرم را! قصه ‏اى مى‏ گفت كه: كسى را گفتند تو سه تا دعاى مستجاب دارى. آمد پيش عيالش و گفت: عيال! ما سه تا دعاى حسابى داريم، چه كار كنيم؟ ✴️ گفت دعا كن من بشوم ماه! خيلى خوشگل بشوم. مرد گفت: خدايا! اين ماه بشود. خيلى زيبا شد. حالا او زيبا شده و بچه‏ هاى دربدرش كثيف مانده ‏اند و خود اين پيرمرد هم گرفتار است. ✴️ شاهزاده ‏اى آمد رد شود، اين ماه را ديد كه نقره‏ اى است. گوهرى است، انگشترى است در زباله ‏دانى، برش داشت. اشاره ‏اى كرد، زن هم پشت او نشست و رفت! بچه‏ ها ماندند، پيرمرد مستجاب الدعوه هم ماند. ✴️ خيلى ناراحت شد، گفت: اين چه وضعى است؟! خدايا! اين زن سگ بشود. زن هم سگ شد و برگشت! بچه‏ ها هم فهميدند كه مادرشان است. بعد گفت: خدايا! دوباره برش گردان به حالت اول! ✴️ يعنى ما مى ‏بينيم دعاهاى آدم همين‏قدر است؛ يعنى آمدن و رفتن دعايش هيچ تحولى در او ايجاد نكرده. يكى ماه شده، سگ شده و آخر هم برگشته به حالت اول. ✴️ بنشينيم و جمع‏ بندى كنيم! حرفم اين است كه آدم بايد هم تغيير و تحولى در همتش بيايد و هم در دعاهايش و هم در طرحش و هم در عملش و برنامه ‏ريزى وسيع ‏ترى كند. 📚 خط انتقال معارف، ص ۱۵۳ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔶 در روايت است رسول خدا صلّی الله علیه و آله هنگامى كه به سمت مدينه مى‏ آمدند بر مردى وارد شدند و بعدها وقتى كه حضرت به مدينه آمدند و به مقاماتى رسيدند به آن مرد گفته شد كه حضرت همان شخصى است كه بر تو وارد شده بود و الان به اين مقام رسيده، مرد با خود فكر كرد كه چه چيزى از حضرت بخواهد؟ 🔶 آمد نزد رسول خدا و گفت يا رسول اللَّه مرا مى‏ شناسيد؟ حضرت پرسيدند تو كيستى؟ گفت من همان كسى هستم كه فلان روز بر من وارد شديد. حضرت فرمودند چه مى‏خواهى؟ خوب فكر كرد، گفت: صد تا شتر با ساربان. 🔶 حضرت سر فرو انداختند و گفتند حاجتش را بدهيد. و بعد فرمودند:«چه شده كه اين مرد از آن پير زن يهودى همتش كمتر شده»⁉️ 🔶 و اشاره كردند كه وقتى برادرم موسى مى‏ خواست از مصر بيرون بيايد مأمور شد كه جنازه‏ى يوسف را با خود ببرد. گفتند: اگر كسى آشنا باشد همان پيرزن بنى اسرائيل است. 🔶 موسى آمد و به او گفت مادر مى‏ دانى آن جنازه كجاست؟ گفت: بله. موسى گفت بگو. پيرزن گفت چه بگويم؟ موسى گفت بگو هر چه بخواهى مى‏دهيم. بهشت؟ گفت: نه، عَلى‏ شَرْطى؛ يعنى هر چه من مى ‏خواهم. 🔶 موسى متحير بود. خطاب آمد قبول كن، تو نمى ‏دهى ما مى ‏دهيم. پيرزن گفت:«اينكه در رتبه‏ى تو باشم». اين قدر همت و وسعت نگاه! 📚 شرحی بر دعاهاى روزانه حضرت زهرا، ص ۵۰ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie