eitaa logo
چشمه جاری
522 دنبال‌کننده
723 عکس
143 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🎤👈 حاج آقا حیدری 💠 وقتی از جبهه برگشته بودم، استاد صفایی رحمة الله علیه پرسید: چه خبر؟ 💠 در پاسخ گفتم: در بعضی از سنگرهای فرهنگی، کتابهای شما را جمع کرده و در کنار کتب ضالّه گذاشته بودند. 💠 ایشان خندید و گفت: چه باک! وقتی تو روی مرزهای خدا راه رفتی در زمین که هیچ، در آسمان‌ها محبوب می‌شوی. 💠 و ادامه داد: دیده‌ای در روستا، کنار چشمه‌ها، زن‌ها ظرف‌های مسی را گِل مالی می‌کنند؟ 💠 بچه‌ها خیال می‌کنند که دارند ظرف را کثیف و آلوده می‌کنند و اعتراض برمی‌آورند. اما راه رفته‌ها می‌دانند که می‌خواهند آن را برق بیاندازند. 📚 مشهور آسمان، ص ۱۸ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔶 پيش از عبوديت رسالتى نيست، كه همه‏اش مى‏شود بت‏پرستى و يا بت‏سازى؛ بت‏پرستى ديگران و يا بت‏سازى از خويش. 📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۱۶۳ 🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری 🔶 در خدمت استاد صفایی رحمة الله علیه نشسته بودیم. یکی از دوستان که داشت جذب گروه فرقان می‌شد آمد. 🔶 او خیلی سیاسی زده بود و اساساً این ویژگی گروه فرقان بود که سیاسی‌گری را همانند منافقین، در مرتبه اول مسئولیت قرار می‌داد. 🔶 استاد در آن جلسه به آن دوستمان حرفی زد که جریان زندگی و فعالیت‌هایش عوض شد. 🔶 آن روح قدسی گفتند: جمله «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُهُ» در نماز به ما می‌آموزد که اوّل باید عبد بود و بعد رسول. 🔶 اول باید به عبودیت رسید و سپس رسالت خلق را بر دوش گرفت. اول خودسازی بعد دیگرسازی. 🔶 اگر چنین نباشی، مبارزه در دراز مدّت دچار آفت عظیمی می‌شود؛ یا خلق بت تو می‌شود یا تو خودت را بت خلق می‌کنی. 🔶 آن دوست به کار فرهنگی روی آورد و مدیر و معلم و سپس طلبه مؤفق گردید. 📚 مشهور آسمان، ص ۲۱ 🆔👉@cheshmeyejarie
مادام كه به عبوديت نرسيم رسالتى نيست؛ كه رسالت خدا بعد از عبوديت اوست.«أشْهَدُ أنَّ مُحمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ». 📚 انسان در دو فصل، ص ۱۶ 🆔👉@cheshmeyejarie
عبوديت، بنياد رسالت محمدهاى تاريخ است. «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ». 📚 بشنو از نی، ص ۱٠ 🆔👉@cheshmeyejarie
مذهب انسان را از اسارت به حريت و از حريت به عبوديت و از عبوديت به رسالت، به حركت، به نور و به عمل، مى‏رساند و او را در هستى قانونمند، قانونمند مى‏سازد و پيش مى‏برد. 📚 روش نقد، ج ۲ ص ۵٠ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 دعای تربیتی 🎤👈 حاج‌آقا حیدری 🔷 وقتی کسی استاد صفایی رحمة الله علیه را به جایی می‌رساند، تشکرهای معمول و جاری را نمی‌گفتند، بلکه چنین دعا می‌کردند:«راه دور ما را نزدیک کردی، خدا راه‌های دورت را نزدیک کند». 🔷 و گاهی می‌گفتند:«ما را به مقصد رساندی، خدا به مقاصدت برساند». 📚 مشهور آسمان، ص ۲۴ 🆔👉@cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈در خیمه او جایی برای ما هست؟ ✅👈 برای کسی که هنوز دنیا وسعت دارد، در خیمه مهدی علیه‌السلام جایی نیست. 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 توجه به حضرت مهدى علیه السلام، تجربه بن‌بست‏ها و احساس تنگناها را مى‏خواهد. براى كسى كه هنوز دنيا وسعت دارد، در خيمه مهدى جايى نيست. 💠 و براى كسى كه اهدافى حتى تا سطح آزادى و عدالت و عرفان و تكامل دارد، براى همراهى و معيّت مهدى ضمانتى نيست كه در منفرق الطرق و بزنگاه‏ها، اسب‏ها و مركب‏هاى آماده شده، ما را جايى مى‏خواند و به زندگى دعوت مى‏نمايد. 📚 تو می‌آیی، ص ۲۱ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 مبلغ توحید 🎤👈 حاج‌آقا حیدری 🔶 دوستی می‌گفت: روزی به منزل استاد صفایی رحمةالله علیه رفتم. مثل همیشه خودشان در را باز کردند. 🔶 گفتم: کاری ندارم، منزل هم نمی‌آیم. فقط می‌خواستم شما را ببینم. 🔶 استاد گفتند: ای کاش دیدارت یادی از خدا و توشه‌ای از ذکر او برایت داشته باشد. 🔶 می‌گفتند: نباید خودت یا آدم‌ها و یا دنیا را بت کنی. باید «خدا» را در دل‌ها بزرگ کنی که راه بیفتند:«وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ» 📚 مشهور آسمان، ص ۳۴ 🆔👉@cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 امروز، روز کار است. ✅👈 مشکلات، موضوع کار ما هستند؛ نه مانع کار ما. 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 مبلغ توحید 🎤👈 حاج آقا عزیزالله حیدری 🔶 استاد صفایی رحمةالله علیه با آنکه از نقش انفاق، آن هم با ضابطه‌هایش بسیار گفته بود و خود عامل بدان بود، یک بار خود دیدم هنگام مطالبه کمک مالی طلبه‌ای از ایشان فقط دعا کرد و گذشتیم. 🔶 بعد از دور شدن از آن شخص گفتند: حالت او که به ما امید بسته بود، شرک را در او زنده مى‏كرد. 🔶 باید غیر مستقیم کمک را رساند، تا نظر فرد نیازمند از خلق بریده و متوجه خداوند شود. 🔶 همان روز دیدم بدهی وام شخصی را که امضای استاد را برای ضمانت جعل نموده بود، پرداخت نمود. 📚 مشهور آسمان، ص ۳۷ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 آزادی از اسارت‌ها 🎤👈 حاج آقا حیدری 💠 استاد صفایی رحمة الله علیه تعریف می‌کرد: در روزهای اول انقلاب که تبلیغات کمونیستها بچه‌هایی را جذب کرد بود با یکی از همینها برخورد کردم. 💠 احوالش را پرسیدم و او که مدافعی از خدا و مذهب دیده بود عقده خالی کرد که مذهبی‌ها چه می‌گویند؟ خدا و این افکار ایدآلیستی چیست؟ واقعیت ماده است و قانون‌مندی‌های آن! 💠 و در همین گیر و دار سخنرانی پرشور مادی گرایی، زنی رد شد و او چنان او را با نگاه بدرقه کرد که گویی عزیزی را.. 💠 از زندگی خصوصی‌اش پرسیدم که ازدواج کرده‌ای؟ گفت: ای بابا کسی به فکر ما نیست... و گذشتیم 💠 پدرش را دیدم و به او گفتم اگر می‌خواهی پسرت به اسم روشنفکری راهی ناپاک را طی نکند برایش زن بگیر. و پدر مشکل را فهمید و اقدام کرد. 💠 جالب بود که روزی دیگر او را در همان حوالی دیدم. حلقه‌ای به انگشتش بود و معلوم بود ازدواج او روبراه شده است. 💠 گفتگو از اوضاع و گروه‌ها شد. دوباره به سادگی وارد افکار مادی‌گری و کمونیست‌ها شد، اما از جبهه‌ای دیگر می‌گفت و محکم هم می‌گفت که این ماتریالیستها چه می‌گویند؟! ماده چگونه می تواند این همه تنوع و توجه بیافریند؟ خدا در همه چیز آشکار است. 💠 ازدواج و رهایی از شهوات کارش را کرده بود. و به همین دلیل بود که استاد در برخوردهای اولیه سخن را به ازدواج می‌کشاند و در پاسخ به علت آن می‌فرمود:«اگر کاسه آلوده باشد، شیر تازه را می‌گنداند. اگر از اسارتها آزاد نشوی، فکرت و به طور حتم انتخابت هم تحت الشعاع آن خواهد بود». 📚 مشهور آسمان، ص ۳۸ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 به حجره دوستی رفته بودم؛ فقیری آمد. نمی‌دانم دوستم می‌خواستم خودی نشان بدهد یا این باوری بود که به اشتباه به آن رسیده بود. 🔷 مبالغی به آن فقیر کمک کرد و هنگام رفتن فقیر، به او گفت: هر وقت احتیاج داشتی، نزد من بیا، نکند من را فراموش کنی، نکند از من دریغ کنی. 🔷 وقتی پیش من برگشت، غروری در وجودش بود و نگاهش را به چشم‌های من دوخته بود که ببیند عکس العمل من چیست. شاید خیال می‌کرد خیلی از او تعریف خواهم کرد. 🔷 گفتم: تو می‌دانی اول زندیق عالم هستی. گفت: من. گفتم: بله، تو. گفت: چطور⁉️ 🔷 گفتم: این چه جور کمک کردن است، چرا خلق را بت پرست می‌کنی، چرا او را به خودت می‌بندی و اسیر و ذلیل خودت می‌کنی، یعنی چه هر وقت خواست بیاید سراغت، چرا برای خلق بت می‌سازی⁉️ 🔷 خدا اگر می خواست شکم‌ها پر شوند و تن‌ها پوشیده، مگر خودش نمی‌توانست چنین بکند؟ همان حرفی که کافران می‌گفتند:«أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ». آیا به کسی غذا بدهیم که اگر خدا می‌خواست، خودش به او می‌داد؟؟ 🔷 واقعا اگر مسئله فقط غذا دادن بود، خود خداوند می‌داد و به کسی نیازی نبود. پس چه شد که مسئله به تو واگذار شد؟ 🔷 این مسئولیت را به تو دادند تا هم تو رشد کنی و هم او رشد کند؛ تو با دادنت و او با نگرفتن و آزاد بودنش. 🔷 گفتم: تو با اینگونه انفاق کردنت، او را بت پرست و اسیر و ذلیل کردی و خودت را هم بدبخت می‌کنی. 🔷 خود خدا وقتی می‌خواهد به خلق روزی بدهد، «مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ»یعنی از راهی که حساب نشده است، می‌دهند. 🔷 چون من اگر بدانم هر ماه فلان مبلغ از فلان جا یا فلان شخص به من می‌رسد، هر ماه به این رو می‌آورم. 🔷 اگر بدانم از فلان ثروتمند به من فلان مبلغ کمک می رسد، متوجه و اسیر او می‌شوم. در نتیجه او معبود و محورم، و ملاک حبّ و بغض من می‌شود. 🔷 اینکه خدا «مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ» می‌رساند، برای این است که توحیدم غنی تر و یقینم زیادتر گردد. 📚 جمع‌ها و حاصل جمع‌ها، ص ۴۵ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 اين روزها، روزهاى فاطمه سلام الله علیها و اين شب‏ها، شب‏هاى على علیه السلام است. 🔷 با خودم مى‏گويم چگونه در عمرهاى كوتاه و در بهاره‌هاى محدود، اين همه جوشش و شكوفايى و اين همه زايش و بارورى‼️ 🔷 جوششى كه از مرز قرن‏ها گذشته و از محدوده‌ى جغرافيا و تاريخ پركشيده و حتى اين دل خسته و اين كوير تشنه را در خود گرفته است. 🔷 بارها با خودم مى‏ گويم:«يك لحظه و اين همه ارزش؟! نه سال و اين همه استمرار؟!». همين لحظه از همين بلندگوهاى دور و خسته مى‌شنوم:«فَاطِمَةُ امُّ ابِيهَا». 🔷 و در جواب فرشته‏ها در مورد اصحاب كساء مى‏شنوم:«هُمْ فَاطِمَةُ وَ أبِيهَا وَ بَعْلُهَا وَ بَنِيهَا».رسالت و ولايت و امامت را فاطمه سلام الله علیها رابط است و پيوند. 🔷 اگر بيشتر گوش بدهيم مى‏توانيم صداى حزن آلود على علیه‌السلام را از مدينه‏ى رسول بشنويم كه با چشم اشك و نواى غربت مى‏گويد:«امَّا حُزْنِى فَسَرْمَدٌ وَ امَّا لَيْلِى فَمُسَهَّدٌ». 🔷 راستى اين فاطمه سلام‌الله علیها در كجا ايستاده كه على علیه‌السلام اينگونه از او مى‏‌گويد؟ اين چه انس عميقى است كه اينگونه حزن سرمد مى‌آورد؟ اين چه خورشيد در خاك نشسته‌اى است كه اينگونه شام ديجور به دنبال مى‌كشد⁉️ 🔷 من از فرزندان فاطمه سلام‌الله علیها، از آن كهكشان‌هاى حلم و حماسه و فرياد و از آن خانه‏ى مبارك، حرفى نمى‌زنم. من فقط از فاطمه سلام‌الله علیها مى‌پرسم؟ راستى در او چه درخششى است كه تا امروز در چشم‏ها و دل‏هاى ما نشسته است و راه‏ها را نشانه مى‌زند. 📚 روزهای فاطمه، ص ۱۳ 🆔👉@tavasolitabrizi
🎤👈 حاج آقا حیدری 🔷 استاد صفایی رحمةالله علیه به یکی از بچه‌ها گفت: چرا ازدواج نمی‌کنی؟ او گفت: هنوز زود است. 🔷 استاد گفتند: اگر کسی لباس گرم زمستانی یا نفت چراغش را زودتر تهیه کند، بهتر نیست؟ 🔷 به جوان دیگری هم، همین توصیه را کرده بود، اما او گفته بود: آخر کی به ما زن می دهد؟ 🔷 حاج شیخ پاسخ دادند: وقتی تو خودت روی خودت حساب باز نمی‌کنی، چه طور دیگران روی تو حساب باز کنند. 📚 مشهور آسمان، ص ۴۱ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 من مى‏خواهم از دو شكل حمايت حضرت فاطمه خلاصه ‏اى بياورم: يكى حمايت‏هاى تاريخى و فراموش شده و توجيه شده و ديگرى حمايت‏هاى زنده كه تا امروز رسا و گوياست. 💠 كوچه‏هاى سرد مدينه و خانه‏هاى بى ‏بار انصار و در كوبه‏هاى مكرر و سرهاى ذليل و زبان‏هاى بسته، گواه فاطمه است، همانطور كه ديوار مسجد و شعله‏ى سركش و در سوخته و پهلوى شكسته و فرزند در خون نشسته، به شهادت ايستاده‌اند. 💠 ولى مى‌توان از اين شهادت و گواهى، خاموش گذشت و يا آنها را توجيه كرد؛ كه گلايه از دوست بوده و شكايت از حبيب و بقيه پرگويى رافضى و آتش افروزى خارجى است. 💠 اما شكل دوم حمايت حضرت فاطمه، قبر پنهان و كلام گويا و فرياد سنگين اوست؛ كه از گذشته تا امروز را پر كرده ‏اند و در تمامى محكمه‏ها به گواهى ايستاده ‏اند و به شهادت زبان باز دارند. 💠 رسول خدا، تنها يك يادگار دارد؛ كه سيدةالنساء است، كه بضعة الرسول است، كه أمّ أبيهاست؛ كه محبوب خداست. و رضا و سخط خدا به رضا و سخط او گره خورده است. و همين نشان مى‏دهد كه او جز رضايت و سخط خدا، رضايت و سخطى ندارد. و از هرگونه انگيزه‌ى دنيايى و نفسانى و شيطانى جداست و همين نشان مى‏دهد كه معصوم است و صادق است و ذوالشهادت است. 💠 اين يادگار رسول در جوانى (نمى‏گوييم مظلوم و مقتول) كه لااقل به گونه‌اى مرموز و مجهول در خاك رفته و حتى از قبر او هيچ نشانى نمانده. و معلوم نيست كه در مسجد است، كه در كنار رسول خدا است، كه در بقيع است! اين بى‌نشانى، نشان چيست؟ آيا نشان قهر فاطمه و دنيا طلبى فاطمه و زياده خواهى فاطمه است؟ 💠 اين از چه حكايت مى‏ كند؟ از تجاوز فاطمه و از عدالت و قاطعيت خلفاء، كه حتى بر زياده ‏طلبى‏هاى تنها يادگار رسول شمشير مى‏كشند و بر بازوى او مثل دُمْلُج (زیوری که بر بازو می بندد) مى‏گذارند و آتش مى‌افروزند و خانه را مى‏سوزانند، حتى اگر فاطمه در آن باشد. 💠 آنها كه بر تجاوز خالد و قتل و فتنه و زناى او نياشفتند و آنها كه بر چپاول معاويه در شام آن هم به مدت بيست سال چشم فرو بستند، آن هم در هنگامى كه ابوهريره و الاغ لخت او را با قانون از كجا آورده‌اى، محاكمه‏ مى‏كردند. آنها فاطمه را متجاوزتر و زياده طلب‏ تر از خالد و معاويه مى‌دانستند و يا او را تنهاتر و محدودتر از ابوهريره‏ى حاكم بحرين به حساب مى‌آوردند⁉️ 💠 در هر حال اين يك گواه است كه شهادت مى‏دهد كه حضرت فاطمه با سردمداران همراه نبوده و از آنها رضايت نداشته و بر آنها غضب كرده، حتى پس از مرگش از حضور آنها نفرت داشته است و قبرش را پنهان مى‏خواسته است. 💠 مگر اينكه بگوييم اين كار حضرت فاطمه نبوده، كه كار على علیه‌السلام و يا بازماندگان فاطمه است و حضرت على از حضرت فاطمه جداست و حضرت فاطمه بر حضرت على غضب كرده است. و به خاطر تزويج على علیه‌السلام بر سر حضرت فاطمه، رسول‏ خدا فرموده كه خدا به خاطر غضب حضرت فاطمه غضب مى‏كند. 💠 و گواه زنده‏ى ديگر كلام اوست (خطبه فدک) كه اينگونه سركش و رساست؛ كه اكنون پيش روى شماست. 📚 روزهای فاطمه، ص ۱۸ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 روشنگر جای پای شرک 🔷 روزی یکی از شخصیتهای فرهنگی که در صدا و سیما برنامه‌اش گرفته بود، حاج شیخ را به منزلش دعوت کرد. 🔷 فرد مذکور به حاج شیخ گفت: آقا من در کارهای تبلیغی وقتی برنامه‌ای اجرا می‌کنم و توفیقی پیدا می‌کنم خیلی شاد می‌شوم و بهجتی وجودم را می‌گیرد. 🔷 به برخی اساتید این حالت را گفته‌ام. و مقصودش این بود که من از این حالت که در من است نگران‌ام؛ چون اگر قاعده این باشد که خدا توفیق می‌دهد و او مقلب القلوب است. پس دیگر چرا باید من این قدر شنگول باشم؟! 🔷 و ادامه داد که اساتید به من گفته‌اند: ای بابا افراد نوعاً از معصیت هم متذکر نمی‌شوند. آن وقت تو در این کار خوب وسواس داری؟ استاد ساکت بود و چیزی نگفت. 🔷 چند لحظه بعد ناگهان دست همان شخص به فانوس خورد و نفت روی موکت پاشید و آتش گرفت. او با دستپاچگی به خاموش کردن و مهار آتش پرداخت و با پتو یا عبایش آتش را خاموش کرد. 🔷 ناگاه شیخ فرمود: آتشی که از ما یک موکت کم قیمت می‌سوزاند، با همه تلاش آن را مهار می‌کنیم. اما از شرکی که همه هستی ایمانی ما را می‌سوزاند و سرمایه اصلی را بر باد می‌دهد به سادگی می‌گذریم و می‌گوییم: اینها چیزی نیست. 🔷 این پاسخ به موقع، خیلی به دل طرف نشست و به اصطلاح امروز حرف را گرفت. 📚 مشهور آسمان، ص ۱۶۳ 🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری ❇️ یک بار یکی از بستگان را که پزشک بود، نزد استاد صفایی رحمة الله علیه بردم و ایشان بعد از گفتگوهای جالب و دلنشینی در تحقیر دنیا، که دوای درد آن پزشک بود. ❇️ با حالتی مخصوص به خودش به دکتر گفت: دکتر به بیماری ما هم برس. دکتر با خجالت تأملی کرد و گفت: آخر رشته‌ی ما درد شما نیست. ❇️ استاد پرسید: مگر تخصص شما چیست؟ دکتر گفت: ناباروری زنان و عقیمی! ❇️ حاج شیخ بلافاصله فرمود:«دکتر! ما هم عقیم هستیم. باید بارور شویم و تولیدی و تولدی داشته باشیم». ❇️ دکتر دوباره گفت: ولی ما انگشت کوچک شما هم نیستیم. شیخ فرمود: نه، کوچک نباشید. ما دوستان بزرگ می‌خواهیم. 📚 مشهور آسمان ص ۵۰ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری 🔶 یکی از دوستان تعریف می کرد: جوانی اهل جنوب کشور قبل از انقلاب با دختری آشنا شده بود. آن دختر در جریان انقلاب متحول گردیده و ناگهان غیبش زده بود. 🔶 پسر که آدرسش را در قم یافته بود به قم می‌آید و با نشانی‌هایی می‌فهمد که آن دختر نزد آقای صفایی آمده و به درس حوزه مشغول شده است. 🔶 پس با توپی پر و قیافه‌ای با موهای بلند و گردن بندی بزرگ در گردن به در منزل استاد می‌آید و می‌گوید: آقای صفایی کجاست؟ می خواهم ببینمش استاد دم در رفته، میگوید: خودم هستم. 🔶 پسر جوان با پرخاش داد می‌زند: این دختر مال تو نیست. استاد آرام می‌گوید: مال تو هم نیست! تا به خود بجنبد ادامه می‌دهد که تو هم مال خودت نیستی. همه مال خداییم. 🔶 و جوان می شکند و فرود می آید. او با آن که طلبه نشد، اما جوانی دین دار و لوطی صفت شد. دختر هم بعد از مدتی به ازدواج فردی مناسب درآمد و از قم رفت. 📚 مشهور آسمان، ص ۹۹ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 بوی دلبستگی 💠 استاد صفایی رحمة الله علیه شب آخر، قبل از سفر به مشهد، مهمان برادر محترمشان بودند. 💠 ایشان می‌گفت: بالای پشت بام رفتیم و گفتگوهایی شد و از جمله فرمود: این دعا که:«خدایا تا ما را نیامرزیده‌ای از دنیا مبر». دعای خوبی نیست. 💠 همه پرسش شدیم که چرا؟ فرمود: چون بویی از دل بستگی به دنیا و فریب شیطان دارد. و ادامه داد باید چنین گفت: «خدایا ما را بیامرز و ببر!» 💠 سپس دراز کشید و چشم هایش را بست و گفت: خدایا من آماده ام! بیامرز و ببر. بعد از سکوتی نیم خیز شده گفت: مرگ شیرین است بچه ها! و راستی که مرگ نزد او چنین بود. 💠 بارها می‌گفت: من سال‌هاست که منتظرم. تشبیه زیبایی می‌کرد که در جاده کمربندی دیده‌ای که بعضی با ساک دنبال اتوبوس می‌دوند و می‌گویند:«روی بوفه هم سوار می‌شوم؟». من این طور با ساک دنبال مرگم. 💠 همان توصیفی که در نهج البلاغه درباره خطبه متقین آمده است:«وَلَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِی كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ». اگر نبود مدت و اجلی که خداوند متعال برای آنها نوشته است، روح‌های آنان از اشتیاق ملاقات خدا در بدن‌هایشان یک لحظه آرام نمی‌گرفت. 📚 مشهور آسمان، ص ۱٠٠ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 وسعت رزق‏ 💠 رزق واسع، رزقى است كه تمامى ابعاد و وجود انسان را در بر گيرد. رزق ما تنها خوراك و آشاميدن و لباس نيست. 💠 مى‏بينيم كه در تعابير آمده:«وَ ارْزُقْنى التَّجافِى عَنْ دارِ الْغُرُورِ» «وَارْزُقْنَا الشَّهادَةَ». رزق شهادت و معرفت و محبّت را مى‏خواهيم. پس رزق‏ها گسترده‏اند. 💠 بدن ما رزقى مى‏خواهد. همچنين حسّ و وهم و خيال و فكر و عقل و قلب و روح ما هم رزقى دارند و هر حدى از رزق قبل، رزق مرحله‏ى بعد را روشن مى‏سازد. 💠 به اشاره مى‏گويم كه: آيات و نشانه‏هاى خدا، ارزاق حواسّ ما هستند و تدبر در آيات حق، زمينه‏اى براى تفكر تو مى‏شود و رزقى است براى فكر تو، تفكر معرفتى را به وجود مى‏آورد كه رزق عقل توست، تو مى‏خواهى بسنجى و انتخاب كنى، در تاريكى كه نمى‏شود سنجيد. 💠 پس اين معرفت، رزق عقل توست و عقل با انتخابى كه مى‏كند طاعتى را مى‏آورد و اين طاعت، رزق قلب توست و قلب تو با طاعتش قربى را مى‏آورد كه اين قرب، رزق باطن و روح توست. 💠 رزق در اين وسعت مطرح است و محدود به نان و آب و كفش و كلاه نيست. 💠 در نهج البلاغه، حضرت در مورد عثمان تعبيرى دارند:«الى‏ انْ قامَ ثالِث الْقَوْمِ نافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ‏». خيلى دقيق است مى‏گويد: تا سومى با غرور ايستاد، در حالى كه دستش را بالا برده بود و بين توالت و آشپزخانه‏اش يك كَتى ايستاده، با اين غرور در بين توالت و آشپزخانه ايستاده. 💠 نثيل: جايى را مى‏گويند كه پشكل مى‏اندازند و معتلف: به جايى كه علف مى‏خورند، تعبير فارسى‌اش همان توالت و آشپزخانه است. 💠 آيا رزق آدمى همين است؟ پس اين حس و وهم و تخيل و تفكر و تعقل و اين قلب و روح آدمى را با چه چيزى مى‏خواهى زنده بدارى؟ چگونه مى‏خواهى مرزوق كنى؟ 💠 آيا اين كافى است كه جامعه‏ى انسانى يك دامپرورى بزرگ باشد؟ يعنى زندگى آدم بين آن جايى باشد كه مى‏خورد و آنجايى كه مى‏گذارد؟ وتمامى وسعت زندگى ما را اين دو صفحه پر كند؟ 📚 شرحى بر دعاهاى روزانه حضرت زهرا، ص ۲۶ 🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈حاج آقا حیدری 🔶 استاد صفایی رحمة الله علیه زندگی انسان بدون دین را «مسیری بین آشپزخانه تا توالت» توصیف می‌کردند. 🔶 همان فرمایش حضرت علی علیه السلام به عثمان که می‌فرماید:«بَيْنَ نَثيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ‏» سیره او، زندگی بین آشپزخانه تا توالت بود. 📚 مشهور آسمان، ص ۱٠۳ 🆔👉@cheshmeyejarie