✴️❇️ «الدُّنْيَا دَارُ مَنْ لاَ دَارَ لَهُ وَ لَهَا يَجْمَعُ مَنْ لاَ عَقْلَ لَه».
✴️❇️جبرئيل با مفاتيح و كليد گنجهاى زمين به محضر رسول خدا صلّى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد كه اينها در اختيار تو، بدون آن كه از مقام تو كم بشود
✴️❇️ حضرت جواب دادند كه دنيا خانه ى كسى است كه خانه اى ندارد و براى آن جمع مى كند كسى كه عقل و سنجش ندارد.
📚📚وارثان عاشورا، ص 216
🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ حضرت على علیه السلام مى فرماید: دنيا همچون خورشيد است. اگر به آن نگاه كنى كور مى شوى و اگر با آن نگاه كنى، مى بينى و مى يابى و مى روى و مى رسى.
📚📚روش نقد، ج 3، ص 14
🆔 @cheshmeyejarie
✴️❇️ در برابر بلاء و گرفتارى. هر كس عكس العملى دارد؛ جزع، صبر، شكر، طلب. اينها عكس العملهاى گوناگونى هستند كه در مراحل مختلف از انسان سر مى زنند.
✴️❇️ بعضىها مثل بچه هايى هستند كه در برابر دارو سر مى كشند، داد مى زنند، حتى اگر در دهانشان بريزى، تف مى كنند.
✴️❇️ يك دسته بچه هاى رام ترى هستند كه در برابر دارو صبر مى كنند و با سختى آن را فرو مى دهند.
✴️❇️ بعضى ها كه به بلوغ رسيده اند، نه آن جزع را دارند و نه اين صبر را. اينها شاكرند، حتى در برابر درد. «اللهُمَّ لك الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاكِرينَ لك عَلى مُصابِهِم».
✴️❇️ خدايا تو را سپاس مى گويم، سپاس آنهايى كه بر مصيبتها شاكرند، نه صابر و نه بى تاب.
✴️❇️ اين يك مرحله است و بالاتر آنهايى هستند كه نوبت گرفته اند تا زير تيغ جراحى بروند. كسانى هستند كه طلب مى كنند تا تمامى بتهاشان شكسته شود و تمامى ضعفشان درمان شود.
✴️❇️ در مناجات خمسة عشر آمده: «أَسْئَلُكَ أَنْ تَقْطَعَ عَنّى كُلُّما يَقْطَعُني عَنك». آنچه مرا از تو مى برد، ببر.آنچه مرا از تو دور مى كند، از من دور كن.
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الأَمْوالِ وَ الأَوْلادِ». زندگى دنيا بازى و سرگرمى و زينت و فخر فروشى و زياده طلبى در ثروتها و فرزندان است.
✴️💟 زندگى بازى است با توپ و عروسك و چرخ و ماشين و كبوتر و بلبل و تمبر و عكس و زن و درس و بحث و مدرك و مريد و مراد و خلق خدا و كتاب خدا.
✴️💟 زندگى بازى است، ما بازيگرهايى هستيم كه از بازى دست برنمى داريم نهايت، بازيچه ها را عوض مى كنيم و متنوع مى كنيم. و با تنوع خود را فريب مى دهيم.
✴️💟 و علامت بازيگرى ما همين است كه فائز و سربلند نيستيم كه خائض و فرو رفته ايم. و اين خطاب خداست كه به رسولش دستور مى دهد؛ «ذَرْهُم فى خَوضِهِم يَلعَبونَ». اينها در حال فرو رفتن هستند، بازى مى كنند، اينها را رها كن.
📚📚 قیام، ص 77
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 تو ضعفهايت را در معاشرتهايت مى شناسى، نه اين كه معاشرتها به تو ضعفى بدهند.
✴️💟 اين قبول است كه در معاشرتها، آن حال نماز و توجه و آن تقدسها كم مى شود، اما اين گونه نيست كه اين مرض را معاشرت به من منتقل كرده باشد، نه، معاشرت، فقط اين مرض را به من نشان داده است.
✴️💟 آن پير دير مى گفت: فلانى مى گويد اين كار را نكن، كفر مرا در مى آورى! و او هم در جواب مى گفت: پس دارى! چيزى هست، فقط آشكار مى شود.
✴️💟 ما از آشكار شدن مشكلات و ضعفهايمان فرار مى كنيم و اين را پاى قدسيت روحى خودمان مى نويسيم.
✴️💟 روح مبتلايى كه بعد از ابتلائاتش مى ماند، مقدس است؟ اين معلوم است كه آب حوض تا وقتى به هم نخورده و آرام است و زير و رو نشده، زلال است. بوى گند هم مى دهد ولى زلال است!
📚📚 خط انتقال معارف 63
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 درباره محمد بن ابى عمير آمده است كه وقتى زير تازيانه توانش را از دست داده بود، صداى دوستش محمد بن يونس را شنيد كه: «يَا مُحمَّدُ بْنُ ابِى عُمَيْر اذْكُرْ مَوْقِفَكَ بَينَ يَدَىِ اللَّهِ»؛ جايگاه خويش را نزد خدا به ياد آور.
✴️💟 ابن ابى عمير مى گويد اين سفارش و توصيه، به من قدرت داد: «فَتَقَوَّيْتُ بِقَولِهِ».
✴️💟 در روايات آمده است: هنگام مرض، هنگام گرفتارى، هنگام بحران، هنگام مرگ و در حال احتضار، دوستانتان را تنها نگذاريد.
✴️💟 سفارشها و تذكرها به آنها نيرو مى دهد و رعب و وحشت را از آنها كم مى كند.
✴️💟 زيارتها و برخوردها مؤثر است كه در روايت وارد شده است: «تَزَاوَرُوا تَلاقُوا فَانَّ فِى زِيَارَتِكُمْ احْيَاءً لِقُلُوبِكُمْ وَ ذِكْرَاً لِاحَادِيِثنَا»؛ دلها در برخوردها و زيارتها زنده مى شود و حرفهاى نوِ ما ائمه، در اين ديدارها مطرح مى شود.
📚📕 حرکت 172
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 در اين آيه، حد زهد بيان شده: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم». زهد در اين نيست كه دنيا از دست تو بيرون برود در حالى كه ريشه هايش در قلب تو جاى گرفته.
✴️💟 چه بسا كسى دستهايش خالى ولى سينه اش سرشار از محبّت دنيا باشد و چه بسا كسى دستهايش مشغول و سرشار ولى دلش فارغ از محبّت و در انتظار دستور مصرف و در جست و جوى مورد مناسب باشد.
✴️💟 زهد در اين حقيقت خلاصه مى شود كه آمد و رفت دنيا دل تو را نلرزاند و در تو موجى ايجاد نكند؛ چون تو فهميده اى كه دنيا رقمى نيست كه جمع و تفريقش تو را زياد و كم بنمايد و دنيا در مرتبه ى تو نيست كه در تو اثر بگذارد.
✴️💟 كسى كه ارزش خود را باور كرد، ديگر به دنيا فريب نمى خورد، خود ما كه تا ديروز به خاطر توپها و عروسكها پوست يكديگر را مى كنديم، امروز كه ارزش بيشتر خود را باور كرده ايم، به ديروزمان مى خنديم و اگر فرزندمان عروسكهايش را بخواهد نمايش بدهد و ما را مشغول كند با سختى تحمل مى كنيم و سرسرى مى گذريم.
✴️💟 اين تفاوت ديروز و امروز و آن درگيرى گذشته و خستگى و وازدگى امروز، ريشه در همين شناخت ما از خويش و از ارزش خويش دارد.
📚📚 قیام، ص 125
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 اگر تمامى آنچه را كه همه ى آدمها در طول تاريخ به دست آورده اند و اگر تمامى ثروت و قدرت و رفاه و لذّتِ تمامى آنها را، تو به تنهايى صاحب شوى، بدان، اين همه از تو كوچكتر و بى ارزشتر است، كه تو يك لحظه ات را براى آن فدا كنى.
✴️💟 اينها همه، براى تو و به خاطر تو بوده اند و سزاوار نيست كه تو عمر خودت و وجود خودت را براى آنها بگذارى؛ كه امام اولياء، حضرت على علیه السلام مى فرمود و با تعبيرهاى گوناگون مى فرمود: به خدا، دنياى شما در نظر من، از آب بينى بز، از استخوان ليسيده در دست جذامى، از يك لنگه كفش پاره، بى ارزشتر است؛ «إِلاّ أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلاً»؛ مگر اين كه حقّى را به پا و يا باطلى را سرنگون سازم.
✴️💟 تمامى هستى به تو منتهى مى شود و تو بايد به خداى هستى منتهى شوى: «وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى»؛ كه اين آيه درخور تأمل بسيار است.
📚📚 نامه های بلوغ، ص 23
🆔 @cheshmeyejarie
✴️✳️ با تعقّل خود، كه ترازو و مكيال است، چيزهايى را كه هيچ ارزشى نداشته اند، وزن كرده ايم.
✴️✳️ مى گويم پول من كه چند روزى پيش تو بوده، بايد فلان مقدار هم كه سود آن است، روى آن بگذارى و به من تحويل دهى يا آن روز كه خانه ما مهمان بودى، من سر سفره سبزى گذاشتم و تو نگذاشتى! اين قدر مقايسه كرده ايم!
✴️✳️ يعنى عقل ما در اين عالم بايد همينها را بكشد و وزن كند؟! ميزانى كه به ما عنايت كرده اند، براى همين مقدار و همين چيزهاست؟! خيلى عجيب است! اگر اين چنين بود، كه نيازى به ميزان نبود!
📚📚اخبات، ص 109
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 شخصى عاشق دختر پادشاه مى شود، ولى براى رسيدن به او راهى ندارد.
✴️💟 مادرش كه در خانه ى وزير شاه كار مى كرده، وضع بچّه اش را براى وزير مى گويد و وزير چاره مى كند و مى گويد برود فلان غار و مدّتى را به دروغ و در ظاهر مشغول عبادت شود تا من شاه را به حضورش آورم.
✴️💟 ولى وقتى شاه آمد زود جواب ندهد و با اشاره ى من شاه را بپذيرد.
✴️💟 از آنجا كه شاه صاحب پسر و وارثى نبود، و بچّه دار نمى شد، وزير آمد و در شهر پخش كرد كه مستجاب الدّعوة و عابدى در فلان غار زندگى مى كند.
✴️💟 اين سخن كه به گوش شاه رسيد به وزير گفت: مى گويند مستجاب الدّعوهاى آمده است وزير گفت چنين مى گويند.
✴️💟 شاه گفت دعايش مستجاب مى شود، وزير گفت اينها حرف است. شاه گفت به تو نمى رسد كه در برابر آنچه ما مى خواهيم قد عَلَم كنى.
✴️💟 وزير برنامه اى ترتيب داد و شاه را به نزد آن جوان عاشق به غار كشاند، وقتى رفتند، ديدند جوان مشغول عبادت است.
✴️💟 مدّتى نشستند و وزير سرفه اى كرد و اشاره اى نمود، ديد كه جوان راه نمى دهد. زمان طولانى شد و چون ديدند كه جوان راه نمى دهد و نمى پذيرد، بازگشتند.
✴️💟 بعد وزير پيغام داد كه فلان فلان شده من شاه را با هزار بدبختى نزد تو آورده ام و تو جواب نمى دهى؟
✴️💟 جوان گفت: نه تو را مى خواهم نه شاه را و نه دخترش را.
✴️💟 من به دروغ مدّتى عبادت كردم، خداوند پادشاه را به پايم انداخت اگر به صداقت عبادت مى كردم، چه مى شد⁉️⁉️
📙📕 آیه های سبز ص ۱۸۳
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 محاسبه و حسابرسى داشته باشيم، كه آيا از خاك و چوب كمتريم؟!
✴️💟 يك دانه گندم را وقتى به دل خاك مى دهند، هفتاد برابر برمى گرداند. پس حاصل من كو؟ شكوفه هاى من كو؟
✴️💟 جز كينه هاى متراكم، جز نفرتها، جز حسادتها و جز توقعها چيزى در دل من سبز نشده است.
📚📚 اخبات، ص 95
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 هنگامى كه يك عمر براى دلم دويدم چه بازدهى دارد؟
✴️💟 هنگامى كه يك عمر براى هوسهاى مردم سوختم آنها به من چه مى دهند؟ جز چهار تا بارك اللّه و يك دقيقه كف زدن و چهار دقيقه سكوت.
✴️💟 اگر اين خلق، از فرزندم گرفته تا زنم، تا پدرم، تا مادرم و ديگران به من چيزى دادند و برايم لذتى آوردند بايد بسنجم كه چه چيز از من گرفته اند. آيا اينها بيش از آنچه داده اند، از من نگرفته اند؟
✴️💟 مغز من و دل من و عمر من به سوى آنها رفته، سرم شده مستراحشان و دلم شده انبار موجودها و بتخانه شان و عمرم شده چراگاه و جولانگاهشان، كه چى؟
✴️💟 خودم هم نمى دانم، فقط اسير عادتها و هوسها شده ام و از فكرم و سنجشم و اراده ام كارى نكشيده ام.
📚📚 رشد، ص 36
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 در اين نكته تأمل كن، ببين در برابر آنچه به دست مى آورى، چه از دست مى دهى در اين محاسبه، خودت را در نظر بگير.
✴️💟 تمام باخت ما از اين جاست كه خودمان را به حساب نمى آوريم! فقط حساب مى كنيم چه به دست آورده ايم و نمى بينيم چه از دست داده ايم.
📚📚 نامه های بلوغ، ص 23
🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ یک آقایی تعریف کرد که یک بار شهید محسن حق بین نزد استاد صفایی آمده و گفته بود: چگونه است که وقتی نزد دیگران هستیم، از ما تعریف می کنند و به به و چه چه می گویند!
✴️✅ اما وقتی که نزد شما می آییم، خود را بدهکار هم می بینیم و کوله باری از گناه بر دوش خود احساس می کنیم؟
✴️✅ استاد فرمود: گاهی می خواهی ماشین را بفروشی در اینجا پیوسته تعریف می کنی که تازه رنگ زده ام. فلان قطعه اش را عوض,کرده ام و ... ولی وقتی می خواهی سفر کنی، از عیب احتمالی هم نمی گذری.
✴️✅ در تعبیر دیگر می گفت: گاهی می خواهی پیش دکتر بروی، آن وقت مرض های احتمالی را هم می گویی؛ چرا که قصد تو درمان است
✴️✅ ما نمی خواهیم خودنمایی و خودفروشی کنیم، تعریف و تمجید با مقصد تربیت و خودسازی، هماهنگ نیست.
📚 مشهور آسمان ص ۴۷
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 من از خانه ى وسيع وجودم با قسمتهاى گوناگون و اطاقهاى متعدد، فقط به مستراحش چسبيده ام و به آن مشغول شده ام، در حالى كه بايد تمام اين اطاقها منظم مى شد.
✴️💟 همان طور كه دست و پا و موى و اندامم را منظم مى كنم و پرورش مى دهم، بايد دل و مغز و فكر و عقل و اراده ام و روحم را پرورش مى دادم و در جاى خود مى نهادم و در جاى خود به جريان مى انداختم.
📚📚 رشد، ص 37
🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ اين براى ما طبيعى است كه اگر فرشمان بدون هيچ گونه كوتاهى سوخت، يا ماشينمان آتش گرفت و يا موهاى سرمان ريخت و كچل شديم، صدمه مى خوريم
✴️✅ ولى مسأله از همين جا آغاز مى شود كه بايد اين طبيعتها و اين طبيعى ها محاكمه شوند.
✴️✅ چرا من به خاطر چيزهايى كه از لحاظ وجودى پايين تر از من هستند، صدمه مى خورم؟
✴️✅ آنچه كه بر روى من اثر مى گذارد، همان نشان دهنده ى جريان وجود من است
✴️✅ حضرت على علیه السلام مى فرماید: «قيمَةُ كُلِّ امْرِىءٍ ما يُحْسِنُهُ»، ارزش هر كسى برابر همان چيزى است كه آن را خوب مى شمارد. و رويش حساب مى كند.
✴️✅ آنچه بر روى من اثر مى گذارد، مرا به خودم نشان مى دهد. من اگر خودم را فرش و ماشين و مو مى دانم، حق دارم كه ناراحت شوم، وگرنه اين طبيعى نيست و بايد محاكمه بشوم.
📚📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 1، ص 151
🆔 @cheshmeyejarie
توصیف مهر حق-استاد صفایی از زبان استاد عالی.mp3
4.5M
✴️✅ توصیف مهر حق
استاد صفایی از زبان استاد عالی
🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ بچه ها كه خودشان را عروسك و توپ مى دانند، با از دست رفتن اينها مى سوزند، ولى همين كه بزرگتر شدند و درجه ى وجودى خودشان را احساس كردند، ديگر از اين چيزها ناراحت نمى شوند و همان طبيعى ها برايشان غير طبيعى مى شود.
✴️✅ انسان كه خودش را از جماد و نبات و حيوان جلوتر مى يابد، چطور مى تواند به خاطر اينها، كه دنيا چيزى جز همين ها نيست، ناراحت بشود و يا شاد بشود؟
✴️✅ بى حساب نيست كه حد زهد و آزادى را اين آيه مى شمارد: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ». انسان نمى تواند با دست يافتن به تمامى نعمتها، شاد بشود و يا با رفتن آنها برنجد.
✴️✅ اين حالت طبيعى براى انسانى كه در «وجود» و «قدر» خودش را بيشتر از اينها مى شناسد، ديگر طبيعى نيست.
📚📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 1، ص 152
🆔 @cheshmeyejarie
✴️❇️ مى گويند دنيا بد است، آن را رها كن. دنيا رنج است، از آن بگذر. دنيا مردار است، از آن فرار كن.
✴️❇️ در حالى كه دنيا بد نيست، كه كم است، بايد آن را زياد كرد. بايد با آن تجارت كرد. گندمى است كه بايد به خاكش سپرد و آبياريش كرد و خرمنش را برداشت.
✴️❇️ بعضى، گندم را نگه مى دارند و فقط به آن عشق مى ورزند و به آن افتخار مى كنند. بعضى گندم را رها مى كنند و از آن مى گذرند. اما آنها كه وسعت خسيس زمستان را ديده اند، يك گندم را بارور مى كنند، آن را به خاك مى دهند تا از خاك برخيزند و زمستان را گرسنه نمانند. چند كيلو گندم كم است، خوراك چند روز بيشتر نيست. پس بايد زيادش كرد. بايد به كارش گرفت.
📚📚 روش نقد، ج 3، ص 70
🆔 @cheshmeyejarie
♦️♦️ خاصیت بلاء
✴️❇️ هنگامی که می خواهی نقطههای ضعف خودت را بشناسی و بر روی آنها کار کنی
✴️❇️ هنگامی که میخواهی در کشاکش مبارزه و جهاد، از وابستگیها و علاقهها آزاد شوی، در این دو مرحله تو قدر بلا را میشناسی.
✴️❇️ بلاء، فتنه و امتحان، اين دو خاصيت را دارد: هم نقطههاى ضعف تو را نشان میدهد و هم از وابستگی ها و دلبستگی ها آزادت می كند.
✴️❇️ تويى كه فهميدهاى از تمامى هستى بزرگترى، مادامى كه از دوست، از خويشان، از خودت و از ثروت و رياست و از دنيا ضربه نبينى، اين فهم در دلت گل نمیدهد و شكوفه نمیآورد و علم اليقين تو به عين اليقين نمیرسد و پيش نمیرود، حتى رياضتهايى كه خود میسازيم و ورزشهايى كه خودمان شروع میكنيم، اين دو خاصيت را ندارند.
✴️❇️ تو نمیتوانی برای خودت جراح خوبی باشی. نمیتوانی دملهای چرکین را کاملاً فشار بدهی. بیشتر بازی میکنی. این اوست که میداند بر کجا فشار بیاورد و در کدام بزنگاه تو را گرفتار کند. این است که باید بلا را از بالا بفرستند و این است که با تاکید می گوید:«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ ...»
📚 صراط، صفحه ۱۲۳
🆔 @cheshmeyejarie
✴️💟 تمامى هستى به تو منتهى مىشود و تو بايد به خداى هستى منتهى شوى.«انَّ الى رَبَّكَ الْمُنْتَهى» كه اين آيه درخور تأمل بسيار است.
✴️💟 در اين نكته تأمل كن، ببين در برابر آنچه به دست میآورى، چه از دست میدهى.
✴️💟 در اين محاسبه، خودت را در نظر بگير. تمام باخت ما از اينجاست كه خودمان را به حساب نمىآوريم! فقط حساب مىكنيم چه بهدست آوردهايم و نمىبينيم چه از دست دادهايم.
📚 نامه های بلوغ ص۲۳
🆔 @cheshmeyejarie
✴️❇️ در هر لحظه محاسبه كنيم مهمترينِ كارها و ضرورى ترين آنها كدام است و بر اين اساس انتخاب نماييم.
✴️❇️ مهم نيست كه علاقه داشته باشيم و يا نداشته باشيم كه محرك ما ديگر غريزه و علاقه هاى ما نيست كه ما مى خواهيم مهمترين كار در هر لحظه را انجام دهيم
✴️❇️ و چه بسا بهترين و مهمترين كار در يك لحظه پاك كردن بينى يتيمى باشد و يا شمشير به دست گرفتن و يا ضَرَبَ يَضْرِبُ خواندن و يا نخود و لوبيا را به پاكتها ريختن.
✴️❇️ پس اينكه چه كنيم وابسته به اين است كه در هر لحظه چند كار مى توانيم انجام دهيم، بهترين آن را و ضرورىترين آن را انتخاب نماييم.
📙📕 انتظار، ص 68
🆔 @cheshmeyejarie
روضه زينب(عین.صاد).mp3
1.2M
☑️ روضه زینب سلام الله علیها
🔸استاد علی صفایی حائری
🆔 @cheshmeyejarie
✴️✅ آدمى به سادگى احساس مى كند كه لبخند، محبّت، بدگويى و دشمنى و چيزها و كسانى در او اثر مى گذارند.
✴️✅ او را خوشحال و يا رنجور مى سازند و انسان اين مؤثرها و اين تأثير را بلاواسطه در وضعيت ذهنى خود منعكس مى بيند.
✴️✅ حالا نوبت تفكر و محاكمه ى همين تأثيرهاى طبيعى و همين جريانهاى مشهود است. چرا اينها در من اثر گذاشته اند.
✴️✅ هر چه در من اثر بگذارد، نشان مى دهد كه من همان قدر هستم. خودشناسى؛ يعنى همين جمع بندى و محاسبه، كه:«قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّته».
✴️✅ هنگامى كه كفش پاره ى من و يا ماشين سوخته ى من، مرا به گريه، به رنج مى اندازد، اين نشان مى دهد كه من در سطح كفش و ماشينم. من خودم را همين قدر مى دانم.
✴️✅ آنچه ديروز مرا مى رنجاند امروز كه خودم را بالاتر مى دانم و مهمتر مى شناسم، برايم رنج آور نيست.
✴️✅ پس رنجهاى من شاهدان اندازه ى وجود من هستند و گواهان صادقى هستند كه مرا به خودم نشان مى دهند.
✴️✅ و اگر من خودم را در مقايسه با اينها جلوتر و بيشتر مى دانم، اين رنجهاى طبيعى، ديگر توجيهى برنمى دارند و به تدريج كنار مى روند.
✴️ گفتم به تدريج، چون آنچه ريشه دار است، به تدريج كنترل مى شود و در عمل محدود مى گردد. آنچه راحت فهم مى شود، به همان راحتى عمل نخواهد شد.
📚📚 انسان در دو فصل، ص 66
🆔 @cheshmeyejarie