eitaa logo
چشمه جاری
517 دنبال‌کننده
737 عکس
144 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 معرفی کتاب روزهای فاطمه؛ شرحی بر خطبه فدکیه حضرت زهرا سلام الله علیها استاد صفایی 💠 روزهای فاطمه دست نوشته ای است مختصر از مرحوم استاد که در آن، دو شکل حمايت حضرت فاطمه سلام الله علیها از ولیّ خدا و احقاق حق علی علیه السلام به صورت مختصر و مفيد، توضیح داده شده است.  💠 در قسمت دوم اين کتاب به شرحی از خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد مدينه(خطبه فدک)، پرداخته شده است. در اين قسمت، از زيبايی و قدرت و پيام و ارتباط و انسجام اين خطبه، نمونه‌هايی آورده شده و نشان داده شده که تفاوت اين خطبه با خطبه‌هايی که از فصحاء و بلغای عرب مثل صهبان وائل و غيره، نقل می‌کنند، چقدر زياد است و مقايسه‌ها، مع الفارق. 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 من مى‏خواهم از دو شكل حمايت حضرت فاطمه خلاصه اى بياورم: يكى حمايت‏هاى تاريخى و فراموش شده و توجيه شده و ديگرى حمايت‏هاى زنده كه تا امروز رسا و گوياست. 💠 كوچه‏هاى سرد مدينه و خانه‏هاى بى‏بار انصار و در كوبه‏هاى مكرر و سرهاى ذليل و زبان‏هاى بسته، گواه فاطمه است، همانطور كه ديوار مسجد و شعله‏ى سركش و در سوخته و پهلوى شكسته و فرزند در خون نشسته، به شهادت ايستاده‌اند. 💠 ولى مى‌توان از اين شهادت و گواهى، خاموش گذشت و يا آنها را توجيه كرد؛ كه گلايه از دوست بوده و شكايت از حبيب و بقيه پرگويى رافضى و آتش افروزى خارجى است. 💠 اما شكل دوم حمايت حضرت فاطمه، قبر پنهان و كلام گويا و فرياد سنگين اوست؛ كه از گذشته تا امروز را پر كرده ‏اند و در تمامى محكمه‏ها به گواهى ايستاده ‏اند و به شهادت زبان باز دارند. 💠 رسول خدا، تنها يك يادگار دارد؛ كه سيدةالنساء است، كه بضعة الرسول است، كه أمّ أبيهاست؛ كه محبوب خداست. و رضا و سخط خدا به رضا و سخط او گره خورده است. و همين نشان مى‏دهد كه او جز رضايت و سخط خدا، رضايت و سخطى ندارد. و از هرگونه انگيزه‌ى دنيايى و نفسانى و شيطانى جداست و همين نشان مى‏دهد كه معصوم است و صادق است و ذوالشهادت است. 💠 اين يادگار رسول در جوانى (نمى‏گوييم مظلوم و مقتول) كه لااقل به گونه‌اى مرموز و مجهول در خاك رفته و حتى از قبر او هيچ نشانى نمانده. و معلوم نيست كه در مسجد است، كه در كنار رسول خدا است، كه در بقيع است! اين بى‌نشانى، نشان چيست؟ آيا نشان قهر فاطمه و دنياطلبى فاطمه و زياده خواهى فاطمه است؟ 💠 اين از چه حكايت مى‏كند؟ از تجاوز فاطمه و از عدالت و قاطعيت خلفاء، كه حتى بر زياده ‏طلبى‏هاى تنها يادگار رسول شمشير مى‏كشند و بر بازوى او مثل دُمْلُج (زیوری که بر بازو می‌بندد) مى‏گذارند و آتش مى‌افروزند و خانه را مى‏سوزانند، حتى اگر فاطمه در آن باشد. 💠 آنها كه بر تجاوز خالد و قتل و فتنه و زناى او نياشفتند و آنها كه بر چپاول معاويه در شام آن هم به مدت بيست سال چشم فرو بستند، آن هم در هنگامى كه ابوهريره و الاغ لخت او را با قانون از كجا آورده‌اى، محاكمه‏ مى‏كردند. آنها فاطمه را متجاوزتر و زياده طلب‏تر از خالد و معاويه مى‌دانستند و يا او را تنهاتر و محدودتر از ابوهريره‏ى حاكم بحرين به حساب مى‌آوردند⁉️ 💠 در هر حال اين يك گواه است كه شهادت مى‏دهد كه حضرت فاطمه با سردمداران همراه نبوده و از آنها رضايت نداشته و بر آنها غضب كرده، حتى پس از مرگش از حضور آنها نفرت داشته است و قبرش را پنهان مى‏خواسته است. 💠 مگر اينكه بگوييم اين كار حضرت فاطمه نبوده، كه كار على علیه‌السلام و يا بازماندگان فاطمه است و حضرت على از حضرت فاطمه جداست و حضرت فاطمه بر حضرت على غضب كرده است. و به خاطر تزويج على علیه‌السلام بر سر حضرت فاطمه، رسول‏ خدا فرموده كه خدا به خاطر غضب حضرت فاطمه غضب مى‏كند. 💠 و گواه زنده‏ى ديگر كلام اوست (خطبه فدک) كه اينگونه سركش و رساست؛ كه اكنون پيش روى شماست. 📚 روزهای فاطمه، ص ۱۸ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 عشق، يك ترس را مى‏برد و يك ترس را مى‏آورد. 💠 كسى كه عاشق چيزى شد، از مانع‏هايى كه در راه معشوق است باك ندارد و نمى‏ترسد، اما از جدايى و از فراق محبوب وحشت مى‏كند و مى‏هراسد. 📚 مسؤولیت و سازندگی، ص ۳۲۲ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 چگونه مى‌توان عشق را در نهاد انسان بر افروخت؟ و چگونه‏ مى توان او را از محبت سرشار كرد؟ 🔷 جواب اين سؤال خيلى ساده است. ما چه وقت عاشق يك پارچه، يك ماشين و يا عاشق ثروت و قدرت مى‏شويم؟ 🔷 هنگامى كه آن را مى شناسيم و ارزش آن را مى‏يابيم، همان وقت به سوى او مى‏شتابيم. 🔷 معرفت و شناخت، عشق را سبز مى‏كند و به وجود مى آورد. شناخت خوبى‏ها در انسان عشق را زنده مى‏كند و شناخت بدى‏ ها نفرت را و اين عشق و نفرت انسان را به حركت مى ‏اندازند، جلو مى ‏آورند و يا فرارى مى‏ دهند. 🔷 بهتر بگويم، ما عاشق آفريده شده‏ايم، با سنجش و مقايسه، معشوق و معبود را انتخاب مى كنيم. عشق و نفرت و ترس در ما هست. ما با شناخت‏ها و مقايسه ‏ها، به اينها جهت مى‏دهيم و آن‏ها را رهبرى مى كنيم. 📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۶۷ 🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا عزیزالله حیدری 💠 استاد صفایی رحمة الله علیه روزی در اثر رسیدگی به افراد و اهتمامش به حلّ مشکلات دیگران، دچار قرض شدیدی شد. به منزلشان که رفتیم، قدری در فکر بود. سپس برخاست و رفت. 💠 بعضی از دوستان گفتند: استاد گفته‌اند: اگر خیلی مستأصل شدم، خانه را می فروشم. در همین موقع یکی از دوستان که معمولاً خودش کمک می‌گرفت، وارد شد. 💠 وقتی پرس و جو کرد و مشکل حاج شیخ را شنید، گفت: من پولی دارم و حالا به آن نیاز ندارم. استاد بعد از ساعتی برگشت و خبر گشایش داده شد. 💠 یکی از بچه‌ها پرسید: کجا رفتید؟ پاسخ داد: حرم حضرت معصومه سلام الله علیها. پرسیدند: برای گشایش در قرضتان؟ 💠 حاج شیخ جواب داد: نه! برای این مسأله در مسیر، سر قبر مادرم رفتم. من این مسائل کوچک را از أهل بیت علیهم السلام نمی‌خواهم. از آنها باید خودشان را خواست. 📚 مشهور آسمان، ص ۸۵ 💐 میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر و روز زن مبارک باد. 🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا پورسید‌آقایی 🔶 عازم جبهه بودم و حاج شیخ هم نیاز مبرمی به پول داشت. هر چه توانستم جور کردم و ماشین پیکانم را هم دادم به آقای عباس مؤمن که بفروشد تا بلکه کار حاج شیخ راه بیافتد، همه اش روی هم شد سیصد هزار تومان. 🔷 بنا شد از جبهه که برگشتم چند روز قبل به حاج شیخ اطلاع دهم تا پولی که قرض داده‌ام جور کند. پس از بازگشت، خانه‌ای که هم اکنون در آن هستیم را معامله کردم و به حاج شیخ گفتم: سیصدهزار تومان را دارید؟ گفت: چک بده إن شاء الله جور می‌شود. 🔷 چک دادم و روز پرداخت چک فرا رسید، از قضا در ایام بمباران قم بود. صاحب چک هم از تهران برای نقد کردن چک به قم آمده بود. بانک تماس گرفت چک دارید و تا ظهر فرصت دارید وگرنه برگشت می‌زنیم. 🔷 آمدم خانه حاج شیخ و جریان را گفتم. گفت: حدود چهل تومان آن جور شده، بقیه هم إن شاء الله جور می‌شود. ساعتی گذشت و خبری نشد. چند بار گفتم حاج آقا اگر مشکلی هست از صاحب چک که فروشنده منزل بود، مهلت بگیرم گفت: فعلاً صبر کن إن شاء الله جور می‌شود. 🔷 عبایش را زیر بغلش زد و گفت: الان بر می‌گردم و سوار بر ترک موتور یکی از دوستان شد و رفت. آن قدری نگذشت که برگشت. نشسته بودیم که ناگهان سید ارسنجانی از در وارد شد. سلام کرد و با لهجه شیرین شیرازی گفت: حاج آقا من با جمعی از دوستان شیرازی عازم مشهدم این پول‌ها پیش شما قرض باشد فعلاً لازم ندارم. 🔷 هر موقع خواستم چند روز جلوتر خبر می‌دهم. این را گفت و یک پلاستیک پول از زیر عبایش در آورد و گذاشت جلوی حاج شیخ و خداحافظی کرد و رفت. 🔷 هر چه حاج شیخ اصرار کرد که بنشین چیزی بخور و استراحتی بکن. گفت: عجله دارم منتظرم هستند. حاج شیخ پول را به عباس مؤمن داد و گفت سریع بریز به حساب مسعود. عباس مؤمن پولها را شمرد دویست و شصت هزار تومان بود. هنوز اندکی به ظهر مانده بود. 🔷 من که کمی تعجب کرده بودم؛ چون مرحوم ارسنجانی خودش خیلی گرفتار بود و هیچ وقت چنین انتظاری از او نمی‌رفت. به حاج شیخ گفتم: آقا کجا رفتی؟ گفت: رفتم سر قبر مادرم. 🔷 در روایت داریم که اگر حاجتی دارید بروید بر سر قبر پدر و مادر و آن را بخواهید و آنها را واسطه قرار دهید؛ آنها دستشان باز است و حاجتتان برآورده می‌شود. 🔷 من هم رفتم سر قبر مادرم و گفتم: خدایا من برای طلبه‌های تو پول قرض گرفتم، من به اعتبار تو این کارها را می‌کنم، تو شاهدی که یک قِران این پولها را برای خودم قرض نکردم. هرچه هست برای بنده های در به در توست. 🔷 اگر نیستی، من هم نیستم. به اندازه خودم می‌پرم و مثل بقیه فقط به درس و بحث می‌پردازم. اگر هستی هستم. الآن طلبگار آمده و در خانه من نشسته این را گفتم و آمدم آن قدری نگذشت که مرحوم ارسنجانی از در وارد شد. 📚 حکایت‌ها و هدایت‌ها، ص ۳۶ 🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا پورسید‌آقایی 💠 استاد صفایی رحمة الله علیه اگر حاجتی داشت بر سر قبر پدر و مادر و یا فرزند شهیدش محمد که در عملیات والفجر ۸ به شهادت رسیده بود، می‌رفتند. 💠 می‌گفتند: روزی رفتم سر قبر محمد و گفتم: بابا برای داداشت موسی چند جا خواستگاری رفته‌ایم و هر کدام به دلائلی جور نشده است. 💠 بابا تو اگر بودی برای داداشت چه می‌کردی؟ الان دستت بازتر است هرکار می توانی بکن. 💠 می‌گفتند: این را گفتم و آمدم خانه. شب تلفن زنگ زد و خانواده یکی از دوستان که چند ماه پیش جواب رد داده بودند از ما دعوت کردند به منزلشان برویم نظرشان عوض شده بود. خیلی سریع کارها درست شد و موسی هم داماد شد. 📚حکایت‌ها و هدایت‌ها، ص ۳۸ 🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈 حجةالاسلام موسی صفایی 🔷 من و محمد در بسیج مسجد خرمی ثبت نام کرده بودیم. محمد که سنش از من بیشتر بود و شرایط اعزام را داشت، بالاخره تصمیمش را گرفت و آماده‌ی حرکت به سمت جبهه شد. 🔷 وقتی عزم محمد بر حرکت جزم شد، پدرم به او گفت: خیال نکنی آخر جبهه شهادته ها! آمادگی این رو هم داشته باش که بری اسیر بشی و سال ها توی سلول‌های نمور زندگی کنی، یا ترکش بخوری و عمری زمین گیر بشی. 🔷 اگر داری به عشق شهادت میری، باید این آمادگی رو هم داشته باشی که عمری ناچار باشی روی ویلچر بشینی و در عین حال هیچ وقت هم از کرده‌ی خودت پشیمون نشی، پس اول شهید شو بعد به شهادت برس. 📚 رد پای نور، ج ۳ ص ۱۶۶ 🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا پورسید‌آقایی 🔷 یکی از بازاری های قم تک پسری داشت که هربار می‌خواست به جبهه برود، مانع می‌شد و چند بار او را از اتوبوس اعزام به پایین کشیده بود. 🔷 تا بالاخره پسر خود را به جبهه ها می‌رساند و به فوز شهادت می‌رسد. مجلس بزرگی در قم برایش گرفتند. پدر دم در ایستاده بود و هر که او را تسلیت می‌گفت، در جواب می‌گفت: بله فرزند از دست ندادی که بدانی من چه می‌کشم. 🔷 حاج شیخ از مجلس که بیرون می‌آمد، سرش را دم گوش پدر برد و جمله‌ای گفت پدر آرام شد و به فکر فرو رفت و دیگر چیزی نمی‌گفت. 🔷 از حاج شیخ پرسیدند: چه گفتی؟ گفت: به او گفتم: غم از دست دادن فرزند آن هم تک پسر خیلی سنگین است؟ گفت: آری. 🔷 احساس کرد با او همراهم، ولی بلافاصله به او گفتم:«ولی سینه مؤمن بزرگتر از اینهاست؛ مؤمن دلش دریاست». 📚 حکایت‌ها و هدایت‌ها، ص ۴٠ 🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا پورسید‌آقایی 💠 استاد صفایی رحمة الله علیه می‌گفتند: اگر مهمان برایتان آمد از او نپرسید: شام و یا ناهار خوردی یا نه؟ 💠 چه بسا رویش نشود که راستش را بگوید و یا شرمنده شود. بروید و سفره را بیاورید؛ اگر خورده باشد نمی‌گذارد پهن کنید. 💠 می‌گفتند: تا همین اندازه هم نباید شرمندگی را در چهره برادر مؤمن دید. خودش هم همین گونه بود. 📚 حکایت‌ها و هدایت‌ها، ص ۱۹ 🆔👉@cheshmeyejarie
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
🔷 پیامبر اکرم صلی ‌الله علیه و آله و سلم فرمودند: شب جمعه اول ماه رجب را «ليلة الرغائب»‏ مى‏ گويند. وقتی یک سوم از این شب بگذرد، هیچ فرشته‌ای در آسمانها و زمین نمی‌ماند مگر اینکه در کعبه و اطراف آن جمع شود. 🔷 آنگاه خداوند می‌فرماید: ای فرشتگانم! هرچه می‌خواهید از من درخواست کنید. فرشتگان عرض می‌کنند: حاجت ما این است که از روزه داران رجب درگذری. خداوند می‌فرماید: این کار را انجام دادم. 🔷 قسم به آنکه جانم در دست اوست هیچ بنده یا کنیزی از بندگان و کنیزان خدا این نماز را به جای نمی‌آورد مگر اینکه خداوند گناهان او را ببخشد اگر چه گناهان او مانند کف دریا و به عدد شن و به وزن کوه‌ها و به عدد برگ‌های درختان باشد. 🔷 و روز قیامت هفتصد نفر از خویشان خود را که همگی سزوار آتش باشند شفاعت می‌کند. 🔷 و آنكه هر كه اين نماز را بگزارد چون شب اول قبر او شود حق تعالى بفرستد ثواب اين نماز را به سوى او به نيكوتر صورتى با روى گشاده و درخشان و زبان فصيح. 🔷 پس به وى گويد:«اى حبيب من بشارت باد تو را كه نجات يافتى از هر شدت و سختى». 🔷 بنده گويد: تو كيستى؟ به خدا سوگند كه من رويى بهتر از روى تو نديدم و كلامى شيرين‏ تر از كلام تو نشنيده‏ ام و بويى بهتر از بوى تو نبوييدم. 🔷 گويد: من ثواب آن نمازم كه در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردى؛ امشب به نزد تو آمدم تا حق تو را ادا كنم و مونس تنهايى تو باشم 🔷 و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دميده شود من سايه بر سر تو خواهم افكند در عرصه قيامت پس خوشحال باش كه هرگز خير از تو جدا نخواهد شد. 📚 بحارالانوار، ج ۹۵ ص ۳۹۵ 🆔👉@tavasolitabrizi
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
🟣👈 كيفيّت نماز لیلة الرغائب 🔷 اولين پنجشنبۀ ماه رجب را روزه می‌دارى. 🔷 و چون شب جمعه داخل شود، ما بين نماز مغرب و عشاء، دوازده ركعت نماز بجاى مى‌آورى، هر دو ركعت با يک سلام، و در هر رکعت می‌خوانی: ▪️سوره «حمد» یک مرتبه ▪️سوره «قدر» سه مرتبه ▪️سوره «توحيد» دوازده مرتبه 🔷 پس از پایان نماز هفتاد مرتبه مى‌گويى:«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ عَلَى آلِهِ» 🔷 سپس به سجده می‌روى و هفتاد مرتبه می‌گويى:«سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوح» 🔷 آنگاه سر از سجده برداشته و هفتاد مرتبه می‌گويى:«ربِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْأَعْظَم»ُ 🔷 دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه می‌گويى:«سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوح» 🔷 سپس حاجت خود را می‌طلبى كه به خواست خدا برآورده خواهد شد. 📚 بحارالانوار، ج ۹۵ ص ۳۹۵ 🆔👉@tavasolitabrizi