🔷 انسان از سرمايه هايى سرشار است و با استعدادهايى همراه، از نيروهاى بدنى و عاطفى و غرائز فردى و اجتماعى و عالى گرفته تا مهمتر از اين همه يعنى نيروى رهبرى اينها و جهت دادن به اين همه استعداد.
🔷 انسانها گرچه در سرمايه ها با هم تفاوت دارند اما در جهت دادن به اينها و رهبرى اينها همه با هم برابرند. هر كس از تضاد استعدادها برخوردار بود و هر كس بشر بود ناچار از اين جهت دادن و رهبرى كردن برخوردار است.
🔷 خود اين استعدادها مهم نيستند و كارى كه با دست يا فكر يا نيروى عظيم خود انجام مى دهيم مهم نيست، بل مهم هدف و جهت اين كارهاست كه براى چه از اينها بهره مىگيريم و در چه راهى آنها را به جريان مى اندازيم.
🔷 با اين ديد ديگر اختلاف عملها و اختلاف استعدادها مسألهى ظلم و بى عدالتى را به دنبال نمىكشد. چون حكمت بر اساس نيازهاى گوناگونِ افرادِ گوناگون تهيه مى كند، در حالى كه اين گوناگونى ها ملاك افتخار نيست و در حالى كه از هر كس به اندازهاى كه داده اند باز دهى مى خواهند
🔷 و در حالى كه هنگام پاداش، نسبت سرمايه ها و سودها را مى سنجند، نه سرمايه ها را و نه سودها را. در حالى كه جهت اين نسبت و هدف اين كوشش را در نظر مى گيرند، كه: «إنَّما الاعَمَالُ بالنِّيَّات»؛ و« لَيْسَ لِلإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»؛ و «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها».
📚 رشد، ص 27
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ اختلافها و تفاوتها در طبيعت هست و بايد هم باشد؛ چون جامعه ى انسانى نيازهاى متفاوتى دارد، در نتيجه بايد افراد گوناگون و متفاوتى هم وجود داشته باشند.
✅ اين تفاوتها، مقتضاى حكمت است و بايد باشد. البته عدالت هم اقتضا مى كند كه اين تفاوتها و امتيازها مايه ى افتخار نباشند. و اقتضا مى كند كه از هر كس به اندازه اى كه داده اند، بازده بخواهند.
✅ و اقتضا مى كند كه بازده هر كس را با داده ها و سرمايه ى خود او بسنجند و بر اساس اين سنجش و اين نسبت، پاداش و مزد بگذارند.
✅ عدالت اين نيست كه تمام انسانها مثل جوجه هاى ماشينى يكنواخت و يكسان به وجود بيايند و آفريده شوند، بلكه اين حماقت و كوتاه فكرى است.
✅ عدالت اين است كه از هر كس به اندازه ى وسعت و سرمايه اش، كوشش و سود بخواهند.
✅ اگر تمام اجزاى يك ماشين فرياد بردارند كه بايد ما همه برابر و يكسان باشيم از يك جنس و يا يك اندازه و در يك جا، آيا اين ماشينِ كاملًا عادلانه، جز مقدارى مواد يكسان و جز تودهاى بى خاصيت ولى همرنگ، چيز ديگرى هست؟
✅ پس تفاوتها بايد باشند به شرط اين كه معيار افتخار نباشند. و به شرط اين كه از هر كس به اندازه ى وسعش و سرمايه اش بخواهند.
✅ و به شرط اين كه در هنگام مزد و پاداش، نسبتِ سود هر كس را با سرمايه ى خودش بسنجند و بر اساس اين نسبت پاداش بگذارند؛ يعنى اگر من صد تومان سرمايه دارم و ده تومان سود و ديگرى هزار تومان سرمايه دارد و صد تومان سود، نبايد به اندازه ى سرمايه هامان پاداش بدهند.
✅ چرا كه اين سرمايه ها معيار پاداش نمى توانند باشند؛ چون سرمايه ها در اختيار ما نبوده و به ما مربوط نيستند. پاداش بايد بر اساس تلاش و سعى «لَيْسَ لِلإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى». و كوشش هر كس باشد.
✅ كسى كه از صد تومان، ده تومان در آورده، با آن كس كه از هزار تومان صد تومان بيرون كشيده، هر دو يكسان و برابر هستند و نسبت به سرمايه ها، سودها مساوى است.
📚 فقر و انفاق، ص 18
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ آنها كه ملاك را گم كرده اند و دادهها و نعمتها را ملاك گرفته اند، به غرور مى رسند و اين است كه خداوند آنها را به استيضاح مى كشد.«أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمةَ رَبِّك»، آيا اينها نعمتها را تقسيم مى كنند.
✅ «نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهَمْ مَعيشَتَهُمْ فِى الْحَيوةِ الدُّنيا لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضَاً سُخْرِيّاً». اين ماييم كه به خاطر نيازهاى گوناگون جامعه، افراد گوناگون و مختلف آفريده ايم تا هر كدام براى ديگرى مسخر باشند، بقال براى عطار و عطار براى خياط و ثروتمند براى فقير و انديشمند براى جاهل و همه براى همه تا چرخ زندگى آنها بگردد و جامعه به راه خويش بيفتد.
✅ ما افراد را بر اساس حكمت، گوناگون آفريديم و در حالى كه اين اختلافها ملاك افتخار نيست. «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ». و از هر كس به اندازه اى كه دارد بازده مى خواهيم. «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إلاَّ وُسْعَها».
✅ و هنگام پاداش، نسبتها را در نظر مى گيريم «لَيْسَ لِلانْسانِ إلاَّ ما سَعى». و حتى به نسبت سعى و عمل هم نمره نمى دهيم، كه به هدف و جهت و عاملها نگاه مى كنيم. «إنَّما الاعمالُ بِالنيَّاتِ».
📚 روش برداشت از قرآن، ص 77
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶در زمان متوكل زنی می گفت: من زينب دختر فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم و چون رسول خدا بر بدن من دست كشيده در هر چهل سال دوباره جوان می شوم.
🔶 كسی نمی توانست جواب او را بدهد. متوكل از حضرت امام هادی خواست با دليلی منطقی اين زن را قانع كند.
🔶حضرت فرمود: گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است. او را پيش درندگان ببريد، اگر فرزند فاطمه باشد ضرری نمی بيند.
🔶آن زن گفت: می خواهد مرا با این کار بکشد، در اينجا از فرزندان فاطمه زياد هستند برای امتحان يكی از آنها را داخل قفس بفرست.
🔶 چهره حاضران متغير شد. بعضی از ناصبی ها گفتند: خود ابن الرضا برود.
🔶حضرت داخل قفس شيران شد. شيرها خود را جلو حضرت انداختند و سر خود رابه زمين گذاشتند.
🔶 حضرت دست مباركش را به سر آنان كشيد و امر کرد که کنار بروند، همه به کناری رفتند
🔶وزير متوكل به او گفت: هر چه زودتر بگو بيايد بيرون؛ چون اگر اين خبر در ميان مردم منتشر شود محبوبيت پيدا می كند.
🔶حضرت بيرون آمده و به زن فرمود: حالا تو برو. گفت: والله دروغ گفتم.
🔶من دختر فلانی هستم، فقر و احتياج وادارم كرد كه چنين ادعايی بكنم. بالاخره مادر متوكل شفاعت كرد و او نجات پيدا كرد.
📚 بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۱۴۹
❌⚠️ ارسال با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🔷 هنگامى كه يافتم داده ها ملاك افتخار نيست. «إنَّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اتْقيكُم».
🔷 و هنگامى كه يافتم داده ها بازدهى مى خواهند و از هر كس به اندازه ى سرمايه اش سود مى گيرند. «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا».
🔷 و هنگامى كه يافتم كه هنگام پاداش، نسبتها را در نظر مى آورند، «لَيْسَ لِلانْسانِ إلاَّ مَا سَعى».
🔷 و هنگامى كه يافتم حتى نسبتها و سعى ها را و عملها را با هدف مى سنجند، «انَّما الاَعْمالُ بِالنِّيّات». در اين هنگامها به رضا و خشنودى مى رسم و در هر كلاسى درسم را مى خوانم؛ چون دو پا براى رشد ما هست: بهره بردارى براى حق در هنگام دارايى ها «شكر» و به پاى باطل نچسبيدن در هنگام ندارى ها «صبر».
📚 مسئولیت و سازندگی، ص 148
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 تلقى و فهمى كه ما از عدالت داريم، كه همه با هم برابرند و عدالت؛ يعنى برابرى، اشتباه است. عدالت در بينش قرآنى، به اين معناست كه از هر كس به اندازه اى كه داده اند، مى خواهند. «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسَاً إلاّ وُسْعَهَا» داده ها ملاك افتخار نيست كه بازده ى مى خواهد.
🔷 تفسير ما از عدالت به نحوى است كه بعداً مجبور مى شويم، آيات را توجيه كنيم و بگوييم خدا به قارون نداده، در حالى كه آنچه خدا به قارون داده، براى او افتخار نيست كه بايد جوابگو باشد.
🔷 در بينش توحيدى، هر حركتى در اين هستى به او ربط دارد، پس چطور مى توان پذيرفت كه خدا اين تفاوتها را به وجود نياورده؛ كه تفاوتها، خود آيه اى از آيات حق است و قرآن، حاكى از اين تفاوتهاست. «وَ مِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمواتِ وَ الارْضِ وَ اخْتِلافِ الْسِنَتِكُمْ وَ الْوانِكُم».
🔷 اگر زن با مرد تفاوت دارد، اين مهم نيست و نقص به حساب نمى آيد كه آنچه مطرح است نسبتهاست، نه عمل. ما خيال مى كنيم كارها ملاك ارزشند، در حالى كه سعى مطرح است، نه عمل، كه آمده است: «لَيْسَ لِلانْسَانِ إلاَّ مَا سَعَى»، نه «لَيْسَ لِلانسَانِ إلاَّ مَا عَمِلَ».
🔷 سعى با عمل تفاوت دارد. سعى،«حالت عمل» است. سعى، «نسبت عمل با توان» توست. اين نسبتها ملاك هستند و پذيرفتن تفاوتها، مسأله اى نيست. خدا، خود افتخار مى كند كه انسانها را با تفاوتها آفريده: «مَا لَكُمْ لاَ تَرْجُونَ للَّهِ وَقَارَاً وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَاراً»؛ چه شده براى او عظمتى قائل نيستيد⁉️
🔷 مشكل اينجاست كه ما داده ها را ملاك افتخار مىدانيم و با همين بينش خدا را هم نقد مى زنيم. با ارزشهايى كه خود مطرح كرده ايم، خدا را محاكمه مىكنيم؛ در حالى كه او جز آنچه داده، نمىخواهد و هنگام پاداش نسبتها را در نظر مى گيرد. با اين توجه، ديگر چه ظلمى مطرح است؟
📚 حرکت، ص 263
🆔👉 @cheshmeyejarie
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
🔷 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: شب جمعه اول ماه رجب را «ليلة الرغائب» مى گويند. وقتی یک سوم از این شب بگذرد، هیچ فرشتهای در آسمانها و زمین نمیماند مگر این که در کعبه و اطراف آن جمع شود.
🔷 آنگاه خداوند میفرماید: ای فرشتگانم! هرچه میخواهید از من درخواست کنید. فرشتگان عرض میکنند: حاجت ما این است که از روزه داران رجب درگذری. خداوند میفرماید: این کار را انجام دادم.
🔷 قسم به آنکه جانم در دست اوست هیچ بنده یا کنیزی از بندگان و کنیزان خدا این نماز را به جای نمیآورد مگر اینکه خداوند گناهان او را ببخشد اگر چه گناهان او مانند کف دریا و به عدد شن و به وزن کوهها و به عدد برگهای درختان باشد.
🔷 و روز قیامت هفتصد نفر از خویشان خود را که همگی سزوار آتش باشند شفاعت میکند.
🔷 و آنكه هر كه اين نماز را بگزارد چون شب اول قبر او شود حق تعالى بفرستد ثواب اين نماز را به سوى او به نيكوتر صورتى با روى گشاده و درخشان و زبان فصيح.
🔷 پس به وى گويد:«اى حبيب من بشارت باد تو را كه نجات يافتى از هر شدت و سختى».
🔷 بنده گويد: تو كيستى؟ به خدا سوگند كه من رويى بهتر از روى تو نديدم و كلامى شيرينتر از كلام تو نشنيده ام و بويى بهتر از بوى تو نبوييدم.
🔷 گويد: من ثواب آن نمازم كه در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردى؛ امشب به نزد تو آمدم تا حق تو را ادا كنم و مونس تنهايى تو باشم
🔷 و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دميده شود من سايه بر سر تو خواهم افكند در عرصه قيامت پس خوشحال باش كه هرگز خير از تو جدا نخواهد شد.
❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
❌👈 كيفيّت نماز مهم لیلة الرغائب
🔷 اولين پنجشنبۀ ماه رجب را روزه میدارى.
🔷 و چون شب جمعه داخل شود، ما بين نماز مغرب و عشاء، دوازده ركعت نماز بجاى مىآورى، هر دو ركعت با يک سلام، و در هر رکعت میخوانی:
▪️سوره «حمد» یک مرتبه
▪️سوره «قدر» سه مرتبه
▪️سوره «توحيد» دوازده مرتبه
🔷 پس از پایان نماز هفتاد مرتبه مىگويى:
🔷 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ عَلَى آلِهِ
🔷 سپس به سجده میروى و هفتاد مرتبه میگويى:
🔷 سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوح
🔷 آنگاه سر از سجده برداشته و هفتاد مرتبه میگويى:
🔷 ربِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْأَعْظَمُ
🔷 دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه میگويى:
🔷 سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوح
🔷 سپس حاجت خود را میطلبى كه به خواست خدا برآورده خواهد شد.
📚 بحارالانوار، ج ۹۵ ص ۳۹۵
❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🔶 تفاوت و تبعيض ملاك افتخار نيست؛ چون اين مهم نيست چه دارى و در چه موقعيتى هستى، مهم اين است كه دارايى هاى تو چقدر بازدهى داشته است و در موقعيتها چه نوع موضعگيرى را داشته اى.
🔶 آدمى محكوم شرايط و موقعيتها نيست كه فرزند انتخاب خويش و زاده موضعگيرى هاست.
🔶 ممكن است دو نفر در يك موقعيت باشند، ولى موضعگيرى هاى متفاوت، آنها را متفاوت مى كند.
📚 حرکت، ص 187
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 تمامى نعمتها ابتلاء هستند؛ وزنه هايى براى ورزيدگى، نه ذخيره هايى براى احتكار.
📚 صراط، ص 119
🆔👉 @cheshmeyejarie
✴️ بعضى ها، ارزشها را در نعمتها و داده ها جستوجو مى كنند و بعضى ها كه از نعمت و دارايى برخوردار نيستند، ارزشها را در عمل و كار انسان مى دانند، كه مى تواند به نعمتها و دارايى ها جهت بدهد و از آنها بهره بردارد.
✴️ اعتقاد اوّل، انسان را دنياپرست و اعتقاد دوم، انسان را خودپرست مى سازد. و آنجا كه دنيا و توان انسان تمام مى شود، بن بست و پوچى و حسرت براى او باقى مى ماند. و نارضايى و اندوه و افسوس و حسرت، كاسه ى دل او را پر مى كند.
✴️ اما اگر سعى را ملاك ارزش بدانيم، نه عمل را؛ اگر نسبتِ داده ها و بازدهى را در نظر بگيريم؛ آن وقت، از دنياپرستى و خودپرستى نجات مى يابيم؛ همانطور كه از غرور و يأس آزاد مى شويم.
✴️ كسى كه از يك تومان، يك ريال سود آورده يا كسى كه از هزار تومان، ده تومان بهره گرفته، مساوى نيست؛ چون او يك دهم سود آورده و اين ديگرى يك صدم. پس اگر اين ديگرى از هزار تومان، صد تومان بهره مى آورد، تازه با هم مساوى و برابر بودند.
✴️ اينگونه، حسرت و افسوس و غرور و يأس شكسته مى شود و خوشنودى و رضا، در دل تو خانه مى كند؛ كه تو بر نعمتها و قدرتهاى بيرون و درون خودت تكيه ندارى؛ و مى دانى كه داده ها، بازدهى مى خواهد. و هنگام حسابرسى، نسبتها را در نظر مى گيرند و اينگونه پاداش مى دهند و يا بازخواست مى كنند.
📚 نامه های بلوغ، ص 116
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ استدراج خدا و به تدريج در دام انداختنِ بنده اين است كه نعمتها را بر او سرشار بريزند و سپاسگزارى را از او بگيرند.
✅ آدمى در نگاه اول نعمتها را علامت كرامت مى شناسد و گرفتارى ها را دليل اهانت مى گيرد، در حالی كه دادنها و گرفتنهاى خدا، فقط و فقط آزمايش و ابتلاء است نه اكرام و اهانت و يا افتخار و ذلّت.
✅ نوسان دل آدمى و شادى ها و رنجهاى او نشان تعلق و وابستگى و نشان ضعف و حقارت و عامل رهايى و جدا سازى است. همانطور كه باعث انكسار و دل شكستگى و ذلّت باطنى و جدايى از غرور و يأسهاست.
✅ اين وابستگى به نعمت و چشم پوشى از ابتلاء و فراموشى آزمايشها، چه بسا آدمى را به غرور و استكبار برساند و نه تنها منعم را فراموش كند كه خلق خدا را هم وسيله ى بهره بردارى و جزء منافع خود قلمداد نمايد.
✅ استدراج همين است كه تو منعم را نبينى و به سپاسگزارى روى نياورى، اينجاست كه تو با آنچه دارى و آنچه بدست مى آورى به تدريج در شعله هاى آتش مى سوزى و پله پله در دام مى نشينى و اسير و گرفتار مى شوى.
✅ انكار منعم و يا فراموش كردن او، انكار حكمت و انكار مسؤوليت و باز خواست و يا فراموشى اينها تو را در دام مى اندازد تا آنجا كه تو به غرور گرفتار مى شوى و تو برگ فرتوتى كه بر سر شاخه اى متزلزل هستى خود را خداى جنگل و جهان و آسمان مى شناسى و مى گويى هر آنچه هست از علم من و قدرت من برخاسته است: «انَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدى»، در حالی كه تو مالك هيچ نيستى و گرفتار باد پاييزى و خوراك مورها و موريانه ها مى باشى.
📚 چهل حدیث، ص 148
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 آدمى اگر نعمتها را افتخار خود بداند، به حرص و بخل و طمع و حسد گرفتار مى شود، جمع مى كند و مصرف نمى نمايد و از ديگران مى خواهد و بر دارايى آنها رشك مى برد و اين طبيعىِ اين مرحله از آگاهى است.
🔶 آنجا كه آدمى فهميد كه داده ها بازدهى مى خواهد و نعمتها مسؤوليت دارد، فهميدى كه آنچه به تو (صاحب باجه) داده اند، حواله هايش در راه است، نمى توانى باجه را تعطيل كنى و با دارايى مردم مشغول عشق بازى شوى.
🔶 آنجا كه آدمى تا اين مرحله آگاه مى شود، به صبر و شكر روى مى آورد، برايش نعمتها و دارايى ها و يا فقر و تهيدستى ها برابر مى شود كه از هر دو راه مى توان رفت و با هر دو پا مى توان آمد.
🔶 آدمى كه مسؤوليتها را در برابر نعمتها مى بيند اگر راحت طلب و عافيت طلب باشد امكانات كمتر را انتخاب مى كند و با پاى صبر مى آيد .چون اين پا و اين راه، از غرور و مسؤوليت بدور است، در حالی كه مزد را به نسبت مى دهند و بر اساس سعى مى پردازند.
🔶 پس چه فرق مى كند كه چقدر دارى، اين مهم است كه چه مقدار از چقدر را داده اى.
🔶 اگر پير زالى چند روز بر خود سختگيرى كند و به ساختمان معبدى و يا منزلى كمك كند و ثروتمندى هم تمامى ثروتش را بدهد و چند روز هم گرسنه بماند، تازه اينها برابر هستند و يك پاداش دارند.
🔶 كه پاداش بر اساس نعمت و بر اساس عمل نيست، بر اساس سعى است و سعى نسبت عمل با سرمايه و نعمت توست، كه: «لَيْسَ لِلانْسانِ الاَّ ما سَعى».
📚 چهل حدیث، ص 200
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ نعمتها خود عنوانى ندارند و ابتلا هستند، پس داشتنشان افتخار نيست و نداشتنشان ننگ نيست، كه دارايى شكر مى خواهد و ندارى صبر.
✅ دارايى مصرف در راه مى خواهد و ندارى ايستادگى بر راه، كه منحرف نشوى و به پفيوزها دخيل نبندى و از غير او نخواهى.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج ۲ ص 162
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ از آنجا كه نعمت همراه مسئوليت است و داده هاى حق بار تو را سنگين مى كند، ديگر مطلوب تو فقط ازدياد نعمتها نيست، كه مطلوب تو، درست و سالم به مقصد رساندن است و بار مسئوليت را به سلامت بردن.
✅ در يك مرحله، انسان به هر نعمتى چشم مى دوزد و اگر بتواند هر نعمتى را جمع مى كند و با آن به افتخار و خودنمايى هم مى پردازد ولى در يك مرحله ى بالاتر كه مسئوليت نعمتها و بلندى عقبه ها و سنگينى گردنه ها را شناخته، به كار گرفتن و به مقصد رساندن و درست و سلامت بار را نهادن، اين، مطلوب و حاجت و خواسته ى او مى شود.
✅ و رسول هم همين نكته را تعليم مى دهد كه در شب قدر، عافيت را بخواهد، نه زيادتى نعمت را؛ چون نعمت زيادى كه به سلامت به مقصد نرسيده باشد، باعث وبال و گرفتارى است و نقمت و عذاب و بلا و رنج را به دنبال دارد و انعام و احسانى را با خود نمى آورد.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج ۲ ص 340
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ سرمايه ها و سودها هيچ كدام ملاك افتخار نيستند. مرا مدح نمى كنند كه چقدر عقل، علم، كمال، قدرت، ثروت و ... دارم؛ چون اينها به من مربوط نيست.
✅ و مرا مدح نمىكنند كه چند نفر را هدايت كرده ام و برايشان چراغ درست كرده ام و دستشان را گرفته ام و به آنها كمك كرده ام، بلكه اين سودها را به سرمايه ى من مى سنجند و با اين نسبت(نسبت سود به سرمايه) به من نمره مىدهند و به اندازه ى كوششى كه كرده ام به من مزد مى دهند.
✅ و تازه خودِ اين كوشش و خود اين عمل عنوانى ندارد و ملاك نيست. ملاك، جهت عمل و انگيزهى عمل من است.
✅ عمل را با جهت آن، با نيت آن نقد مىزنند و اينگونه حساب مىكنند؛ كه:«انَّمَا الاعمالُ بِالنيّاتِ» و گفته اند «حاسِبُوا انفُسَكُم».
📚 فقر و انفاق، ص 61
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 جوانی به استاد صفایی رحمة الله علیه گفت: هر جوری با خودم ورم می رم نمی تونم وجود خدا را قبول کنم.
🔷 استاد صفایی گفت: دردت چیه چی می خوای؟
🔷 می خوام بفهمم خدا هست. می خوام برام خدا و وجودش رو اثبات کنید.
🔷 حاج شیخ اشاره به قوری چای جلوی خودش کرد و گفت: توی این قوری چاییه و ساکت ماند.
🔷 او که با سکوتش منتظر ادامه صحبت ادامه حاج آقا بود، متوجه شد که باز هم حاج آقا اشاره می کند که: توی این قوری چاییه!
🔷 باز هم جوان که متوجه نمی شد حاج آقا منظورش چیست، هاج و واج حاج شیخ را نگاه می کرد.
🔷 حاج شیخ با صدای بلند گفت: آقا جون من دارم به تو می گم توی این قوری چاییه، چرا ساکتی⁉️
🔷 جوان که می دید حاج شیخ منتظر جواب است، گفت: خب، توی اون قوری چاییه که چی⁉️
🔷 حاج آقا که درست به هدف زده بود، ادامه داد: خب که چی؟ خدا هست، همه جا هم هست که چی؟! من چکار کنم؟!
🔷 هست که هست، چایی تو اون قوری هست که هست، به من چه ارتباطی داره؟! که چی؟!
🔷 فرض کن من الان خدا رو برات اثبات کردم. نه اثبات (دست جوان را در دست گرفت) اصلاً دست خدا را توی دست های تو بگذارم، خب با این خدایی که الان دست هاش توی دست های تو است، چه کار داری؟
🔷 می دونی این جواب تو که گفتی:«که چی»، منشأش چیه؟ آیا منشأش این نیست که درون تو اصلاً طلبی نیست؟ تو در حال حاضر طالب چای نیستی، تشنگی نداری، اگه برات اثبات کنن که اونجا چاییه، نه که اثبات کنن، اصلاً به تو نشون بدن، باز هم جوابت اینه «که چی». حالا چه کار کنم؟ ولی اگه تشنه باشی به مقدار تشنگی ات طلبت هم بیشتر می شه.
🔷 توی این حالت، کسی که عطش داره و پدرش داره در می آد، دنبال اثبات وجود آب نیست که حتی با احتمال یک در صدیِ وجود آب، اون هم چند کیلومتر اون طرف تر، حرکت می کنه.
🔷 اینجا دیگه حتی احتمال هایی با درصدهای پایین هم با ارزش می شه و حرکت میاره.پس آدمی اگه هم می خواد به خدا برسه باید به طلب، عطش و تشنگی برسه نه اثبات وجود خدا.
🔷 که خیلی ها نه تنها به خدا رسیده اند که حتی اثباتش هم می کنند ولی چون با اون کاری ندارند، می گن خدا منو ساخته، عقل هم به من داده، خب دستش درد نکنه، به خاطر این محبتی هم که به من کرده یک روز در هفته را می گذارم برم کلیسا و ازش تشکر کنم، بعد هم من می رم راهِ خودم اونم هم راه خودش.
📚 رد پای نور، ج ۱ ص ۸۱
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
✅ روزی طلبه ای از استاد صفایی رحمة الله علیه پرسید: چه کنیم تا دنیا ما را نگیرد و مزاحم راه نگردد❓
✅ ایشان گفتند: باید از دنیا بزرگ تر شوی، آن وقت راحت می شوی.
✅ چنان که وقتی کودک بودی دنیایت توپ و عروسک بود و اسیرش بودی.
✅ ولی حالا که بزرگ تر شده ای دیگر در آن دنیا نمی گنجی و به بچه های کنونی می خندی و از اسارتشان در شگفتی.
📚مشهور آسمان، ص ۲۱۹
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ اگر تو به اندازه ای که به اتاق ها و دستشویی هایت می رسی، به دلت و به خودت سر می کشیدی، دل تو و سینه ی تو، طور سینا بود!
📕 نامه های بلوغ، ص ۱۶
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 برای شناسایی و ارزیابی و نقد خودم، یک راه ساده هست.
🔷 هرچه مرا خوشحال میکند و یا رنج می دهد، من همان هستم، همانقدر هستم.
🔷 تو فريب كارهاى بزرگ و كوچك و حرفهاى ريز و درشت را نخور.
🔷 تو درست همانى هستى كه تو را خوشحال و يا رنجيده مى سازد.
📚 روش نقد ج ۱ ص 10
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 انسانى كه از سنگى خوشحال مى شود و يك كلم او را رنج مى دهد و يك مقدار حقوق و صندلى اول و دوم او را مى لرزاند، او سنگ است، كلم است، صندلى است، كه هنوز راه نيفتاده و پست تر است؛ چون مى توانسته راه بيفتد، ولى ماندگار شده و ايستاده.
📚 روش نقد ج ۵ ص 120
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ اگر خدا نعمت هایی به ما نمى دهد به خاطر اين است كه دادنهايش ما را تلف مى كند؛ اما اگر داده ها را در مسير به جريان انداختيم، ديگر كوتاهى نمى كند، سپاس مى گويد، از آنچه كه سپاس او كرديم. و اضافه مى كند به آنچه كه در مسير، مصرفش كرديم.
✅ وقتى كه بنّاها، آجرها را در جاى خودش كار گذاشتند، سپاسى كه از آنهاست اين است كه آجرهاى ديگر را به دستش بدهند. در آن لحظهاى كه هنوز آجر قبل در دستان اوست، آجرهاى بعدى، جز اينكه بار او را سنگين كند، جز اينكه كمر او را خم كند، چه نتيجه اى مى تواند داشته باشد⁉️
✅ ما بارى را به دوش گرفته ايم كه نه تنها بهره نبرده ايم، كه كمرمان را خرد كرده ايم. اگر داده هاى حق را در مسير به جريان نينداخته باشيم، از ما مى گيرد. آجرهايى كه كار نگذاشته ايم از ما مى گيرد.
✅ و اين پس گرفتن، نه از بخل است و نه از تنگ چشمى و نه از انتقام و كينه، بلكه محبت است به كسانى كه بار را نگذاشتند و زير بار نفس نفس زدند.
✅ ايستادن شده بارشان، زندگى شده بارشان، دوستى و دشمنىها و رفت و آمدهاشان، وَبالشان شده. اجتماعاتشان، نسبتشان و تكلمشان و سكوتشان، همه و همه، بارهاى سنگين و اوزار است.
📚 حقیقت حج، ص 127
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ علوم و قدرتها و ثروتها ملاك نيست. ملاك افتخار جهت دادن به اين همه سرمايه است و بهره بردارى از آنها كه احتكار آنها و يا در غير راه صرف كردن و اسراف آنها هر دو ضربه دارد و چوب دارد.
✅ كه در زمستان سرد اگر كبريت را به چراغ نزنى، چوب مى خورى و اگر كبريت را به زير لباست بزنى و در غير جايگاهش از آن بهره بردارى كنى، مى سوزى.
✅ احتكار و اسراف هر دو چوب دارد و صدمه دارد. داده ها ملاك نيست و سودها هم ملاك نيست. داده ها از خداست و سودها از سرمايه ها.
✅ نه مقدار سرمايه مهم است و نه مقدار سود، بلكه نسبت سود به سرمايه مهم است.
✅ ده تا آجرى را كه يك پير زن با كم كردن غذاى خود به مسجدى كمك كرده است نمى توان با ده ميليون تومان كمك تاجرى مقايسه كرد؛ چون تاجر از غذايش كم نشده و نسبت به سرمايه اش كارى نكرده است.
✅ مهم مبلغ سرمايه اش و يا مبلغ كمكش نيست؛ كه سرمايه از ديگرى است و كمك هم مربوط به سرمايه است. آنچه براى اوست مقدار كوششى است كه بر روى سرمايه دارد.
🆔👉 @cheshmeyejarie