✴️ استادم بارها مرا نصحيت مى كرد كه جايى خودم را گرو نگذارم و مطلع شده بود كه ضامن كسى شده ام.
✴️ اين روايت را تذكر دادند كه «الضِّمانَةُ غَرامَةٌ». ضمانت غرامت است، غصه است.
✴️ گفتم با توجه به همين مسئله اقدام كرده ام؛ چون بايد حساب كرد كه چه كسى غرامت را بهتر مى تواند تحمل كند. و چه كسى تواناتر است.
✴️ من اگر به اين خاطر به زندان هم بيفتم، هيچ باكم نمى شود و نظام كارم از هم نمى پاشد در حالى كه آن طرف چه بسا به جنون برسد و يا قبرستان نقب بزند. و يا شيرازه ى زندگيش از هم بپاشد.
📚 انتظار، ص 122
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ تاجر پرشورى در مشهد از كارهايش مى گفت، كه چگونه با دست خالى توانسته است براى جبهه، قدمهايى بردارد.
♦️ و در ظرف يك ماه چندين گره بسته بگشايد و توانسته با همكارى و جمع شدن، به رقمهاى بزرگ برسد.
♦️ ديدم نبايد بماند. و در همين حد توقّف كند. اين نكته را مطرح کردم، كه اين حركت را مى توانى از دو زاويه نگاه كنى، يكى همين كه مى گويى، اين كارها انجام گرفته
♦️ و ديگر اين كه تو كه در يك ماه اين گامها را برداشتى، چرا يازده ماه پيش اقدام نكردى؟
♦️ با اين ديد تو يازده ماه، يازده برابر آنچه كه كرده اى بدهكارى. و اين است كه خوبى ها را زياد نمى بينى. به استقلال الخير و كم شمردن خوبى ها مى رسى.
📚 انتظار، ص 192
🆔👉 @cheshmeyejarie
❇️ در روايت آمده: يكى از اصحاب حضرت سجّاد علیه السلام نقل مى كند: شبى از شبها ديدم كه حضرت بار سنگينى را بر روى دوششان حمل مى كنند و مى روند.
❇️ در مسيرى كه مى رفتند، بار به زمين افتاد و ايشان نمى خواستند كه كسى متوجه شود. من آمدم و كمك كردم.
❇️ ديدم مقدار نان و خرمايى است كه حضرت آماده كرده اند تا تقسيم كنند. به ايشان گفتم اجازه بدهيد من بردارم.
❇️ حضرت اجازه ندادند و فرمودند:«هر كس بايد بارِ خودش را خودش بردارد».
❇️ شخص مى گويد با حضرت تا اطراف شهر آمديم. ديدم ايشان نان و خرما را بدون سر و صدا بالاى سرِ عدّه اى كه از اهل سنّت بودند و شيعه نبودند، گذاشتند.
❇️ به ايشان گفتم:«يابن رسول اللَّه، ايشان كه از شيعيان نيستند؟!» حضرت فرمودند:«اگر از شيعيان بودند كه نمك غذايمان را هم تقسيم مى كرديم».
📚 روزهاى فاطمه، ص 40
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 براى بعضى از دوستان كه براى ايتام كارگشايى مى كرد، حكايتى نقل كردم از جوانمردى كه در كار ماشين بود و از تبار بنى هندل، ولى لوطى بود و دريا دل.
💟 اين جوانمرد دوستى داشت كه در تصادفى رفت و خانواده ى سنگينى باقى گذاشت با فقر و نياز و آبرودار. جوانمرد با خود فكر كرد كه چطور به اين عزيزان امكانى برساند كه ذليل نشوند و بر خاك نيفتند؟
💟 به نتيجه اى رسيد و تصميمى گرفت. پس از مدتى به سراغ آنها آمد و با سخنى براى آنها از سرّى پرده برداشت، كه پدر شما پول زيادى به من قرض داده بود و بر من منّت گذاشته بود كه هر وقت دستم باز شد بازگردانم.
💟 حال رفته است و از من هم سندى ندارد، من گرفتارم از شما خواهش مى كنم كه آبرويم را نگهداريد و اين بدهى و دين سنگين را ماهيانه از من بگيريد، من هم جبران مى كنم و بعدها از خجالت شما بيرون مى آيم.
💟 آن خانواده هر ماه باعزّت و حتى خشونت بر سر جوانمرد بانگ مى زدند كه معطل نكن و مردانگى را به نامردى پاسخ مده.
💟 و هنوز هم پس از سالهاى سال نمى دانند كه جوانمرد هيچ بدهى نداشته و بخاطر راحتى يتيمها و خانواده ى بى سرپرست اينگونه خود را وامدار نشان داده بود و در گرو گذاشته بود.
📚چهل حدیث، ص 134
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 اين سفسطه و اين منطق كه اگر خدا مى خواست خودش به اينها مى داد:«أَنُطعِمُ مَن لَو يَشاءُ اللّهُ أطعَمَهُ»؛ آيا كسانى را خوراك بدهيم كه اگر خدا مى خواست به آنها مى خورانيد؟
🔷 اگر خدا مى خواست كه شكمها را سير كند، خودش بهتر مى توانست و اين سفسطه درست بود، اگر هدف در انفاق همين بخور و بخوران، بنوش و بنوشان بود، اين حرف جوابى نداشت.
🔷 اما، نه هدف اين است كه شكمى سير شود و نه خدا اين را مى خواهد. او مى خواهد دو دسته، خودشان را بارور كنند، يكى با دادن و ديگرى با روى نينداختن. يكى با شكر و ديگرى با صبر.
📚 فقر و انفاق، ص 82
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 دل باغبانمان را شاد نکردیم
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ استاد صفایی رحمة الله علیه هنر زیادی در بهره بردن از فرصتهای کوچک برای هدایت داشت.
♦️ دوستی می گفت: برای بازی فوتبال به بیرون شهر می رفتیم.
♦️ یک بار زمین بازی عوض شده بود و ایشان احتیاج به راهنمایی داشت.
♦️ من سر دو راهی ایستاده بودم و بچه ها را راهنمایی می کردم که از کدام طرف بروند.
♦️ ناگاه حاج شیخ سوار بر ترک موتوری از راه رسید و توقف کرد. گفتم: از این طرف.
♦️ ایشان تأملی کرد و گفت: چه خوب است انسان بر سر دو راهی بایستد و آدم ها را راهنمایی و هدایت کند.
📚 مشهور آسمان ص ۱۰۰
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 سعى كن با آنچه يافته اى زندگى كنى و با شكر، باعث زيادى نعمت معرفت خود گردى.
🔶 چون در حديث است:«مَنْ عَمِلَ بِما يَعْلَمُ عَلَّمَهُ اللَّه ما لَمْ يَعْلَم»؛ كسى كه به آنچه آموخته، عمل كند، خدا به او، آنچه را كه نمى توانست بياموزد، مى آموزاند.
🔶 امّا اگر كفر كردى و ناسپاس شدى، مطمئن باش كه از آگاهى ها و معرفتهاى موجودت هم بهره مند نخواهى شد؛ كه در اين آيه آمده:«خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ».
🔶 دل و گوش و چشم تو، كه منابع معرفت و آگاهى تو هستند، بر اثر كفر و ناسپاسى، مختوم مى شوند و مُهر مى خورند و از كار مى افتند تا آنجا كه تو ديگر از آنچه مى بينى و احساس مى كنى، بهره مند نمى شوى و استفاده نمى كنى.
🔶 نامه های بلوغ، ص 70
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ تنها دود چراغ خوردن و خواندن و بلعيدن كتابها كارگشا نيست.
♦️ بايد با آنچه كه يافته اى زندگى كنى. و بايد بر روى آگاهى و شهادتت به پا بايستى. «وَالَّذينَ هُمْ بِشَهاداتِهِم قائِمُون».
♦️ هدايتى كه براى محسنهاست به متقين نمى رسد. و هدايتى كه براى متقين است به مؤمنين نمى رسد.
♦️ هر كدام هنگامى كه جارى شدند و با شكر به مرحله ى بالاتر رسيدند، مى توانند برداشت بيشترى داشته باشند.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 1، ص 25
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ مايى كه آگاهى يك عمر را داريم هنگامى كه حركت يك لحظه را نداشته باشيم، در نتيجه با نعمتها بازى كرده ايم، در حالى كه بايد با نعمتها كار مى كرديم.
♦️ و نكته اين است كه بازیگرى با نعمتها نه تنها باعث محروميت توست كه ديگران را هم زده مى كند.
♦️ كسانى كه با دارو بازى مى كنند نه تنها خود شفا نمى گيرند، كه اين داروها را از ديگران هم جدا مى سازند.
♦️ بازى با كلمه ها و حرفهاى خوب همين تكاثر و بازيگرى است كه ديگران را زده و محروم مى كند و تو را مسؤول، كه:«لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ».
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 3، ص 223
🆔👉 @cheshmeyejarie