🎤👈 حاج آقا حیدری
💠 وقتی از جبهه برگشته بودم، استاد صفایی رحمة الله علیه پرسید: چه خبر؟
💠 در پاسخ گفتم: در بعضی از سنگرهای فرهنگی، کتابهای شما را جمع کرده و در کنار کتب ضالّه گذاشته بودند.
💠 ایشان خندید و گفت: چه باک! وقتی تو روی مرزهای خدا راه رفتی در زمین که هیچ، در آسمانها محبوب میشوی.
💠 و ادامه داد: دیدهای در روستا، کنار چشمهها، زنها ظرفهای مسی را گِل مالی میکنند؟
💠 بچهها خیال میکنند که دارند ظرف را کثیف و آلوده میکنند و اعتراض برمیآورند. اما راه رفتهها میدانند که میخواهند آن را برق بیاندازند.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۸
🆔👉@cheshmeyejarie
May 11
🔶 پيش از عبوديت رسالتى نيست، كه همهاش مىشود بتپرستى و يا بتسازى؛ بتپرستى ديگران و يا بتسازى از خويش.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۱۶۳
🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
🔶 در خدمت استاد صفایی رحمة الله علیه نشسته بودیم. یکی از دوستان که داشت جذب گروه فرقان میشد آمد.
🔶 او خیلی سیاسی زده بود و اساساً این ویژگی گروه فرقان بود که سیاسیگری را همانند منافقین، در مرتبه اول مسئولیت قرار میداد.
🔶 استاد در آن جلسه به آن دوستمان حرفی زد که جریان زندگی و فعالیتهایش عوض شد.
🔶 آن روح قدسی گفتند: جمله «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُهُ» در نماز به ما میآموزد که اوّل باید عبد بود و بعد رسول.
🔶 اول باید به عبودیت رسید و سپس رسالت خلق را بر دوش گرفت. اول خودسازی بعد دیگرسازی.
🔶 اگر چنین نباشی، مبارزه در دراز مدّت دچار آفت عظیمی میشود؛ یا خلق بت تو میشود یا تو خودت را بت خلق میکنی.
🔶 آن دوست به کار فرهنگی روی آورد و مدیر و معلم و سپس طلبه مؤفق گردید.
📚 مشهور آسمان، ص ۲۱
🆔👉@cheshmeyejarie
مادام كه به عبوديت نرسيم رسالتى نيست؛ كه رسالت خدا بعد از عبوديت اوست.«أشْهَدُ أنَّ مُحمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ».
📚 انسان در دو فصل، ص ۱۶
🆔👉@cheshmeyejarie
عبوديت، بنياد رسالت محمدهاى تاريخ است. «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ».
📚 بشنو از نی، ص ۱٠
🆔👉@cheshmeyejarie
مذهب انسان را از اسارت به حريت و از حريت به عبوديت و از عبوديت به رسالت، به حركت، به نور و به عمل، مىرساند و او را در هستى قانونمند، قانونمند مىسازد و پيش مىبرد.
📚 روش نقد، ج ۲ ص ۵٠
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 دعای تربیتی
🎤👈 حاجآقا حیدری
🔷 وقتی کسی استاد صفایی رحمة الله علیه را به جایی میرساند، تشکرهای معمول و جاری را نمیگفتند، بلکه چنین دعا میکردند:«راه دور ما را نزدیک کردی، خدا راههای دورت را نزدیک کند».
🔷 و گاهی میگفتند:«ما را به مقصد رساندی، خدا به مقاصدت برساند».
📚 مشهور آسمان، ص ۲۴
🆔👉@cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈در خیمه او جایی برای ما هست؟
✅👈 برای کسی که هنوز دنیا وسعت دارد، در خیمه مهدی علیهالسلام جایی نیست.
🆔👉@cheshmeyejarie
💠 توجه به حضرت مهدى علیه السلام، تجربه بنبستها و احساس تنگناها را مىخواهد. براى كسى كه هنوز دنيا وسعت دارد، در خيمه مهدى جايى نيست.
💠 و براى كسى كه اهدافى حتى تا سطح آزادى و عدالت و عرفان و تكامل دارد، براى همراهى و معيّت مهدى ضمانتى نيست كه در منفرق الطرق و بزنگاهها، اسبها و مركبهاى آماده شده، ما را جايى مىخواند و به زندگى دعوت مىنمايد.
📚 تو میآیی، ص ۲۱
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 مبلغ توحید
🎤👈 حاجآقا حیدری
🔶 دوستی میگفت: روزی به منزل استاد صفایی رحمةالله علیه رفتم. مثل همیشه خودشان در را باز کردند.
🔶 گفتم: کاری ندارم، منزل هم نمیآیم. فقط میخواستم شما را ببینم.
🔶 استاد گفتند: ای کاش دیدارت یادی از خدا و توشهای از ذکر او برایت داشته باشد.
🔶 میگفتند: نباید خودت یا آدمها و یا دنیا را بت کنی. باید «خدا» را در دلها بزرگ کنی که راه بیفتند:«وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ»
📚 مشهور آسمان، ص ۳۴
🆔👉@cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 امروز، روز کار است.
✅👈 مشکلات، موضوع کار ما هستند؛ نه مانع کار ما.
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 مبلغ توحید
🎤👈 حاج آقا عزیزالله حیدری
🔶 استاد صفایی رحمةالله علیه با آنکه از نقش انفاق، آن هم با ضابطههایش بسیار گفته بود و خود عامل بدان بود، یک بار خود دیدم هنگام مطالبه کمک مالی طلبهای از ایشان فقط دعا کرد و گذشتیم.
🔶 بعد از دور شدن از آن شخص گفتند: حالت او که به ما امید بسته بود، شرک را در او زنده مىكرد.
🔶 باید غیر مستقیم کمک را رساند، تا نظر فرد نیازمند از خلق بریده و متوجه خداوند شود.
🔶 همان روز دیدم بدهی وام شخصی را که امضای استاد را برای ضمانت جعل نموده بود، پرداخت نمود.
📚 مشهور آسمان، ص ۳۷
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 آزادی از اسارتها
🎤👈 حاج آقا حیدری
💠 استاد صفایی رحمة الله علیه تعریف میکرد: در روزهای اول انقلاب که تبلیغات کمونیستها بچههایی را جذب کرد بود با یکی از همینها برخورد کردم.
💠 احوالش را پرسیدم و او که مدافعی از خدا و مذهب دیده بود عقده خالی کرد که مذهبیها چه میگویند؟ خدا و این افکار ایدآلیستی چیست؟ واقعیت ماده است و قانونمندیهای آن!
💠 و در همین گیر و دار سخنرانی پرشور مادی گرایی، زنی رد شد و او چنان او را با نگاه بدرقه کرد که گویی عزیزی را..
💠 از زندگی خصوصیاش پرسیدم که ازدواج کردهای؟ گفت: ای بابا کسی به فکر ما نیست... و گذشتیم
💠 پدرش را دیدم و به او گفتم اگر میخواهی پسرت به اسم روشنفکری راهی ناپاک را طی نکند برایش زن بگیر. و پدر مشکل را فهمید و اقدام کرد.
💠 جالب بود که روزی دیگر او را در همان حوالی دیدم. حلقهای به انگشتش بود و معلوم بود ازدواج او روبراه شده است.
💠 گفتگو از اوضاع و گروهها شد. دوباره به سادگی وارد افکار مادیگری و کمونیستها شد، اما از جبههای دیگر میگفت و محکم هم میگفت که این ماتریالیستها چه میگویند؟! ماده چگونه می تواند این همه تنوع و توجه بیافریند؟ خدا در همه چیز آشکار است.
💠 ازدواج و رهایی از شهوات کارش را کرده بود. و به همین دلیل بود که استاد در برخوردهای اولیه سخن را به ازدواج میکشاند و در پاسخ به علت آن میفرمود:«اگر کاسه آلوده باشد، شیر تازه را میگنداند. اگر از اسارتها آزاد نشوی، فکرت و به طور حتم انتخابت هم تحت الشعاع آن خواهد بود».
📚 مشهور آسمان، ص ۳۸
🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 به حجره دوستی رفته بودم؛ فقیری آمد. نمیدانم دوستم میخواستم خودی نشان بدهد یا این باوری بود که به اشتباه به آن رسیده بود.
🔷 مبالغی به آن فقیر کمک کرد و هنگام رفتن فقیر، به او گفت: هر وقت احتیاج داشتی، نزد من بیا، نکند من را فراموش کنی، نکند از من دریغ کنی.
🔷 وقتی پیش من برگشت، غروری در وجودش بود و نگاهش را به چشمهای من دوخته بود که ببیند عکس العمل من چیست. شاید خیال میکرد خیلی از او تعریف خواهم کرد.
🔷 گفتم: تو میدانی اول زندیق عالم هستی. گفت: من. گفتم: بله، تو. گفت: چطور⁉️
🔷 گفتم: این چه جور کمک کردن است، چرا خلق را بت پرست میکنی، چرا او را به خودت میبندی و اسیر و ذلیل خودت میکنی، یعنی چه هر وقت خواست بیاید سراغت، چرا برای خلق بت میسازی⁉️
🔷 خدا اگر می خواست شکمها پر شوند و تنها پوشیده، مگر خودش نمیتوانست چنین بکند؟ همان حرفی که کافران میگفتند:«أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ». آیا به کسی غذا بدهیم که اگر خدا میخواست، خودش به او میداد؟؟
🔷 واقعا اگر مسئله فقط غذا دادن بود، خود خداوند میداد و به کسی نیازی نبود. پس چه شد که مسئله به تو واگذار شد؟
🔷 این مسئولیت را به تو دادند تا هم تو رشد کنی و هم او رشد کند؛ تو با دادنت و او با نگرفتن و آزاد بودنش.
🔷 گفتم: تو با اینگونه انفاق کردنت، او را بت پرست و اسیر و ذلیل کردی و خودت را هم بدبخت میکنی.
🔷 خود خدا وقتی میخواهد به خلق روزی بدهد، «مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ»یعنی از راهی که حساب نشده است، میدهند.
🔷 چون من اگر بدانم هر ماه فلان مبلغ از فلان جا یا فلان شخص به من میرسد، هر ماه به این رو میآورم.
🔷 اگر بدانم از فلان ثروتمند به من فلان مبلغ کمک می رسد، متوجه و اسیر او میشوم. در نتیجه او معبود و محورم، و ملاک حبّ و بغض من میشود.
🔷 اینکه خدا «مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ» میرساند، برای این است که توحیدم غنی تر و یقینم زیادتر گردد.
📚 جمعها و حاصل جمعها، ص ۴۵
🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 اين روزها، روزهاى فاطمه سلام الله علیها و اين شبها، شبهاى على علیه السلام است.
🔷 با خودم مىگويم چگونه در عمرهاى كوتاه و در بهارههاى محدود، اين همه جوشش و شكوفايى و اين همه زايش و بارورى‼️
🔷 جوششى كه از مرز قرنها گذشته و از محدودهى جغرافيا و تاريخ پركشيده و حتى اين دل خسته و اين كوير تشنه را در خود گرفته است.
🔷 بارها با خودم مى گويم:«يك لحظه و اين همه ارزش؟! نه سال و اين همه استمرار؟!». همين لحظه از همين بلندگوهاى دور و خسته مىشنوم:«فَاطِمَةُ امُّ ابِيهَا».
🔷 و در جواب فرشتهها در مورد اصحاب كساء مىشنوم:«هُمْ فَاطِمَةُ وَ أبِيهَا وَ بَعْلُهَا وَ بَنِيهَا».رسالت و ولايت و امامت را فاطمه سلام الله علیها رابط است و پيوند.
🔷 اگر بيشتر گوش بدهيم مىتوانيم صداى حزن آلود على علیهالسلام را از مدينهى رسول بشنويم كه با چشم اشك و نواى غربت مىگويد:«امَّا حُزْنِى فَسَرْمَدٌ وَ امَّا لَيْلِى فَمُسَهَّدٌ».
🔷 راستى اين فاطمه سلامالله علیها در كجا ايستاده كه على علیهالسلام اينگونه از او مىگويد؟ اين چه انس عميقى است كه اينگونه حزن سرمد مىآورد؟ اين چه خورشيد در خاك نشستهاى است كه اينگونه شام ديجور به دنبال مىكشد⁉️
🔷 من از فرزندان فاطمه سلامالله علیها، از آن كهكشانهاى حلم و حماسه و فرياد و از آن خانهى مبارك، حرفى نمىزنم. من فقط از فاطمه سلامالله علیها مىپرسم؟ راستى در او چه درخششى است كه تا امروز در چشمها و دلهاى ما نشسته است و راهها را نشانه مىزند.
📚 روزهای فاطمه، ص ۱۳
🆔👉@tavasolitabrizi
🎤👈 حاج آقا حیدری
🔷 استاد صفایی رحمةالله علیه به یکی از بچهها گفت: چرا ازدواج نمیکنی؟ او گفت: هنوز زود است.
🔷 استاد گفتند: اگر کسی لباس گرم زمستانی یا نفت چراغش را زودتر تهیه کند، بهتر نیست؟
🔷 به جوان دیگری هم، همین توصیه را کرده بود، اما او گفته بود: آخر کی به ما زن می دهد؟
🔷 حاج شیخ پاسخ دادند: وقتی تو خودت روی خودت حساب باز نمیکنی، چه طور دیگران روی تو حساب باز کنند.
📚 مشهور آسمان، ص ۴۱
🆔👉@cheshmeyejarie
💠 من مىخواهم از دو شكل حمايت حضرت فاطمه خلاصه اى بياورم: يكى حمايتهاى تاريخى و فراموش شده و توجيه شده و ديگرى حمايتهاى زنده كه تا امروز رسا و گوياست.
💠 كوچههاى سرد مدينه و خانههاى بى بار انصار و در كوبههاى مكرر و سرهاى ذليل و زبانهاى بسته، گواه فاطمه است، همانطور كه ديوار مسجد و شعلهى سركش و در سوخته و پهلوى شكسته و فرزند در خون نشسته، به شهادت ايستادهاند.
💠 ولى مىتوان از اين شهادت و گواهى، خاموش گذشت و يا آنها را توجيه كرد؛ كه گلايه از دوست بوده و شكايت از حبيب و بقيه پرگويى رافضى و آتش افروزى خارجى است.
💠 اما شكل دوم حمايت حضرت فاطمه، قبر پنهان و كلام گويا و فرياد سنگين اوست؛ كه از گذشته تا امروز را پر كرده اند و در تمامى محكمهها به گواهى ايستاده اند و به شهادت زبان باز دارند.
💠 رسول خدا، تنها يك يادگار دارد؛ كه سيدةالنساء است، كه بضعة الرسول است، كه أمّ أبيهاست؛ كه محبوب خداست. و رضا و سخط خدا به رضا و سخط او گره خورده است. و همين نشان مىدهد كه او جز رضايت و سخط خدا، رضايت و سخطى ندارد. و از هرگونه انگيزهى دنيايى و نفسانى و شيطانى جداست و همين نشان مىدهد كه معصوم است و صادق است و ذوالشهادت است.
💠 اين يادگار رسول در جوانى (نمىگوييم مظلوم و مقتول) كه لااقل به گونهاى مرموز و مجهول در خاك رفته و حتى از قبر او هيچ نشانى نمانده. و معلوم نيست كه در مسجد است، كه در كنار رسول خدا است، كه در بقيع است! اين بىنشانى، نشان چيست؟
آيا نشان قهر فاطمه و دنيا طلبى فاطمه و زياده خواهى فاطمه است؟
💠 اين از چه حكايت مى كند؟ از تجاوز فاطمه و از عدالت و قاطعيت خلفاء، كه حتى بر زياده طلبىهاى تنها يادگار رسول شمشير مىكشند و بر بازوى او مثل دُمْلُج (زیوری که بر بازو می بندد) مىگذارند و آتش مىافروزند و خانه را مىسوزانند، حتى اگر فاطمه در آن باشد.
💠 آنها كه بر تجاوز خالد و قتل و فتنه و زناى او نياشفتند و آنها كه بر چپاول معاويه در شام آن هم به مدت بيست سال چشم فرو بستند، آن هم در هنگامى كه ابوهريره و الاغ لخت او را با قانون از كجا آوردهاى، محاكمه مىكردند. آنها فاطمه را متجاوزتر و زياده طلب تر از خالد و معاويه مىدانستند و يا او را تنهاتر و محدودتر از ابوهريرهى حاكم بحرين به حساب مىآوردند⁉️
💠 در هر حال اين يك گواه است كه شهادت مىدهد كه حضرت فاطمه با سردمداران همراه نبوده و از آنها رضايت نداشته و بر آنها غضب كرده، حتى پس از مرگش از حضور آنها نفرت داشته است و قبرش را پنهان مىخواسته است.
💠 مگر اينكه بگوييم اين كار حضرت فاطمه نبوده، كه كار على علیهالسلام و يا بازماندگان فاطمه است و حضرت على از حضرت فاطمه جداست و حضرت فاطمه بر حضرت على غضب كرده است. و به خاطر تزويج على علیهالسلام بر سر حضرت فاطمه، رسول خدا فرموده كه خدا به خاطر غضب حضرت فاطمه غضب مىكند.
💠 و گواه زندهى ديگر كلام اوست (خطبه فدک) كه اينگونه سركش و رساست؛ كه اكنون پيش روى شماست.
📚 روزهای فاطمه، ص ۱۸
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 روشنگر جای پای شرک
🔷 روزی یکی از شخصیتهای فرهنگی که در صدا و سیما برنامهاش گرفته بود، حاج شیخ را به منزلش دعوت کرد.
🔷 فرد مذکور به حاج شیخ گفت: آقا من در کارهای تبلیغی وقتی برنامهای اجرا میکنم و توفیقی پیدا میکنم خیلی شاد میشوم و بهجتی وجودم را میگیرد.
🔷 به برخی اساتید این حالت را گفتهام. و مقصودش این بود که من از این حالت که در من است نگرانام؛ چون اگر قاعده این باشد که خدا توفیق میدهد و او مقلب القلوب است. پس دیگر چرا باید من این قدر شنگول باشم؟!
🔷 و ادامه داد که اساتید به من گفتهاند: ای بابا افراد نوعاً از معصیت هم متذکر نمیشوند. آن وقت تو در این کار خوب وسواس داری؟ استاد ساکت بود و چیزی نگفت.
🔷 چند لحظه بعد ناگهان دست همان شخص به فانوس خورد و نفت روی موکت پاشید و آتش گرفت. او با دستپاچگی به خاموش کردن و مهار آتش پرداخت و با پتو یا عبایش آتش را خاموش کرد.
🔷 ناگاه شیخ فرمود: آتشی که از ما یک موکت کم قیمت میسوزاند، با همه تلاش آن را مهار میکنیم. اما از شرکی که همه هستی ایمانی ما را میسوزاند و سرمایه اصلی را بر باد میدهد به سادگی میگذریم و میگوییم: اینها چیزی نیست.
🔷 این پاسخ به موقع، خیلی به دل طرف نشست و به اصطلاح امروز حرف را گرفت.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۶۳
🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
❇️ یک بار یکی از بستگان را که پزشک بود، نزد استاد صفایی رحمة الله علیه بردم و ایشان بعد از گفتگوهای جالب و دلنشینی در تحقیر دنیا، که دوای درد آن پزشک بود.
❇️ با حالتی مخصوص به خودش به دکتر گفت: دکتر به بیماری ما هم برس. دکتر با خجالت تأملی کرد و گفت: آخر رشتهی ما درد شما نیست.
❇️ استاد پرسید: مگر تخصص شما چیست؟ دکتر گفت: ناباروری زنان و عقیمی!
❇️ حاج شیخ بلافاصله فرمود:«دکتر! ما هم عقیم هستیم. باید بارور شویم و تولیدی و تولدی داشته باشیم».
❇️ دکتر دوباره گفت: ولی ما انگشت کوچک شما هم نیستیم. شیخ فرمود: نه، کوچک نباشید. ما دوستان بزرگ میخواهیم.
📚 مشهور آسمان ص ۵۰
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
🔶 یکی از دوستان تعریف می کرد: جوانی اهل جنوب کشور قبل از انقلاب با دختری آشنا شده بود. آن دختر در جریان انقلاب متحول گردیده و ناگهان غیبش زده بود.
🔶 پسر که آدرسش را در قم یافته بود به قم میآید و با نشانیهایی میفهمد که آن دختر نزد آقای صفایی آمده و به درس حوزه مشغول شده است.
🔶 پس با توپی پر و قیافهای با موهای بلند و گردن بندی بزرگ در گردن به در منزل استاد میآید و میگوید: آقای صفایی کجاست؟ می خواهم ببینمش استاد دم در رفته، میگوید: خودم هستم.
🔶 پسر جوان با پرخاش داد میزند: این دختر مال تو نیست. استاد آرام میگوید: مال تو هم نیست! تا به خود بجنبد ادامه میدهد که تو هم مال خودت نیستی. همه مال خداییم.
🔶 و جوان می شکند و فرود می آید. او با آن که طلبه نشد، اما جوانی دین دار و لوطی صفت شد. دختر هم بعد از مدتی به ازدواج فردی مناسب درآمد و از قم رفت.
📚 مشهور آسمان، ص ۹۹
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 بوی دلبستگی
💠 استاد صفایی رحمة الله علیه شب آخر، قبل از سفر به مشهد، مهمان برادر محترمشان بودند.
💠 ایشان میگفت: بالای پشت بام رفتیم و گفتگوهایی شد و از جمله فرمود: این دعا که:«خدایا تا ما را نیامرزیدهای از دنیا مبر». دعای خوبی نیست.
💠 همه پرسش شدیم که چرا؟ فرمود: چون بویی از دل بستگی به دنیا و فریب شیطان دارد. و ادامه داد باید چنین گفت: «خدایا ما را بیامرز و ببر!»
💠 سپس دراز کشید و چشم هایش را بست و گفت: خدایا من آماده ام! بیامرز و ببر. بعد از سکوتی نیم خیز شده گفت: مرگ شیرین است بچه ها! و راستی که مرگ نزد او چنین بود.
💠 بارها میگفت: من سالهاست که منتظرم. تشبیه زیبایی میکرد که در جاده کمربندی دیدهای که بعضی با ساک دنبال اتوبوس میدوند و میگویند:«روی بوفه هم سوار میشوم؟». من این طور با ساک دنبال مرگم.
💠 همان توصیفی که در نهج البلاغه درباره خطبه متقین آمده است:«وَلَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِی كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ». اگر نبود مدت و اجلی که خداوند متعال برای آنها نوشته است، روحهای آنان از اشتیاق ملاقات خدا در بدنهایشان یک لحظه آرام نمیگرفت.
📚 مشهور آسمان، ص ۱٠٠
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 وسعت رزق
💠 رزق واسع، رزقى است كه تمامى ابعاد و وجود انسان را در بر گيرد. رزق ما تنها خوراك و آشاميدن و لباس نيست.
💠 مىبينيم كه در تعابير آمده:«وَ ارْزُقْنى التَّجافِى عَنْ دارِ الْغُرُورِ» «وَارْزُقْنَا الشَّهادَةَ». رزق شهادت و معرفت و محبّت را مىخواهيم. پس رزقها گستردهاند.
💠 بدن ما رزقى مىخواهد. همچنين حسّ و وهم و خيال و فكر و عقل و قلب و روح ما هم رزقى دارند و هر حدى از رزق قبل، رزق مرحلهى بعد را روشن مىسازد.
💠 به اشاره مىگويم كه: آيات و نشانههاى خدا، ارزاق حواسّ ما هستند و تدبر در آيات حق، زمينهاى براى تفكر تو مىشود و رزقى است براى فكر تو، تفكر معرفتى را به وجود مىآورد كه رزق عقل توست، تو مىخواهى بسنجى و انتخاب كنى، در تاريكى كه نمىشود سنجيد.
💠 پس اين معرفت، رزق عقل توست و عقل با انتخابى كه مىكند طاعتى را مىآورد و اين طاعت، رزق قلب توست و قلب تو با طاعتش قربى را مىآورد كه اين قرب، رزق باطن و روح توست.
💠 رزق در اين وسعت مطرح است و محدود به نان و آب و كفش و كلاه نيست.
💠 در نهج البلاغه، حضرت در مورد عثمان تعبيرى دارند:«الى انْ قامَ ثالِث الْقَوْمِ نافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ». خيلى دقيق است مىگويد: تا سومى با غرور ايستاد، در حالى كه دستش را بالا برده بود و بين توالت و آشپزخانهاش يك كَتى ايستاده، با اين غرور در بين توالت و آشپزخانه ايستاده.
💠 نثيل: جايى را مىگويند كه پشكل مىاندازند و معتلف: به جايى كه علف مىخورند، تعبير فارسىاش همان توالت و آشپزخانه است.
💠 آيا رزق آدمى همين است؟ پس اين حس و وهم و تخيل و تفكر و تعقل و اين قلب و روح آدمى را با چه چيزى مىخواهى زنده بدارى؟ چگونه مىخواهى مرزوق كنى؟
💠 آيا اين كافى است كه جامعهى انسانى يك دامپرورى بزرگ باشد؟ يعنى زندگى آدم بين آن جايى باشد كه مىخورد و آنجايى كه مىگذارد؟ وتمامى وسعت زندگى ما را اين دو صفحه پر كند؟
📚 شرحى بر دعاهاى روزانه حضرت زهرا، ص ۲۶
🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈حاج آقا حیدری
🔶 استاد صفایی رحمة الله علیه زندگی انسان بدون دین را «مسیری بین آشپزخانه تا توالت» توصیف میکردند.
🔶 همان فرمایش حضرت علی علیه السلام به عثمان که میفرماید:«بَيْنَ نَثيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ» سیره او، زندگی بین آشپزخانه تا توالت بود.
📚 مشهور آسمان، ص ۱٠۳
🆔👉@cheshmeyejarie