✅👈 شناسنامه حقیقی
🔷 من پیش خودم می گویم: بهترینِ خوبان عالم هستم؛ ولی در واقع من همانی هستم که بر من اثر می گذارد. این یک معیار است؛ ما درست مساوی با چیزی هستیم که خوشحالمان می کند رنجمان می دهد.
🔷 این شناسنامه مان است. خودمان را بشناسیم. آدم زود می فهمد اندازه اش چقدر است و چه کسی است. اگر این فرش را به ما بدهند و خوشحال شویم، ما به اندازه آن فرش هستیم. اگر صندلی اول را به من دادند و خوشحال شدیم، ما به اندازه یک صندلی هستیم.
🔷 ما همان چیزی هستیم که بر ما اثر می گذارد. به سادگی می توانیم بفهمیم یک دانه کاغذیم، یک دانه عکسیم، یک دانه بارک الله هستیم!
🔷 الان خیلی مدعی هستیم و خودمان را از ملائکه، از کروبیان، جلوتر می دانیم؛ ولی یک لحظه می بینم عجب، ته صف هستیم!
🔷 سنگی، توپی، گُلی بیشتر نیستیم. گل بزنیم خوشحال می شویم؛ گل بخوریم گریه می کنیم.
🔷 این همه وجود ماست. یک تکه آهنیم؛ چرا که درِ ماشینمان سوراخ می شود، می خواهیم خودمان را بکشیم.
📚 جمع ها و حاصل جمع ها، ص ۱۹
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅👈 تمامی آرزوی من
💙 عزیزم تمامى دعا و تمامى آرزوى من، اين است كه تو را فاطمه ى رسول و همسر على و مادر زينب، به چشم عنايت بپذيرد.
💙 تمام خواسته ى من، اين است كه شما همه، نور چشم اولياء خدا و سرور قلب آنها باشيد؛ نه سنگى در راه خدا و خارى بر دامان رسول و استخوانى در گلوى على و ضربه اى بر گونه ى فاطمه.
📚 نامه های بلوغ، ص 135
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💙 مُسْلِم كسى است كه ذهنيت و معرفتى در او شكل گرفته است. اسلام، حد ذهنى و معرفتى مذهب است.
💙 و مؤمن كسى است كه ذهنيت او با حالتهاى قلبى اش پيوند خورده است. ايمان، حد قلبى مذهب است؛« قالَتِ الاعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ فِى قُلُوبِكُمْ».
💙 و متّقى كسى است كه بر اساس معرفت و عشق خود عمل كرده است. وقتى معرفت و محبت شكل گرفت، آنگاه عمل شكل مى گيرد و انسان متقى و مطيع مى شود و حركت مى كند. تقوا، حد عملى مذهب است.
📚 اخبات، ص 11
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶 شما براى سلوك، به تمركز و رياضت روى آورده ايد. و براى تمركز، به محدوديت رابطه ها و يا قطع رابطه ها نظر مى دهيد و انگيزه ها و غريزه هاى مزاحم را ضعيف و يا نابود مى كنيد.
🔶 و براى رياضت، روشها و برنامه هاى متفاوتى را دنبال مى نماييد؛ در حالى كه در دين، به هدايت و شكر و بلاء توجه مى شود. هدايت، كار مربّى و شكر، كار طالب و بلاء، كار خداست.
🔶 اگر رياضت، توقّع و غرور مىآورد، بلاء به ذلّت باطنى و انكسار قلبى مى كشاند و موانع و تعلّقها را مى شكند؛ چون علاقه ها بايد از درون بگسلد و زخمها بايد از عمق التيام يابد؛ وگرنه پوشش در سطح، به عفونت از اعماق مى انجامد.
📚 نامه های بلوغ، ص 150
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 بلاء موجب مى شود انسان بشكند و انكسار پيدا كند و الاّ رياضتها غرور ايجاد مى كنند.
🔷 اين درست است كه تمركزها قدرت مى آورند. ملائكه را نازل مى كنند. جن را مسخر مى كنند. ما فى الضمير را مى خوانند. پشت ديوار را مى بينند و ... همه اينها هست و تحقق پيدا مى كند، ولى اين قدرتها يك مشكل ايجاد مى كنند و آن مشكل اين است كه انسان را طلبكار مى كنند.
🔷 سالكى كه بر اساس تمركز و رياضت حركت مى كند، مبتلاست. مغرور است و متوقع. بچه كه بوديم بعد از اينكه چندين بار دستمان را حركت مى داديم و ورزش مى كرديم، به ماهيچه هامان دست مى زديم تا ببينيم چقدر قوى شده است!
🔷 سالكى كه ده مرتبه ذكرى را مى گويد، ده مرتبه عملى را مرتكب مى شود، خيال مى كند كه كارى كرده است و در برابر كارش بايد حاصلى داشته باشد. لذا متوقع مى شود، ولى بلاء، شكننده و منكسر است و همه بساط او را بر باد مى دهد.
🔷 وقتى چشمت را گرفتند، عمرت را گرفتند، دستت را گرفتند، آبرويت را گرفتند، ديگر با اين دل شكسته چه چيزى باقى مى ماند؟ خيلى سخت است! اين ابتلاء است كه دلها را نگه مى دارد و متواضع مى كند. غرور را مى ريزد و عظمتها كنار مى رود. در اين موقع، غربتى را احساس مى كنى و ذلّت و توجه باطنىِ بيشترى برايت مى آيد.
📚 اخبات، ص 55
🆔 کانال👈 چشمه جاری
9.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپی از مزار استاد صفایی رحمة الله علیه
🆔 کانال👈 چشمه جاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 سؤال استاد صفایی رحمة الله علیه در حرم امام رضا علیه السلام از آقای قرائتی.
💠 أمیرالمومنین علیه السلام یارانش (مثل سلمان و ابوذر) را می دید لذّت می برد، شده حضرت مهدی علیه السلام تو را ببیند و لذّت ببرد⁉️
🆔کانال👈 چشمه جاری
💠 يكى از دوستان مى گفت چه كنيم تا به يقين برسيم؟ به او گفتم: «يقين لازم نيست، كه انسان با احتمال هم كار و حركت مى كند». در تجارت، با احتمال حركت مى كنند. در كشاورزى با احتمال آغاز مى كنند. دانه هايى كه يك كشاورز در زمين مى پاشد، يقين ندارد كه رشد كند و ممكن است هزار آفت سر راهش باشد، اما با همين توجه اقدام مى كند.
💠 حال چه شده وقتى انسان مى خواهد در راه خدا حركت كند، مى گويد بايد يقين داشته باشم! در اينجا يقين را اول مى خواهيم، ولى در تجارت با يك احتمال هم حركت مى كنيم تا جايى كه بيست بار ضرر مى دهيم، ولى باز هم ادامه مى دهيم و تازه اين ادامه را جزء پشتكار خود تلقى مى كنيم و به حساب حماقتها و سفاهتها نمى آوريم.
💠 وقتى مى خواهيم با خدا معامله كنيم، مى گوييم: يقين نداريم! ما كجا و كى يقين داشته ايم؟! در حركتهاى خود و در اين دنياى احتمالات، با چه يقينى اقدام كرده ايم؟ اينجاست كه كم مى آوريم.
💠 وقتى مى خواهيم به فقيرى كمك كنيم، بايد يقين داشته باشيم كه صد درصد فقير باشد. اصلاً مگر مى توانيم كسى را پيدا كنيم و قسم حضرت عباس بخوريم كه هيچ نان شب نداشته باشد؟!
💠 وقتى مى خواهيم در راه خدا حركت كنيم، يك جور معامله مى كنيم و وقتى مى خواهيم در راه خود و براى خود حركت كنيم، طور ديگرى عمل مى كنيم. همين چيزهاست كه براى انسان مشكل ايجاد مى كند.
📚 اخبات، ص 86
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💠 آنچه تو را به يقين مى رساند شكر تو و به كار گرفتن معرفت و آگاهى و هدايتهاى مستمر است كه: «مَنْ أظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرِ بِاياتِ رِبِّهِ ثُمَّ أعْرَضَ عَنْها انَّا مِنَ الْمُجْرِمينَ مُنْتَقِموُن».
💠 چه كسى ستمكارتر است از آنها كه به نشانه هاى خدا يادآورى شدند و هدايتهاى مستمر او به آنها رسيد و آنها با مهلت از آن اعراض كردند و در اين فرصت، شكر نياوردند.
💠 ما از مجرمها انتقام مى گيريم و منابع آگاهى و چشم و گوش و دل آنها را مختوم مى كنيم و مهر مى زنيم. تا آنجا كه چيزى از آگاهى آنها بكارشان نيايد و بهره مند نشوند.
💠 من كه مى يابم در اين مرحله بايد از غذايم بگذرم و يا فلانى را تحمل كنم و يا به او محبت نمايم، ولى به خاطر بخل و يا حسادت و يا بديهاى او، چشم پوشى مى نمايم، چگونه توقع دارم كه به يقين برسم در حالى كه از اين هدايتها و ياد آوري ها، چشم پوشيده ام.
💠 بدنبال شكر و پذيرش يادآوری ها و هدايتها، به يقين مى رسيم و در يقين اين دو خاصيت هست تحمل رنج و مصيبت و شهود و بصيرت.
📚 قيام، ص 226
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💠 دوستى مى ناليد كه من با اين همه برهان و استدلال به يقين و اطمينان نرسيده ام و نمى دانم از كجا بايد به يقين رسيد، گفتم تو با احتمال شروع كن و شكر كن و آنچه را كه يافته اى به كار بگير تا آنچه را كه ندارى به تو بدهند كه «مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ، وَفَّقهُ اللَّهُ عِلْمَ ما لَمْ يَكُنْ يَعْلَمْ». هر كس به دانش خود و معرفت خود عمل كند، خداوند او را توفيق مى دهد و آنچه نمى داند و نمى توانست بداند، به او مى سپارد.
💠 يقين مزد شاكران است، مزد آنهايى است كه به تذكرات حق و هدايتهاى او، توجه داشته اند و عمل كرده اند كه:«مَنْ اظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ ثُمَّ اعْرَضَ عَنْها انَّا مِنَ الْمُجْرِمينَ مُنْتَقِمُون». چه كسى ستمكارتر است از كسى كه به نشان هاى پروردگارش يادآورى شد و با تمام هدايتها و فرصتها، «ثُمَّ اعْرَضَ»؛ اعراض كرد ما از كسانى كه مجرم هستند و اعراض كرده اند انتقام مى گيريم و آنها را به ختم و طبع و وقر و خزى و وهن، مبتلا مى سازيم، تا آنجا كه از ادراكات حسى و قلب و گوش و چشم خود هم محروم مى گردند.
💠 كسانى كه كفر مى ورزند و به هدايتها روى نمى آورند و شكر يادآورى ها و هدايتها را نمى كنند، محروم مى شوند و گرفتار مى گردند. گفتم اين هدايتها، مستمر و مداوم براى همه مى آيد، مى بينم كه به من تذكر مى دهند كه به فلان كمك كن، از فلان بگذر، فلانى را درياب، مى فهمم كه تو گرسنه اى و من امكان دارم، تو گرفتارى و من توانايى دارم، مى فهمم و به من تذكر مى دهند و برايم جا مى اندازند و به من فرصت مى دهند، ولى اعراض مىكنم.
💠 گفتم داستان، فقط داستان كلى محرمات و واجبات نيست، كه هدايتهاى مستمر و تذكرات مداوم، در راه است و انسانى كه چشم مى پوشد، ناچار بايد غرامت بدهد، كه دست انتقام در كار است، گفتم ما آنچه لازم داشته ايم، همراه داريم و خيال مى كنيم كه اطمينان لازم است در حالى كه حتّى همراه يقين مى توانيم اعراض و جحود داشته باشيم.
💠 و مثل شيطان صداى خدا را بشنويم و ملكوت او را ببينيم و اشياء را همانطور كه هست درك كنيم و به حقيقت معرفت برسيم و با اين حال، كافر شويم و با اين عرفان و شهود، رجيم و مطرود گرديم.
💠 گفتم ما آنچه را كه لازم داشته ايم. همراه داريم و اگر احساس كمبود مى كنى، اين كمبود، اطمينان و يقين نيست، اين احساسى كه تو دارى و اين كمبودى كه حس مى كنى، مربوط به قرب و رفع حجاب است.
💠 گفتم من اطمينان دارم و يقين دارم كه شير هست و درنده هست، ولى احساسى ندارم چون دورم و اگر نزديك هم بشوم و شير را در قفس ببينم باز اين احساس را ندارم كه حجاب در كار است. پس مشكل با مسأله اطمينان و يقين حل نمى شود كه شكر مى خواهد و اطاعت مى خواهد، تا قرب حاصل شود و به تدريج حجابها و مانعها برطرف گردد. و انس و احساس و آشنايى، دل را سرشار نمايد، ويقين و مراتب و درجات آن، دل را بگيرد. و به فضيلت يقين دست بيابى.
📚 قيام، ص 163
🆔 کانال👈 چشمه جاری
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
💙 آيت الله مرعشی نجفی در دوران طلبگی پس از آنكه مقطعی از درسش را در نجف به پايان مي برد به تهران مي آيد و مقدمات ازدواج ايشان فراهم می گردد.
💙 دختری معرفی شده و به خواستگاری مي روند. پدر دختر شرطی را براي داماد مطرح می كند و آن اينكه: يك جفت گوشواره، 4 عدد النگو، 2 عدد پيراهن، 2 قوّاره چادری و 2 جفت كفش بايد تهيه كند.
💙 گرچه درخواست، چندان سخت نبود ولكن برای ايشان تهيه همين مقدار هم مقدور نبود. ايشان نااميد از انجام شرط عازم قم می شود امّا قبل از حركت به قصد زيارت عبدالعظيم علیه السلام در شهر ری توقف می كند.
💙 پس از توقفی در صحن، مشكل را با حضرت در ميان می گذارد و با حالی دل شكسته زار زار می گريد و عبايش را روی صورتش می كشد.چند لحظه بعد كسی دست روی شانه اش می گذارد و آرام می گويد آقا بسته تان را برداريد تا خدای نكرده كسی نبرد.
💙 ايشان ناراحت از اينكه او را از چنين حالی بيرون آورده، نگاه ميی كند، بسته جلوی پايش افتاده است. ابتدا اعتنايی نمی كند، ولی بعد بسته را می گشايد.
💙 درون بسته اين اشياء به طور مرتب چيده شده بود: 2 جفت كفش زنانه، 2 قواره چادری، 2 عدد پيراهن، 4 عدد النگوی طلا و يك جفت گوشواره
📚 سرزمین کرامت، ص ۴۳
💐 ۴ ربیع الثانی سالروز ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی مبارک باد
❌ نشر با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی