eitaa logo
چشمه جاری
520 دنبال‌کننده
736 عکس
144 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ «اَلسَّلامُ عَلَیکَ مَا کانَ أمحاکَ لِلذُّنُوِب»؛ سلام بر تو که چقدر راحت گناهان را پاک می کردی. ✅ گاهی یک رنگی، قیری، چیزی به دست می چسبد، انسان هر چه آن را می مالد پاک نمی‌شود، ولی یک چیزهایی هست که تا می گذاری روی آن، زود محوش می‌کند. ✅ این از خصوصیات رمضان است؛ گناهانی را که چسبنده بوده اند زود محوشان کرده است. 📙 بهار رویش ص ۱۴۷ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷 راستى، «چرا معلم شده ‏اى؟» انگيزه و نيت تو براى انتخاب اين كار چه بوده است؟ 🔷 آيا معلمى را به عنوان يك «شغل» همانند ساير شغل‏ها، براى كسب درآمد گزيده‏ اى؟ 🔷 آيا در طلبِ يك كار به اصطلاح بى ‏دردسر و با چند ماه تعطيلى با مزد و مواجب، بوده‏ اى؟ 🔷 اگر چنين است، در خويش، تجديد نظر كن و مسئوليت خدايى و انسانى‏ ات را به خاطر آور، كه تو همانند يك كارمند اداره نيستى. 🔷 تو با «انسان‏هايى» سر و كار دارى كه بسيارى از مسائل «زندگى» شان را از تو مى ‏آموزند، اعمال و حركات تو را الگو قرار مى ‏دهند. 🔷 بخش عظيمى از شخصيت‏شان را «حرف‏ها» و «رفتار» تو مى ‏سازد. اگر فاسد باشى، نسل‏هايى را فاسد كرده‏ اى و اگر صالح باشى، نسل‏ها را اصلاح كرده‏ اى. 📚 تربیت کودک، ص۱۰ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 خصوصیات معلم خوب ۱ ـ تواضع علمى و اخلاقى: هر چه ميزان علم و ايمان يك فرد بيشتر باشد، ميزان فروتنى او بيشتر بايد باشد. كبر، صفت شيطان است و اولين‏ معصيتى كه در هستى صورت گرفت ... و معلمى كه مى‏ خواهد انسان‏ها را آموزش دهد خود نبايد تكبر داشته باشد. ۲ ـ شهامت: از اينكه از امرى انتقاد كند نمى ‏ترسد و از اينكه از او انتقاد كنند هم نمى ‏ترسد. ۳ ـ معلم مؤمن، متزلزل، بى‏ حال و كسل نيست. ۴ ـ معلم مؤمن، داراى صبر و حوصله است، از كار و تلاش زود خسته نمى‏ شود. از زير بار انجام وظايف، شانه خالى نمى‏ كند. ۵ ـ معلم مؤمن، اعمال غرض نمى‏ كند، حبّ و بغض شخصى او را از ميسر حق منحرف نمى‏ سازد. برخورد او با شاگرد از نوع عقده خالى كردن و انتقام گرفتن نيست. صرفاً به بيدار كردن دانش ‏آموز مى‏ انديشد، آن هم با توجه به توانايى و ظرفيت جسمى و روحى وى. ۶ ـ در جنبه علمى و معلومات عمومى مورد نياز دانش‏ آموزان، در چارچوب زمان خود محدود نيست، بلكه مى‏ كوشد از گذشته نيز با خبر باشد و از حقايق تاريخى سر در آورد. از سوى ديگر او مى‏ كوشد تا از آخرين اطلاعات در زمينه و مسأله مورد نظر با خبر باشد، بدين سان، او هرگز از مطالعه و خواندن، فارغ نيست. ۷ ـ مسائل را سرسرى نمى ‏بيند، به عبارت ديگر از كنارش نمى‏ گذرد، بلكه مى‏ كوشد آن را عميق ببيند. ۸ ـ آزاد فكر و آزاد انديش است. از قيود پيش ساخته، پيش داورى‏ ها، اوهام و خرافات بركنار است. ۹ ـ شخصيت زده و شخصيت پرست نيست، در برابر كسى خود باختگى ندارد. عنوان‏هاى پرطمطراق او را از خود بى ‏خود نمى‏ كند، گول عناوين ظاهرى را نمى‏ خورد، زيرا شخصيت‏ها هر قدر بزرگ باشند، احتمال اشتباه درباره ‏شان از بين نمى ‏رود و در آن صورت اشتباه او هم به اندازه او بزرگ خواهد بود. ۱۰ ـ ملاك تحقيق، حقيقت است نه شخصيت. حق را به شخص نبايد سنجيد، بلكه شخص را به حق بايد سنجيد. ۱۱ ـ به خاطر خودخواهى ‏ها و نظارت شخصى، حق را پايمال نمى‏ كند. 📚 تربیت کودک، ص ۲۱ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 گاهى راه رفتن تو، تو را از رفتن باز مى‏دارد. تو اگر هيچ نمى‏رفتى، مى‏فهميدى كه چقدر بايد بدوى ... و چند صد كيلومتر بايد شتاب بردارى ... ولى حالا كه با ده كيلومتر مى‏لنگى، دلخوشى كه از ديگران جلوتر هستم و همين جاست كه رفتن تو، سنگ راه‏ توست. 💠 و در همين جاست كه اشك‏ها و حال‏ها، تو را خالى مى‏كنند و پس از اشك‏ها و سكسكه‏ها و آب بينى فرو كشيدن‏ها، احساس راحتى مى‏كنى و احساس خالى شدن .. و تمام شدن و ايستادن و مردن و گنديدن. 💠 بايد از حال‏ها و نه از حال‏ها كه از مقام‏ها، بگذرى و عبور كنى ... و نه تنها در كلمات و نه تنها در حالات كه حتى در مقامات، محبوس نشوى، كه در اين وادى هر چيزى تو را به خود بگيرد، صنم تو و سنگ راه توست، حتى اگر حال‏ها و مقام‏ها و يا اشك‏ها و شورها و يا عشق‏ها و عمل‏ها باشد. 💠 آنچه تو را پر كند، نشان مى‏دهد كه تو همانقدر هستى ... و همان اندازه وسعت گرفته‏اى و گسترده شده‏اى. و اين است كه بايد آن را بكنى و دور بريزى و بخواهى كه آنها را از تو بكنند و جدا كنند،«اسْئَلُكَ انْ تَقْطَعَ عَنّى كُلَّما يَقْطَعُنى عَنكَ». 📚 روش نقد ج ۳، ص ۱۳ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 راستى احساس عجيبى است اين احساس ماندگارى تو و رفتن همراهان. احساس تنهايى و غربت. 💠 من اين احساس را از روزهاى دورى كه با قطار سفر مى‏كرديم و بچه‏هاى ساده‏اى بوديم به ياد دارم. شنيده بوديم كه قطار توقف نمى‏كند و شنيده بوديم كه چقدر در راه مانده‏اند و چه رنج‏ها كه كشيده‏اند. 💠 اين بود كه هر صدايى را سوت قطار خيال مى‏كرديم و مداممان چشم بر علامت‏ها و آدم‏ها بود كه نمانيم. 💠 اين احساس را بايد امروز در خود زنده كنيم. امروزى كه مانده‏ايم و اهل دل رفته‏اند. امروزى كه كاروان شتاب گرفته و ياران با سر دويده‏اند. 💠 راستش ما هنوز از اين دنيا و از اين محدوده‏ها بزرگ‏تر نشده‏ايم و اين است كه هنوز احساس تنگى و غربت نمى‏كنيم و هجرتى را نمى‏خواهيم و رفتن را طلاق داده‏ايم و اين است كه هنوز گرفتار شيرينى‏هاى شهرى هستيم كه حافظ هم از آن بر دوستانش مى‏ترسيد، كه مثل مگس‏ها اسير آن بشوند. 📚 صراط، ص ۱۷۴ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 جریان معکوس 🔷 بارها گفته‏ام: قرآن نمى‏گويد معاد هست پس انسان برانگيخته مى‏شود، بل مى‏گويد: انسان ادامه دارد پس معادى هست‏؛ يعنى جريان معاد در قرآن كاملاً يك جريان معكوس و غير آن چيزى است كه ما با آن برخورد مى‏كنيم. 🔷 آنچه قرآن از معاد مطرح مى‏كند كاملاً طبيعى است كه؛ اولاً معرفت به معاد نيست كه عشق به معاد است؛ چون معاد ادامه انسان است و او نه آگاه، كه عاشق اين ادامه است؛ كه دنيا براى او تنگ است. 🔷 و ثانياً چون استمرار انسان، نامحدود است، پس جهت نامحدود هم مى‏خواهد و لذا بهشت منزل ماست نه مقصد ما. 🔷 تلقّى قرآن از بهشت بر عكس تلقى ماست؛ چرا كه‏ «نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» و «جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً» مطرح است. «نُزُل» به معناى پيشكشى و چيزى است كه جلوى مهمان مى‏گذارند. بنابراين‏ بهشت منزل است، نه مقصد. 📚 حیات برتر، ص ۱۹ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 ادامه نه توجیه 🔶 معاد توجيه اين دنيا نيست‏. همان‏طور كه «مضغه» توجيه «علقه» نبود و «علقه» توجيه «منى» نبود، انسان هم توجيه گذشته‏اش نيست؛ كه هر كدام ادامه ديگرى است و آنچه كه در آن مرحله بود، بايد باشد. 🔶 اين است كه‏ معاد ادامه دنياست، نه توجيه دنيا؛ براى اينكه دنيا چيز بدى نيست تا احتياج به توجيه داشته باشد، بدى و شرّى در آن نيست كه بخواهيم توضيح‏اش بدهيم و توجيه‏اش كنيم. 🔶 دنيا بايد با اين درد و رنج همراه باشد؛ چرا كه دنيا راه و كوره و كلاس است. عشرتكده و آخور و خوابگاه نيست كه رنج‏هايش با حكمت و شعور نسازد. 🔶 و تفاوت‏ها و تبعيض‏ها بايد در اين هستى باشد، ولى نبايد ملاك افتخار باشد؛ چون جامعه‏اى كه نيازهاى متفاوت دارد، بايد افرادش گوناگون باشند، ولى نبايد اين اختلاف‏ها ملاك افتخار باشد و نبايد هنگام پاداش به بازدهى و يا به سرمايه نگاه كنند؛ كه بايد نسبت‏ها را در نظر بگيرند و حتّى بايد نه عمل كه جهت عمل را در نظر بگيرند و اين‏گونه هم هست و در نظر مى‏گيرند. 🔶 بنابراين معاد توجيه بى‏عدالتى و نقص دنيا نيست؛ چرا كه دنيا كامل است و نقصى در آن نيست. معاد ادامه اين كامل است. و همان‏طور كه «منى» در مرحله خودش يك خلقت متكامل است، «مضغه» هم در مرحله خودش يك خلقت متكامل است، ولى بايد اين شى‏ء كامل ادامه پيدا كند و كمال‏هاى ديگرى را هم به دست بياورد. 🔶 «مضغه» در آن حدّى كه «مضغه» است، معنا ندارد كه گوش و چشم به او بدهند. و انسان هم در مرحله‏اى كه مرحله آزادى و حركت اوست، معنا ندارد كه او را محدود كنند و ببندند. و اينجا هم كه راه اوست، معنا ندارد كه زير پايش گُل سبز كنند، بل بايد زير پايش را داغ كنند تا بدود و حركت كند. 📚 حیات برتر، ص ۱۲۰ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 عدّه‏اى كه مى‏خواهند معاد را انكار و نفى كنند، از اينجا شروع مى‏كنند كه ما هيچ دليلى براى ادامه انسان نداريم و حتى آن راه‏هايى‏ كه براى اثبات معاد آمده، آنها را هم نفى مى‏كنند؛ مثلاً راجع به تكامل و عدالت، كه اگر انسان هدفى جز اينها داشته باشد، لغو است و اگر اين هدف باشد، پس انسان بايد ادامه داشته باشد، اين را هم نفى مى‏كنند. 💠 در برابر اين حرف دكارت كه گفته است: «چون انسان به خاطر تكامل و عدالت آفريده شده و چون اين عدالت و تكامل در اين مرحله تحقق پيدا نكرده، پس ادامه انسان را نشان مى‏دهد و باز همين ادامه انسان، تكامل و عدالت را مى‏رساند»، راسل اين جواب را مطرح مى‏كند كه؛ «اين حرف، درست مثل اين است كه من يك جعبه سيب را بگيرم، كه روى آن سيب‏هاى گنديده باشد. بعد هم بگويم كه چون روى آن گنديده است، پس بايد زير آن سيب‏هاى سالمى باشد. بر فرض كه در زير آن هم سيب‏هاى سالمى باشد، توجيه گنديدگى روى آن نمى‏شود و بر فرض كه روى آن گنديده باشد، دليل بودن سيب‏هاى سالم در زير آن نخواهد بود». 💠 پس اين هستىِ گنديده و پر از رنج و ظلم و پر از نقص و ستم، دليل هستى كاملى نخواهد بود و اگر چنين هستى كاملى هم تحقق پيدا كند، توضيح و توجيه اين هستى رنج‏آلود نمى شود. 💠 بنابراين در هر دو طرف اين مثال اشكال وجود دارد: يكى‏ اينكه گنديدگى سيب‏ها، سلامت سيب‏هاى ديگر را اثبات‏ نمى‏كند. و ديگر اينكه بر فرض كه سيب‏هاى سالمى هم وجود داشته باشد و عدالت و تكامل كاملى هم به دست بيايد، اما اينها توجيه بى‏عدالتى‏ها و نقص‏ها نخواهد بود.