✴️ حاج محمد رضا سقا زاده: از آیتالله ملاعلی همدانی درباره مرقد حضرت زینب سلام الله علیها پرسیدم
✴️ گفتند: آیت الله آقا ضیاء عراقی فرمودند: شخصی شیعه از شهر قطیف عربستان به قصد زیارت امام رضا علیه السلام حرکت می کند، در راه پول خود را گم می کند.
✴️ متوسل به امام زمان علیه السلام می شود. در همان حال سید نورانی را می بیند که به اومبلغی مرحمت کرده و می گوید: این مبلغ تو را به سامرا می رساند.
✴️ در آنجا پیش وکیل ما میرزا حسن شیرازی برو و بگو: سید مهدی می گوید: پولی از ما در پیش توست، فلان مقدار بدهد تا به زیارت جدم امام رضا علیه السلام بروی.
✴️ اگر او نشانه خواست، بگو: امسال در فصل تابستان، شما با حاج ملا علی کنی، حرم عمه ام مشرف بودید
✴️ ازدحام جمعیت باعث شده بود که در حرم عمه ام آشغال ریخته شود، شما عبا از دوش گرفته و با آن حرم را جارو کردی و ملا علی کنی نیز آشغال ها را بیرون می ریخت و من در کنار شما بودم!
✴️ شیعه قطیفی می گوید: چون به خدمت آیتالله شیرازی رسیدم، جریان را نقل کردم
✴️ بی اختیار در حالی که اشک شوق می ریخت، دست در گردنم افکند و چشمهایم را بوسید و تبریک گفت و مبلغی مرحمت کرد.
✴️ چون به تهران آمدم خدمت حاج آقا کنی رسیدم و جریان را برای او نیز تعریف نمودم. تصدیق کرد، ولی بسیار متاثر گشت که ای کاش این نمایندگی و افتخار نصیب او می شد.
📚 شیفتگان حضرت مهدی، ج ۳ ص ۱۴۲
♥️👈 خوشا به حال #مدافعان حرم
💐 میلاد عقیلة العرب حضرت #زینب کبری مبارک
❌👈 کپی با ذکر منبع کانال👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🔶 دردها، چه آنها كه از خود ما هستند و چه آنها كه از ديگران است و چه آنها كه از حركت هستى است مى تواند عامل حركت ما باشد.
🔶 در اينجا بايد توضيح بدهم تا اشتباه نشود. نمى گويم بايد درد و رنج را پذيرفت كه مى گويم بايد از آن بهره برداشت و نبايد از آن ترسيد. درگيرى و فرار غلط است؛ مهم بهره بردارى است.
🔶 مسأله ى ما، بررسى عامل رنجها نيست، بل تلقى و برداشت و موضعگيرى ما در برابر رنج، موضوع بحث است.
🔶 رنجها از كجا و چرا برخاسته اند، مسأله نيست، چگونه با آنها كنار بياييم اين مسأله ى ماست.
🔶 آنها كه در سطح برترى هستند، از رنجها، حركتها را بهره مى گيرند و راه مى افتند. نه عقده مى گيرند و نه خُرد و شكسته مى شوند.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص 283
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 به پدرى كه فرزندش را از دست داده بود و هرگونه تسليتى را به تمسخر مى گرفت، كه «هنوز دامنت آتش نگرفته كه درد من دلسوخته را بدانى».
🔷 گفتم راستى كه مصيبت تو، مصيبت بزرگى است و از بزرگى مصيبتش شمّه اى گفتم و آخر سر به مقايسه پرداختم كه مصيبت تو بزرگ است ولى تو از اين مصيبت بزرگترى و همين است كه نبايد بلرزى.
🔷 آنها كه فقط به بزرگى حوادث و موانع و دردهايشان اشاره مى كنند و حتّى گاهى رنج مى برند كه كسى درد ما را درك نكرده، اينها خوب است كه نيم نگاهى هم به خودشان مى انداختند و مى فهميدند كه اگر كسى رنج اينها را درك نكرده، خودشان هم خودشان را درك نكرده اند و فقط درد را احساس كرده اند.
📚 انتظار، ص 90
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 «إِلَهِي عَلِمْتُ بِاخْتِلاَفِ الآثَارِ وَ تَنَقُّلاَتِ الأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى لاَ أَجْهَلَكَ فِي شَيْءٍ».
💟 خداى من! من از رفت و آمد آثار تو و از تحوّل و نقل و انتقال جلوه هاى تو، دانستم تو مى خواهى كه براى من در هر چيزى رخ بنمايى تا تو را در هيچ چيز جاهل نباشم و با تو بيگانه نمانم.
💟 ولى اين آشنايى آسان نيست، آنجا كه تو بتهاى من را مى شكنى و تعلقهاى مرا مى زنى اين نكته ديرتر برايم جا مى افتد كه تو مى خواهى به محدودها و محكومها، بسته نشوم وروى موج خانه نسازم و بدليل تحول بُتها، بت پرست نمانم.
💟 در اول كار خيال مى كنم كه تو با من دشمنى كه تو با من لجاجت دارى، ولى از تحوّل مستمر و نقل و انتقال مداوم مى يابم كه تو بر من جلوه مى كنى و با شكست بتها، تماميت خود را برايم آشكار مى سازى.
💟 من از شكسته شدن جام محبوبم مى توانم غصه و قصه ببافم كه از پدرم بود و از نياكانم رسيده بود. مى توانم بياموزم كه ديدى شكستنى بود و دل بستنى نبود.
💟 اين درسى است كه تو با اختلاف و رفت و آمد آثار و با نقل و انتقال اطوار و جلوه ها، به من آموختى تا تو را در هر چيزى ببينم.
📚 چهل حدیث، ص 32
🆔👉 @cheshmeyejarie
✴️ آنجا كه نمى توان غمها را كم كرد بايد ظرفيتها را گسترده تر ساخت تا بتوان از همانچه كه ما را مى شكند، نيرو بدست آورد.
✴️ بازوهاى تو مى توانند از همان وزنه هايى كه خستگى مى آوردند و زحمت داشتند، به قدرت برسند و نيرو بگيرند.
✴️ همانطور كه وزنه ها بدن تو را شكل مى دهند و نيروى تو را زياد مى كنند، همان رنجها هم روح تو، سينه ى تو، ظرفيت تو را زيادتر و گسترده تر و نيرومندتر مى سازند.
✴️ با اين بينش، تو تراكم غم را هرز نمى كنى و هدر نمى دهى، كه از اين تراكم بهره برمى دارى و قدرت مى سازى.
✴️ تو در برابر بلاء و رنج، در برابر بارهاى سنگين، جزع ندارى. بالاتر، تحمل و صبر ندارى، كه به بهره بردارى و شكر رسيده اى و از درد درسهايش را گرفته اى و از غمها قدرتها را بيرون آورده اى.
✴️ تو ديگر چه تسليتى مى خواهى كه بايد سرقفلى هم بدهى و خوشحال هم باشى.
✴️ كسى كه مى خواهد به قدرت بيشتر برسد، ديگر از برداشتن وزنه ها خسته نمى شود، كه قدرت مى گيرد. رنج نمى برد كه راحت است.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 3، ص 81
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 يكى از نكته هايى كه آدمى را توانا مى كند و رنج او را مى برد، ظرفيّت زياد اوست؛ چون ما كه غمها را نمى توانيم كم كنيم، پس بايد خود به وسعتى برسيم.
🔶 هر كدام از ما غصّه هاى زيادى در متن زندگى مان داشته ايم. گريه ها كرده ايم. با تمام صميميّتِ دلمان هم گريه كرده ايم.
🔶 ما اين گريه ها و رنجها را داشته ايم، حالا هر كس به گونه اى. يك روزى هم آدم با خنده به گريه هاى ديروزش برمى گردد.
🔶 چيزهايى كه ديگر امروز خيلى مسخره است، ولى يك روزى آدم براى آنها اشكها ريخته است.
🔶 اين نكته مهم است كه ما غمها را نمى توانيم كم كنيم. پس چاره و راهى جز اين نداريم كه به ظرفيّت خود روى بياوريم و وسعتى پيدا كنيم و تلقّى جديدى از خودمان و از زندگى به دست بياوريم.
🔶 اين رفعتِ ذكر ماست كه وسعت صدر ما را به دنبال مى آورد و در نتيجه در متن رنجهايى كه قرار گرفته ايم، راحت خواهيم بود.
📚 فوز سالک، ص 240
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 بلاء موجب مى شود انسان بشكند و انكسار پيدا كند و الاّ رياضتها غرور ايجاد مى كنند.
🔷 اين درست است كه تمركزها قدرت مى آورند. ملائكه را نازل مى كنند. جن را مسخر مى كنند. ما فى الضمير را مى خوانند. پشت ديوار را مى بينند و ...
🔷 همه اينها هست و تحقق پيدا مى كند، ولى اين قدرتها يك مشكل ايجاد مى كنند و آن مشكل اين است كه انسان را طلبكار مى كنند.
🔷 سالكى كه بر اساس تمركز و رياضت حركت مى كند، مبتلاست. مغرور است و متوقع.
🔷 بچه كه بوديم بعد از اينكه چندين بار دستمان را حركت مى داديم و ورزش مى كرديم، به ماهيچه هامان دست مى زديم تا ببينيم چقدر قوى شده است!
🔷 سالكى كه ده مرتبه ذكرى را مى گويد، ده مرتبه عملى را مرتكب مى شود، خيال مى كند كه كارى كرده است و در برابر كارش بايد حاصلى داشته باشد. لذا متوقع مى شود، ولى بلاء، شكننده و منكسر است و همه بساط او را بر باد مى دهد.
📚 اخبات، ص 55
🆔👉 @cheshmeyejarie
❇️ بلاء يك چهره ندارد، كه تمامى داده هاى خدا بلاء است. ندادنهاى او بلاء است. گرفتن و بخشيدن، محروميت و دارايى، همه اش ابتلاء است.
❇️ موقعيتها مهم نيست، عكس العملى كه نشان مى دهى و موضعى كه مى گيرى، نشان دهنده ى عمق تو، ظرفيت تو، ايمان تو، صدق تو، كذب و نفاق و سطحى بودن توست. و تو تا ندانى كه چه هستى و در كجايى، نمى توانى با خودت كار كنى و جلوتر بيايى.
❇️ در سوره ى فجر آمده كه انسان، داشتنها و محروميتها را معيار افتخار و ملاك اكرام و اهانت مى شمارد، در حالى كه تمامى نعمتها و سختگيرى ها به خاطر ابتلاء و آزمايش انسان است.
❇️ اين ماييم كه نعمتها را فقط در يك چهره مى شناسيم، ولى نعمتها گاهى آشكار و مشخص هستند و گاهى پنهان و نهفته. «أَسْبَغَ عَلَيكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً و باطِنَةً».
❇️ و در نتيجه آنها كه نمى دانند، با خدا به جدال بر مى خيزند: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِى اللَّهِ بِغَيرِ عِلْمٍ و لا هُدىً و لا كِتابٍ مُنيرٍ».
❇️ ما خيال مى كنيم كه اگر نعمتى را گرفتند، اين دشمنى است. نمى دانم كبوترها را ديده ايد كه چگونه به جوجه هايشان غذا مى رسانند و نوك در نوك هم مى كنند.
❇️ و باز همانها راديده اى كه چگونه به جوجه هاى بزرگترشان نوك مى زنند و بيرونشان مى كنند. راستى كدام يك از اينها محبت است و كدام دشمنى⁉️
📚 صراط، ص 116
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ بلاء عامل تمحيص است. آدمها و حالتها را غربال مى كند و از يكديگر جدا مى سازد. غربال كفر از ايمان، و كافر از مؤمن و غربال حالتها و ذلتها و عزتها و تعلق و فراغت و توجه و غفلت.
♦️دنياى ما، دنياى آميزشها و اختلاطهاست، دنياى بَلبَله و درهم شدنها و در يكديگر فرو رفتنهاست. در اين آميزشها، نفوذى ها و جاهلهاى مغرور، مياندار هستند.
♦️ با بلاء و ابتلاء، هم نفوذى ها مشخص مى شوند و كافرها از مؤمن جدا مى گردند و هم جاهلها به وضع خويش و اندازه ى خويش واقف مى گردند.
♦️ و اگر بخواهند با خود كارى را آغاز كنند و در خود طرحى پيدا كنند، مى توانند و اگر مديرى بخواهد آنها را در پستى بگذارد و جايگاه و منزلتى ببخشد مى فهمد و مى شناسد و مى تواند تحول در جايگاهها و پستها را دنبال نمايد.
📚 وارثان عاشورا، ص 66
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ در برابر هر رنجى سه راحت دارى؛ دو تا همراه و يكى در پايان.
♦️ همراه رنج جريان است و ورزيدگى و نشاط است و قدرت و در پايان هم بهره است و مزد پاداش.
♦️ كارگرى كه بارها را به دوش گرفته دو خوشحالى همراه گرفتارى هايش دارد و يك خوشحالى هم پس از گرفتارى.
♦️ همراه كارش از بى كارى و ركود رهيده و با كارش ورزيده تر و نيرومندتر شده و آخر كارش هم مزد و پاداش دارد.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 3، ص 82
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ فتنهها و بلاها برای هر کسی متفاوت است. و هر کسی را هم که به یک چیزی گیر و مبتلاست، با همان درس میدهند. ابتلا و امتحان کسی که گیر لذّت یا قدرت و یا ثروت است، با همانها خواه بود.
✅ بلای ابراهیم به این نیست که اموالش را در راه خدا بدهد، که این برای ابراهیم مشکلی نیست. ابراهیمی که وقتی زمزمه «سُبُوحٌ قُدّوس» را از پیر دیری در کنار دریا میشنود، حاضر است تمامی هستیاش را فدا کند، تمامی داراییاش را بدهد، تمامی گاوهای زردش را بدهد، به او نمیگویند که تو گاوت را بده. به ابراهیم میگویند: فرزندت را، آن هم نه این که بگذار تا برود شهید شود، که با دست خودت در راه خدا بگذار و ذبح کن. و آن جایی که کاردت هم نبرید، اگر دل خوش شده باشی، باختهای.
✅ اگر کسی بگوید: بچّهام را در راه خدا دادم، ولی الحمد لله که برگشت، این طور نیست بُرده باشد، که باخته است! چرا که امتحان هر کس به نقطه ضعفهای اوست. و این بلاست که نشان میدهد ما کجاییم و قدر و اندازه های ما چیست! و این بلاست که ما را تمحیص میکند.
✅ این بلای علی علیه السلام است، که قاطعیّت در فوزش را محکم می کند. علی علیه السلام کسی است که او را از روی دست های رسول الله پایینش کشیدند. او را در خانه نشاندند. فاطمهاش را زدند. علی غیرت خداست. به او بگویند: مالت را بده، جانت را بده⁉️
✅ اصلاً این ها بلای علی نیست. به او میگویند: شمشیرت را غلاف کن. ساکت باش. به لوطی نمیگویند: کاسه ات را بده! او کاسه اش را که هیچ، حتی جان و خونش را هم حاضر است بدهد، چون لوطی است. به لوطی میگویند: آرام باش، شعله نکش! به آتش میگویند: نسوز، افروخته نشو! به آب میگویند: نبلع، در بر نگیر! به نسیم میگویند: بایست! و این رنج کسی است که تمرینی نکرده باشد.
📚 فوز سالک، ص 9۸
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 شخصى از هيجده سالگى طالب همسايه شان بود و به خواستگارى او رفته بود، اما به او نداده و گفته بودند كه بايد درس بخوانى. ديپلم و ليسانسش را گرفت.
🔶 نمى دانم فوق ليسانسش را هم گرفت يا نه، كه گفتند بايد خانه داشته باشى، ماشين داشته باشى. در اين فاصله او بيست و هفت، هشت ساله شد و همه اينها را تهيّه كرد.
🔶 وقتى كه بالاخره خانم را به او دادند، با هم آمدند به سمت شيراز براى ماه عسلشان؛ آن هم به همراه مادر خانمى كه همه اين سنگها را او جلوى پايش انداخته بود.
🔶 در مسير قم نزديك قهوه خانه على سياه، ماشين او برگشته بود و خانمش سرش به سنگى خورده بود و جا به جا مرده بود. مادر خانمش هم پايش شكسته بود. خودش هم صدمه خورده بود.
🔶 بعد از اين تصادف، او درگير بود، فحش مى داد، دعوا مى كرد، با خدا مى جنگيد كه چرا عشق مرا بردى و اين جانور را روى دست من گذاشتى⁉️
🔶 من به او گفتم كه اصلًا زيبايى راه و زيبايى صنعت حق در همين است كه آن چيزى را كه تو گير آن هستى از تو مى گيرد.
🔶 تو كه به مادر زنت تعلّقى نداشتى! پس به آن چه كه تعلّق داشتى؛ همان چيزى كه بت تو شده بود و همان چيزى كه نقطه جوش تو بود، همان را از تو مى گيرد.
🔶 خدا هم خداى رندهاست. درست در همانجايى كه براى ما حساسيّت ايجاد شده است، در همانجا ضربه اش را به ما مى زند. و اين، مقدار ثبات و صداقت ما را نشان مى دهد.
📚 فوز سالک، ص 248
🆔👉 @cheshmeyejarie