eitaa logo
چشمه جاری
522 دنبال‌کننده
723 عکس
143 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
✴️❇️ «الدُّنْيَا دَارُ مَنْ‏ لاَ دَارَ لَهُ وَ لَهَا يَجْمَعُ مَنْ لاَ عَقْلَ لَه‏». ✴️❇️جبرئيل با مفاتيح و كليد گنج‏هاى زمين به محضر رسول خدا صلّى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد كه اين‏ها در اختيار تو، بدون آن ‏كه از مقام تو كم بشود ✴️❇️ حضرت جواب دادند كه دنيا خانه ‏ى كسى است كه خانه ‏اى‏ ندارد و براى آن جمع مى ‏كند كسى كه عقل و سنجش ندارد. 📚📚وارثان عاشورا، ص 216 🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ حضرت على علیه السلام مى‏ فرماید: دنيا همچون خورشيد است. اگر به آن نگاه كنى كور مى ‏شوى و اگر با آن نگاه كنى، مى‏ بينى و مى‏ يابى و مى ‏روى و مى ‏رسى. 📚📚روش نقد، ج 3، ص 14 🆔 @cheshmeyejarie
✴️❇️ در برابر بلاء و گرفتارى. هر كس عكس ‏العملى دارد؛ جزع، صبر، شكر، طلب. اينها عكس ‏العمل‏هاى گوناگونى هستند كه در مراحل مختلف از انسان سر مى ‏زنند. ✴️❇️ بعضى‏ها مثل بچه ‏هايى هستند كه در برابر دارو سر مى ‏كشند، داد مى‏ زنند، حتى اگر در دهانشان بريزى، تف مى ‏كنند. ✴️❇️ يك دسته بچه ‏هاى رام‏ ترى هستند كه در برابر دارو صبر مى ‏كنند و با سختى آن را فرو مى ‏دهند. ✴️❇️ بعضى ‏ها كه به بلوغ رسيده ‏اند، نه آن جزع را دارند و نه اين صبر را. اينها شاكرند، حتى در برابر درد. «اللهُمَّ لك الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاكِرينَ لك عَلى مُصابِهِم». ✴️❇️ خدايا تو را سپاس مى‏ گويم، سپاس آنهايى كه بر مصيبت‏ها شاكرند، نه صابر و نه بى‏ تاب. ✴️❇️ اين يك مرحله است و بالاتر آنهايى هستند كه نوبت گرفته ‏اند تا زير تيغ جراحى بروند. كسانى هستند كه طلب مى ‏كنند تا تمامى بت‏هاشان شكسته شود و تمامى ضعف‏شان درمان شود. ✴️❇️ در مناجات خمسة عشر آمده: «أَسْئَلُكَ أَنْ تَقْطَعَ عَنّى كُلُّما يَقْطَعُني عَنك». آنچه مرا از تو مى‏ برد، ببر.آنچه مرا از تو دور مى ‏كند، از من دور كن. 🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الأَمْوالِ وَ الأَوْلادِ». زندگى دنيا بازى و سرگرمى و زينت و فخر فروشى و زياده طلبى در ثروت‏ها و فرزندان است. ✴️💟 زندگى بازى است با توپ و عروسك و چرخ و ماشين و كبوتر و بلبل و تمبر و عكس و زن و درس و بحث و مدرك و مريد و مراد و خلق خدا و كتاب خدا. ✴️💟 زندگى بازى است، ما بازيگرهايى هستيم كه از بازى دست برنمى داريم نهايت، بازيچه ‏ها را عوض مى‏ كنيم و متنوع مى‏ كنيم. و با تنوع خود را فريب مى ‏دهيم. ✴️💟 و علامت بازيگرى ما همين است كه فائز و سربلند نيستيم كه‏ خائض و فرو رفته‏ ايم. و اين خطاب خداست كه به رسولش دستور مى‏ دهد؛ «ذَرْهُم فى خَوضِهِم يَلعَبونَ». اينها در حال فرو رفتن هستند، بازى مى ‏كنند، اينها را رها كن. 📚📚 قیام، ص 77 🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 تو ضعف‏هايت را در معاشرت‏هايت مى‏ شناسى، نه اين كه معاشرت‏ها به تو ضعفى بدهند. ✴️💟 اين قبول است كه در معاشرت‏ها، آن حال نماز و توجه و آن تقدس‏ها كم مى‏ شود، اما اين گونه نيست كه اين مرض را معاشرت به من منتقل كرده باشد، نه، معاشرت، فقط اين مرض را به من نشان داده است. ✴️💟 آن پير دير مى‏ گفت: فلانى مى ‏گويد اين كار را نكن، كفر مرا در مى ‏آورى! و او هم در جواب مى‏ گفت: پس دارى! چيزى هست، فقط آشكار مى ‏شود. ✴️💟 ما از آشكار شدن مشكلات و ضعفهايمان فرار مى‏ كنيم و اين را پاى قدسيت روحى خودمان مى‏ نويسيم. ✴️💟 روح مبتلايى كه بعد از ابتلائاتش مى ‏ماند، مقدس است؟ اين معلوم است كه آب حوض تا وقتى به هم نخورده و آرام است و زير و رو نشده، زلال است. بوى گند هم مى‏ دهد ولى زلال است! 📚📚 خط انتقال معارف 63 🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 درباره محمد بن ابى ‏عمير آمده است كه وقتى زير تازيانه توانش را از دست داده بود، صداى دوستش محمد بن يونس را شنيد كه: «يَا مُحمَّدُ بْنُ‏ ابِى‏ عُمَيْر اذْكُرْ مَوْقِفَكَ بَينَ يَدَىِ اللَّهِ»؛ جايگاه خويش را نزد خدا به ياد آور. ✴️💟 ابن ابى ‏عمير مى‏ گويد اين سفارش و توصيه، به من قدرت داد: «فَتَقَوَّيْتُ بِقَولِهِ». ✴️💟 در روايات آمده است: هنگام مرض، هنگام گرفتارى، هنگام بحران، هنگام مرگ و در حال احتضار، دوستانتان را تنها نگذاريد. ✴️💟 سفارش‏ها و تذكرها به آنها نيرو مى‏ دهد و رعب و وحشت را از آنها كم مى‏ كند. ✴️💟 زيارت‏ها و برخوردها مؤثر است كه در روايت وارد شده است: «تَزَاوَرُوا تَلاقُوا فَانَّ فِى زِيَارَتِكُمْ احْيَاءً لِقُلُوبِكُمْ وَ ذِكْرَاً لِاحَادِيِثنَا»؛ دل‏ها در برخوردها و زيارت‏ها زنده مى ‏شود و حرف‏هاى نوِ ما ائمه، در اين ديدارها مطرح مى ‏شود. 📚📕 حرکت 172 🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 در اين آيه، حد زهد بيان شده: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم‏». زهد در اين نيست كه دنيا از دست تو بيرون برود در حالى كه ريشه‏ هايش در قلب تو جاى گرفته. ✴️💟 چه بسا كسى دست‏هايش خالى ولى سينه ‏اش سرشار از محبّت دنيا باشد و چه بسا كسى دست‏هايش مشغول و سرشار ولى دلش فارغ از محبّت و در انتظار دستور مصرف و در جست و جوى مورد مناسب باشد. ✴️💟 زهد در اين حقيقت خلاصه مى‏ شود كه آمد و رفت دنيا دل تو را نلرزاند و در تو موجى ايجاد نكند؛ چون تو فهميده ‏اى كه دنيا رقمى نيست كه جمع و تفريقش تو را زياد و كم بنمايد و دنيا در مرتبه‏ ى تو نيست كه در تو اثر بگذارد. ✴️💟 كسى كه ارزش خود را باور كرد، ديگر به دنيا فريب نمى‏ خورد، خود ما كه تا ديروز به‏ خاطر توپ‏ها و عروسك‏ها پوست يكديگر را مى‏ كنديم، امروز كه ارزش بيشتر خود را باور كرده ‏ايم، به ديروزمان مى ‏خنديم و اگر فرزندمان عروسك‏هايش را بخواهد نمايش بدهد و ما را مشغول كند با سختى تحمل مى‏ كنيم و سرسرى مى‏ گذريم. ✴️💟 اين تفاوت ديروز و امروز و آن درگيرى گذشته و خستگى و وازدگى امروز، ريشه در همين شناخت ما از خويش و از ارزش خويش دارد. 📚📚 قیام، ص 125 🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 اگر تمامى آنچه را كه همه‏ ى آدم‏ها در طول تاريخ به‏ دست آورده ‏اند و اگر تمامى ثروت و قدرت و رفاه و لذّتِ تمامى آن‏ها را، تو به تنهايى صاحب شوى، بدان، اين همه از تو كوچك‏تر و بى ‏ارزش‏تر است، كه تو يك لحظه‏ ات را براى آن فدا كنى. ✴️💟 اين‏ها همه، براى تو و به ‏خاطر تو بوده ‏اند و سزاوار نيست كه تو عمر خودت و وجود خودت را براى آن‏ها بگذارى؛ كه امام اولياء، حضرت على علیه السلام مى ‏فرمود و با تعبيرهاى گوناگون مى‏ فرمود: به خدا، دنياى شما در نظر من، از آب بينى بز، از استخوان ليسيده در دست جذامى، از يك لنگه كفش پاره، بى ‏ارزش‏تر است؛ «إِلاّ أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلاً»؛ مگر اين ‏كه حقّى را به پا و يا باطلى را سرنگون سازم. ✴️💟 تمامى هستى به تو منتهى مى‏ شود و تو بايد به خداى هستى منتهى شوى: «وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‏‏»؛ كه اين آيه درخور تأمل بسيار است. 📚📚 نامه های بلوغ، ص 23 🆔 @cheshmeyejarie
✴️✳️ با تعقّل خود، كه ترازو و مكيال است، چيزهايى را كه هيچ ارزشى نداشته‏ اند، وزن كرده ‏ايم. ✴️✳️ مى‏ گويم پول من كه چند روزى پيش تو بوده، بايد فلان مقدار هم كه سود آن است، روى آن بگذارى و به من تحويل دهى يا آن روز كه خانه ما مهمان بودى، من سر سفره سبزى گذاشتم و تو نگذاشتى! اين قدر مقايسه كرده ‏ايم! ✴️✳️ يعنى عقل ما در اين عالم بايد همين‏ها را بكشد و وزن كند؟! ميزانى كه به ما عنايت كرده ‏اند، براى همين مقدار و همين چيزهاست؟! خيلى عجيب است! اگر اين چنين بود، كه نيازى به ميزان نبود! 📚📚اخبات، ص 109 🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 شخصى عاشق دختر پادشاه مى ‏شود، ولى براى رسيدن به او راهى ندارد. ✴️💟 مادرش كه در خانه‏ ى وزير شاه كار مى‏ كرده، وضع بچّه‏ اش را براى وزير مى ‏گويد و وزير چاره مى‏ كند و مى‏ گويد برود فلان غار و مدّتى را به دروغ و در ظاهر مشغول عبادت شود تا من شاه را به حضورش آورم. ✴️💟 ولى وقتى شاه آمد زود جواب ندهد و با اشاره‏ ى من شاه را بپذيرد. ✴️💟 از آنجا كه شاه صاحب پسر و وارثى نبود، و بچّه دار نمى ‏شد، وزير آمد و در شهر پخش كرد كه مستجاب الدّعوة و عابدى در فلان غار زندگى مى‏ كند. ✴️💟 اين سخن كه به گوش شاه رسيد به وزير گفت: مى ‏گويند مستجاب الدّعوه‏اى آمده است وزير گفت چنين مى‏ گويند. ✴️💟 شاه گفت دعايش مستجاب مى ‏شود، وزير گفت اين‏ها حرف است. شاه گفت به تو نمى‏ رسد كه در برابر آنچه ما مى‏ خواهيم قد عَلَم كنى. ✴️💟 وزير برنامه ‏اى ترتيب داد و شاه را به نزد آن جوان عاشق به غار كشاند، وقتى رفتند، ديدند جوان مشغول عبادت است. ✴️💟 مدّتى نشستند و وزير سرفه‏ اى كرد و اشاره‏ اى نمود، ديد كه جوان راه نمى‏ دهد. زمان طولانى شد و چون ديدند كه جوان راه نمى‏ دهد و نمى ‏پذيرد، بازگشتند. ✴️💟 بعد وزير پيغام داد كه فلان فلان شده من شاه را با هزار بدبختى نزد تو آورده‏ ام و تو جواب نمى ‏دهى؟ ✴️💟 جوان گفت: نه تو را مى‏ خواهم نه شاه را و نه دخترش را. ✴️💟 من به دروغ مدّتى عبادت كردم، خداوند پادشاه را به پايم انداخت اگر به‏ صداقت عبادت مى‏ كردم، چه مى ‏شد⁉️⁉️ 📙📕 آیه های سبز ص ۱۸۳ 🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 محاسبه و حسابرسى داشته باشيم، كه آيا از خاك و چوب كمتريم؟! ✴️💟 يك دانه گندم را وقتى به دل خاك مى ‏دهند، هفتاد برابر برمى‏ گرداند. پس حاصل من كو؟ شكوفه ‏هاى من كو؟ ✴️💟 جز كينه‏ هاى متراكم، جز نفرت‏ها، جز حسادت‏ها و جز توقع‏ها چيزى در دل من سبز نشده است. 📚📚 اخبات، ص 95 🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 هنگامى كه يك عمر براى دلم دويدم چه بازدهى دارد؟ ✴️💟 هنگامى كه يك عمر براى هوس‏هاى مردم سوختم آنها به من چه مى‏ دهند؟ جز چهار تا بارك اللّه و يك دقيقه كف زدن و چهار دقيقه سكوت. ✴️💟 اگر اين خلق، از فرزندم گرفته تا زنم، تا پدرم، تا مادرم و ديگران به من چيزى دادند و برايم لذتى آوردند بايد بسنجم كه چه چيز از من گرفته‏ اند. آيا اينها بيش از آنچه داده ‏اند، از من نگرفته ‏اند؟ ✴️💟 مغز من و دل من و عمر من به سوى آنها رفته، سرم شده مستراحشان و دلم شده انبار موجودها و بتخانه‏ شان و عمرم شده چراگاه و جولانگاه‏شان، كه چى؟ ✴️💟 خودم هم نمى ‏دانم، فقط اسير عادت‏ها و هوس‏ها شده ‏ام و از فكرم و سنجشم و اراده‏ ام كارى نكشيده ‏ام. 📚📚 رشد، ص 36 🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 در اين نكته تأمل كن، ببين در برابر آنچه به ‏دست مى ‏آورى، چه از دست مى ‏دهى در اين محاسبه، خودت را در نظر بگير. ✴️💟 تمام باخت ما از اين جاست كه خودمان را به حساب نمى‏ آوريم! فقط حساب مى‏ كنيم چه به ‏دست آورده ‏ايم و نمى ‏بينيم چه از دست داده ‏ايم. 📚📚 نامه های بلوغ، ص 23 🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ یک آقایی تعریف کرد که یک بار شهید محسن حق بین نزد استاد صفایی آمده و گفته بود: چگونه است که وقتی نزد دیگران هستیم، از ما تعریف می کنند و به به و چه چه می گویند! ✴️✅ اما وقتی که نزد شما می آییم، خود را بدهکار هم می بینیم و کوله باری از گناه بر دوش خود احساس می کنیم؟ ✴️✅ استاد فرمود: گاهی می خواهی ماشین را بفروشی در اینجا پیوسته تعریف می کنی که تازه رنگ زده ام. فلان قطعه اش را عوض,کرده ام و ... ولی وقتی می خواهی سفر کنی، از عیب احتمالی هم نمی گذری. ✴️✅ در تعبیر دیگر می گفت: گاهی می خواهی پیش دکتر بروی، آن وقت مرض های احتمالی را هم می گویی؛ چرا که قصد تو درمان است ✴️✅ ما نمی خواهیم خودنمایی و خودفروشی کنیم، تعریف و تمجید با مقصد تربیت و خودسازی، هماهنگ نیست. 📚 مشهور آسمان ص ۴۷ 🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 من از خانه‏ ى وسيع وجودم با قسمت‏هاى گوناگون و اطاق‏هاى متعدد، فقط به مستراحش چسبيده ‏ام و به آن مشغول شده ‏ام، در حالى كه بايد تمام اين اطاق‏ها منظم مى‏ شد. ✴️💟 همان طور كه دست و پا و موى و اندامم را منظم مى‏ كنم و پرورش مى‏ دهم، بايد دل و مغز و فكر و عقل و اراده‏ ام و روحم را پرورش مى ‏دادم و در جاى خود مى ‏نهادم و در جاى خود به جريان مى ‏انداختم. 📚📚 رشد، ص 37 🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ اين براى ما طبيعى است كه اگر فرشمان بدون هيچ ‏گونه كوتاهى سوخت، يا ماشينمان آتش گرفت و يا موهاى سرمان ريخت و كچل شديم، صدمه مى ‏خوريم ✴️✅ ولى مسأله از همين ‏جا آغاز مى ‏شود كه بايد اين طبيعت‏ها و اين طبيعى‏ ها محاكمه شوند. ✴️✅ چرا من به خاطر چيزهايى كه از لحاظ وجودى پايين‏ تر از من هستند، صدمه مى‏ خورم؟ ✴️✅ آنچه كه بر روى من اثر مى‏ گذارد، همان نشان دهنده ‏ى جريان وجود من است ✴️✅ حضرت على علیه السلام مى‏ فرماید: «قيمَةُ كُلِّ امْرِى‏ءٍ ما يُحْسِنُهُ»، ارزش هر كسى برابر همان چيزى است كه آن را خوب مى‏ شمارد. و رويش حساب مى‏ كند. ✴️✅ آنچه بر روى من اثر مى‏ گذارد، مرا به خودم نشان مى ‏دهد. من اگر خودم را فرش و ماشين و مو مى‏ دانم، حق دارم كه ناراحت شوم، وگرنه‏ اين طبيعى نيست و بايد محاكمه بشوم. 📚📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 1، ص 151 🆔 @cheshmeyejarie
توصیف مهر حق-استاد صفایی از زبان استاد عالی.mp3
4.5M
✴️✅ توصیف مهر حق استاد صفایی از زبان استاد عالی 🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ بچه‏ ها كه خودشان را عروسك و توپ مى ‏دانند، با از دست رفتن اينها مى ‏سوزند، ولى همين كه بزرگ‏تر شدند و درجه‏ ى وجودى خودشان را احساس كردند، ديگر از اين چيزها ناراحت نمى ‏شوند و همان طبيعى ‏ها برايشان غير طبيعى مى ‏شود. ✴️✅ انسان كه خودش را از جماد و نبات و حيوان جلوتر مى‏ يابد، چطور مى ‏تواند به خاطر اينها، كه دنيا چيزى جز همين‏ ها نيست، ناراحت بشود و يا شاد بشود؟ ✴️✅ بى‏ حساب نيست كه حد زهد و آزادى را اين آيه مى‏ شمارد: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ». انسان نمى‏ تواند با دست يافتن به تمامى نعمت‏ها، شاد بشود و يا با رفتن آنها برنجد. ✴️✅ اين حالت طبيعى براى انسانى كه در «وجود» و «قدر» خودش را بيشتر از اينها مى‏ شناسد، ديگر طبيعى نيست. 📚📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 1، ص 152 🆔 @cheshmeyejarie
✴️❇️ مى‏ گويند دنيا بد است، آن را رها كن. دنيا رنج است، از آن بگذر. دنيا مردار است، از آن فرار كن. ✴️❇️ در حالى كه دنيا بد نيست، كه كم است، بايد آن را زياد كرد. بايد با آن تجارت كرد. گندمى است كه بايد به خاكش سپرد و آبياريش كرد و خرمنش را برداشت. ✴️❇️ بعضى، گندم را نگه مى ‏دارند و فقط به آن عشق مى‏ ورزند و به آن افتخار مى ‏كنند. بعضى گندم را رها مى‏ كنند و از آن مى ‏گذرند. اما آنها كه وسعت خسيس زمستان را ديده ‏اند، يك گندم را بارور مى ‏كنند، آن را به خاك مى ‏دهند تا از خاك برخيزند و زمستان را گرسنه نمانند. چند كيلو گندم كم است، خوراك چند روز بيش‏تر نيست. پس بايد زيادش كرد. بايد به كارش گرفت. 📚📚 روش نقد، ج 3، ص 70 🆔 @cheshmeyejarie
♦️♦️ خاصیت بلاء ✴️❇️ هنگامی که می خواهی نقطه‌های ضعف خودت را بشناسی و بر روی آنها کار کنی ✴️❇️ هنگامی که می‌خواهی در کشاکش مبارزه و جهاد، از وابستگی‌ها و علاقه‌ها آزاد شوی، در این دو مرحله تو قدر بلا را می‌شناسی. ✴️❇️ بلاء، فتنه و امتحان، اين دو خاصيت را دارد: هم نقطه‌‏هاى ضعف تو را نشان می‌‏دهد و هم از وابستگی ‏ها و دلبستگی‏ ها آزادت می كند. ✴️❇️ تويى كه فهميده‏‌اى از تمامى هستى بزرگترى، مادامى كه از دوست، از خويشان، از خودت و از ثروت و رياست و از دنيا ضربه نبينى، اين فهم در دلت گل نمی‏‌دهد و شكوفه نمی‌‏آورد و علم اليقين تو به عين اليقين نمی‌رسد و پيش نمی‌‏رود، حتى رياضت‏‌هايى كه خود می‏‌سازيم و ورزش‌‏هايى كه خودمان شروع می‌كنيم، اين دو خاصيت را ندارند. ✴️❇️ تو نمی‌توانی ‌برای خودت جراح خوبی باشی. نمی‌توانی دمل‌های چرکین را کاملاً فشار بدهی. بیشتر بازی می‌کنی. این اوست که می‌داند بر کجا فشار بیاورد و در کدام بزنگاه تو را گرفتار کند. این است که باید بلا را از بالا بفرستند و این است که با تاکید می گوید:«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ ...» 📚 صراط، صفحه ۱۲۳ 🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 تمامى هستى به تو منتهى مى‏‌شود و تو بايد به خداى هستى منتهى شوى.«انَّ الى‏ رَبَّكَ الْمُنْتَهى‏» كه اين آيه درخور تأمل بسيار است. ✴️💟 در اين نكته تأمل كن، ببين در برابر آنچه به دست می‌آورى، چه از دست می‌دهى. ✴️💟 در اين محاسبه، خودت را در نظر بگير. تمام باخت ما از اين‏جاست كه خودمان را به حساب نمى‏‌آوريم! فقط حساب مى‏‌كنيم چه به‏‌دست آورده‏‌ايم و نمى‌‏بينيم چه از دست داده‌‏ايم. 📚 نامه های بلوغ ص۲۳ 🆔 @cheshmeyejarie
✴️❇️ در هر لحظه محاسبه كنيم مهمترينِ كارها و ضرورى ‏ترين آن‏ها كدام است و بر اين اساس انتخاب نماييم. ✴️❇️ مهم نيست كه علاقه داشته باشيم و يا نداشته باشيم كه محرك ما ديگر غريزه و علاقه‏ هاى ما نيست كه ما مى ‏خواهيم مهم‏ترين كار در هر لحظه را انجام دهيم ✴️❇️ و چه بسا بهترين و مهمترين كار در يك لحظه پاك كردن بينى يتيمى باشد و يا شمشير به دست گرفتن و يا ضَرَبَ يَضْرِبُ خواندن و يا نخود و لوبيا را به پاكت‏ها ريختن. ✴️❇️ پس اينكه چه كنيم وابسته به اين است كه در هر لحظه چند كار مى‏ توانيم انجام دهيم، بهترين آن را و ضرورى‏ترين آن را انتخاب نماييم. 📙📕 انتظار، ص 68 🆔 @cheshmeyejarie
روضه زينب(عین.صاد).mp3
1.2M
☑️ روضه زینب سلام الله علیها 🔸استاد علی صفایی حائری 🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ آدمى به سادگى احساس مى‏ كند كه لبخند، محبّت، بدگويى و دشمنى و چيزها و كسانى در او اثر مى‏ گذارند. ✴️✅ او را خوشحال و يا رنجور مى ‏سازند و انسان اين مؤثرها و اين تأثير را بلاواسطه در وضعيت ذهنى خود منعكس مى ‏بيند. ✴️✅ حالا نوبت تفكر و محاكمه ‏ى همين تأثيرهاى طبيعى و همين جريان‏هاى مشهود است. چرا اينها در من اثر گذاشته ‏اند. ✴️✅ هر چه در من اثر بگذارد، نشان مى ‏دهد كه من همان قدر هستم. خودشناسى؛ يعنى همين جمع بندى و محاسبه، كه:«قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّته». ✴️✅ هنگامى كه كفش پاره‏ ى من و يا ماشين سوخته‏ ى من، مرا به گريه، به رنج مى‏ اندازد، اين نشان مى‏ دهد كه من در سطح كفش و ماشينم. من خودم را همين قدر مى ‏دانم. ✴️✅ آنچه ديروز مرا مى ‏رنجاند امروز كه خودم را بالاتر مى‏ دانم و مهم‏تر مى‏ شناسم، برايم رنج ‏آور نيست. ✴️✅ پس رنج‏هاى من شاهدان اندازه ‏ى وجود من هستند و گواهان صادقى هستند كه مرا به خودم نشان مى ‏دهند. ✴️✅ و اگر من خودم را در مقايسه با اينها جلوتر و بيشتر مى‏ دانم، اين رنج‏هاى طبيعى، ديگر توجيهى برنمى ‏دارند و به تدريج كنار مى ‏روند. ✴️ گفتم به تدريج، چون آنچه ريشه ‏دار است، به تدريج كنترل مى‏ شود و در عمل محدود مى‏ گردد. آنچه راحت فهم مى ‏شود، به همان راحتى عمل نخواهد شد. 📚📚 انسان در دو فصل، ص 66 🆔 @cheshmeyejarie